به مناسبت یکصدمین سالگرد امضای پیمان دوستی
مرزهای دیروز، مرزهای امروز
نویسنده: شیرین احمدنیا، دانشیار جامعه شناسی دانشگاه علامه طباطبایی
دیپلماسی ایرانی: افغانستانی ها و ایرانی ها تا چند وقت پیش ـ-فرقی نمی کند صدسال، دویست سال، سیصد سال، هزار سال، کمی کم تر یا کمی بیش تر-ـ برای هم؛ هم وطن بوده اند. هم وطن به معنای این است که ما و آنها خواهران و برادران یکدیگر و خویش- آوندان هم بوده ایم، نه ما برای آنها غریبه به حساب می آمده ایم و نه آنها برای ما غیرخودی بوده اند، اگر باز هم از بالاتر و پیش تر از این ها، نگاه کنیم، ما و ساکنان دیگر کشورها و نیز قاره های امروزی نیز همین رابطه را با هم داشته و داریم، اگر باز هم از این فراتر برویم، و به کره ی خاکی از فراز آن نگاه کنیم، متوجه می شویم که میان ساکنان کره ی خاکی مرزی وجود ندارد و ما هم- سرنوشت بوده، هستیم و خواهیم بود. آنچه ما را به هم پیوند می دهد نه این مرزهای ساختگی و قراردادی بلکه «انسان بودن» ماست. ریشه های مشترک ماست. اگر جنگ ها و کشورگشایی های تاریخ- مند نبود که این مرزهای ساختگی امروزین هم معنایی نداشت. آنچه معنا می داشت وجود تنوع زیبای فرهنگ ها و دستآوردهای مادی و غیرمادی این فرهنگ های متنوع و غنی می بود. آنچه معنا داشت و واقعا دارد این است که این زبان ها، گویش ها، هنرها و ادبیات و شعر، موسیقی و معماری حاصل تعامل و مناسبات انسان ها با یکدیگر چقدر به دل ها می نشیند و زیبایی به بار آورده است. زیبایی های طبیعت را با فرآورده های حاصل از استعداد، هنرمندی و مهارت فنی انسانی به هم آمیخته و طرح هایی نو در انداخته است و تمدن بشری را فراساخته است.
به مناسبت یادآوری پیوندهای دیرین مودت و دوستی بین اقوام ایران و افغانستان می خواهم بگویم از آنجا که به فرموده سعدی شاعر خردمند و نام آور سده های پیشین، «بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند، چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضو ها را نماند قرار» هر آنچه زمینه بروز ناملایمات و دشواری ها را برای همسایگان دوست داشتنی ایرانیان فراهم کند، قاعدتا ارادتمندان شان در جامعه ایران را نیز برآشفته و پریشان احوال می کند! طبیعی است که، ما نسبت به برخی اقوام انسانی که با آنها مراودات و مشابهت های بیش تری از منظر فرهنگی ارزشی و اخلاقی داریم احساس نزدیکی بیش تری می کنیم. همین همسایگی، دوستی و مناسباتی که خواه نا خواه شکل گرفته و می گیرد، بی تردید ما را نسبت به یکدیگر دغدغه مند تر می کند. ایرانیان مهمان نوازی را در زمره خصلت های مثبت خود برمی شمارند و ارزش هایی که سده ها به آن باور داشته اند نیز ایجاب می کرده است که نسبت به مهمانان خود از کشورهای همسایه با خوش رویی، گشاده رویی و سخاوتمندی هرچه بیشتر برخورد کنند.
تجارب زیسته برخی از مهمانان صبور، فروتن، سخت کوش و بزرگوار ما، اما؛ از برخی شیوه های متفاوت و دوراز انتظار حکایت داشته است که درست زمانی که انتظار حمایت اجتماعی بیش تری از ایرانیان داشته اند، در مواردی- و نه همیشه البته؛ همدلی لازم و مهمان نوازی متعارف ایرانیان را مشاهده نکرده اند. یافته های علوم انسانی و اجتماعی نشان می دهد که رفتارهای خشن و دون از شــان، که از برخی از افراد و گروه ها در جوامع سر می زند تا حدودی بر اساس فشارهایی بوده است که آن افراد و اقشار، خود، از گروه هایِ دیگرِ بالادست خود متحمل شده و بنا به نظریه ی «پرخاشگری یا خشونت جابجا شده displaced violence» این فشارها را در مراتب بعدی معطوف و متوجه ی افراد یا اقشار دیگری می کنند که در سلسله مراتب قدرت و پایگاه اجتماعی، آنها را پایین تر یا آسیب پذیرتر از خود تلقی می کنند و از این جمله؛ ممکن است معطوف به برخی هم وطنان خود یا برخی افراد غیرهم وطن مانند مهاجران کنند که در واقع مهمانانی هستند که باید حتی عزیزتر شمارده شوند. این پدیده در مناسبات میان میزبانان و مهاجران در کشورهای توسعه یافته نیز با نسبت های متفاوتی دیده می شود و شرح آن مختص و محدود به ایران نیست.
بنابراین، من به سهم خودم می خواهم هم معترف و شرمگین باشم در خصوص آنچه گاه در رفتار هم وطنانم نسبت به مهمانان عزیز و هم نوعان ارجمندمان از کشورهای همسایه سر می زند و به سهم خودم پوزش بخواهم، و علاوه بر آن تلاشی هم کرده باشم در این پیام؛ برای این که یادآور شوم این رفتارها الگویی نیست که معرف ارزش ها و باورها و عملکرد عموم جامعه ی ایرانی با سابقه ی دوستی و خویشاوندی دیرینه با افغانستانی های گرامی باشد و از این دست خطاهای ناخواسته و غیرقابل دفاع به حساب قاطبه ی جامعه ی ایرانی گذاشته و تعمیم داده نشود. به امید روزی که نوع بشر به صلح، امنیت و آرامشی که سزاوار اوست نایل شود و ارزش های انسانی پایمال کاستی ها، غفلت ها و دشواری های هر دو سوی مرزها نشود.
نظر شما :