لطفا زبان را سیاسی نکنید
فارسی ستیزی ابزاری برای اختلاف افکنی و جدایی اقوام افغانستان
نویسنده: حسین آهن، کارشناس روابط بین الملل
دیپلماسی ایرانی: شهید استاد مطهری در کتاب حق و باطل جملاتی به این مضمون نوشته است: از کودکی همیشه این سوال برایم مطرح بود که چرا قطار تا وقتی ایستاده است کسی به آن سنگ نمی زند اما وقتی قطار به راه افتاد سنگباران می شود. این برایم معما بود تا وقتی که بزرگ شدم و وارد اجتماع شدم، دیدم این قانون کلی زندگی است که هر کس و هر چیزی تا وقتی که ساکن است کسی با آن مشکلی ندارد اما همین که به راه افتاد و سرعت گرفت سنگ است که بطرف او پرتاب میشود.
این مثال بالا وضعیت امروز زبان فارسی دری در افغانستان است. در این که زبان دری در افغانستان دچار تشتت است، تردیدی نیست و علتها و ریشههای این هرج و مرج زبانی نیز کم و بیش معلوم است اما اکنون این زبان در حال تکامل و ترقی در افغانستان است. اثبات این که این زبان در حال گسترش و ترقی است نیز همین که تا همین چند سال قبل ما هیچ اقدام سازمان دهی شده برای فارسی ستیزی در افغانستان مشاهده نمی کردیم، امروز که تلاش می شود با آن وارد ستیز شوند، معلوم است که در حال ترقی و توسعه است. اینکه از گذشته دور اسناد دولتی به دو زبان فارس دری و پشتو تهیه می شدند و روزنامه رسمی افغانستان که مصوبات قانونی را منتشر می کرد به هر دو زبان منتشر می شد و در قانون اساسی افغانستان زبان رسمی این کشور دری قید شده حاکی از این است که سابقه این زبان در افغانستان بسیار کهن است و مردم و حکومت ها از این زبان بر اساس نیاز جامعه افغانستان به عنوان وسیله ارتباطی استفاده می کردند.
از سال 1381 با گسترش وسایل ارتباط جمعی از یک سو و بازگشت تعداد کثیری از اتباع افغانستان که سالهای در ایران زندگی کرده بودند به افغانستان و کمک های جمهوری اسلامی ایران به وزارت معارف و وزارت تحصیلات عالی افغانستان در تامین کتب درسی مورد نیاز و چاپ کتب آموزشی مورد نیاز دانشگاه ها و مدارس افغانستان در کشورمان ما شاهد یک جهش در فراگیری و گسترش دامنه نفوذ زبان فارسی در افغانستان هستیم. تاثیر زندگی در ایران و رواج الفاظ فارسی در میان افغان ها به مذاق عده ای خوش نیامد و لذا با کمک آمریکا و انگلیس نسخه اجرا شده مبارزه با زبان فارسی در شبه قاره هند کلید خورد و یکباره موضوع تدریس دروس دانشگاهی به زبان انگلیسی در دانشگاه ها مطرح شد. در ابتدای حضور نیروهای ناتو در افغانستان که موضوع آموزش و بازآموزی کادرهای ادارات و دستگاه های دولتی مطرح شد، غربی ها خیلی سریع متوجه شدند که برگزاری کلاس و دوره آموزشی با کمک مترجم امکان پذیر نیست و به این نتیجه رسیدند که نمی توانند از اساتید غربی برای آموزش استفاده کنند و در نتیجه از اساتید ایرانی در رشته های مختلف برای آموزش پرسنل ادارات و سازمان ها استفاده کردند که یکی از نمونه های موفق آن بازآموزی کارکنان دستگاه قضایی افغانستان توسط اساتید حقوقدان ایرانی بود. وزیر دادگستری افغانستان در آن دوره خودش اذعان کرد که مسئولیت آموزش قضات و پرسنل دستگاه قضایی به ایتالیا سپرده شده بود ولی هنگامی که اساتید ایتالیایی آمدند و خواستند که با کمک مترجم تدریس کنند متوجه شدند که این کار ناشدنی است و بعد تصمیم گرفتند که از اساتید ایرانی استفاده کنند.
مجموع این تحولات در طی یک فرایند ده ساله باعث شد که زبان فارسی در افغانستان شکوفا شود. تعداد روزنامه ها، شبکه های تلویزیونی، سایت های خبری و خبرگزاری ها و شمارگان کتب منتشر شده به زبان فارسی به نحو چشمگیری رشد تصاعدی پیدا کرد و این نقطه ای بود که تیغ سیاستزدگی، بر گلوی زبان فارسی در افغانستان گذاشته شد. در حالی که تا قبل از این زبان فارسی فرهنگ مشترک مردم افغانستان بود یعنی همه مردم افغانستان قادر به تکلم به این زبان و درک مفاهیم آن بودند ولی همه مردم افغانستان زبان پشتو را نمی فهمیدند و همه نمی توانستند به زبان پشتو تکلم کنند در اواخر دولت آقای کرزی و بصورت گسترده تر در زمان ریاست جمهوری آقای اشرف غنی، دولت خود پیشگام مبارزه با زبان فارسی شد.
اگر ما به رابطه سیاست، زبان و هویت، به ویژه در جامعه چند فرهنگی و چند قومی افغانستان دقت کنیم، آن گاه اهداف سیاسیون در مبارزه با زبان فارسی نمایان میشود. فارغ از اینکه امروز چه فرقی دارد که به دو چرخه «بایسکل»، به دانشگاه «پوهنتون» و به خیابان «سرک» گفته شود ولی واقعیت این است که واژههایی از این دست این روزها دیگر صرفا کلماتی روزمره نیستند، بلکه تبدیل به نمادهایی از هویت و سیاست شدهاند و سیاستمداران کشورهای استعماری بر اساس برنامه های قدیمی از این تفاوت ها برای ایجاد تفرقه و جدایی در بین مردم دارند استفاده می کنند. اینکه که گفته می شود چرا مردم افغانستان زبان و لهجه دری را کنار گذاشته و با لهجه تهرانی و اصفهانی صحبت می کنند این نتیجه طبیعی سال ها زندگی در ایران است و این از آثار و عوارض زندگی در غربت است.
اگر به سایر نقاط دنیا نیز نگاه کنیم این وضعیت کاملا مشهود است که در سایر جوامع نیز به اشکال مختلف هنگامی که یک زبان بیگانه برای مدتی مورد استفاده قرار گرفته بعد از مدتی تبدیل به زبان رسمی یا ملی آن جوامع تبدیل شده است که نمونه آن را در رایج شدن زبان فرانسوی در بسیاری از کشورهای آفریقایی می توان دید. از این منظر، تمایل، اصرار یا عادت بخش بزرگی از شهروندان افغانستان در کاربرد واژهها و عبارتهای خاص این سرزمین نیز امری طبیعی و حتی لازم است و چه بسا باید بخشی از غنای زبان دری به حساب آید.
چالش اصلی زبان فارسی در افغانستان اختلاف سیاستمداران پشتوزبان با سیاستمدران تاجیک و تبدیل یک موضوع فرهنگی به ابزاری برای پیشبرد سیاستهای تفرقه افکنانه است. متاسفانه در هشت سال گذشته دولت اشرف غنی به شکلی عیانتر از حکومتهای پیشین افغانستان از راههای مختلف تلاش کرده است نسخه مورد پسند خود را از زبان فارسی با وارد کردن الفاظ پشتو بر فارسیزبانان افغانستان تحمیل کنند و سیاستهایی برای نیل به این هدف برگزیدهاند که افغان ها آن را «فارسیستیزی» تعبیر می کنند.
اینکه وزارت حج و اوقاف افغانستان در نشست علمای کشورهای اسلامی زبان رسمی فارسی را از بر نوشته (بنر) اجلاس حذف کرد و در جریان گفت وگوها نیز از زبان فارسی استفاده نشد و اینکه اداره ثبت و احوال افغانستان در صدور کارت ملی برای افغان ها زبان فارسی را در فهرست زبان خارجی قرار می هد و در چاپ اسکناس های جدید زبان فارسی حذف می شود و دانشجوی رشته زبان دری دانشگاه کابل مجبور می شود در عنوان روی جلد پایان نامه خود عبارت پوهنتون را به جای دانشگاه استفاده کند و اگر نکند پایان نامه اش مورد قبول برای دفاع قرار نمی گیرد چیزی جز یک مبارزه سازمان دهی شده و احتمالا با دسیسه های خارجی برای زمین زدن زبان فارسی و اختلاف افکنی بین اقوام و مردم افغانستان و در نتیجه به یغما بردن منابع این کشور نیست. کلیمالله همسخن، نویسنده و پژوهشگر افغانستان در صفحه فیسبوک خود در واکنش به حذف فارسی از بنر کنفرانس علمای اسلامی توسط وزارت حج، گفته است: «دلیل این اقدام جز تعصب و قومگرایی و دامن زدن به اختلافات در شرایط کنونی چیز دیگری نیست. زبان فارسی افزون بر این که زبان رسمی کشور است، از نظر اهمیت زبانی، از نظر شمار گویندگان، از نظر زبان میان قومی و از نظر متن و آثار تولید شده، همچنین از این نظر که پس از زبان عربی قرن ها زبان دوم مسلمانان بوده، زبانی نیست که این گونه حق ناشناسانه با آن دشمنی میشود.»
امروز عده ای در افغانستان از این ناراحت هستند که چرا به دشواری میتوان از واژهها و ساختار یک شعر فارسی حدس زد که سراینده آن اهل ایران است یا افغانستان. این چه اشکالی دارد که مردم به هر نحو که راحت هستند به زبان فارسی تکلم کنند. مسلما هر جامعه ای حق دارد که تغییرات مناسب را در زبانی که با آن صحبت میکند اعمال کند. اگر امروز برای دانشجوی افغان عبارت های دانشگاه، دانشجو و استاد قابل درک تر است چرا نباید از آنها در پایان نامه خود استفاده کند. زبان با دستور نهادهای حکومتی و غیر حکومتی ساخته نمی شود این خود مردم هستند که نحوه گویش خود را انتخاب می کنند. سیاسی کردن موضوع زبان فارسی دری در افغانستان یک سم مهلک برای یکپارچگی مردم افغانستان است و سیاستمداران نباید خود را وارد این عرصه کنند و آن را ابزاری برای پیشبرد سیاستهای خود کنند، بهتر است این عرصه را به شهروندان و سازمانهای مردم نهاد واگذار کنند تا سیر تکاملی زبان فارسی دری در جامعه افغانستان محک خورد و آزمایش شود و خود به پختگی برسد.
نظر شما :