نادیده گرفته شدن ایران در بازی بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای
افغانستان آشفته را دریابیم
دیپلماسی ایرانی: از افغانستان خبرهای خوبی به گوش نمی رسد. بعد از حدود بیست سال که نیروهای امریکایی و ناتو به این کشور که با هدف سرنگونی طالبان و به روی کار آوردن حکومتی دموکراتیک که موتور توسعه این کشور را روشن کند، به این کشور لشکرکشی کردند، اکنون شاهدیم که همه چیز می رود تا به نقطه اول بازگردد. توافقاتی که میان گروه های سیاسی برای افغانستان بعد از 2001 حاصل شده بود عملا معلق هستند و طالبان با قدرت می رود تا شهر به شهر و ولایت به ولایت قدرت را تصاحب کند. در این میان داعش نیز هیچ حرکت ایذایی را از دست نمی دهد.
امریکایی ها قصد دارند تا ماه سپتامبر افغانستان را ترک کنند، ناتو هم اعلام کرده است به دنبال خروج نیروهای امریکایی نیروهای خود را از افغانستان خارج می کند. مقامات ناتو و امریکایی تلویحا گفته اند که احتمالا در صورت رفتنشان از افغانستان این کشور دوباره به دوران جنگ داخلی بازمی گردد.
همین دیروز بود انفجاری در مقابل مدرسه ای دخترانه در کابل جان دستکم 50 دختر محصل مدرسه ای را گرفت و شمار دیگری را زخمی کرد تا ثابت شود تروریسم بیخ گوش مردم افغانستان است و صفیر آن می تواند هر آن آواری از بدبختی را بر ملت سالها رنج دیده این کشور خراب کند.
این همه در حالی است که بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای در حال برنامه ریزی در افغانستان برای فردای خروج نیروهای خارجی از این کشور هستند. ترکیه، روسیه، پاکستان، چین، عربستان سعودی، امارات متحده عربی، اروپا و امریکا همه در حال برنامه ریزی برای نفوذ در افغانستان هستند. در این میان به نظر می رسد قدرت های خارجی فعلا ایران را دور زده اند، اگرچه بازیگران بین المللی می دانند بدون در نظر گرفتن منافع ایران نمی توانند هیچ بازی ای را در افغانستان پیش ببرند.
تفاهم ترکیه – روسیه – امریکا
به نظر می رسد ترکیه و روسیه و امریکا به توافقی با یکدیگر بر سر افغانستان رسیده اند. در بحبوحه مذاکرات طالبان با امریکا در قطر که می توان گفت فعلا عملا در تعلیق است و نتایجی از آن به دست نیامده، ایران و روسیه مذاکراتی انجام دادند تا در صورت توافق امریکا با طالبان از قافله عقب نباشند. ایران طرحی را ارائه داده بود که همچنان روی میز است و اول از همه این طرح را با روس ها در میان گذاشت، اما ظاهرا روس ها صحبت مقامات ایرانی را به دقت شنیده اند، طرحشان را گرفته اند و به اسم خود به سراغ امریکایی ها رفته اند و آن را با ترک ها هم در میان گذاشته اند بدون این که از ایران دعوت کرده باشند که در جریان این گفت وگوها باشد.
منابع آگاه می گویند ترک ها با روس ها و امریکایی ها به توافق رسیده اند تا بعد از خروج نیروهای خارجی از افغانستان آنها خود نیروهایشان را به این کشور گسیل بدارند. طرحی که گفته می شود از حمایت ناتو نیز برخوردار است و حتی ترکیه را به انجام این کار ترغیب می کنند.
ترکیه این روزها در تدارک کنفرانس استانبول برای افغانستان است که ظاهرا قرار نیست ایران در آن، حداقل در سطح بالا، حضور داشته باشد. البته همین کنفرانس هم در صورت نیامدن طالبان به آن، که زمزمه های خودداری از حضور در آن را سر داده است، می تواند ناکام بماند.
سیاست روسیه
روشن و مبرهن است که روس ها بیش از هر چیز برای اعمال نفوذ در افغانستان صرفا به دنبال منافع خود هستند و قبل از هر چیز امنیت مرزی های شمالی این کشور را مد نظر دارند.
روس ها همچنان خاطرات اشغال ناکام افغانستان را هم از خاطر نبرده اند. برای همین گمان نمی رود سودای حضور نظامی در افغانستان داشته باشند.
مضافا بر اینکه توان اقتصادی و مشکلات داخلی روسیه به این کشور اجازه نمی دهد به فکر حضور نظامی در کشوری باشد. به ویژه که در حال حاضر در اوکراین و سوریه درگیر است و حضور مستقیم دارد و بیشتر انرژی خود را صرفا این دو کشور کرده است. روسیه با موضوع قره باغ نیز دست به گریبان است و برای این منطقه سناریوهایی را طراحی کرده است. بنابراین اگر از افغانستان بهره برداری می کند بیشتر جنبه سیاسی دارد و می خواهد از این کشور به مثابه برگه فشاری برای چانه زنی با غرب استفاده کند. البته امنیت مرزهای شمالی این کشور که حیات خلوتی برای روسیه محسوب می شود هم مهم است.
سیاست ترکیه
بر کسی پوشیده نیست که ترکیه در حال گسترش نفوذ خود در هر نقطه ممکن است. در حال حاضر ترکیه در تمامی معادلات مربوط به سوریه، قره باغ، اوکراین، مناقشه داخلی کشورهای عربی با قطر و عراق حضور مستقیم و موثر دارد. افغانستان هم از جمله کشورهایی است که ترکیه سودای تسلط بر آن را دارد. ترکیه تلاش کرده است هم با طالبان ارتباط بگیرد و هم با حمایت غرب با دولت کابل در تماس نزدیک باشد. آنچه مد نظر ترکیه است، گنجاندن جریان های اسلامی نزدیک به خود به ویژه اخوان المسلمین در هسته اصلی قدرت در افغانستان است. بهترین حالت برای ترکیه قبضه قدرت توسط اخوان المسلمین است. فارغ از این که آنکارا تا چه اندازه خود متاثر از اندیشه های اخوان المسلمین است، بر کسی پوشیده نیست که هزینه ای که در یک دهه اخیر ترکیه برای اخوان المسلمین کرده، این کشور را به نیروی مسلط بر این جریان تبدیل کرده است. رسیدن به این هدف برای ترکیه در افغانستان عالی ترین هدف است. ویژگی های ترکیه سبب شده است تا غرب و روسیه به این باور برسند که این کشور می تواند بازیگری کنترل کننده در افغانستان باشد و به واسطه ارتباطات نزدیکش با جریان های اسلامی و اعتمادی که به آن دارند، میدان دار عرصه سیاسی افغانستان باشد و نگذارد امور از کنترل خارج شود.
سیاست امریکا
می توان گفت امریکا بعد از بیست سال صرف هزینه های هنگفت در افغانستان و عدم رسیدن به تفاهم با طالبان در دوره ترامپ که همه معادلات گذشته را به هم زد و رسما با این گروه به مذاکره نشست، اکنون وضعیت به جایی رسیده که ایالات متحده می بیند نمی تواند بیش از این برای افغانستان هزینه کند. برای همین قصد دارد افغانستان را با معضلات حل نشده اش رها کند، مسئولیت خود را واگذار کند و همه امکانات خود را از آنجا خارج کند. سیاست جو بایدن، رئیس جمهوری ایالات متحده امریکا در حال حاضر حضور فیزیکی و نظامی حداقلی در سراسر کشورهای جهان با هدف تمرکز بر قدرت گرفتن چین و روسیه است. واشنگتن برای رسیدن به این هدف قصد دارد پرونده های مزاحم را واگذار کند یا کنار بگذارد.
سیاست اروپا
اروپا در تمامی حالات دنبال روی سیاست امریکا در افغانستان خواهد بود. اروپا نه می تواند و نه می خواهد نه تنها در افغانستان بلکه در تمام نقاط دنیا به تنهایی هزینه کند. طی نیم قرن گذشته به جرات می توان گفت به غیر از آفریقا، در دیگر قاره های جهان ما اثری از سیاست مستقل اروپا در پرونده های مختلف شاهد نیستیم. افغانستان هم از جمله آنهاست. برای همین به محض این که جو بایدن رسما اعلام کرد که چه برنامه ای برای افغانستان دارد، اروپا نیز اعلام کرد نیروهای خود را از افغانستان خارج خواهد کرد.
البته شکی نیست که نگرانی های اروپا نسبت به افغانستان بیش از امریکاست. افغانستان می تواند تاثیر مستقیم بر اروپا بگذارد و امنیت آن را تحت تاثیر قرار دهد. همچنین مساله قاچاق مواد مخدر و مهاجرت دغدغه ای است که اروپا نمی تواند به راحتی از کنار آن بگذارد. برای همین است به سیاست همکاری با ترکیه و روسیه در افغانستان نیز رو آورده است.
سیاست پاکستان
به نظر می رسد سیاست پاکستان در قبال افغانستان همان چیزی باشد که طی چهل سال اخیر دنبال کرده است. بر کسی پوشیده نیست که طالبان افغانستان با طالبان پاکستان ارتباطات تنگاتنگ دارند و هر دو ارتباطات نزدیک با آی اس آی پاکستان. به لحاظ اقتصادی نیز پاکستان افغانستان را قلکی می بیند که باید فقط به آن به شیوه سنتی جنس بفروشد و پول بگیرد. برای همین آشفتگی افغانستان یا برقراری ثبات در آن هیچ تغییری در سیاست های همیشگی اسلام آباد در قبال کابل به وجود نمی آورد. سیاستی که همواره باعث شکایت و گلایگی کابل حتی با تغییر دولت ها بوده است.
سیاست چین
چین دغدغه بسیاری نسبت به آینده افغانستان دارد. پکن در شرق کشور درگیر پرونده ایغورهاست که با افراط در سرکوب آنها بیش از پیش آنها را به سوی افراط گرایی سوق می دهد. پکن نگران است که تشدید ناآرامی ها در افغانستان بر امنیت آن تاثیر مستقیم بگذارد و به همین واسطه حتی نسبت به سیاست های ایالات متحده امریکا و اروپا به دیده تردید می نگرد و گمان می کند آنها قصد دارند در چارچوب رقابت های کلانشان با چین در عرصه جهانی، افغانستان را به تله ای برای چین تبدیل کنند. برای همین چین تلاش دارد سیاست خود را با روسیه هماهنگ کند و با ترکیه در ارتباط دائم باشد و در عین حال دخالت مستقیم در افغانستان نداشته باشد. آنها فعلا نظاره گر تحولات افغانستان هستند و به دنبال کنترل شرایط با کمترین هزینه ممکن هستند.
امارات و عربستان و قطر
عربستان سعودی و امارات متحده عربی در حال حاضر تلاش می کنند از دور نظاره گر تحولات افغانستان باشند. اگرچه با گروه های مختلف افغانستانی ارتباط نزدیک دارند و با طالبان هم ارتباط دارند. اما بیشتر تلاش می کنند سیاستشان هماهنگ با غرب باشد. عربستان و امارات هم نسبت به آینده افغانستان نگرانند. به نظر می رسد هر دو کشور بر پتانسیل پاکستان در افغانستان حساب کرده اند.
البته سیاست قطر متفاوت است. قطر سیاست خود را با ترکیه تنظیم کرده است و تقریبا سیاستی مشابه سیاست ترکیه را پیش می برد. قطر با طالبان ارتباط نزدیک دارد و آن را قدرتی نزدیک به ایدئولوژی اخوان المسلمین می بیند که می تواند روی آن به عنوان بازیگری موثر حساب کند. برای همین آینده افغانستان را منهای طالبان نمی بیند.
ایران و آینده افغانستان
آینده افغانستان نگران کننده است. ایران نزدیک به 945 کیلومتر مرز زمینی با افغانستان دارد و یکی از بزرگترین همسایگان هم مرز با این کشور محسوب می شود. ایران همچنین ارتباطات نزدیک و موثری با جمعیت شیعی افغانستان دارد که دل بستگی فراوانی به ایران دارند. برای همین ایران نمی تواند نسبت به تحولات افغانستان بی تفاوت باشد.
در حالی که دولت مرکزی روز به روز بیشتر تضعیف می شود، جریان های سیاسی بیش از اندازه درگیر رقابت ها و اختلافات خود در تقسیم قدرت شده اند که با نزدیک شدن به زمان انتخابات قطعا این شکاف ها عمیق تر هم می شوند. در حالی که طالبان به اندازه ای قدرت گرفته که به راحتی شهر به شهر پیشروی می کند و کسی را جلودار خود نمی بیند، در این صورت دیگر لزومی نمی بیند بخواهد با دولت مرکزی به تفاهم برسد و امتیازی را بدهد. هر چه طالبان بیشتر قدرت نمایی کند کمتر تمایل خواهد داشت تا کیک قدرت را تقسیم کند. این همه در حالی است که داعش نیز از وضعیت آشفته افغانستان نهایت استفاده را می برد و قصد دارد آنچه در عراق و سوریه از دست داده است در افغانستان جبران کند. داعش عملیات تروریستی در شهرهای مختلف افغانستان مرتکب می شود تا نشان دهد هنوز زنده است و در این کشور حضور موثر دارد.
تشدید خشونت های داعش و گروه های تکفیری نزدیک به آن از یک سو، تلاش طالبان برای تصاحب قدرت به شیوه نظامی از سوی دیگر و مقاومت دولت مرکزی و ارتش افغانستان در برابر این خشونت ها سبب می شود تا بحران در افغانستان تا آنجا تشدید شود که جنگ های داخلی قدیمی این کشور زنده شوند.
در برابر این وضعیت آشفته ایران چه برنامه ای دارد؟ آیا فکری برای روزهای آینده این کشور کرده ایم؟ با توجه به این که اشرف غنی احمد زی، رئیس جمهوری افغانستان با ایران میانه خوبی ندارد و در مسیر مخالف ایران رفتن را به همراهی با تهران و کمک گرفتن از آن ترجیح می دهد، ما چه برنامه ای برای آینده سیاسی خود با افغانستان تدارک دیده ایم؟
افغانستان کشور همسایه ماست و ما طی چهل سال گذشته هزینه های فراوانی برای آن کرده ایم. این که گمان کنیم طالبان به قدرت برسد پس با ما همکاری می کند خیال باطلی است. طالبان با تهران اختلافات عمیق ایدئولوژیک دارد و در صورتی که بخواهد به ضرب اسلحه به قدرت برسد چنان مغرور خواهد شد که لزومی نمی بیند بخواهد با کشوری در سطح مطلوب آن کشور، همکاری کند؛ آن هم با کشوری مثل ایران که کشورهای دیگر تلاش می کنند به دلایل مختلف آن را در پرونده های گوناگون دور بزنند، حال چه موفق بشوند چه نشوند.
البته این به معنای آن نیست که باید طالبان را نادیده بگیریم، قطعا چنین چیزی نیست، طالبان واقعیتی است که در سپهر سیاسی افغانستان جای پا باز کرده و نمی توان به هیچ وجه نادیده اش گرفت. چنان که بخشی از مرزهای شرقی ما تحت کنترل طالبان است. همان طور که ایالات متحده که برای سرنگونی آن به افغانستان لشکر کشید نیز در نهایت مجبور شد دست دوستی به سویش دراز کند. اما طالبان همه واقعیت افغانستان نیست. طالبان مختصاتی دارد که قطعا با بسیاری از مناسبات و منافع ما تناسب و هم خوانی ندارد. اگر از الآن به فکر آینده نباشیم، برنامه ریزی نکنیم، برگه های خود را مورد بررسی قرار ندهیم و به دستورالعمل و برنامه ای روشن و منسجم نرسیم معلوم نیست در آینده چگونه بتوانیم با تحولات افغانستان کنار بیاییم و منافع خود را حفظ کنیم!
نظر شما :