اروپایی ها با توقف فشارهای حداکثری علیه ایران و احیای برجام موافقند
اروپا نگران از افزایش نفوذ منطقه ای ترکیه
نویسنده: عماد حسینی، تحلیلگر ارشد غرب آسیا
دیپلماسی ایرانی: مدتی است که ظهور بازیگران جدید در منطقه مدیترانه به مناقشات جدید قدرت اقتصادی، نظامی و ایدئولوژیکی منجر شده است. به باور برخی تحلیل گران اروپایی، در میان این وضعیت خطرناک و ملتهب، اتحادیه اروپا تاکنون نتوانسته فرایندهای سیاسی را از نظر راهبردی ارزیابی کند و هزینههای انفعال و عدم اقدام خود را مورد سنجش قرار دهد. چین، مصر، امارات، روسیه، عربستان و ترکیه برای پیشبرد منافع خویش در حوزه شرق مدیترانه و سواحل آن، بهطور مستقیم یا از طریق ابزارهای نیابتی تحت حمایت خود گامهایی جدی برداشتهاند. در واقع اتحادیه اروپا و نگرانترین اعضای آن (قبرس، فرانسه، یونان، ایتالیا و مالت) همانند آمریکا و ناتو از منظر امنیتی شدیداً درگیر دغدغه های پیش روی خود در قبال ترکیه هستند. روشن است که منازعه جدید قدرت در این منطقه آشکارا در جریان بوده و این مناقشه بهطور هم زمان دارای ابعاد اقتصادی، نظامی و ایدئولوژیکی است. این بازیگران، صرفنظر از اهداف هر یک از آنها، از سه «خلأ قدرت» بهرهبرداری کردهاند. «خلأ اتحادیه اروپا» که بزرگترین آنها بوده و از پیمان بلندپروازانه لیسبون ناشی شده است. طی دهه گذشته، ناتوانی اتحادیه اروپا در دستیابی به اتفاق نظر در مورد سیاست های خود در سوریه، لیبی یا ترکیه، راه را برای اقدامات سرنوشتساز روسیه و ترکیه در سوریه و اخیراً در لیبی باز کرده است.
یک خلأ اساسی دیگر، ناشی از عقبنشینی آمریکا از این منطقه بوده که از دولت اوباما آغاز شد و در دوره ترامپ شتاب گرفت. ظاهراً نزدیکی دونالد ترامپ به رهبران قدرتمند روسیه و ترکیه موجب بلاتکلیفی متحدان اروپایی آمریکا شد و فرصتهایی در اختیار بازیگران جدید قرار داد. براساس برخی اخبار موجود، مقامات اروپایی حتی به این باور رسیده اند که اگر امروز شاهد بلندپروازی های روز افزون ترکیه در منطقه و دخالت این کشور در امور سایر کشورها (لیبی،آذربایجان، سوریه و عراق و...) هستند، بخش عمده ای از آن ناشی از تاثیر مخرب سیاست دولت ترامپ در قبال ایران بوده که در عمل باعث پررنگ شدن نقش و قدرت منطقه ای ترکیه شده است. این موضوع برای تصمیم سازان سیاست های خارجی و امنیتی ایران بسیار مهم است. به نظر می رسد اروپایی ها امروز نگران بسیارجدی اقدامات ترکیه بوده و کاملاً به این باور رسیده اند که سیاست فشار حداکثری ترامپ فرصت مغتنمی را برای ترکیه فراهم آورده است. ترکیه همچنین بدنبال همکاری های نظامی با پاکستان است و البته دنبال جاه طلبی و بلندپروازی های بیشتر دیگری هم هست تا فضاهای خالی ایجادشده در منطقه را سریعاً و در راستای منافع و اهداف خود مصادره به مطلوب کند. همچنین نوع دیگری از خلأ نیز در اوایل سال ۲۰۲۰ به وجود آمد که در آن، همهگیری کووید-۱۹ انرژی عمده دولتهای غربی را تا حدی کاهش داد که بیشتر اقدامات آنها در منطقه مدیترانه را متوقف کرد. آنکارا و مسکو این دوره بلاتکلیفی را غنیمت شمرده و هر دو کشور در جبهه سیاست خارجی قاطعانه عمل کردند درحالیکه اولویت کشورهای غربی، جلوگیری از تأثیر همهگیری بیماری کرونا بر مردم کشورهای خودشان بود.
منافع روسیه از اقدامات نظامی در سوریه:
الف) جلوگیری از سقوط دولت اسد و حفظ این کشور به عنوان یکی از شرکای نظامی روسیه در منطقه؛
ب) ایجاد اولین پایگاه هوایی روسیه در خاورمیانه (پایگاه حمیمیم) و تقویت ایستگاه تدارکاتی دریایی قبلی این کشور در طرطوس؛
ج) به نمایش گذاشتن توان نظامی روسیه (اعم از موشکهای کروز، انواع هواپیما و ...) و روشهای تاکتیک نظامی این کشور برای رقبا و مشتریان بالقوه آتی؛
از سوی دیگر عملیات نظامی ترکیه در سوریه عمدتاً با هدف ایجاد «منطقهای امن» تحت کنترل نیروهای ترک و نیروهای نیابتی و عقب راندن کردهای سوری از مرز آن کشور انجام شده است. ترکیه حضور نظامی خود در مدیترانه را نیز بیش از پیش تقویت خواهد کرد که پیام سیاسی آن روشن است، ترکیه بیاعتنا به ائتلافهای سنتی و چارچوبهای حقوقی موجود، جنگافزارهای پیشرفته را در خدمت اهداف سیاست خارجی خود قرار داده است.
از سوی دیگر، ترکیه با استفاده از همین روش یکجانبه، به پیشبرد دو طرح عمده در شرق مدیترانه میپردازد که عبارتاند از:
الف) اکتشاف گاز و حفاری های اکتشافی در آبهای اطراف قبرس (به ویژه در آبهای مورد مناقشه)؛
ب) انعقاد پیمانی با لیبی و بازتعریف مرزهای دریایی به ضرر قبرس و یونان. این چالشهای بسیار جدی فراروی نظم حقوقی سابق در شرق مدیترانه باید توسط طرفین ذینفع حلوفصل شود، اما فعلاً هیچ مسیر روشنی برای این فرایند به چشم نمیخورد. مصر، عربستان و امارات نیز جزو بازیگران جدید در مدیترانه هستند، هرچند که آنها فعالان مستقلی نبوده و نقش ثانویه ایفا میکنند. هر سه کشور سهم بسزایی در ثبات لیبی خواهند داشت، بهویژه مصر که به خاطر مرز طولانی خود با لیبی و میدانهای گازی آن در جنوب شرق دریای مدیترانه، سهم بیشتری در این ماجرا دارد. از طرفی چین نیز از طریق طرح جاده و کمربند به یک بازیگر مهم اقتصادی در مدیترانه تبدیل شده است. با توجه به این شرایط جدید، اتحادیه اروپا به نظر نمی رسد وضعیت جدید مدیترانه را پدیدهای گذرا تلقی کند، بلکه خود را ملزم به تجزیه و تحلیل حضور فزاینده نظامی روسیه و ترکیه در زمین، دریا و هوا و زیر دریا می داند. اتحادیه اروپا منافع تجاری و سرمایهگذاری خود در این منطقه و همچنین منافع ناشی از منابع انرژی اعضای خود در لیبی و میدانهای گازی ساحلی مصر، قبرس و لبنان و موضوعات دامنهدار مربوط به مهاجرت پناهندگان از شرق و مرکز حوزه مدیترانه را با دقت مدنظر دارد. از منظر چشمانداز سیاسی و راهبردی، اتحادیه اروپا اکنون در مقایسه با صرفاً پنج یا ده سال پیش در حوزه مدیترانه با شرایط کاملاً متفاوتی مواجه است.
ابزارهای قدرت دریایی ترکیه و گسترش میدان عملیاتی در دریای سیاه و مدیترانه
به نظر می رسد راهبرد دریایی ترکیه در حال تغییر است، زیرا این کشور دیگر بر روابط خود با ناتو تمرکز ندارد. در عوض، آنکارا در حال ساخت نیروی دریایی با ویژگی یک قدرت منطقهای است و میتواند عملیات دوربرد را اجرا کند. آنکارا قراراست ناوگان زیردریایی خود را با چند فروند زیر دریایی پیشرفته در سال های آینده به روز رسانی کند. در کل انتظار میرود که نیروی دریایی ترکیه 12 تا 14 فروند زیر دریایی مدرن را تهیه کند و این یک برتری آشکار نسبت به سایر رقبا، به ویژه اسرائیل خواهد بود. از سوی دیگر، ترکیه در حال ساخت ناوچه چند منظوره و مسلح کردن آنها با موشک های «هارپون» است. از سوی دیگر قدرت دریایی ترکیه، بیشتر رقبای منطقهای سنتی خود را به ویژه یونان و مصر تهدید میکند. با این حال گفته می شود رژیم صهیونیستی در حال بررسی جدی تهدیدات بالقوه احتمالی ناشی از این وضعیت می باشد. ضمن این که منافع اقتصادی ترکیه در دریا، خصومت اساسی با اسرائیل و با توجه به وابستگی رژیم اسرائیل به صادرات از دریا، تل آویو نمی تواند قدرت دریایی چشمگیر ترکیه را نادیده بگیرد. چندی قبل رئیس جمهور ترکیه در سخنانی بر لزوم برخورداری این کشور از یک نیروی دریایی قدرتمند سخن گفت.
پیامدهای بلندمدت
برخی تحلیلگران منطقه براین باور هستند که ترکیه از طریق مداخله نظامی در حمایت از یکی از طرفین درگیر در لیبی سیاست های منطقه ای خود را به پیش می برد که از نظر اروپایی ها مستقیما منافع امنیتی اروپا را مورد تهدید قرار داده است. اقدامات ترکیه در رابطه با خرید سامانه دفاع هوایی پیشرفته اس-۴۰۰ از روسیه، تهدید مکرر به فسخ توافق کمک ۶ میلیارد یورویی با اتحادیه اروپا و باز کردن مرز ترکیه برای هجوم میلیونها پناهجوی خاورمیانه به اروپا و مقابله با کردهای متحد غرب در سوریه پس از «چراغ سبز» ترامپ و بدون مشورت قبلی با ناتو همگی زمینه بروز اختلاف بین ترکیه و اروپا و هم پیمانش در ناتو را فراهم کرده است. موافقتنامه ترکیه با مقامات سیاسی لیبی در طرابلس نیز نمونه دیگری از اقدامات آنکاراست که در تضاد با منافع اروپایی ها تفسیر می شود. همه این موارد بیانگر اختلاف ارزشها بین ترکیه و باقی اروپاست و از طرفی موجب بروز مشکلاتی در ناتو شده است. زیرا که رفتار یک عضو این پیمان نظامی، یعنی ترکیه، در تضاد با منافع امنیتی دیگر اعضا قرار گرفته است. به نظر می رسد در شرایط کنونی ترکیه بر روابط خود با اتحادیه اروپا و ناتو به مانند گذشته تمرکز ندارد. از همین رو راهبرد نظامی این کشور بخصوص در قلمرو دریا در حال تغییر است. آنکارا در حال ساخت نیروی دریایی با ویژگی یک قدرت منطقهای است که بتواند عملیات های دوربرد دریایی را اجرا کند. ولی به نظر نمی رسد که اتحادیه اروپا با بلندپروازی های ترکیه در مناطق خاورمیانه و مدیترانه که به نحو فزاینده ای در حال پیشرفت است، موافقت داشته باشد.
جمع بندی
ده سال از زمان وقوع بهار عربی گذشته و بخشهای بزرگی از دنیای عربزبان چندپاره شده و حاکمیتی چندپاره پیدا کرده است. یمن، لیبی، سوریه و ... در حال حاضر به معنای واقعی کلمه کشور محسوب نمیشوند و صرفاً محیطهای جغرافیایی هستند که از حاکمیتی منسجم برخوردار نیستند. در چنین شرایطی کشوری مثل ترکیه با بلندپروازی های خود در حال قدرت گرفتن است. به نظر می رسد درک و شناخت پایتختهای اروپایی درباره این تصویر جدید و نوظهور همچنان محدود است. در نتیجه، کشورهای اروپایی بطور فزایندهای اهمیت خود را در دیپلماسی خاورمیانه از دست میدهند یا اصلاً دیده نمیشوند. شایان ذکر است چشماندازهای همچنان غالب در اروپا عمدتاً مربوط به دورانی است که اکنون دیگر رو به افول گذاشته است. اکنون محوریت مناقشه اسرائیل و فلسطین در راستای برقراری ثبات در خاورمیانه، تمایل به بازگشت به توافق هستهای منعقده با ایران، اولویت کلی بیشتر برای توافقات رسمی و چندجانبه، آنهم در شرایطی که منطقه توافقات ضمنی، عمل گرایانه، و دوجانبه را ترجیح میدهد، همگی نشانه هایی از محدودیت حوزه عمل اروپا در منطقه خاورمیانه و مدیترانه دارد. در نتیجه، کشورهای اروپایی حتی در پیدایش و تبلور ائتلاف ضمنی کشورهای طرفدار غرب، که رژیم صهیونیستی و امارات بخشی از آن هستند، نیز هیچ نقشی ایفا نکرده و این ائتلاف در قالب پیوندهای دوجانبه، اما با تشویق بیسروصدا و هدایت آمریکا، پدیدار شده است. گفته می شود در برخی اندیشکده های اسرائیلی این دیدگاه تقریب براین باور است که دلیل کشورهای اروپایی برای بازگشت به برجام و احیای آن اقدامی در راستای جلوگیری از کاهش وزن و اهمیت اتحادیه اروپا در منطقه است. به ویژه که برنامه راهبردی 25 ساله ایران و چین نیز این کاهش وزن و اهمیت اروپا در منطقه را مضاعف ساخته است. روشن است در اینجا اروپا میتواند نقش عمدهای بر عهده گیرد. اما چنین چیزی بستگی به آن دارد که اروپا خودش را با واقعیات راهبردی نوظهور و عمیقاً تغییریافته منطقه منطبق کند که در شرایط فعلی این امر هنوز اتفاق نیفتاده است. درعین حال تردیدی وجود ندارد که نقطه کانونی و منطقی این محور می تواند ایران باشد و نه کشوری مثل ترکیه که با رفتارهای خود در حوزه سیاست های منطقه ای، عملا چالش های راهبردی را در منطقه کلید زده است. اگر گفت وگوهای جاری در وین پیرامون احیای برجام، خواست های ایران را تامین کند، اروپا می تواند به احیای نقش موثر خود در منطقه خاورمیانه با محویت جمهوری اسلامی ایران امیدوار باشد. در غیر این صورت باید شاهد تحدید هرچه بیشتر نقش آفرینی های آتی خود باشد.
نظر شما :