همه چیز در گرو رفع تحریم های آمریکاست
سند ۲۵ ساله، نه یک فتح بزرگ دیپلماتیک است، نه ترکمنچای
دیپلماسی ایرانی – با امضای سند جامع همکاری های راهبردی ایران و چین در ابتدای هفته جاری سیلی از واکنش های مثبت و منفی به این اقدام شکل گرفت که کماکان هم ادامه دارد. تا جایی که اخباری دال بر اعتراضاتی در برخی از شهرهای کشور نسبت به امضای این سند همکاری به گوش می رسد.
نکته اساسی که در این بین مغفول ماند و لا به لای حُب و بغض های سیاسی و رسانه ای داخلی و خارجی گم شد، ارزیابی درست و واقع بیانه از این سند است. چرا که گروهی امضای این سند را فروش ایران، آغاز استعمار چین و ترکمنچای نوین قلمداد کردند و حامیان این سند آن را یک فتح بزرگ سیاسی و دیپلماتیک در برابر هژه مونی آمریکا می دانند. اما به واقع امضای سند جامع همکاری های راهبردی ایران و چین، نه یک فتح بزرگ دیپلماتیک برای جمهوری اسلامی ایران است و نه از آن سو ترکمنچای و آغاز استعمار چین.
منتقدان این سند با نگرشی یک سویه و بدون در نظر گرفتن جایگاه غیرقابل انکار چین در مناسبات اقتصادی و تجاری جهان هنوز برداشت و تلقی دهه های ۶۰ و ۷۰ میلادی از سیاستهای پکن دارند در صورتی که از دهه ۹۰ میلادی چین روابط گسترده، راهبردی و بلندمدتی را با بسیاری از کشورهای جهان به سرانجام رسانده است. حتی بسیاری از پروژه های خدماتی، عمرانی و تکنولوژیک اروپایی ها توسط چینی ها انجام می شود. پس امضای سند همکاری های راهبردی ایران و چین لزوما به معنای اغاز استعمار چین و شکل گیری ترکمنچای نیست. ضمن اینکه ایران هم کشوری استعمار پذیر نیست. پیرو این نکته ایران در طول تاریخ علی رغم دخالت بسیاری از کشورها و بازیگران جهانی هیچگاه به مستمری هیچ قدرتی بدل نشد و در شرایط کنونی نیز ایران نمی تواند به مستعمره چین بدل شود. بنابراین تمام جریان سازی ها و هجمه های رسانه ای به خصوص رسانه های خارجی متاثر از دلایل دیگری است. چرا که امضای این سند همکاری منافع آنها را با خطر مواجه میکند.
اینها علاوه بر آن است که ما نباید کلان پروژه یک کمربند، یک جاده چین را فراموش کنیم. در همین راستا چین در کلان پروژه کمربند، یک جاده با ۱۸ کشور عربی قرارداد امضاء کرده است که از این تعداد حدود ۹ کشور عربی نیز در بانک توسعه آسیایی سرمایه گذاری کرده اند و از اعضای مؤسس آن به شمار می روند. همچنین همکاری های دوجانبه این کشورها با چین در عرصه های نفت و گاز و برق و انرژی هسته ای و انرژی های تجدیدپذیر همواره رو به گسترش بوده است. در سپتامبر ۲۰۱۸ و در جریان دور ششم کنفرانس همکاری چین و جهان عرب در قاهره دبیر کلی اتحادیه عرب تفاهم نامه با سازمان چینی همکاری جهانی برای گسترش انرژی (GEIDCO) را امضا کرد. همچنین در چارچوب پروژه کمربند، یک جاده، «مرکز چینی ـ عربی انتقال فناوری» با ۸ شعبه در کشورهای عربی راه افتاد.
علاوه بر این «پایگاه خدمات اطلاعاتی» چینی ـ عربی برای انتقال فناوری های حوزه آی تی تأسیس شد. چین قراردادهای متعددی با مصر، الجزایر، مراکش و اردن در حوزه انرژی و حمل و نقل بسته است. در یکی از تازه ترین این موارد، باید از توافق نامه راهبردی چین با عراق که در دولت سابق عادل عبدالمهدی امضاء شد و به توافق نامه «نفت دربرابر توسعه» شهرت یافت، یاد کرد. این تحرکات سبب شد که در زمان تأسیس باشگاه همکاری چینی ـ عربی در سال ۲۰۱۴ حجم مبادلات مالی دو طرف از ۳۰ میلیارد دلار به حدود ۲۴۴ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۸ دلار برسد.
از سوی دیگر، چینی ها به خوبی می دانند که در کنار فعالیت اقتصادی باید از اهرم های روابط فرهنگی نیز استفاده کنند. در همین راستا آنها تلاش هایی برای یادگیری زبان عربی و تبلیغ برای آموزش زبان چینی در کشورهای عربی راه انداخته اند. در سال ۱۹۸۷ «جمعیت مطالعات ادبیات عرب» در چین تأسیس شد که بسیاری از کتاب های کلاسیک چینی را به عربی و بسیاری از آثار ادبی و فرهنگی عربی را به چینی ترجم کرد. چین همچنین از برخی پروژه ها برای انتشار آثار ادبی چینی در جهان عرب حمایت می کند و ده ها رساله و پایان نامه درباره ادبیات و اندیشه معاصر عرب در دانشگاه های چین تدوین شده است.
حال باید از این منتقدان پرسید که چرا همکاری های بلندمدت و راهبردی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس از عربستان گرفته تا امارات متحده عربی، کویت، عمان و دیگر کشورها با چین محل نگرانی نیست، اما امضای سند جامع همکاریهای راهبردی ایران و چین که هنوز جزئیات مفاد آن منتشر نشده است با این میزان از هجمه ها، انتقادات موج سواری های مخرب سیاسی و رسانهای همراه شده است؟! مضافا این که چرا باید کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و دیگر همسایگان ما از مسیر توسعه همکاری های بلندمدت و راهبردی با چین به امتیازات جدی اقتصادی، تجاری و حتی امنیتی دست پیدا کنند، ام ایران نباید تلاشی در این رابطه داشته باشد؟ آیا انفعال در این خصوص توازن قوا علیه کشور در منطقه را به هم نمی زند؟!
اما در سوی دیگر شاهد جریان حامی امضای این سند هستیم که این طیف نیز درک درستی از شرایط ندارند. در همین رابطه ابتدا به ساکن باید عنوان داشت که اکثر قریب به اتفاق واکنش و مواضع حامیان و مدافعان داخلی این سند به خصوص در میان مقامات و مسئولین کشور صرفاً و صرفاً از جنس بهره برداری سیاسی و دیپلماتیک است، بدون آنکه کوچک ترین توجهی به آثار امضای این سند بر حوزه اقتصادی و تجارت کشور، آن هم در شرایط تحریمی کنونی شود. این طیف عموما به دنبال جریان سازی رسانه ای در برابر آمریکا در آستانه انتخابات ریاست جمهوری خرداد ماه ۱۴۰۰ هستند تا این تلقی را بیش از پیش به خورد افکار عمومی داخل و بین المللی دهند که نه تنها سیاست فشار حداکثری واشنگتن علیه تهران به شکست رسیده است، بلکه جمهوری اسلامی با امضای این سند عملا به سلطه سیاسی و اقتصادی ایالات متحده پایان داده است. در همین خصوص رسانه های موافق و مقامات کشور عمده بحث را معطوف به امتیاز گیری سیاسی و تقابل با هژه مونی آمریکا، ذیل امضای این سند کرده اند.
این در حالی است که اساسا امضای این سند در رسانه های چینی مانند ایران چندان بازتاب گسترده ای نداشته است. ضمن اینکه بازتاب های شکل گرفته در رسانههای چینی، نه از جنس بهرهبرداری سیاسی، بلکه خوانش اقتصادی و نقش آن بر پویایی تجارت خارجی چین است و از این بُعد امضای سند جامع همکاریهای راهبردی ۲۵ ساله ایران و چین مورد ارزیابی رسانه های آن ها قرار گرفته است. لذا نگاه پکن به شدت متفاوت از تهران به امضای این سند است.
برای چین اولویت تامین منافع ملی و نقش این سند در تقویت هر چه بیشتر اقتصادش است. خصوصاً که حضور وانگ ای، وزیر امور خارجه چین در تهران بخشی از سفر وی به خاورمیانه از عربستان تا ترکیه، امارات و عمان بود. یعنی پکن امید دارد با حل و فصل مناقشات منطقهای با محوریت پایان دادن به جنگ یمن، بستر مناسبی برای افزایش تعاملات تجاری با ایران و متعاقبش عملیاتی شدن مفاد این سند شکل گیرد.
واقعیتی که اکنون چینیها به درستی آن را درک کرده اند نقش بدون انکار ایالات متحده در سمت و سودهی به اقتصاد و تجارت جهانی است. لذا پکن همواره سیاست تنش زدایی را با واشنگتن پیش برده است. حتی در جریان جنگ تعرفههای ترامپ، رئیس جمهور پیشین ایالات متحده آمریکا، چین سالانه حدود ۱۰۰ تا ۱۴۰ میلیارد دلار متحمل خسارت شد (رقمی برابر با کل صادرات ایران همراه با نفت خام)، اما پکن به جای تقابل ایدئولوژیک، چیزی که در جمهوری اسلامی ایران مرسوم است، سعی کرد با تنش زدایی، مدیریت و پیگیری مذاکره با ایالات متحده، شرایط را به نحوی پیش ببرد که اقتصاد و تجارت خارجی چین در تقابل با آمریکا دچار کمترین آسیب شود.
به معنای واقعی کلمه اگر یک دهم آن میزان از تحرکات مخربی که ایالات متحده آمریکا علاوه بر مسئله جنگ اقتصادی در حوزه نظامی، امنیتی و حتی سرزمینی و حاکمیتی چین در مسئله هنگ کنگ، تایوان و نظایر آن انجام داده اند در قبال ایران شکل می گرفت تا کنون صدها جنگ بین ایران و آمریکا به وقوع پیوسته بود، اما پکن با یک دیپلماسی واقع بینانه مبتنی بر خرد و هوشمندی سیاسی همواره گزینه تنشزدایی و تعامل را در پیش گرفته است. اکنون هم اگر چینی ها امضای سند همکاری های راهبردی با ایران را در دستور کار قرار دادند صرفاً به دلیل اقتضائاتی است که با روی کار آمدن جو بایدن شکل گرفته است و این نوید را به چینی ها میدهد که احتمالا تعدیل تنش تهران - واشنگتن با محوریت احیای برجام و رفع تحریم ها عملیاتی خواهد شد.
در سایه نکات مذکور امضای سند همکاری های راهبردی با ایران یک فرصت سیاسی، دیپلماتیک و به خصوص اقتصادی و تجاری بالقوه را در اختیار چینی ها قرار داده است، اما برای بالفعل کردن آن کردن به آمریکاییها چشم دوخته اند. اگر در آینده تنش تهران و واشنگتن تعدیل پیدا کرد و شاهد رفع بخشی از تحریمها بودیم، چین هم میتواند بستر را برای عملیاتی کردن مفاد این سند فراهم کند، اما اگر شرایط مانند امروز ادامه پیدا کرد، پکن هم تلاشی برای بهره برداری از سند نخواهد کرد، چرا که اساسا نمی تواند در سایه تحریمها گامی عملیاتی پیش ببرد، کما اینکه به واسطه همین سیاست فشار حداکثری آمریکا اکنون بیش از ۲۰ میلیارد دلار از سرمایه ایران در بانکهای چینی بلوکه شده است و پکن هم کوچک ترین تلاشی برای آزاد کردن، حداقل بخش کوچکی از آن را ندارد، چون توان آزاد کردن آن را بدون چراغ سبز آمریکا ندارد و ما هم صرفا حمله به کره جنوبی، ذیل بلوکه شدن سرمایه هایمان در بانک های این کشور را در دستور کار قرار داده ایم و چین را فراموش کرده ایم که مبادا به روابطمان صدمه ای وارد شود. حتی شرکت های چینی از همکاری با ما در فاز یازده پارس جنوبی و قرارداد توسعه میدان نفتی آزادگان به بهانه تحریم شانه خالی کرده اند.
پس همه چیز در گرو رفع تحریم هاست. اتفاقاً در سایه همین نکته وزیر امور خارجه چین در دیدار با حسن روحانی به صراحت عنوان داشت که ایران باید از فرصت پیش آمده ناشی از روی کار آمدن جو بایدن برای احیای برجام و رفع تحریمها استفاده کند. چون اگر شرایط کما فی السابق ادامه یاید بدیهی است که پکن هم نمی تواند تلاشی برای عملیاتی کردن مفاد این سند از خود بروز دهد.
متاسفانه تداوم شرایط کلونی در تنش با آمریکا و تعلل برای احیای برجام و رفع تحریم ها علاوه بر ناکام ماندن تلاش ها به منظور عملیاتی کردن مفاد توافقاتی مانند سند همکاریهای راهبردی ۲۵ ساله ایران و چین در سوی دیگر سبب شده است که ایران را از معادلات منطقهای کنار بگذارند. نمونه بارز به روندهای سیاسی و دیپلماتیک برای حل و فصل مناقشه افغانستان باز می گردد که، هم در قطر، هم در مسکو و هم در استانبول عملا ایران کنار گذاشته شد. چرا که تداوم تنش کنونی با آمریکا موجب شده است جایگاه ایران نادیده گرفته شود و به موازات آن برخی بازیگران مانند ترکیه و قطر که حتی همسایه افغانستان هم نیستند با میزبانی و میانجیگری در این گونه تنش ها عملاً بر وزن سیاسی و دیپلماتیک خود بیفزایند. در این صورت روند سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی منازعات منطقهای به گونهای پیش خواهد رفت که عملاً منافع ایران در آن دیده نخواهد شد. لذا اگر بر طبل تداوم تنش با آمریکا بکوبیم و شرایط کنونی را ادامه دهیم قطعاً به تدریج از سطح مناسبات منطقهای کنار گذاشته خواهیم شد. ضمن اینکه بیشک تداوم این سیاست هزینههای ما را در منطقه و سطح جهان افزایش خواهد داد بدون آن که چشمانداز روشن و ملموسی در آینده نزدیک برای حصول منافع جمهوری اسلامی ایران قابل تصور باشد.
نظر شما :