روی کار آمدن دولت نظامی هیچ پیامد مثبتی برای ایران ندارد
مذاکره مستقیم تهران - واشنگتن تنها راه حل احیای برجام/ دولت سست و بی رمق روحانی قادر به احیای توافق هسته ای نیست
دیپلماسی ایرانی – با توجه به مجموعه ای از تحولات چند روز اخیر به نظر می رسد که کماکان باید شاهد تداوم و تشدید تنش های سیاسی و دیپلماتیک بین ایران و ایالات متحده آمریکا در خصوص احیای برجام باشیم. اگرچه در این راستا شاهد اتفاقات مثبت و منفی از دو طرف هستیم، اما به نظر می رسد که حداقل در کوتاه مدت نمی توان چشم انداز روشنی برای بازگشت دو طرف به تعهدات برجامی متصور بود. حشمت الله فلاحت پیشه، نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی و رئیس اسبق کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی در گفت و گو با دیپلماسی ایرانی ضمن تشریح مسیر کنونی در تنش تهران – واشنگتن به پاسخ این پرسش اساسی پرداخته است که چرا در ۴۲ روزی که از ریاستجمهوری جو بایدن میگذرد کماکان احیای برجام عملاً تحقق پیدا نکرده است؟ متن پیش رو پاسخ به این سوالات و پرسش هایی از این دست است که از نظر می گذرانید:
اقتضائات سیاسی و دیپلماتیک کنونی حاکم بر مناسبات جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا در دوره جو بایدن به صحنه ای از بیم ها و امیدها، پالس های مثبت و منفی و نقاط سیاه و سفیدها بدل شده است. در همین راستا در چند روز اخیر از یک طرف ند پرایس، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا دوشنبه جاری در نشست خبری روزانه خود با ادعای اینکه دیپلماسی، مؤثرترین روش برای جلوگیری از رسیدن ایران به توانمندی اتمی است، مدعی شد بهترین مکان برای صحبت درباره پرونده هستهای ایران، مسیر ۵+۱ است که بسیاری این موضع گیری سخنگوی دستگاه دیپلماسی ایالات متحده را نخستین اعتراف تلویحی دولت جو بایدن برای بازگشت به برجام تلقی می کنند. اما در آن سو با آغاز دور جدید نشست فصلی شورای حکام، شنیده ها حکایت از تلاش ها و تحرکات دیپلماتیک ایالات متحده آمریکا برای تصویب قطعنامهای علیه فعالیتهای هستهای ایران بعد از خروج دوشنبه شب هفته گذشته ایران از پروتکل الحاقی دارد. این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران نیز یک شنبه شب هفته جاری در یک موضع گیری رسمی پیشنهاد اروپایی ها برای حضور در مذاکرات غیر رسمی در معیت ایالات متحده آمریکا را رد کرد. ارزیابی شما از مجموعه این نکات مثبت و منفی چیست؟ تهران و واشنگتن اکنون در چه مسیری گام بر می دارند؟
ابتدا به ساکن باید عنوان کنم که پاسخ رد جمهوری اسلامی ایران به پیشنهاد اروپایی ها برای مذاکرات غیر رسمی در معیت ایالات متحده آمریکا یک فرصتسوزی دیپلماتیک از جانب ما بود که عملاً باعث شد تهران یک چهره غیر دیپلماتیک، غیر سازنده و مخرب را از خود در سطح جهان به نمایش بگذارد. چرا که به نظر من تنها مسیر موفقیت این است که جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا باید وارد مذاکره مستقیم و بدون واسطه و میانجیگری بر سر چگونگی احیای برجام شوند. در غیر این صورت هیچ راهی و هیچ واسطه ای نمی تواند شرایط کنونی را تعدیل کند. چون در آن موقع است که دو طرف یعنی تهران و واشنگتن به این درک مشترک خواهند رسید که منافع واقعی شان در بازگشت به برجام و انجام تعهدات هستهای است. قطعاً پیگیری سیاست کاهش تعهدات برجامی و فاصله گرفتن هر چه بیشتر رفتن از توافق هستهای، نه میتواند منافع جمهوری اسلامی ایران را تامین کند و نه در آن سو فشار حداکثری و تحریمهای کاخ سفید برای واشنگتن تا کنون نتیجه بخش بوده است. مجموعه شرایطی که شما از آن یاد کردید نشان میدهد که متاسفانه تنش کنونی بین جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا با لجاجت سیاسی و دیپماتیک دو طرف کماکان در حال ادامه است. بنابراین بهترین راه برای آنکه دو طرف به منافع خود دست پیدا کنند این است که ایران و آمریکا هر چه زودتر باید وارد مذاکرات مستقیم شوند تا به یک راه حل مرضی الطرفین دست یایند. نباید از مذاکره، گفتوگو، تعامل و دیپلماسی هراس داشته باشیم. لذا باید در تاریخی توافق شده و صد البته نزدیک این مذاکرات عملیاتی شود.
نکات شما به نحوی بر این مسئله تاکید دارد که جمهوری اسلامی ایران نیز با اقدامات کاهش تعهدات برجامی به اندازه ایالات متحده و اروپا سهمی در به تنش کشاندن مناسبات کنونی و عدم احیای برجام دارد. اما با این گفته های شما سوالی ابتدایی، اساسی و جدی که بیشتر خودنمایی می کند این است که چرا در ۴۲ روزی که از ریاستجمهوری جو بایدن میگذرد او با یک فرمان اجرایی، بازگشت آمریکا به برجام را رقم نزد، همانگونه که دونالد ترامپ در ۱۸ اردیبهشت ماه ۱۳۹۷ با یک فرمان اجرای، خروج از برجام و احیای تحریم ها را تحریم ها را در دستور کار قرار داد؟ آیا این نکته نشان میدهد که دولت جو بایدن نیز در این مدت به دنبال بازی سیاسی، دیپلماتیک و برجامی با جمهوری اسلامی ایران است؟
خیر من معتقدم که در این ۴۲ روز گذشته جو بایدن به دنبال بازی سیاسی، دیپلماتیک و یا برجامی با ایران نبوده است. باید پذیرفت که دولت در ایالات متحده آمریکا عوض شده است. دولت رادیکال و دیوانه ترامپ که تمام سیستم و نظام های سیاسی، دیپلماتیک و حقوقی جهانی را به هم زده بود کنار رفته است و به تبعش جو بایدن با حجم بالایی از خرابیها، ویرانیها، خسارات و تبعات مخرب و منفی گسترده اقدامات دونالد ترامپ رو به رو است. بازسازی این میزان از خرابی ها به زمان بیشتری نیاز دارد. این در حالی است که همین حجم گسترده خرابی های دوران ترامپ سبب شده است که جو بایدن قدری محافظه کار شود. پیرو این نکته دولت بایدن در بازگشت به برجام و لغو تحریمها قدری محافظه کار شده است. ضمن این که باید پذیرفت که اکنون مسئله و اولویت اساسی دولت جو بایدن احیای اقتصاد این کشور و مقابله با کرونا است. اینها علاوه بر آن است که ما نباید فراموش کنیم مخالفان بسیار جدی، هم در داخل ساختار سیاسی ایالات متحده آمریکا و هم فراتر از این کشور به خصوص در منطقه خاورمیانه با محوریت لابی سعودی و صهیونیستی در عدم بازگشت بایدن به برجام به لغو تحریم ها به شدت اثر گذار هستند. حال با این میزان از خرابی های دولت دونالد ترامپ و شدت فشارهای مخالفان برجام دولت بایدن کماکان سعی می کند با هوشمندی سیاسی و دیپلماتیک و با صرف کمترین هزینه تعامل، مذاکره، گفت وگو و احیای برجام را در دستور کار داشته باشد. آیا در این شرایط سخت و خطیر، جمهوری اسلامی ایران، حداقل برای کسب منافع خود نباید قدری انعطاف دیپلماتیک نشان دهد؟ من معتقدم ایران و ایالات متحده آمریکا می توانند احیای برجام را به گونهای در دستور کار قرار دهند که علاوه بر منافع سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی بهره های اقتصادی و تجاری را، هم برای تهران و هم برای واشنگتن رقم بزنند.
سوال بنیادی تری که به موازات سوال پیشین ذهن را درگیر می کند ناظر بر این نکته مهم است که اگر بپذیریم که برجام به عنوان توافقی که ماحصل بیش از دو سال تلاش، تحرک و مذاکرات فشرده سیاسی و دیپلماتیک ایران و شش قدرت برتر جهانی با محوریت ایالات متحده است چرا دوباره باید مورد مذاکره قرار گیرد؟ آیا مذاکره مجدد بر روی چیزی که قبلاً بر روی آن توافق شده اساساً منطقی است؟ اتفاقا به همین دلیل سعید خطیب زاده، سخنگوی وزارت امور خارجه در مواضع یکشنبه شب جاری پیرامون رد پیشنهاد مذاکره اروپایی ها عنوان داشت که با توجه به مواضع و اقدامات اخیر آمریکا و سه کشور اروپایی در عدم رفع تحریم ها، جمهوری اسلامی ایران زمان را برای برگزاری جلسه غیررسمی پیشنهادی توسط هماهنگکننده اروپایی برجام مناسب نمیداند؛ آیا استدلال جمهوری اسلامی ایران درست نمی دانید؟
به سوال مهمی اشاره داشتید. در پاسخ من معتقدم با توجه به شرایط و اقتضائات سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی، هم جمهوری اسلامی ایران، هم ایالات متحده آمریکا و هم کشورهای اروپایی به همراه چین و روسیه به این نتیجه خواهیند رسید که «تابوی مذاکره ناپذیر بودن برجام» را کنار بگذارند. یقین بدانید اگر تابوی مذاکره ناپذیر بودن برجام شکسته شود، جمهوری اسلامی ایران میتواند منافع جدیدی را در مذاکرات پیش رو برای خود تعریف کند. لذا آنچه که در آینده شکل خواهد گرفت این است که با مذاکرات جدید باید برجام نوینی احیا شود که می تواند در برگیرنده مباحث جدید و منافع بیشتری برای ما باشد. به هر حال ایران هم به موازات اروپاییها و ایالات متحده آمریکا منتقد برخی از بندها و مفاد برجام است. پس می بینید که مذاکره برای رسیدن به این برجام تنها راه چاره است. جهان امروز دیگر تحمل نابودی و مرگ برجام را ندارد. چرا که در صورت بازگشت شرایط سیاسی و امنیتی به پرونده فعالیتهای هستهای ایران در شورای حکام و شورای امنیت سازمان ملل دوباره مناسبات منطقه و جهان تحت الشعاع این امر قرار خواهد گرفت و ناامنی سایه سنگینی بر تحولات خواهد انداخت.
اما به نظر می رسد که حتی اگر تهران با پذیرش پیشنهاد مذاکره، گفت وگوهای مجدد برجامی را در دستور کار قرار گیرد به قول محمد جواد ظریف، ایالات متحده آمریکا به دنبال پیگیری و عملیاتی کردن سیاست «هر آنچه که مال من است، مال من است و هر آنچه که مال توست قابل مذاکره است» را در قبال ایران و توافق هسته ای فعلی پیش خواهد برد. آیا در این صورت تامین همین منافع حداقلی در برجام کنونی هم از دست نخواهد رفت؟ آیا واشنگتن علاوه بر تعهدات هسته ای، ذیل برجام به دنبال تعهدات موشکی و منطقه ای نخواهد بود؟
واقعیت آن است که در ادوار و دورهه های مختلف پرونده های پرچالش سیاسی، امنیتی و دیپلماتیکی برای دولت ها در جمهوری اسلامی ایران رقم خورده است. اما تمام این پرونده ها دو سرنوشت بیشتر پیدا نکرده اند. یا پرونده ها در نهایت به چالش، تقابل و جنگ منجر شده است یا اینکه این پرونده ها در سایه گفت وگو، مذاکره و در نهایت تعامل دیپلماتیک ایران با جهان و خلق توافقات به تعهدات متقابل بین طرفین ختم شده است. ضمن این که باید عنوان داشت در دنیای امروز حتی قدرت های جهانی هم قائل به مذاکره، حصول توافق و پذیرش تعهدات برای حل پرونده های پر چالش هستند. اتفاقاً ابرقدرت هایی چون آمریکا از راهکار مذاکره و پذیرش تعهدات متقابل بسیاری از این پرونده ها را حل و فصل کرده اند. بنابراین من بر این باورم که جمهوری اسلامی ایران در سطح منطقه و جهان به این میزان از تولید و بازآفرینی قدرت رسیده است که می تواند با قدم برداشتن در مسیر مذاکره، تعهداتی را برای ابرقدرتهای جهانی با محوریت ایالات متحده به منظور احیای برجام ایجاد کند. همانگونه که با همین قدرت توانست برجام را در مذاکره با شش ابرقدرت جهانی خلق کند و کشور را از ذیل فصل ۷ منشور سازمان ملل خارج نماید. لذا جمهوری اسلامی ایران در هر زمینه ای و در هر حوزهای با این قدرتی که در اختیار دارد میتواند مذاکره و توافق را با ابرقدرتها داشته باشد و به دنبال آن، تعهداتی را بپذیرد و تعهداتی را ایجاد کند. باید این ادبیات سیاسی و دیپلماتیک در دستور کار جمهوری اسلامی ایران قرار گیرد. با این تغییر رفتار و تغییر ادبیات سیاسی و دیپلماتیک، جمهوری اسلامی ایران ضمن اینکه می تواند ظرفیت های خود در حوزه هستهای، نظامی، موشکی، دفاعی و منطقهای را حفظ کند، به اهداف و منافعی هم دست یابد. چرا که مذاکره، حصول توافق و در راستای آن خلق تعهدات متقابل و مشترک بهانه را از دست برخی جنگ سالاران و بازیگرانی مانند رژیم صهیونیستی و سعودی ها برای فشار بر ایران خواهد گرفت. البته اکنون جای این بحث ها نیست. چون مسئله اصلی و اولویت حال حاضر احیای برجام و لغو تحریم هاست.
با این وجود همین احیای برجام اکنون به مسائل غیر برجامی مانند توان موشکی و نفوذ منطقه ای ایران گره خورده است. چرا از یک سو اروپاییها با نقش آفرینی پلیس بد از هم اکنون پیش شرط بازگشت به برجام و لغو تحریمها را گفتوگو بر سر توان موشکی، دفاعی و نفوذ منطقهای ایران و حتی به قول فرانسوی ها حضور عربستان و اسرائیل در مذاکرات پیش رو می دانند. البته که در سوی دیگر به نظر میرسد که دولت بایدن در مواضع تعدیل شده تری در اولویت خود خواهان حل و فصل پرونده فعالیت های هسته ای و برجام هستند و بعد از آن با حصول اعتماد حداقلی، حل و فصل دیگر مسائل مانند توان موشکی و نفوذ منطقه ای ایران را در دستور کار قرار خواهند داد. لذا بر خلاف تصور شما که معتقدید مسئله اصلی و اولویت حال حاضر احیای برجام و لغو تحریم هاست به نظر میرسد که برجام به دیگر پرونده ها گره خورده است و تا زمان حل آن پرونده های فرابرجامی نمی توان به احیای توافق هسته ای امیدوار بود؟
متاسفانه یک تز و تئوری مبتنی بر توهم توطئه و نگاه محافظه کارانه در طی سالهای اخیر در میان سیاستمداران و مسئولین جمهوری اسلامی ایران حاکم بوده است و آن هم همراهی، اتحاد و تقسیم کار بین اروپا و ایالات متحده آمریکا در قبال ایران با نقش آفرینی پلیس خوب و پلیس بد است. من معتقدم اتفاقاً آنچه که باعث شده اکنون اروپاییها با محوریت فرانسه به دنبال برخی پیش شرط های موشکی و منطقه ای باشند این است که ایالات متحده آمریکا سعی کرده اروپاییها را سرجای خود بنشاند و جایگاه تعریف شده سیاسی و دیپلماتیکی را برای آنها قائل شود. همین مسئله اروپا و به ویژه پاریس را عصبانی کرده است. پیرو این نکته اکنون که فرانسویها به دنبال پیش شرط موشکی، منطقه ای و یا حتی حضور عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی در مذاکرات هستند به نحوی به دنبال نزدیکی با بازیگران مخرب برجامی در منطقه اند. خصوصاً که اکنون نگاه منتقدانه بسیار تند دولت جو بایدن علیه سیاست های عربستان سعودی و خصوصاً شخص محمد بن سلمان به اوج خود رسیده است و دولت بایدن با رسانه ای کردن و افشای پرونده قتل جمال خاشقچی فرصت خوبی را در اختیار اروپایی های برای همراهی و نزدیکی هر چه بیشتر با ریاض و تلآویو قرار داده است. به ویژه که طی برخی اخبار واصله برخی دموکرات ها به دنبال احیای نامه ۲۰۰ عضو حزب متبوعشان در کنگره پیش از روی کار امدن دولت ترامپ در رابطه با پیگیری نقش عربستان سعودی در حملات ۱۱ سپتامبر هستند. بنابراین در این شرایط که فرانسه به این باور رسیده است که جو بایدن نقشآفرینی بیش از حدی را برای اروپا در پرونده های مهم دیپلماتیک مانند پرونده فعالیت هسته ای و برجام ایران قائل نیست، سعی دارد با اتخاذ موضعی متفاوت و همراه با منتقدان برجام علی الخصوص عربستان و رژیم صهیونیستی تقابلی در برابر نگاه بایدن داشته باشد و این گونه اروپایی ها به دنبال سهم خواهی سیاسی و دیپلماتیک خود هستند.
پس به همین دلیل شما پیرو مصاحبه قبلی که با دیپلماسی ایرانی داشتید، تاکید کردید پیشنهاد فرانسه برای میانجیگری عملاً به سود ایران نخواهد بود؟
مسئله تنها به فرانسه باز نمی گردد. من در همان مصاحبه با شما عنوان کردم که فرانسه اکنون نقش پلیس بد را در تنش ایران و ایالات متحده آمریکا ایفا می کند. اما این نقش پاریس ربطی به تقسیم وظایف با آمریکا ندارد، بلکه فرانسوی ها با نزدیکی به بازیگران مخرب برجام مانند عربستان و رژیم صهیونیستی به دنبال ارتقاء وزن و جایگاه سیاسی و دیپلماتیک خود در برابر ایالات متحده آمریکا هستند. بنابراین هر گونه تلاش دیپلماتیک فرانسه برای میانجیگری در تنش ایران و ایالات متحده آمریکا قطعاً در همین راستا تعریف میشود. اتفاقا به همین دلیل نمی توان به فرانسه به عنوان یک میانجیگر صادق اعتماد کرد. کما این که به هیچ کشور دیگری، چه در سطح منطقه و چه کشورها و بازیگران فرامنطقهای برای احیای برجام و کاهش تنش ها میان ایران و آمریکا نمیتوان اعتماد کرد . متاسفانه عملکرد ضعیف ما در عرصه دیپلماسی برای مذاکره مستقیم با آمریکا و فرصتسوزی در جهت به کارگیری اهرم دیپلماسی سبب شده است که برخی کشورها و بازیگران مانند فرانسه برای تحقق منافع ملی خود به دنبال ایفای نقش میانجیگری یا واسط در تنش ایران و ایالات متحده آمریکا باشند؛ فرانسه ای که در راستای نکات شما علاوه بر مطرح کردن پیش شرط های موشکی و منطقهای به دنبال حضور عربستان و اسرائیل در مذاکرات ایران و ایالات متحده آمریکاست. ما با نداشتن خرد سیاسی و عقلانیت دیپلماتیک به این بازیگران اجازه نقش آفرینی مخرب در هم افزایی تنشها بین خود با ایالات متحده داده ایم. من در همان مصاحبه عنوان داشتم که واقعیت تلخ دیگر در به وجود آمدن این شرایط به عملکرد غلط ما در عرصه سیاست خارجی باز می گردد. آقای شمخانی به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی زمانی که با طالبان دیدار و گفتوگو میکند و به دنبال ایجاد خط ارتباطی با گروهی است که نه هیچ آینده و هیچ گذشته قابل دفاعی دارد؛ این اقدام به واقع اقدامی برای دورکردن ایران ۸۵ میلیون نفری از کانال های قدرتمند و سالم دیپلماتیک و کشاندن کشور به برخی مسیرهای غیرقابل دفاع مانند مذاکره با طالبان است. یقین بدانید این اقدامات در آینده به ضرر منافع جمهوری اسلامی ایران است و به هیچ وجه قابل دفاع نیست. من آن موقع اشاره داشتم و باز هم تکرار میکنم محمد جواد ظریف و جان کری به عنوان وزرای امور خارجه ایران و ایالات متحده آمریکا در زمان برجام با مذاکرات مستقیم و رو در رو پشت میز و پیادهروی در کنار همدیگر به یک تابوشکنی دیپلماتیک دست زدند که می توانست منافع کلان تری را برای دو طرف به همراه داشته باشد. بنابراین باز باید با تکرار همان تجربه، ایران و ایالات متحده آمریکا مذاکره مستقیم و بدون میانجی را در دستور کار قرار دهند. هیچ واسطه و میانجیگر دیپلماتیکی نمی تواند به احیای برجام کمک کند. احیای برجام تنها در سایه درک درست و واقع بینانه ایران و آمریکا از انتظارات همدیگر و تعریف منافع ملی شان در عمل به تعهدات برجامی، آن هم ذیل یک پروسه و مکانیسم همزمان در سایه مذاکره مستقیم بین تهران و واشنگتن قابل حصول است و لاغیر. چرا باید با رد پیشنهاد اروپایی ها مبنی بر شرکت در مذاکرات رسمی با حضور ایالات متحده آمریکا این فرصت را از دست بدهیم؟
ولی شما به کررات عنوان داشتید که نباید میانجیگری هیچ کشور و بازیگری من جمله خود آقای بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا برای شرکت ایران در نشست غیر رسمی اعضای برجامی با حضور ایالات متحده آمریکا را بپذیرد؟
پیشنهاد اروپا در اصل مذاکره بین جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا بود. یعنی با این پیشنهاد فرصت مذاکره مستقیم بین تهران و واشنگتن بدون واسطه و میانجی گری شکل می گرفت.
به موازات اتفاقات و تحولات جاری در عرصه سیاست خارجی شاهد تحرکاتی در حوزه سیاست داخلی با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ هستیم؛ پیرو این تحرکات بسیاری از کارشناسان بر این باورند که احتمال روی کار آمدن یک گزینه نظامی و یا اصولگرای رادیکال نزدیک به واقعیت است. در این صورت آیا آن چیزی که به کررات بر آن تاکید داشتید یعنی مسئله مذاکره مستقیم بین ایران و ایالات متحده آمریکا برای احیای برجام بعد از انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ و روی کار آمدن دولتی رادیکال قابل دستیابی است؟
ابتدا به ساکن باید عنوان داشت که روی کار آمدن یک رئیس جمهوری نظامی در جمهوری اسلامی ایران دربردارنده هیچ پیام مثبت و سازنده ای، نه برای ما است و نه برای دنیا. متاسفانه اتفاقی که طی سالهای اخیر چالش ها و مشکلات بسیار جدی برای کشور ایجاد کرده است دخالت و سایه سنگین نظامیان در عرصه دیپلماسی، اقتصاد و سیاست کشور است. به هر میزان که جایگاه دیپلماتها و علم سیاست خارجی در وزات امور خارجه تنزل پیدا کند و به موازاتش وزنه نظامیان بهعنوان سفرای ما در دیگر کشورها افزایش یابد به جای پیگیری مواضع دیپلماتیک، منطقی و عقلانی مبتنی بر راهبردی درست، شاهد واکنش های تند، انقلابی و ایدئولوژیک در عرصه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران خواهیم بود؛ مواضعی که بی شک هزینههای سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی ما را در سطح منطقه و جهان بیشتر و بیشتر خواهد کرد. در همین راستا من دولت حسن روحانی را دولتی سست میدانم و یک دولت سست و تحقیر شده نمیتواند کار بزرگی برای احیای برجام انجام دهد. کارهای بزرگ را در عرصه سیاست خارجی، سیاستمداران با اراده، مصمم و دولت های قوی انجام می دهند. مشکلی که در دولت حسن روحانی وجود داشته و دارد این است که به جای این که این دولت در اولین گام از اختیارات قانونی خود، ذیل قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران دفاع کند، هیچگونه دفاعی در این خصوص انجام نگرفت و حتی در مواقعی عقب نشینی کرد. لذا دولت سست و بی رمق شد. متاسفانه پیرو این نقیصه، محمدجواد ظریف به عنوان دیپلماتی که توان خوبی در حوزه برجام از خود نشان داد، نه تنها نتوانست در حوزههای دیگر این دیپلماسی کلان بعد از برجام را در سیاست خارجی کشور و ادبیات دیپلماتیک کشور حاکم کند، به هر حال برجام بخشی از این دیپلماسی کلان دولتهای یازدهم و دوازدهم بود، بلکه روز به روز ایشان به توجیه کننده و متاسفم از به کار بردن این واژه «ماله کش» برخی از سیاست های افراطی، غیر منطقی و به شدت پرهزینه جمهوری اسلامی ایران بدل شدند و با دستان خود جایگاهش را در عرصه سیاست خارجی به شدت تنزل داد. اتفاقاً در همین راستا دولت بی رمق و سست با محوریت حسن روحانی و محمدجواد ظریف اکنون در نزد افکار عمومی کشور عملا به عنوان عامل تمام شکست ها و نابه سامانی های کشور معرفی شدهاند. لذا من معتقدم که یک دولت غیرنظامی ولی بسیار قوی میتواند با بازتعریف و احیای اختیارات قانونی خود در حوزه اجرایی کشور به ویژه در حوزه سیاست خارجی، ذیل قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران میتواند مذاکرات مستقیم با آمریکا و احیای توافق هسته ای را در دستور کار قرار دهد. اگر یک دولت نظامی روی کار بیاید که قدرت خود را از نظامیان کشور بگیرد مطمنا با کاهش ادبیات سیاسی و دیپلماتیک و پررنگ شدن منطق نظامی یک پالس منفی را به جهان صادر خواهیم کرد.
در سایه نکاتی که شما اشاره کردید سوال بسیار جدی که شکل می گیرد این است که آیا فردی مناسب تر از حسن روحانی که لقب «شیخ دیپلمات» را یدک می کشد و سال های طولانی در شورای عالی دفاع، کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی و دبیری شورای عالی امنیت ملی حضور داشته است و تجربه بسیار زیادی هم در پرونده فعالیتهای هستهای و مذاکرات با طرف های غربی دارد در کشور یافت می شود که بتواند اهداف مد نظر شما را بعد از ۱۴۰۰ پیگیری کند؟
من در پاسخ به این سوال شما به صراحت عنوان می کنم در دو دوره انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ و ۹۶ به حسن روحانی رای ندادم و علیرغم تماس تلفنی و دیدار حضوری، رسما به وی گفتم که من به شما رای نمی دهم. چرا که به نظر من حسن روحانی در طول هشت سال ریاست جمهوری خود عملاً ثابت کرد برای حفظ کرسی قدرت به توجیه کننده سیاستهای غلط دیگران بدل شده است. تاریخ پرونده سیاسی حسن روحانی در تمامی پست هایی که اشاره کردید صرفا به عنوان نگهبان این کرسی ها بوده است. به عبارت دقیق تر حسن روحانی نگهبان خوبی برای اختیاراتی نبوده است که در برهه هایی از آن استفاده کرده است.
ضمن این که به نظر می رسد پرونده حیات سیاسی روحانی به عنوان نگهبان کرسیهای قدرت و توجیه کننده برخی سیاست ها هم بعد انتخابات ۱۴۰۰ بسته خواهد شد؟
این نکته شما کاملا درست است. متاسفانه همین سیاستمداران تکراری امروز در کشور مسئول وضعیت اسفباری هستند که بی شک می تواند به عدم مشارکت پرشور مردم در انتخابات ۱۴۰۰ بینجامد؛ مسئله ای که به دنبالش بحران مشروعیت جدی را برای جمهوری اسلامی ایران رقم خواهد زد.
نظر شما :