چرا بمب افکن های پرواز کننده ایالات متحده بر فراز خلیج فارس پرواز می کنند؟
تدارک برای جنگ یا بازدارندگی
نویسنده: پوریا نبی پور، دانشجوی دکترای علوم سیاسی و مطالعات بین الملل در دانشگاه بیرمنگام - انگلستان
دیپلماسی ایرانی:
مقدمه
خطر یک رویارویی نظامی در خلیج فارس شامل ایالات متحد و متحدان منطقه ای آن در خلیج فارس و ایران می تواند در بیست و چهار ماه آینده به طور قابل توجهی افزایش یابد به خصوص به فرض عدم توافق از نظر تعهدات هسته ای یا حتی توافق و اجرای آن از نظر تعهدات یا اینکه اسرائیل احساس تهدید کند.
از طرف دیگر دامنه تنش محدود به ایالات متحده و ایران نیست، بلکه کشورهای منطقه را نیز در بر می گیرد. ما می توانیم به رفتار کشورهای منطقه به عنوان مثال امارات متحده عربی نگاه کنیم که ادعاهای ارضی خود را در این منطقه از طریق تاکتیک های مختلف – مانند بازپس گیری زمین، دادن تابعیت به مردم ساکن جزایر ایران و استفاده از استدلال های حقوقی – دیپلماتیک – بدون ایجاد درگیری جدی با ایران یا ایجاد واکنش منطقه ای، پیش برده است.
اینکه تصور کنیم که دامنه تنش به طور خودکار کاهش می یابد واقع بینانه به نظر نمی رسد. تغییرات ژئوپلیتیک در وضعیت حاضر با حضور اسرائیلی ها در منطقه و مطمئناً حضور نیروهای آمریکایی می تواند انگیزه هایی را برای محور امارات – سعودی ها – اسرائیلی ها ایجاد کند تا استراتژی تحریک آمیزتری را در منطقه خلیج فارس اتخاذ کند که خطر رویارویی نظامی را افزایش می دهد.
استراتژی های سیاست خارجی تهاجمی ایالات متحده در منطقه خلیج فارس
ایالات متحده به دو دلیل عمده در معرض خطر درگیری نظامی با ایران قرار دارد. نخستین دلیل علاقه شدید ایالات متحده به جلوگیری ازحضور منطقه ای و دومین کنترل ایران در منطقه خلیج فارس است که نتیجه تعهدات پیمان دفاعی ایالات متحده نسبت به کشورهای عربی و اسرائیل است.
با این حال، توانایی ژئواستراتژیک ایران در کنترل این آبراه گامی مهم در جهت جابه جایی ایالات متحده از منطقه و تردید در انجام اقدامات قهری منجر شده است.
با توجه به افزایش نفوذ ژئوپلیتیک ایران، رشد قدرت نظامی و عزم راسخ در رد اجرای یک جانبه توافق هسته ای محدود کردن ایران هدف اصلی استراتژی امنیت ملی ایالات متحده و اصلی ترین دلیل پروازبمب افکن ها و حضور نظامی است.
به همین دلایل، ایران باید ضمن جلوگیری از یک رویارویی خطرناک و آمادگی برای مدیریت ماهرانه هر بحران در صورت بروز در جستجوی راهی برای جلوگیری از گسترش تهدید باشد. در نتیجه آنچه می توانیم ببینیم این است که ادامه روند نزولی در روابط ایالات متحده و ایران و خطر درگیری نظامی همچنین می تواند کشورهای منطقه مانند امارات یا اسرائیل را به اتخاذ رویکردی قاطع تر ترغیب کند.
با ریاست جمهوری دولت دونالد ترامپ، ایالات متحده فرکانس قاطعیت و سیاست خارجی تهاجمی را افزایش داده و سعی می کند ایران را در منطقه را به چالش بکشد که این افزایش قابل توجهی از تعداد مشاهده شده در دولت باراک اوباما است.
اگر ایالات متحده تصمیم بگیرد که زمان برای سیاست خارجی تهاجمی خود مناسب است، می تواند این کار را از سه طریق به طور بالقوه همزمان انجام دهد. این موارد از محتمل ترین به کمترین احتمال در زیر می آید. در تمام این سناریوها، ایالات متحده می تواند تلاش کند تا کنترل خود بر منطقه خلیج فارس را مطابق با اهداف گسترده ترخود به نفع خود گسترش دهد.
استراتژی ترویج ادعا
یکی از استراتژی های اصلی ایالات متحده ترویج ادعاهای خود در گذشته به لحاظ افزایش خطرات ایران برای دیگران بوده است، به عنوان مثال با آزار و اذیت سیستم عامل های اکتشاف نفت و گاز، کشتی های ماهیگیری و کشتی های نظامی.
در چند سال گذشته ایالات متحده خود را به منظور ترساندن شناورهای پشتیبانی دریایی ایران که در حال خدمت به یک سکو حفاری یا ماهیگیری یا برای اهداف تجاری در منطقه بوده اند، مستقر کرد. یا ایالات متحده تلاش کرده اند هواپیماهای بدون سرنشین خود را به فضاهای هوایی ایران بفرستند.
نمونه دیگری از تحریک، ورود به مرزهای آبی ایران بود. مقامات آمریکایی گفتند که ایران 10 ملوان آمریکایی را پس از اینکه دو قایق گشتی کوچک به آبهای ایران در خلیج فارس ورود کرده اند را بازداشت کرد. آنها می گویند قایق های Riverine ظاهراً دچار مشکلات مکانیکی شده و به جزیره فارسی ایران منتقل شدند. این حرکت به مهمترین اختلاف بین ایران و ایالات متحده در پنج سال گذشته منجر شد. با گشت زنی و اقدامات مشابه آمریکا می تواند با آزار و اذیت های مکرر یا شدیدتر، از جمله پرواز منظم هواپیماهای نظامی نزدیک به سکوهای نفتی ایران سبب افزایش تنش ها شود.
به همین ترتیب، ایالات متحده می تواند استراتژی تهاجمی تری را در برابر عملیات هوایی یا دریایی ایران در منطقه اتخاذ کند. این می تواند شامل قطع و ایجاد مزاحمت ناو نیروی دریایی، قفل رادار بر روی هواپیمای ایران یا انجام تمرینات نظامی تحریک آمیز باشد.
تغییر توازن نظامی
ایالات متحده می تواند اقداماتی را انجام دهد که برای تغییر توازن قدرت نظامی در منطقه محاسبه شود. به عنوان مثال، موقعی که ایالات متحده و نظامیان اسرائیلی و عربستان سعودی نزدیکتر شوند ایالات متحده سعی می کند این اقدامات را با به چالش کشیدن ایران برای ایجاد واکنش دفاعی تشویق کند. در این سناریو، ایالات متحده می تواند از پاسخ شدید ایران و محدودیت ها و سناریوهای احتمالی تهدیدی جدید به عنوان بهانه برای ترویج ادعا ایجاد موانع بیشتر و مکرر برای توانایی های ایران از طریق تأمین و افزایش مجدد نیروها در پایگاه های خود استفاده کند. نیروی دریایی ایالات متحده بسیاری از قدرتمندترین شناورهای خود را در خلیج فارس و اطراف آن متمرکز کرده است. ظهور یک زیردریایی موشکی کروز کلاس اوهایو در سطح زمین در تنگه هرمز روشن ترین نشانه ممکن از قصد نیروی دریایی حداقل برای ارسال پیام تهدیدی قوی به ایران است. احتمالاً تصادفی نیست که ناوگان ایالات متحده فقط چند هفته قبل از پایان دوره دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ و آغاز دوره ریاست جمهوری جو بایدن از قدرتمندترین شناورهای خود را در خلیج فارس و اطراف آن متمرکز کرد. با این حال به طور کلی این واقعیت که انتقال قدرت با تنش هایی همراه است غیر معمول نیست و هدف آن ارسال پیام آمادگی است.
اقدام نظامی
در حالی که احتمال آن کمتر است، ایالات متحده می تواند علیه ایران یا حتی شناورهای ایران در خلیج فارس اقدام نظامی کند که ایران به وضوح به عنوان خط قرمز اعلام کرده است. ایالات متحده همچنین می تواند غذا، آب و نیروهای تازه نفس را به خلیج فارس ارسال کند یا با استفاده از نیروی نظامی جزایر ایران را تصرف کند. بنا به گفته نیویورک تایمز در تاریخ 12 نوامبر رئیس جمهوری ایالات متحده ترامپ پس از اعلام قصد تهران برای تسریع در فعالیت های غنی سازی اورانیوم – در پاسخ به خروج ترامپ از توافق هسته ای سال 2015 و اعمال تحریم های اقتصادی توسط وی باعث فوران خشم رئیس جمهور ایالات متحده شد و در مورد حمله علیه ایران در آن تاریخ صحبت شد. در روزهای بعد، افسران ارشد نیروهای دفاعی اسرائیل و ایالات متحده در بحرین در مورد هماهنگی پاسخ های خود به اقدامات تلافی جویانه احتمالی ایران آغاز کردند. پس مطمئناً مفهوم کلی درگیری با ایران در دستور کار قرار گرفت.
حمله آمریکا به ایران می تواند اشکال مختلفی داشته باشد، اما به احتمال زیاد حملات هوایی و موشکی به تاسیسات سانتریفیوژ ایران در نطنز - مرکز فعالیت های غنی سازی ایران - و سایر آزمایشگاه ها و تأسیسات فرآوری مرتبط با هسته ای می تواند مورد توجه قرار گیرد. اهداف دیگر احتمالاً شامل رادارهای حمله ضد هوایی ایران و پایگاه های موشکی، پایگاه های کلیدی هوایی و دریایی و مقرهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی می تواند مورد توجه قرار گیرد. اگر تجزیه و تحلیل استراتژی های جنگ را به متخصصان این حوزه بسپاریم, می توان گفت که مطمئناً ایران می داند چگونه در شرایط واقعی جنگ از خود دفاع کند، اما هرگونه حمله مطمئناً باعث اقدامات قابل توجهی از سوی ایران می شود و تهران از ابزارها و گزینه هایی مختلفی برای مجازات ایالات متحده و متحدانش برخوردار است.
توصیه های استراتژیک - ترکیبی از استراتژی های دیپلماتیک و نظامی
ایران می تواند سه گزینه پیشگیرانه را در نظر بگیرد که شامل ترکیبی از استراتژی های دیپلماتیک و نظامی است:
اول، ایران می تواند سعی کند ایالات متحده و متحدانش را از استفاده از قدرت نظامی منصرف کند زیرا که چنین اقدامی به طرز غیرمنتظره ای پرهزینه است.
دوم، بازدارندگی از طریق تهدید به مجازات. به عبارت دیگر ایران می تواند با متقاعد کردن ایالات متحده در تلاش باشد که اگر ایالات متحده قدرت نظامی را در نظر بگیرد موفق نخواهد شد.
سوم، با ایجاد متحدان قدرتمند منطقه ای و فرامنطقه ای ایران می تواند موقعیت ایالات متحده را شبیه سازی کند تا ایالات متحده را متقاعد کند که برای رسیدن به اهداف خود اقدام نظامی ممکن نیست یا خوشبینانه تر، متقاعد کردن ایالات متحده برای پذیرش اهداف محدودتر در خاورمیانه و خلیج فارس. با این وجود، با توجه به محدودیت های منابع اقتصادی و نظامی ایران باید نوآورتر شود که در اینجا توضیح داده خواهد شد.
از نظر منطقه ای، ایران می تواند حمایت سیاسی و نظامی را از دولت های شیعه وبخصوص گروه های نظامی شیعه به دست آورد. باید در نظر داشت عراق که از زمان سقوط صدام حسین تحت سلطه مسلمانان شیعه قرار دارد، روابط نزدیک دیپلماتیک و نظامی با ایران و آمریکا برقرار کرده اما حملات اخیر به خاک عراق - که به عنوان "نقض حاکمیت عراق" تلقی می شود - به ایالات متحده آسیب رسانده است. علاوه بر این، پارلمان عراق قطعنامه ای را تصویب کرد که خواستار عقب نشینی نیروهای آمریکایی از عراق است. و آنچه در اینجا مهم است این واقعیت است که گروه های شیعه عراقی، حوثی یمن، حماس فلسطین و حزب الله لبنان وفادار به ایران، دارای قدرت نظامی قابل توجهی است و بخصوص حزب الله در کنار ایران در سوریه جنگیده است. در حالی که متحدان شیعه به ایران منطقه وسیعی را می دهند و توانایی آغاز اقدامات تلافی جویانه گسترده را نشان می دهند و سعی دارند از طریق حملات کوچک بر خروج ایالات متحده از عراق فشار آورند، ایالات متحده فاقد اتحاد قوی و وفادار در منطقه است.
ایران و روسیه متحدان نظامی در درگیری ها در سوریه و افغانستان بوده اند و همچنین از یک مشارکت اقتصادی برخوردار هستند. حتی اگر روس ها و چینی ها نمی خواهند صریحاً اظهار داشته باشند که از ایران حمایت می کنند. مسکو، تهران و پکن دارای منافع مشترک استراتژیک و بلند مدت برای مهار یک جانبه گرایی ایالات متحده هستند. همچنین ایران می تواند از طریق این اتحاد, دفاع فعال و انعطاف پذیری همکاری های امنیتی را تقویت کند.
با این حال، هرچند روابط نظامی و اقتصادی و همچنین روابط دیپلماتیک و تعاملات نزدیک با آنها فضای مانور ایران را افزایش می دهد و در عین حال آمریکا را برای پیروی از قوانین و هنجارهای بین المللی تحت فشار قرار می دهد تا انگیزه های اقدامات به اصطلاح پیشگیرانه ایالات متحده را به حداقل برساند, درست است که استدلال کنیم که اتکا کامل به این ابرقدرت ها، یک اشتباه استراتژیک خواهد بود و بعید به نظر می رسد که چین و روسیه مایل به پرداخت هزینه برای مقابله با ایالات متحده برای دفاع از ایران باشند. ذکر آن هم مهم است که کشورهای منطقه در خلیج فارس و بیشتر واردکنندگان نفت به اندازه ایران علاقه مند به ثبات در خلیج فارس هستند و رفاه در منطقه و اقتصاد آن به ثبات در خلیج فارس بستگی دارد. بنابراین کشورهای منطقه تحت فشار هستند و به همین دلیل توانایی جنگ های طولانی مدت را ندارند و خواهان درگیری نظامی نیستند. همانطور که منافع ایالات متحده در مهار اختلافات با کمترین هزینه های ممکن و تشویق به توافق دیپلماتیک است و هیچ علاقه ای به درگیر شدن مستقیم ندارد.
دیپلماسی چندجانبه و دوجانبه جلسات بین المللی برای ارتقای گفت وگو و کنفرانس های بین المللی می توانند به عنوان ابزاری به منظور اعتماد سازی و تنش زدایی باشد و برگزاری همایش های منطقه ای بدون قید و شرط در میان کشورهای حاشیه خلیج فارس در مورد اختلافات می تواند شروع خوبی برای حل اختلافات و مقابله با بحران در یک چارچوب چندجانبه دیپلماتیک باشد.
با این حال, تمام اقدامات فوق الذکر در جهت تنش زدایی است و گرچه تنش زدایی ضروری است، اما هدف نهایی نباید باشد. بلکه یک استراتژی به منظور اعتماد سازی و برای تسهیل مذاکرات باید مد نظر باشد.
نتیجه گیری
همانطور که ترور سرلشکر سلیمانی نشان می دهد، این واشنگتن است که نقشی مخرب دارد. در شرایط فعلی به نظر می رسد همه تهدیدها مانند پرواز بمب افکن ها در منطقه با انتقال قدرت به جو بایدن تاکتیکی هستند تا یک استراتژی گسترده تر برای مقابله نظامی. ایران یک قدرت منطقه ای در خاورمیانه است و سیاست خارجی خود را بر اساس "مقاومت" در برابر هژمونی و یک جانبه گرایی آمریکا پایه ریزی کرده است و برای ایجاد یک بازدارندگی معتبر باید این کار را با بهبود وضعیت قدرت اقتصادی و نظامی و حل مسالمت آمیز درگیری ها انجام دهد.
مطمئناً ایران باید سخت تلاش کند تا فشارهای ناشی از تحریم های اقتصادی و سایر فشارهای بین المللی و همچنین نقاط ضعف ساختاری را در هر کجا که لازم باشد متعادل کند و هر جا که لازم باشد اصلاحاتی را برای رفع نیازها انجام دهد. موارد دیگری که قابل توجه هستند عبارتند از رفع شکاف توانایی های نظامی، اجرای توافق نامه همکاری پیشرفته دفاعی با کشورهای متحد، مانند روسیه و چین، استقلال از نفت، مدرنیزاسیون و توسعه قابلیت های جدید، ساخت راه آهن و سرمایه گذاری در علم و فن آوری. اگرچه این یک موضوع متفاوت است و ممکن است نیاز به تجزیه و تحلیل جداگانه ای داشته باشد، اما تأثیر استراتژی های پیشگیرانه پدافندی و مقابله ای ایران و همچنین قابل اطمینان بودن آنها به این عوامل بستگی دارد. برای اینکه استراتژی های پیشگیرانه پدافندی قابل اطمینان و معتبر باشد، ایران باید در صورت لزوم بلافاصله و متناسب با هر اقدامی تهاجمی بدون در نظر گرفتن هدف، واکنش نشان دهد. در حالی که این استراتژی اساساً دفاعی هستند، اما آنها نشان می دهند که ایران در مورد محافظت از منافع ملی و تمامیت ارضی و هنجارهای بین المللی جدی است، صرف نظر از اینکه متجاوزان چه هستند و ماهیت نقض چیست.
موثرترین استراتژی ایران باید ترکیب ابتکارات دیپلماتیک با استراتژی های پیشگیرانه پدافندی قوی باشد. برای موفقیت هر یک از این ابتکارات، ایران به یک استراتژی پایدار برای جلوگیری از هر اقدام تهاجمی، پاسخگویی در صورت بروز رویارویی و در صورت لزوم ایران به یک استراتژی پایدار برای شکست متجاوز در درگیری نظامی احتمالی نیاز دارد. هسته و هدف اصلی این استراتژی این است که از طریق ترکیب ابتکارات دیپلماتیک با استراتژی های پیشگیرانه پدافندی قوی به کاهش تنش ها کمک کند و خلیج فارس به عنوان یک فضای مشترک در نظر گرفته شود و به طوری که منابع استراتژیک آن - نفت و گاز و حق عبور در این آبها - به جای تعارض، در میان کشورهای حاشیه آن شانس همکاری را پیش ببرد. با این حال، هرگونه کاهش موقتی تنش ها یا آرامش در درگیری نباید منجر به رضایت خاطر شود، زیرا امنیت، تهدید یک مسئله سیال است. در عوض فرصتی برای پیشبرد یک سیاست و برنامه که می تواند در خدمت امنیت جمعی، منافع اقتصادی و انرژی همه بازیگران باشد.
منابع:
https://www.foxnews.com/world/us-strategic-bombers-fly-over-persian-gulf-first-under-biden
https://www.nytimes.com/2020/11/16/us/politics/trump-iran-nuclear.html
نظر شما :