واقعیتهای ژئوپلتیک تغییر می کنند
پشت پرده صلح بانی روسیه و ترکیه در آذربایجان
دیپلماسی ایرانی: در روز سوم دسامبر 2020 بیست و هفتمین نشست شورای وزرای امور خارجه سازمان امنیت و همکاری اروپا (OSCE) از طریق ویدئو کنفرانس برگزار شد و وزرای امور خارجه روسیه، ایالات متحده امریکا و فرانسه -روسای گروه مینسک- با صدور بیانیه ای از توافق آتش بس سه جانبه میان آذربایجان، ارمنستان و روسیه در تاریخ 10 نوامبر و پایان درگیری ها در منطقه قره باغ استقبال کردند. در این بیانیه از باکو و ایروان خواسته شد تا برای دستیابی به توافق صلح بلندمدت تحت حمایت گروه مینسک استفاده کنند. فرانسه نیز با اظهار نگرانی از دور نگه داشته شدن قدرت های غربی از مذاکرات صلح توسط روسیه و ترکیه خواهان نظارت بین المللی برای اجرای آتش بس میان دو کشور شده است.
گروه مینسک که از دهه 1990 واسطه ارمنستان و آذربایجان در مذاکرات درباره قره باغ بوده، موفقیت چندانی در حل و فصل منازعه قره باغ نداشته و از میان روسای مشترک آن تنها روسیه توانسته با اعلام آتش بس کنترل امور را در دست بگیرد و در حالی که همه چیز می بایست در چارچوب گروه مینسک حل و فصل شود، به تنهایی به ایفای نقش مهم میانجیگری پرداخت.
در شرایط نقش کمرنگ واشنگتن و پاریس در حل بحران قره باغ، مسکو در مرکز تصمیم گیری ها قرار گرفت و با تمایل به برقراری صلح توانست حضور صلح بانان روسی را درمنطقه توجیه کند. بی اعتنایی مسکو در قبال درخواست پاریس برای نظارت بین المللی و روشن شدن ابهام در مورد توافق آتش بس را می توان در این گفته سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه دریافت که "غرور فرانسه و ایالات متحده در برابر نقش روسیه در توافق آتش بس ارمنستان و آذربایجان جریحه دار شده است".
درگیری های میان آذربایجان و ارمنستان که در 27 سپتامبر سال جاری آغاز شده بود به مدت 44 روز ادامه داشته و دو کشور با میانجیگری روسیه برای دستیابی به یک راه حل جامع توافق نامه ای را به امضا رساندند. پس از آتش بس و بر اساس این توافق نامه، آذربایجان کنترل مناطقی از قره باغ و همچنین هفت منطقه مجاور مورد مناقشه با ارمنستان در طول جنگ دهه 1990 را دوباره بدست آورد و روسیه نیز با اعزام 2000 صلح بان روسی به منطقه وظیفه حفاظت از صلح درمنطقه قره باغ و کریدور لاچین را بر عهده گرفت. به نظر می رسد که عملکرد گروه مینسک در جریان درگیری های اخیر ارمنستان و آذربایجان موجب شده تا اهرم قدرت در جنوب قفقاز به روسیه واگذار شود و قدر مسلم آن که مسکو حداقل برای مدتی مجبور است این فضا را با ترکیه که متحد سرسخت آذربایجان در جریان درگیری های اخیر بوده تقسیم کند.
واقعیت حضور نیروهای روسی و ترکی در آذربایجان را می توان از دو جنبه نگاه کرد: نگاه اول ضرورت حفاظت از آتش بس را تداعی می کند و در نگاهی دیگر اینکه چگونه حضور نیروهای خارجی در درون خاک یک کشور دیگر می تواند مفهوم استقلال را در توانایی خودگردانی و حاکمیت نسبی یک دولت-ملت زیر سوال ببرد.
ضرورت حفاظت از آتش بس برای روسیه بدان معناست که بر اساس تفکر استراتژیک و به منظور حفاظت از عمق استراتژیک کشور باید در مناطق آسیب پذیر روسیه "پیرامون نزدیک" نگرش های ژئوپلیتیکی غالب باشند که یا طرفدار مسکو بوده و یا حداقل مواضع بی طرفانه نسبت به آن داشته باشند. از دیگر علائق کنونی روسیه آن است که از نفوذ ترکیه در منطقه قفقاز جلوگیری کرده و با دور کردن آنکارا، ابتکار عمل را در منطقه قره باغ کوهستانی بدست گیرد. ترکیه در صورت ایجاد پایگاه های نظامی در مناطقی مانند کالباجار، شوشا، لاچین و زنگیلان می تواند راه را برای رقابت جدی با مسکو باز کند.
از همین دیدگاه ترکیه نیز از توافق صلح میان دو کشور قفقاز استقبال کرده و آن را نتیجه موفقیت های نظامی باکو در حل اختلاف سه دهه با ایروان دانسته است. ترکیه مغز متفکر حمله آذربایجان به ارمنستان از ابتدا با پشتیبانی سیاسی قوی، مشاوره نظامی و تجربه ارتش و هواپیماهای بدون سرنشین پیشرفته توانست کفه قدرت را به سوی آذربایجان متمایل کند. بدین جهت پشتیبانی از آذربایجان بزرگترین دستاورد استراتژیک ترکیه محسوب شده است. اظهار قرابت های قومی-فرهنگی میان ترک ها و آذری ها همراه با شعار "دو دولت، یک ملت" همواره آنکارا را به گسترش حوزه نفوذ خود در قفقاز به سوی ملت های ترک آسیای مرکزی تشویق کرده است. افتتاح یک راهرو حمل و نقل از طریق نخجوان با اتصال ارمنستان به آذربایجان به معنای اتصال استانبول به تمام مناطق آسیای میانه منتهی به قرقیزستان در مجاورت چین خواهد بود.
از نگاه دوم مدیریت توافقنامه صلح برای روسیه این امکان را فراهم می آورد تا نفوذ خود را در جنوب قفقاز تقویت کند و علاوه بر دارا بودن پایگاه نظامی در ارمنستان، برای اولین بار پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی در آذربایجان حضور نظامی داشته باشد. این حضور بشدت می تواند بر حاکمیت آذربایجان اثرگذار باشد چنانچه الهام علی اف، رئیس جمهوری آذربایجان یک روز پس از اجرای آتش بس خواستار حاکمیت بر تمامی بخش های قره باغ شده بود، اما از آن جایی که بر اساس توافق نامه سرنوشت بخش هایی از قره باغ کوهستانی که در طی جنگ توسط نیروهای آذری پس گرفته نشده بود، حل نشده باقی مانده بود، در این امر ناکام ماند. نکته آن که با توجه به حضور نیروهای صلح بان روسی در منطقه هر قطعنامه دیگری منوط به تأیید نهایی روسیه خواهد بود.
ترکیه که از ابتدا خواهان اعزام نیروهای ترکی به آذربایجان جهت پیوستن به ماموریتی مشترک با نیروهای روسیه بوده، در اول دسامبر 2020 از آغاز تاسیس مرکز مشترک نظارت بر آتش بس قره باغ با روسیه خبر داد که توسط آن همگام با روسیه در نقش صلح بانی در منطقه مشارکت داشته باشد. برای اولین بار پس از جنگ جهانی دوم است که ترکیه توانسته حضور نظامی خود در آذربایجان را تضمین کند. آذربایجان هم در مقابل حمایت کامل آنکارا از باکو تلاش داشته تا ترکیه نقش اصلی را در اجرای توافق بازی کند. از این رو ترکیه خواهان پایگاه نظارت مستقلی برای افزایش نفوذ خود در منطقه ای شده که موجب افزایش امنیت کلیدی منافعش خواهد بود.
در حالی که روسیه از ابتدا درخواست ترکیه را در ایجاد یک مرکز مشترک برای نظارت بر اجرای آتش بس با ترکیه غیرضروری قلمداد کرده بود، دولت ترکیه مجوز اعزام نیرو به آذربایجان را از پارلمان ترکیه کسب کرده و بر اساس لایحه پارلمان نه تنها دولت حق تعیین تعداد نیروی اعزامی را داشته بلکه می تواند پرسنل غیرنظامی را نیز به عنوان بخشی از مأموریت صلح آمیز در خاک آذربایجان مستقر کند.
استقرار نیروهای صلح روسیه در خاک آذربایجان به مدت پنج سال و تبدیل شدن به یک حضور دائمی نظامی به اضافه اعلام حضور نیروهای ترکیه به مدت یک سال در منطقه انعکاسی از این واقعیت ژئوپلیتیک خواهد بود که اراده دو قدرت پیشرو - روسیه و ترکیه - زمینه را برای حضور و رقابت طولانی مدت در آذربایجان فراهم خواهد آورد.
روسیه علیرغم نگرانی از حضور نیروهای روسی از سوی بسیاری از سیاستمداران در آذربایجان که آن را در تضاد با منافع ملی و قانون اساسی دانسته اند و از آن با عنوان ارتش اشغالگر نام برده اند، به قفقاز بازگشته و در صورت مدیریت دقیق در دوره کنونی صلح بانی همراه با ارائه خدمات سیاسی و امنیتی، امید دارد تا امکان تمدید دوره حضور نظامی در آن کشور را فراهم کند.
حاصل جمع نکات در نظرگرفته شده در نگاه اول اینکه مسکو و آنکارا دو بازیگر منطقه ای با قرارگیری در خط مقدم صلح بانی در راستای منافع ژئوپلیتیک خود توانسته اند با در اختیار داشتن حضور نظامی و با کنار گذاشتن دیگر اعضای گروه مینسک اعتبار این گروه را مورد سوال قرار داده و ابتکار عمل در تصمیمات آتی را در دست بگیرند و نتیجه حاصل از نگاه دوم آن که توافق نامه صلح میان ارمنستان و آذربایجان اگر چه به سود باکو برای پس گرفتن سرزمین های مورد مناقشه اش با ایروان بوده، اما دارای بار تابعیت آذربایجان از روسیه و ترکیه در قالب صلح بانی و حفاظت از نتایج توافق نامه صلح بوده که می تواند حاکمیت ملی و استقلال واقعی باکو را مورد تردید قرار دهد.
نظر شما :