پس از آفرین جهان آفرین
آداب جنگ و صلح ایرانیان به روایت شاهنامه

دیپلماسی ایرانی: مفاهیم جنگ و صلح از دیرباز در میان ملت ها وجود داشته و شاید بتوان گفت پیشینه ای به قدمت تاریخ بشری دارند. در دوران باستان، جنگ یک امر طبیعی در روابط بین المللی تلقی می شد. اما انسان ها رفته رفته توانستند تا حدودی کاربرد زور را در روابط بین الملل محدود و قواعد مربوط به آن را تنظیم کنند. از این رو است که می توان دید از دیرباز جنگ ها دارای اصول و قوانینی بوده اند که به عنوان منابع حقوق جنگ در عرف، اصول کلی حقوقی و قراردادهای بین المللی آشکار شده اند. این اصول و قوانین در متن های تاریخی گوناگون آمده اند.
کتاب شاهنامه که در حدود یک هزار سال پیش توسط شاعر نامدار ایرانی، فردوسی توسی سروده شده، یکی از شاهکارهای زبان و ادب فارسی به شمار می رود. این کتاب روایتگر آداب و رسوم، ویژگی های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و نظامی جوامع گوناگون و نیز روابط و مناسبات میان ایرانیان با یکدیگر و با مردمان دیگر سرزمین ها است.
در جنگ های شاهنامه کشتار غیرنظامیان و اسیران، به اسارت گرفتن زنان و کودکان، غارت، ویرانی و دیگر موارد نقض حقوق بشردوستانه (به تعریف امروزی) از سوی ملت های گوناگون فراوان است. اما در برابر، رعایت آیین های پهلوانی، پایبندی به عرف های معمول آن دوران و وفای به عهد نیز در موارد زیادی برشمرده شده است.
در اغلب روایت های این کتاب، داستان جنگ های ایران با دیگر سرزمین ها روایت شده است. اما در مجموع، در سخن قهرمانان کتاب به روشنی می توان دید که صلح و آشتی را به جنگ ترجیح می داده اند. شاهان بارها به صراحت می گویند: «ز جنگ، آشتی بی گمان بهتر است» و به فرماندهان سپاه و وزیران یادآور می شوند که نرم خویی و دوری از جنگ با دشمنان، از نشانه های رفتار بزرگ زادگان است. در یکی از این داستان ها، کیخسرو شاه ایران به فرماندهان سپاهش پیش از جنگ چنین پند می دهد:
ـ به کسی ستم نکنید
ـ خانه های آباد را ویران نکنید
ـ کسی را که با شما نمی جنگد، نکشید
ـ با دادگری رفتار کنید
ـ دشمن را پند دهید تا دست از جنگ بکشد
ـ در همه جا خداوند را به نیکی یاد کنید
آنان همچنین در موارد متعدد هنگامی که دشمن پیشنهاد صلح در میانه جنگ را می داد، حتی اگر از نظر نظامی دست بالا را داشتند، ترجیح می دادند که بر سر میز گفتگو بنشینند. نمونه آن را می توان در جنگ میان کیقباد شاه ایرانی و پشنگ شاه تورانی دید.
در عین حال، هنگامی که تصمیم به جنگ کردن گرفته می شد، این جنگ اغلب برای سپاهیان جنگ میان اهرمن و اهورا، خیر و شر، و نیکی و بدی بود. همچنین مفهوم شهادت و جاودانگی به عنوان یک ارزش مقدس در میان سپاهیان ترویج داده می شد تا دلاورانه بجنگند و از مرگ ابایی نداشته باشند.
داستان اصلی کتاب، از جایی آغاز می شود که فریدون، بزرگ شاه ایرانی، جهان را به سه بخش تقسیم می کند و سرزمین روم را به پسر بزرگش سلم، سرزمین توران را به پسر دیگرش تور، و سرزمین ایران را به پسر کوچکش ایرج می دهد. در این میان، دو برادر بزرگتر از این تقسیم بسیار ناخشنود هستند و تصمیم می گیرند که برادر کوچکتر را نابود کنند. ایرج اما به نزد آنها می رود و می گوید که آماده است تا بدون جنگ و برادرکشی، از تاج و تخت چشم بپوشد، اما دوستی و برادری میان آنها برجا بماند. هرچند برادران این پیشنهاد را نمی پذیرند و او را می کشند، اما ایرج به نماد آشتی جویی و صلح خواهی در سراسر ادبیات فارسی ایران تا به امروز تبدیل می شود.
دومین شخصیت جاودانی شاهنامه، سیاوش است. او که شاهزاده ای جوان است، به فرماندهی لشگر منصوب می شود و در حالی که سپاهش در جنگ در حال پیروز شدن هستند، از افراسیاب که دشمن دیرینه ایران است، هیاتی بزرگ با هدایای بسیار برای رساندن پیام درخواست صلح و آشتی نزد او می آیند. پدر سیاوش که پادشاه ایران است، به او امر می کند که جنگ را تا نابودی دشمن ادامه دهد، اما سیاوش ترجیح می دهد که به صلح روی آورد. او بعدها به دست افراسیاب کشته می شود و به نماد مظلومیت در تاریخ ایران بدل می گردد. شاهرخ مسکوب او را چهره زمینی ایزد مهر می داند که کارش نگهداری پیمان ها و تداوم دوستی ها است.
جهان سیاوش، جهان انسان دوستی، مدارا و نفی خشونت است. می توان شخصیت سیاوش در شاهنامه را نماد آرمانخواهی صلح دوستانه دانست. در ژانر حماسه، مبارزه و خشونت اصل حاکم است، اما حکمت فردوسی این قاعده را می شکند. در شاهنامه به کرات شاهد گفتگو و مفاهمه منطقی افراد هستیم. جامعه مطلوب شاهنامه، جامعه ای دانامحور است که در آن کرامت انسانی یک اصل خدشه ناپذیر است.
یکی دیگر از شخصیت های صلح دوست در شاهنامه، سیندخت، همسر مهراب (شاه کابلستان) است. او از راه گفتگوهای دیپلماتیک می تواند جلوی جنگ میان کابلستان و زابلستان را بگیرد و زمینه پیوند میان دخترش روداوه، با زال (پسر سام، سپهسالار سپاه ایران و فرمانده زابلستان) را فراهم آورد که از دل این پیوند، رستم (پهلوان اسطوره ای ایرانی) زاده می شود. به گفته مانا کیا، در این داستان، طرحی هرچند کمرنگ از باوری کهن در این صحنه به یادگار مانده است و آن نقش زن است در پاسداری از شهر. در حوزه چنین باوری، سیندخت شهربان است و نه مهراب. پاسداری از کاولستان پاره ای است از خویشکاری بانوی آن شهر به پیروی از نمونه کهن آیینی که پاسداری قدسی از شهر و قوم، بر عهده ایزد مادر بوده و زنان از شهر خود دفاع می کردند.
اما چرا جنگ؟
به طور کلی علت جنگ ها در این کتاب را می توان به دو دسته تقسیم کرد. نخست به خاطر آرمانی عادلانه مانند جلوگیری از ویرانی ایران (که می توان آن را با نظریه جنگ مشروع امروزی مقایسه کرد) و دوم، خونخواهی برای رسیدن به دادگری. خونخواهی همیشه یکی از سبب های جنگ بود. گاه خون ایرج و گاه خون سیاوش و دیگر شاهان و پهلوانان که بی گناه کشته شده اند، دست مایه جنگ های تازه می شد. در واقع خونخواهی برای آن بوده است که بیداد و بدی نباید بی سزا بماند.
ویژگی های ارتش ایران چه بودند؟
این سپاه از دو گروه تشکیل می شدند. نخست پهلوانان و دلاوران ایرانی و دوم سربازانی از دیگر کشورها که با دریافت پول، به صورت ارتش حرفه ای، در سپاه ایران می جنگیدند. جنگ برای پهلوانان و ارتشیان ایرانی آداب و رسوم ویژه خود را داشت. عقب نشینی کردن در برابر دشمن، نشانه پستی و زبونی بود. در همین حال، هنگامی که دشمن شکست می خورد، جان اسیران در امان بود چرا که رفتار ناشایست با اسیران، خشم پروردگار را بر می انگیخت.
از جمله مصادیق بارز حقوق بشردوستانه، در مخاصمات بین المللی، قواعد مربوط به چگونگی رفتار با اسرای جنگی است. از میان پیمان نامه های بین المللی، کنوانسیون سوم ژنو (مصوب ۱۹۴۹) مهمترین و جامع ترین سند در پشتیبانی از حقوق اسرای جنگی است. بررسی های انجام شده نشان می دهد که شاهان ایرانی شاهنامه نسبت به شاهان غیر ایرانی به حقوق و کرامت انسانی اسرا بیشتر پایبند بوده و برخوردی بشردوستانه تر با آنان داشته اند. توجه به اسرا به ویژه در میان شاهان ساسانی، نسبت به دوره های دیگر آشکارتر است و امان دادن به اسیران، بیشترین نمونه ها را در بر می گیرد.
با اینهمه، اگر دشمن از این روش برای فریب سپاه ایران استفاده کرده بود، و بار دیگر به ایرانیان حمله می کرد، آنگاه به او شکست سختی می دادند. در یکی از داستان ها، اسفندیار، شاهزاده دلاور ایرانی، به جنگ افراسیاب فریبکار می رود و او و بسیاری از سپاهیانش را می کشد. اما پدرش گشتاسب، شاه ایران، در نامه ای از اینکه او دست به خونریزی بسیار زده، ابراز ناخرسندی کرده و او را نکوهش می کند.
همچنین، اردشیر پادشاه سلسله ساسانی به سپاهیانش پند می دهد که اگر دشمن رو به گریز برد، دیگر او را تعقیب نکنند و نکشند. در موارد متعدد نیز دیده می شود که پس از فتح یک شهر، زنان، کودکان و پیران امان داده می شوند. برای نمونه، در جنگ با روم، هنگامی که شمار زیادی کودک به دربار آورده می شوند، انوشیروان دستور می دهد که آنها را به همراه هدایایی، به مادرانشان بازگردانند. در برخی موارد حتی دیده می شد که چون بسیاری از سربازان دشمن زخمی شده بودند، چند روزی آتش بس داده می شد تا آنها زخم ها را درمان کنند و سپس جنگ از سر گرفته می شد.
درباره تاکتیک های جنگی نیز شبیخون زدن کاری بسیار ناپسند و به دور از اخلاق جوانمردی به شمار می آمد. همچنین کمین گذاشتن و نیرنگ به کار بستن نیز نشانه بزدلی و ترس بود. و کسی که پیمان شکنی می کرد، همواره مورد نکوهش قرار می گرفت.
در این میان، آداب دیپلماتیک نیز در طول جنگ رعایت می شد. فرضا اگر شاه دشمن به هنگام جنگ به اسارت در می آمد، به دور از خرد و آیین جوانمردی بود که او را بکشند. در داستان های شاهنامه دیده می شود که برای نمونه خاقان چین پس از اسارت، با احترام بسیار به دربار ایران فرستاده شده و در پایتخت به همراه خانواده اش اقامت کرده است. همچنین اگر شاه دشمن در طول جنگ کشته می شد (مانند شاه مکران)، بدن او با احترام بسیار و طی مراسمی رسمی به خاک سپرده می شد. همچنین، در هیچ مورد به جان پیک جنگی تعرض نشده و حتی در بیشتر موارد او را با هدایای نفیس به سپاه دشمن برگردانده اند.
نکته جالب دیگر، شیوه گرفتن غرامت از دشمن شکست خورده است. در یکی از جنگ ها که قیصر روم به ایران حمله کرده و سپس شکست سختی از سپاه ایران خورده بود، شاپور پادشاه ایران به او می گوید:
ـ هرچه از ایران غارت کرده و برده ای، باید بازگردانی
ـ هر خانه و دیواری که خراب کرده ای، باید بسازی
ـ هر درختی که کنده ای، باید بکاری
ـ به ازای هر ایرانی که کشته ای، باید ده رومی از نژاد کیانی به ایران بفرستی .
تداوم تاریخی شاهنامه خوانی در میان ایرانیان در طی بیش از یک هزار سال، به خوبی نشانگر ذهنیت عمومی جامعه پارسی زبان و نیز جامعه بزرگ ایران فرهنگی نسبت به مفاهیم جنگ و صلح و توجه به آداب و رسوم و اندیشه های مروج صلح به عنوان یک ارزش فرهنگی، اجتماعی و سیاسی است.
به این ترتیب، اگرچه امروزه مهمترین منابع حقوق جنگ عبارتند از: عرف، اصول کلی حقوقی و قراردادهای بین المللی، اما بنا به داستان های شاهنامه، می توان گفت که «اصول اخلاقی و آیین جوانمردی» نیز ملاک مهمی در تعیین حقوق جنگ به شمار می رفته اند. و این تفاوتی است که ذهنیت تاریخی ایرانیان نسبت به جهان و هستی و ماهیت جنگ و صلح را شکل می دهد.
نظر شما :