منافعی که روسیه و ترکیه بردند و هزینه هایی که ایران داد

قره باغ کوهستانی، کریمه و کالینینگراد

۲۹ آذر ۱۳۹۹ | ۱۱:۰۱ کد : ۱۹۹۸۱۸۵ آسیا و آفریقا انتخاب سردبیر
قهرمان نورانی درآباد در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: درست است که بر اساس مفاد توافقنامه سه جانبه، پنج سال پس از امضای بیانیه ترک مخاصمه در صورتی که یکی از طرفین مناقشه خواستار خروج نیروهای نیروهای روسی از منطقه بشود آنها ملزم به خروج از قره باغ و کریدور لاچین هستند اما تحرکات گسترده روسیه در این منطقه از روز برقراری آتش بس تاکنون حکایت از امر دیگری دارد. 
قره باغ کوهستانی، کریمه و کالینینگراد

نویسنده: قهرمان نورانی درآباد کارشناس ارشد مسایل قفقاز

دیپلماسی ایرانی: جنگ 44 روزه در قره باغ و نواحی اطراف آن بسیاری از معادلات را در قفقاز جنوبی تغییر داد که برخی از آنها در رسانه های ایران و جهان بازتاب یافت و برخی دیگر ناشناخته و مبهم ماند. در نتیجه این این جنگ تمام عیار ارتش آذربایجان با بکارگیری تجهیزات پیشرفته نظامی ساخت ترکیه و رژیم صهیونیستی اسرائیل و کوماندوهای ورزیده خود توانست بخش اعظم اراضی اشغالی را پس از 27 سال آزاد کند و در صورت تداوم عملیات نظامی چه بسا قادر بود باقیمانده اراضی تحت کنترل ارامنه را هم بازپس بگیرد، اما با سناریویی که در کرملین طراحی شده بود دولت علی اف به همین میزان پیروزی بسنده کرد و روز دهم نوامبر توافقنامه آتش بس با میانجیگری روسیه بین طرفین مناقشه به امضاء رسید و نیروهای پاسدار صلح روسیه به سرعت وارد منطقه شدند و کنترل 2400 کیلومتر از خاک آذربایجان را که ارامنه در آن سکونت دارند به دست گرفتند. 

درست است که بر اساس مفاد توافقنامه سه جانبه، پنج سال پس از امضای بیانیه ترک مخاصمه در صورتی که یکی از طرفین مناقشه خواستار خروج نیروهای نیروهای روسی از منطقه بشود آنها ملزم به خروج از قره باغ و کریدور لاچین هستند اما تحرکات گسترده روسیه در این منطقه از روز برقراری آتش بس تاکنون حکایت از امر دیگری دارد. 

چنین به نظر می رسد که پوتین نقشه متفاوتی برای منطقه در سر دارد، تلفیقی از تجربه اشغال کریمه و کالینینگراد می تواند در جنوب آذربایجان و آن هم در جوار مرزهای ایران اجرایی شود و گسترده تر شدن حضور روسیه در این منطقه استراتژیک امنیت ملی ایران را هم تحت تأثیر قرار دهد. 

• واقعیت های جنگ دوم قره باغ و پیروزی آذربایجان 

تا قبل از ششم مهرماه کمتر کسی تصور می کرد که آذربایجان برای آزادی اراضی اشغالی خود دست به عملیات گسترده نظامی خواهد زد و دلیل روشن آن حمایت بی قید و شرط روسیه از ارمنستان بود. برای توضیح این تحلیل کافی است عملکرد روسیه در جریان جنگ اول قره باغ و ممانعت از پیشروی آذربایجان در اواسط فروردین 1395 را مرور کنیم تا درک بهتری از پشتیبانی روسیه از ارمنستان داشته باشیم. اما با به قدرت رسیدن نیکول پاشینیان غربگرا در ارمنستان در سال 1397 در چارچوب انقلاب مخملی روسیه تغییر عمده ای در استراتژی خود در قفقاز جنوبی انجام داد که حاصل آن را در جنگ دوم قره باغ می بینیم و باید منتظر اجرای فازهای بعدی آن بمانیم. پس از تثبیت قدرت پاشینیان به عنوان نخست وزیر و شخص اول کشور شاهد واگرایی ارمنستان آن هم در حد قابل توجه از روسیه بودیم که بازداشت روبرت کوچاریان، رئیس جمهور اسبق متحد پوتین، گشوده شدن پرونده قضایی برای مقامات پیشین، پاکسازی دستگاه های دولتی از عناصر روسگرا، تعطیلی مدارس روس زبان و قطع رله کانال های تلویزیونی روسیه به خودی خود رویکرد دولت جدید را نشان می داد. حتی فراخوانی برای خروج پایگاه های روسی هم در محافل سیاسی مطرح شد و این فراخوانی ها زنگ خطر را برای روسیه به صدا درآورد. لذا پوتین نیاز به استراتژی جدید برای مهار ارمنستان و یافتن جای پای معتبر در منطقه داشت و همه قرائن حکایت از آن دارد که اکنون بخشی از این هدف تأمین شده است، بدون اینکه هزینه زیادی برای آن صرف شده باشد. 

در این زمینه روسیه در دو سال اخیر با کاهش حمایت خود از ارمنستان تلاش کرد با تشویق ارمنستان به تخلیه پنج ناحیه اشغالی، اعتماد آذربایجان را به خود جلب کند و برای اجرای طرح لاوروف به دفعات نمایندگان خود را به منطقه اعزام کرد، اما طرف ارمنی به جای تمکین به خواست مسکو هیچ گونه انعطافی از خود نشان نداد، برعکس آذربایجان را به جنگ جدیدی تهدید کرد که ممکن است اراضی بیشتری را از دست بدهد. چنین رفتار دون کیشوتی چه بسا نتیجه پشتوانه حامیان غربی ارمنستان از دولت پاشینیان بود. جالب اینکه ایده "جنگ جدید برای اراضی جدید" را داوید تونویان، وزیر دفاع سابق ارمنستان در جریان دیدار از آمریکا مطرح کرد. اما طبیعی است که برهم خوردن توازن قوا در منطقه با مصالح روسیه همخوانی نداشت. لذا استراتژیست های روسیه دست به کار شدند تا ابتکار عمل را به صورت بنیادین به دست گیرند. 

معامله پنهانی روسیه با ترکیه و آذربایجان می تواند بخشی از این استراتژی باشد که روسیه در قبال آزادی بخش بزرگ سرزمین های آذربایجان منافع حیاتی خود را در قفقاز جنوبی احیاء کند. 

به باور نگارنده مقاله اگر چراغ سبز روسیه نبود امکان شروع جنگ دوم و پیروزی آذربایجان در جنگ 44 روزه وجود نداشت. روس ها پس از شروع جنگ، بر خلاف انتظار رهبران ارمنستان رفتار کردند و درخواست کمک پاشینیان از کرملین را عملاً بی پاسخ گذاشتند. پیام پوتین مشخص بود: آذربایجان در خاک خود می جنگد و روسیه تنها در صورت مداخله نظامی کشور همسایه به خاک ارمنستان در چارچوب "سازمان پیمان امنیت دسته جمعی" وارد عمل خواهد شد. البته روس ها در دو مرحله توافق آتش بس هم با طرفین امضاء کردند اما هیچ جدیتی در آن نبود و استراتژی روسیه بر این امر استوار بود که به هر طریقی رضایتمندی آذربایجان را تأمین کند و با تحمیل شکست قطعی به ارمنستان میوه سیاسی و نظامی آن را در بلند مدت بچیند. در این راستا بود که پس از آزادسازی شوشا و نزدیک شدن نیروهای آذربایجان به خانکندی (استپاناکرت) مرحله اول بازی تمام شد و پوتین منویات خود را به هر دو طرف مناقشه یعنی هم آذربایجان پیروز و هم ارمنستان شکست خورده تحمیل کرد. بدون شک استقرار نیروهای روسی در قره باغ با ظاهر صلح بانی و به دست گرفتن کنترل خطوط ارتباطی شامل کریدور لاچین و کریدور در حال طراحی آذربایجان – نخجوان بزرگترین دستاورد ژئوپلیتیک روسیه در منطقه خواهد بود. به عبارت دیگر مهار سه گانه آذربایجان، ارمنستان و ترکیه در این منطقه حساس البته پیروزی بی نظیری برای مسکو رقم خواهد زد. نباید فراموش کرد که روسیه با تثبیت حضور خود در منطقه توانست بر میزان وابستگی ارمنستان به مسکو بیافزاید و خط بطلانی بر رویکرد غربگرایی سیاستمداران این کشور بکشد. 

از طرفی آذربایجان هم فعلاً به واسطه همراهی روس ها در جنگ ذهنیت خود را در باره روسیه تغییر داده است و حتی شاهد گردانده شدن پرچم های روسیه پس از امضای توافقنامه سه جانبه در خیابان های باکو بودیم. علاوه بر این الهام علی اف آشکارا مخالفت دولت خود با غربگرایی را اعلام کرد و این رویکرد پس از تصویب قطعنامه "شناسایی استقلال قره باغ کوهستانی" در مجلس نمایندگان و سنای فرانسه عمیق تر شد که خود با استقبال روسیه مواجه شده است. 

از سویی ترکیه هم قدردان عملکرد روسیه در جنگ دوم قره باغ و ایجاد بستری برای حضور نظامی محدود نظامیان ترکیه در منطقه است. 

• نقش ترکیه و تعیین عمق استراتژیک برای آن کشور 

در قفقاز جنوبی حضور راحت تر در قفقاز و آسیای مرکزی از سیاست های اصلی آنکارا پس از فروپاشی شوروی بود. ترکیه اگر چه در سه دهه اخیر با استفاده از خاک گرجستان و ایران تا حدودی این خواسته خود را عملی کرده است اما برای سهولت بیشتر در در مراودات خود با کشورهای منطقه اتصال سرزمینی آذربایجان با نخجوان و یا دست کم ایجاد کریدور امن در خاک ارمنستان را در سر می پروراند. به نظر می آید که جنگ دوم قره باغ ترکیه را به این هدف استراتژیک خود بسیار نزدیک کرده است و روسیه هم با ایجاد چنین بستری برای ترکیه آمادگی دارد. در واقع گنجانده شدن ایجاد کریدور مورد نظر در توافقنامه سه جانبه باعث دلگرمی مقامات آنکارا شد و آنها انگیزه بیشتری برای واگرایی از غرب و همگرایی با روسیه پیدا کردند. و در صورت تداوم این روند چه بسا در چشم انداز وسیع شاهد جدایی ترکیه از سازمان های غربی و پیمان آتلانتیک شمالی ناتو خواهیم بود. اگر این پیش بینی محقق شود ناتو کارآیی خود را به نحو محسوسی از دست خواهد داد. زیرا ترکیه دومین ارتش بزرگ ناتو را در اختیار دارد و خروج ترکیه از آن جناح جنوبی ناتو از هم خواهد پاشید. 

شاید برخی چنین گمان کنند که ترکیه رقیب روسیه در منطقه قفقاز جنوبی است و روس ها اصولا نباید اجازه قدرت نمایی و احیای نفوذ امپراتوری عثمانی را در این منطقه حساس به اردوغان بدهند، اما در بازی برد – برد هر یک از طرفین باید امتیازهایی بدهند و گرنه بازی مطمئن شکل نمی گیرد. در شرایط کنونی روس ها برای نیل به اهداف بلند مدت و استراتژیک خود و نیز ایجاد انگیزه در ترکیه برای مقاومت در برابر فشار غرب بر سر سامانه دفاع موشکی اس-400 امتیازهایی را به ترکیه بدهند که اگر چنین نبود امکان حضور نظامی ترکیه در قفقاز جنوبی و بکارگیری پهپادهای پیشرفته بایراکتار در جنگ قره باغ محال بود. پس در بازی قدرت انعطاف نشان دادن طرفین امری طبیعی است. البته قوام حضور نظامی – امنیتی ترکیه در منطقه منوط به همکاری با روسیه و رعایت خطوط قرمز آن کشور در قفقاز جنوبی خواهد بود و روس ها به واسطه قدرت مانور خود در منطقه و کنترل کریدورهای حیاتی قادرند کل بازی را به هم بزنند و ترکیه را از منافعی که در عمق استراتژیک خود تعریف کرده است محروم کنند. بنابراین ترکیه بدون جلب نظر و توافق روس ها قادر به افزایش گستره نفوذ خود نخواهند بود و در صورت تخطی از آن با وضعیت دشواری روبه رو خواهد شد. با این فرض قدرت اصلی در کل منطقه روسیه است و ترکیه هم با توافق برد – برد به برخی امتیازات دست می یابد و اصولاً نباید بر خلاف مصالح روسیه اقدام کند. 

• شانس ارمنستان برای نجات از مخمصه قره باغ

پیداست که یکی از دلایل اساسی عقب ماندگی ارمنستان پس از فروپاشی شوروی گرفتار شدن این کشور در گره کور مناقشه، آن هم به دست خود است. تعصب سیاستمداران ارمنی در موضوع قره باغ و اشغال بیست درصد از اراضی کشور همسایه جز درماندگی و فلاکت اقتصادی، وابستگی به غرب و روسیه، انزوای بین المللی در اثر اصرار به تداوم اشغالگری چیزی را عاید این کشور نکرد. نیت قلبی نیکول پاشینیان پس از به قدرت رسیدن در ایروان این بود که از شر مناقشه قره باغ خلاص شود؛ اما جو کشور طوری بود که هیچ سیاستمداری جرأت مصالحه با آذربایجان بر سر قره باغ را پیدا نمی کرد. لذا او هم همانند اسلاف خود بر طبل جنگ و تداوم اشغالگری کوبید و مذاکرات صلح را به مخاطره انداخت که اکنون طعم فضاحت بار آن را می چشد و کشور با بحران و بی ثباتی سیاسی حاصل از شکست در جنگ دست به گریبان است. با این وجود حل نسبی مناقشه قره باغ و رفع مسئولیت ارمنستان در قره باغ و سپرده شدن امور آن به صلح بانان روسی می تواند در دراز مدت منافع کلان این کشور را تأمین کند. ایجاد خطوط جدید انتقال انرژی، تبدیل شدن ارمنستان به پل ارتباطی باصرفه و همگرایی منطقه ای در قالب پلتفرم شش گانه می تواند چشم انداز روشنی را برای مردم ارمنستان رقم بزند. اما برای نیل به آن رهبری ارمنستان باید کشور را از مداخله خانمان برانداز دیاسپور ارمنی خارج نشین، اشک تمساح فرانسه و آمریکا و نفوذ گروه های افراطی داشناکسیون و آسالا نجات دهد و از ادعاهای ارضی به کشورهای همسایه دست بردارد. زیرا واقعیت ها چیز دیگریست و عملاً ثابت شد که رؤیای "ارمنستان بزرگ" و چشمداشت به خاک همسایگان هیچ دستاوردی برای ملت ارمنی نداشته است. 

افزون بر این ارمنستان باید محدودیت های ژئوپلیتیک خود را هم در نظر بگیرد. کشوری که محصور در خشکی و فاقد منابع زیرزمینی با ارزش است باید خود را از توهمات موجود و ملی گرایی افراطی نجات دهد و به آینده ملت خود بیاندیشد.

• استراتژی بلند مدت روسیه و تکلیف وضعیت حقوقی قره باغ 

همان گونه که ذکر شد برنده بزرگ جنگ دوم قره باغ روسیه است و ولادیمیر پوتین با زیرکی هر چه تمام تر روند تحولات را به سمتی پیش برد که منافع ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک این کشور را به طور کامل تأمین کرد. عملکرد او در این بازی طوری بود که آذربایجان خود را پیروز جنگ بداند و ارمنستان شکست خورده هم دوباره به دامن روسیه بازگردد و هم قید غربگرایی را برای همیشه بزند. لذا دادن چراغ سبز به آذربایجان برای پیشروی در مناطق اشغالی و فتح شوشا که مهد فرهنگی آن کشور بود با همراهی غیرمستقیم روسیه صورت گرفت ، اما روس ها در فکر منافع بلندمدت خود بودند و فاز نخست آن به دست گرفتن کنترل قره باغ به اسم "صلح بانی" بود. 

عملکرد نیروهای پاسدار صلح روسیه پس از برقراری آتش بس نشان می دهد که این دولت اهداف بزرگتری در سر دارد و آن حضور دائمی در این منطقه حساس است. فعالیت گسترده عمرانی، بازسازی سریع زیرساخت های قره باغ کوهستانی و بازگرداندن آوارگان ارمنی و کمک به ساکنان ارمنی منطقه تحت پوشش کمک های انسان دوستانه در صلاحیت صلح بانان روسی نبود. اما روس ها با سماجت آن را به انجام رساندند. در سایه این رفتارها ساکنان منطقه هم اکنون ولادیمیر پوتین را ناجی خود می دانند و روابط بسیار گرمی بین آنها و روسیه برقرار شده است. تردیدی نیست که این گونه رفتارها می تواند نشانه ای از نیات پنهانی مسکو باشد و از اندیشه احیای نفوذ امپراتوری روسیه در محیط پیرامونی پرده بردارد. درست به همین دلیل، فعالیت نیروهای روسیه باعث بدگمانی محافل سیاسی در آذربایجان شده است اما کسی قادر به مقابله با آن نخواهد بود. 

چنین به نظر می رسد که روس ها در پی تثبیت موقعیت خود از طرح صلح مادرید که درسال 2007 میلادی اصول آن نهایی شد به عنوان پوششی برای اجرای سیاست خود بهره مند خواهند شد. یکی از بندهای مهم اصول توافق شده تعیین وضعیت حقوقی قره باغ از طریق برگزاری همه پرسی است و روسیه از هم اکنون در حال بستری سازی برای آن است. آنها احتمالاً قصد دارند تجربه شبه جزیره کریمه را در قره باغ هم پیاده کنند و آن رجوع به آراء ساکنان منطقه خواهد بود. ارامنه ای که در سه دهه اخیر نتوانستند برای جمهوری خودخوانده خود مشروعیت بین المللی به دست آورند در برابر انتخاب سخت اما مقرون به صرفه قرار خواهند گرفت. روسیه در این راستا تمام انرژی خود را به جلب اعتماد ساکنان ارمنی منطقه صرف می کند تا آنها را به پذیرفتن حاکمیت مسکو در این منطقه متقاعد کند و چارچوب به ظاهر حقوقی هم دارد؛ برگزاری همه پرسی مشابه شبه جزیره کریمه در سال های آتی. 

جالب اینکه شایعاتی هم در باره توزیع پاسپورت روسیه بین ارامنه قره باغ پخش شده است. اگر چنین فرضیه ای اتفاق بیافتد جهان غرب هم سکوت خواهد کرد. چرا که آنها هم مدام از حق تعیین سرنوشت ارامنه قره باغ جانبداری کرده اند و اگر در همه پرسی، آنها به جای استقلال، الحاق به ارمنستان و پذیرفتن تابعیت آذربایجان گزینه پذیرفتن حاکمیت و قیمومیت روسیه را بپذیرند و به یکی از استان های فدراسیون روسیه تبدیل شوند پوتین به خواست اصلی خود رسیده است و اعتراض آذربایجان و ترکیه به جایی نخواهد رسید. دولت های غربی هم بر خلاف موضع شان در مسئله کریمه سکوت اختیار خواهند کرد و شاید هم چنین سرنوشتی را برسمیت بشناسند. قرائن موجود حکایت از آن دارد که روس ها با استفاده از قدرت نرم و سخت خود تحولات را به آن سمت پیش می برند و حفاظت از صلح در منطقه بهانه ای بیش نیست. 

هدف بعدی روس ها از حضور در منطقه ایجاد پایگاه موشکی و پایگاه های استراق سمع در مناطق مرتفع قره باغ است که خود می تواند گرفتاری امنیتی برای کشورهای منطقه به وجود آورد. روسیه هم اکنون در منطقه گیومری واقع در نزدیکی مرزهای ترکیه و نزدیکی ایروان پایگاه دارد و حداقل تا سال 2044 طبق قراردادی که با مقامات وقت ارمنستان بسته است آنها را دراختیار خود نگه خواهد داشت، اما ممکن است شرایط سیاسی در منطقه آنها را مجبور به تخلیه آنها در آینده بکند. همانطور که پایگاه های روسی در وازیانی، آخالکالاکی و گودائوتا واقع در خاک گرجستان را در دهه نود میلادی تخلیه کرد و یا در سال 2003 میلادی پایگاه بزرگ استراق سمع قبله در شمال آذربایجان را به این دولت بازگرداند. لذا روسیه به جای پای معبری در منطقه نیاز دارد که نه حق اجاره پرداخت کند و نه اینکه با خطر تخلیه مواجه باشد. چنین است که تجربه اشغال کالینینگراد پس از جنگ دوم جهانی مطرح می شود. همانطور که روس ها از آن نقطه در اروپای شمالی امنیت کل قاره سبز را به مخاطره انداخته است در قفقازهم با ایجاد پایگاه های جاسوسی و موشکی می تواند ضمن احیای حضور سنتی خود در قفقاز جنوبی و مهار هر دو کشور آذربایجان و ارمنستان مناطق پیرامونی را هم به شعاع هزاران کیومتر تحت تسلط خود قرار دهد. 

• پیامدهای بازی جدید برای ایران 

روسیه هرگز به حضور ایران در قفقاز جنوبی روی خوش نشان نداده است و اصولاً اهمیتی هم برای منافع ایران در حوزه تمدنی اش قائل نیست. درست به همین دلیل نه تنها به نگرانی های ایران توجه نمی کند حتی ممکن است با اقدامات خود در دراز مدت منافع حیاتی کشورمان را در منطقه به مخاطره بیاندازد. نمونه بارز مخالفت روس ها در نقش آفرینی ایران در تحولات قفقاز برهم زدن میانجیگری ایران در سال 1992 بین آذربایجان و ارمنستان بود که با اشغال شوشا اتفاق افتاد و روسیه در سال های بعد هم همواره حضور ایران در این منطقه را با دقت زیر نظر داشته است تا مبادا همبستگی مردمان کشورهای این منطقه با ایران به منصه ظهور برسد. درست با همین رویکرد حمایت حضرت آیت الله خامنه ای، رهبر معظم انقلاب اسلامی از تمامیت ارضی آذربایجان و تأکید بر بازگرداندن "همه اراضی اشغالی" تاکید کردند. اما طرح ایران با واکنش سرد مسکو مواجه شد. آنها همچون سال 1992 طرح صلح عادلانه ایران را به شکست کشاندند. زیرا این طرح حضور روسیه در خاک آذربایجان را تأمین نمی کرد و خواهان احیای تمامیت ارضی آذربایجان بود. 

رسانه های کشورمان می توانستند در طول جنگ 44 روزه روی حقانیت موضع ایران مانور بدهند و در راستای تأمین منافع ملی کشور در "خارج نزدیک" به سیاستگذاران کمک کنند، اما متاسفانه از این امر مهم غفلت شد و آن چنانکه باید و شاید جدی گرفته نشد. می توان گفت که اکثر رسانه ها توجه خود را معطوف به مسائل دیگری کردند که سودی هم در بر نداشت و حتی نتیجه معکوس داد. در واقع مشغول شدن بیش از حد افکار عمومی و رسانه ها با مسئله حضور تکفیری ها در آذربایجان – فارغ از صحت و سقم آن – به جای توجه به نیات شوم روسیه در حوزه تمدنی ایران به نفع روسیه تمام شد تا کسی در ایران به مسائل پشت پرده سیاست پوتین در همسایگی ایران حساسیت نشان ندهد. لذا عده ای از نویسندگان و روزنامه نگاران به نوعی در زمین روسیه بازی کردند و باعث مخدوش شدن روابط ایران با آذربایجان و ترکیه شدند. غافل از اینکه خطر بزرگتری در بیخ گوش ایران در حال شکل گیری است و آن حضور نظامی رسمی روسیه در کنار مرزهای ایران است. 

با توجه به موقعیت استراتژیک منطقه و در صورت استقرار پایگاه استراق سمع روسیه در جنوبی ترین نقطه قره باغ یعنی کوه های هادروت که فاصله بسیار نزدیکی با مرز ایران دارد روس ها قادر خواهند بود تا خلیج فارس کل کشورمان را در دید خود داشته باشند و رصد کنند. 

نتیجه اینکه ما به جای سوء ظن به آذربایجان و بزرگنمایی خطر عثمان گرایی ترکیه در منطقه، خطر بزرگتر را ببینیم و استراتژی متناسب با آن را تهیه کنیم.

کلید واژه ها: ترکیه روسیه مناقشه قره باغ ارمنستان آذربایجان جمهوری آذربایجان جنگ قره باغ جنگ ارمنستان و آذربایجان


( ۱۶۳ )

نظر شما :

حقیقت ۲۹ آذر ۱۳۹۹ | ۱۲:۰۴
مقاله خوبی بود متاسفانه در ایران ترکیه را همردیف ترکیه در نظر می گیرند
سورنا تبریزی ۲۹ آذر ۱۳۹۹ | ۱۲:۴۹
بهترین مقاله ای که درباره ابعاد بزرگتر مناقشه اخیر خواندم همین مقاله بود. بیچاره مردم قفقاز (چه آذری های هم زبانم و چه ارمنی ها) که صد سال است قربانی جنایت های تزار های روس شده اند. نکته ی دیگر این که باید اعتراف کنیم دوره ی شکوه غرب به پایان رسیده است. جنازه ی غرب بر دوش بایدن و ماکرون است . میشود گفت شعار مرگ بر امریکای ملت ایران در سال ۵۷ امروز عملا تعبیر شده است ...
سورنا تبریزی ۲۹ آذر ۱۳۹۹ | ۱۲:۵۸
آقای قهرمان نورانی درآباد کاش بیشتر بنویسید که از تحلیل های ارزشمند و دقیقتان استفاده ببریم.
مهدوی تحلیلگر سیاسی ۲۹ آذر ۱۳۹۹ | ۱۳:۱۸
با سلام و تشکر از نویسنده نکته بین و نکته سنج. پرداختن به منافع ملی بدون سوء گیری و به دور از تعصب مساله ای بسیارمهم است که در میان اصحاب رسانه گاهی اوقات آمیخته ای از تفکر سلبی، جمود فکری و افکاری در قالب توطئه انگاری محض شکل گرفته و تبدیل به باوری عمیق و اثری شگرف بر تحلیل نویسنده می گذارد. در این متدلوژی فکری نوشته اصالت خود را از دست داده و منافع ملی در آن نادیده انگاشته می شود. سوال همیشگی من از برخی دوستان این است که از دشمن سازی ترکیه و جمهوری آذربایجان چه منفعتی عاید ج.ا.ایران می گردد؟؟؟؟؟
پژوهشگر حوزه قفقاز ۲۹ آذر ۱۳۹۹ | ۱۳:۳۴
با تشکر از سایت دیپلماسی ایرانی به خاطر انتشار این مقاله علمی و راهبردی. لازم به ذکر است که آقای قهرمان نورانی 30سال در حوزه قفقاز سابقه مطالعاتی داشته است. ماهیت رویکردی مقاله کاملا راهبردی و با آینده نگری تدوین شده است. به عبارتی، مقاله دارای انسجام علمی،جامع و آینده نگر می باشد
خسرو ۲۹ آذر ۱۳۹۹ | ۱۴:۳۴
نوشته خوبی بود و حداقل های تحلیل منطقی را داشت فقط روسیه در سی سال گذشته در پایگاه های ارمنستان و قره باغ حضور داشت و لشکر زرهی روسیه هرگز از قره باغ خارج نشده است تا حالا برگردد و دوم اینکه پوتین به دفعات تاکید کرده است که قره باغ سرزمین آذربایجان است و با توجه به محصور بودن قره باغ در داخل سرزمین آذربایجان ، امکان الحاق آن به روسیه وجود ندارد در حالی که گالینگراد در کنار دریای آدریاتیک است واز طریق دریا با سنت پطرزبورگ و سرزمین اصلی روسیه ارتباط دارد
حسین ۲۹ آذر ۱۳۹۹ | ۱۴:۵۳
تحلیل فوق العاده ای بود، درود
کارشناس قفقاز ۲۹ آذر ۱۳۹۹ | ۱۴:۵۴
نویسنده به خوبی منافع ملی را تبیین و واقعیات های جنگ را تشریح می کند. متاسفانه در طول این ۳۰ سال ما به تصور باطل و بر اساس نگرش بورژوائیستی همه عناصر را در حفظ وضعیت موجود تحلیل کردیم و فکر می کردیم به مرور زمان این تجاوز به خاک آذربایجان تشریعی و قانونی تحلیل و تثبیت خواهد شد و آ زادی اراضی اشغالی از سوی آذربایجان از محالات خواهد بود. لیکن ناگهان متوجه شدیم آذربایجان به فرموده قرآن در صدد تجمیع و تکثیر رباط الخیل و فراهم کردن زمینه های قانونی طبق مقررات بین اللمللی برای آزادسازی مناطق اشغالی بوده است بدون هیاهو و هوچی گری و شعار. بر اساس بازی های روز بین المللی بازی کرد و ما زمانی از خواب بیدار شدیم که در نیمه ی اول بازی همه چیز تمام و برنده مشخص شده بود و برخی از ما خوشحال و برخی گیج و منگ و برخی هم انتظار شروع نیمه ی دوم بازی را می کشند که در نیمه دوم با جیغاللیق شاید بازنده برنده شود. به این دسته باید گفت آقاجان بیا جشن پیروزی شما هم دعوتید. به هر حال نویسنده تاکید بر منافع ملی می کند و دیر هم نشده است باید به منظور تامین منافع ملی خود به جریان پیوست و نباید قهر کرد. رفیق میرزا سرگردان
ایرانی ۲۹ آذر ۱۳۹۹ | ۱۵:۰۱
یه سوال از نویسنده : با این صحبت یعنی با دادن یکسری امتیاز در سوریه یا جاهای دیگه ایران میتونه موقعیت خودش برای کنترل کریدورها و افزایش حضور نظامی رو در قفقاز تقویت کنه ؟ با گرایش به سمت چین و امریکا روسیه رو تحت فشار برای گرفتن امتیاز قرار بده؟ درست متوجه شدم ؟
ایرانی ۲۹ آذر ۱۳۹۹ | ۱۵:۰۷
و یه سوال دیگه اینکه مگه همین الان روسیه تمام و کمال در ارمنستان با ما هم مرز نیست و تهدید نیست خوب حالا حضور در قره باغ دیگه چه اهمیت مضاعف داره ؟
الله یار ۲۹ آذر ۱۳۹۹ | ۱۶:۰۱
ضمن تقدیر از بعضی قسمت‌های مقاله،لازم دانستم بعضی نقاط فراموش شده در مقاله را باز گوکنم:مقایسه قره باغ با کالینگراد،وکریمه،به هیچ وجه درست نیست.چون تمامیت ارضی آذربایجان طبق توافقنامه امضا شده بین پوتین،پاشنیان،علی اف،رسما تایید گردیده،که قبل از آن هم طی ۴ قطعنامه سازمان ملل،وهمکاری،اورپا،وکشورهای مسلمان،(یعنی کل دنیا) برسمیت شناخته شده،حتی در عرض ۳۰ سال خود ارمنستان جرات نکرد استقلال قره باغ را برسمیت،بشناسد،( بعلت همان قطعنامه های بین الملی)،،واز همه مهمتر خودمختاری قره باغ هم اتوماتیک وار لغو شده ،یعنی دومین شهر قره باغ شوشا وهادرود،وتالیش،،میرو،وتعداد ۵۷ روستای اطرافشان عملا در دست نیروهای اذری،واز محدوده قره باغ خارج وارد شده(تقریبا ۴۰ در صد محدوده سابق قره باغ). وتنها خانکندی،خوجالی،خوجاوند،عسگران،در بافت قدیمی قراباغ در اختیار ارامنه است.که کلا با ۶۰ در صد سرزمین قره باغ حدود ۱/۵ در صد خاک اذربایجان،با نفوسی در حدود ۱۰۰ هزار جمعیت بومی.ارمنی که با باز گشت آذریهای بومی قرباغ به شهرهای،خانکندی،خوجالی،خوجاوند،عسگران،که نزدیک ۴۵ هزار نفر هستند،کلا بافت جمعیتی هم این اجازه را به ارامنه نخواهد داد ،که با یک رای گیری،به نفع ،استقلال حرکت کنند. آنهم زمانی که از هر طرف در قلب خاک آذربایجان است،،،وزمانی که ریس جمهور روس امضا کرده که بدون اجازه آذربایجان تمدید حضور نیروهای صلح بان روسی امکان ندارد،روسیه نمی تواند ،خودسرانه،قراباغ را ملک شخصی اعلام کند.( در صورتیکه بیش از همه روس‌ها تمامیت ارضی آذربایجان را تایید کرده اند.) ونمونه بارز آن اینکه در اولین در خواست تخلیه پایگاه قبله روس‌ها بلافاصله تخلیه و تحویل آذربایجان دادند،با اینکه تا سال ۲۰۵۰ می‌توانستند بمانند. لذا منافع روس‌ها با آذربایجان بیش از موضوع قره باغ است ،وروسها ذکی تر از انند که به خاطر قطعه کوچکی از قره باغ روابط خود را با آذربایجان مخدوش کند.
Huo ۲۹ آذر ۱۳۹۹ | ۱۶:۰۴
ما همواره بعد از اینکه میگوزیم بیدار میشویم
علی ۲۹ آذر ۱۳۹۹ | ۱۶:۲۰
با مطالعه مقاله اذعان کردم ،که سخن هرچه کنی بخود کنی گر همه نیک وبد کنی.،،،،اگر ایران از روز اول با حسن نیتی وبدون توجه به مهملات ،ترکستیزان،ونژادپرستان، وارد مناقشه قره باغ میشد،امروز نه روسها،ونه ترکیه،ونه به قول مهمل بافان نیروهای تروریست سوری،در کنارمان بود،ونه نیروهای اسراییل،ونه سایرین،بلکه بجای آنها نیروهای دو دولت قدرتمند شیعه منطقه،برای همیشه تاریخ پرچم شیعه حسینی را در فراز کوهای قفقاز افراشته و استوار میکرد،نه اینکه موجودیت شیعه را در منطقه با خطر نابودی همیشگی روبرو میکردیم، آنهم به بهای موهومات سلطنت طلبان که اولین خواستشان نابودی اسلام است.
علی ۲۹ آذر ۱۳۹۹ | ۱۷:۰۵
نوشته فوق ، فارغ از وجود یک ترس همیشگی از روسها که توسط هرمقاله نویس به آن اشاره می شود ، واقع بینانه بود البته همه ی مقاله در مورد وقایعی بود که اتفاق افتاده و چیزهایی را که همه می دانند ایشان فقط به نثر در آورده است . با این حال مقاله ای بود که سعی در بیان واقعیات واشتباهات دستگاه دیپلماسی در قبال موضوع را داشت . به امید ائتلاف کشورهای منطقه برضد تروریسم و زیاده خواهانی مانند روسیه وارمنستان
آذری ۲۹ آذر ۱۳۹۹ | ۱۷:۵۴
آقای نورانی درآباد با دقتی قابل ستایش مسایل منطقه را مورد بررسی علمی قرار داده است. مقاله ایشان کمک خوبی است برای دولتمردان و امور خارجه در درک حوادث منطقه و نقش بازیگران اصلی. باید به آقای قهرمان نورانی تبریک گفت که بدون پرداختن به مسایل حاشیه ای و غیر مفید خواننده را به متن حوادث برده و ماهیت جریانات را تفسیر و تشریح میکند.
حسین ۲۹ آذر ۱۳۹۹ | ۱۸:۳۱
یکی از بهترین مقاله های منتشر شده در سایت ایران دیپلماسی می باشد.
مهدی ۲۹ آذر ۱۳۹۹ | ۱۹:۳۱
به نظر من چه تو ایران( بیشتر) و چه تو ترکیه و غرب ( کمتر) خیلی برای روسیه نوشابه باز میکنن. چین به خاطر توسعه اقتصادی و جمعیت بسیار زیادش قابل اعتناست. اونم اگر تمرکزی که آمریکا و دوستانش رو تضعیفش رو شکست خورده بدونیم که به نظر من نیست. چون آمریکا تنها نیست و تقریبا تمام دنیا برعلیه چین هستن. روسیه وقتی دوران نفت و گاز پایان پیدا کنه بسیار ضعیف خواهد شد. این چندسال به پشتوانه پول نفت و گاز جولان میداد. وقتی ارمنستان و دیگر کشورهای اسلاونژاد و ارتودوکس حتی روس زبان مثل بلاروس از روسیه و پوتین فراری هستن فکر کردین روسیه آینده ای داره؟؟؟؟ مرحله بعد جداسازی کشورهای آسیای میانه از روسیه است. با توجه به رشد جمعیت مسلمانان روسیه و کاهش جمعیت مسیحی های روسیه تا ۲۰ سال دیگه این کشور یه کشور با اکثریت مسلمان خواهد بود. اگر قبل از اون تاریخ به کشور چینیها تبدیل نشه که باتوجه به مهاجرت چینیها حتی پوتین هم اعلام کرده اگر روزی یه چینی جای من دیدید شوکه نشید.
علی ۲۹ آذر ۱۳۹۹ | ۱۹:۴۹
ایران بزرگترین اشتباهش این بود که رابطه خوبی رو با آذربایجان شروع نکرد و گرفتن حق ترانزیت پانزده درصدی که بیشتراز نرخ دیگر کشورها که حق ترانزیت از خاک خودشون میگیرند وبه نوعی نگاه بالاتری رو داشته نصبت به آذربایجان این اذربایجان بوده که به ایران اجازه نداد میانجیگری کنه و نخواست که منافع ایران تامین بشه مقصر خود ایران هست فقط خود ایران میتونست مرزهاش رو ببنده رو ارمنستان و ارمنستان رو تسلیم کنه وباعث ازادی قره باغ بشه ولی اینکار رو نکرد مثل ترکیه ای که سنی بودند حمایت نکرد در صورتی که ایران شیعه حامی فلسطین سنی در اون ور مرزهای ما کاسه ای داغتر از اش هست ولی کنار گوشمون سرزمین شیعه بی تفاوت این دوگانگی هست که در سیاست ایران هست و این رو مردم و دولت اذربایجان میدونند
مهدی ۲۹ آذر ۱۳۹۹ | ۱۹:۵۱
تحلیلی بسیار عالی از واقعیت‌های جنگ قره‌باغ و نقش و نیات استراتژیک روسیه بود. عجیب است که ما چنین تحلیلگران خوبی در کشور داریم، اما در عرصه سیاست کشورمان در مورد قره‌باغ، هنوز در دام تصمیمات هزینه ساز می افتیم
محمد ۲۹ آذر ۱۳۹۹ | ۲۰:۳۲
واقعبینانه ترین تحلیلی بود که در مورد حوادث اخیر پیرامون قره باغ خوانده ام.
محمد ۲۹ آذر ۱۳۹۹ | ۲۰:۴۲
با سلام.سخن جواندل برخیزد بردل نشیند.بانظرات نویسنده کاملا موافقم.نکته ایی که باید توجه داشت اینه که آنارشیست سالاری در جامعه‌شناسی محاکم بود وبه جای سفیر مازندرانی که حتی آشنایی بازبان مردم کشور تحت ماموریتش هم جوادالائمه تحلیل منطقی هم از اوضاع داخلی آن کشور نمی تونه داشته باشد پس شاهدموضع گیری واتخاذسیاستهای نادرست در یظ وزارت امور خارجه درقبال همسایگانش ودر تله سیاستگذاران بزرگ منطقه ایی گرفتار می شویم
كامران ۲۹ آذر ۱۳۹۹ | ۲۰:۵۶
پاشینیان هم در اخرین سخنرانی خود اعتراف کرد که سیاست کلی کشور ارمنستان و طبقه الیت ارمنی اشتباه بوده و بر اساس ارزوهای واهی بوده است. امیدوارم این درک برای کلیه سیاسیون این کشور ایجاد شود و از یوغ امال دیاسپورای متمول و مرفه ارمنی خارج شوند، چنان که انها خواسته های ناسیونالیستی کور خود را بر خلق فلاکت زده ارمنستان تحمیل میکنند و اصولا حتی حاضر به زندگی کردن در ارمنستان هم نیستند.
واحدی ۲۹ آذر ۱۳۹۹ | ۲۱:۰۰
توجه نویسنده محترم آقای نورانی به بخش مغفول موضوع قرهوسط رسانه های کشورمان قابل تقدیر است.هر چند که فرضیه الحقره قرهباغ به روسیه احتمال خیلی ضعیفی دارد ولی اینکه ما از بازیگر اصلی در این منطقه یعنی روسیه غافل نشویم ضروری است. امیدوارم همانطور که آقای نورانی گفته ما فقط روی سلطنوعثمانیواکاویی گرایانه ترکیه و مساله مبهم تروریست ها متمرکز نشویم و نویسندگان دیگر ابعاد متعدد این موضوع را واکاویی نمایند . .
روزبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹ | ۲۱:۰۶
مردم آذربایجان برادران ما هستند, ما همچون زمان آزادی خرمشهر شاد شدیم. تفسیر بسیار خوبی بوط.
آذری ایرانی ۲۹ آذر ۱۳۹۹ | ۲۱:۰۸
جناب قهرمان نورانی درآباد،مقاله تحلیلی بسیارخوبی بود.ایکاش میشدمیگفتیدایران دقیقا چه اقدام مشخصی کرده بود بهتربود که اقدام نکرد.تشکر
.خ.اهری ۲۹ آذر ۱۳۹۹ | ۲۱:۱۲
اتفاقا حضور روسیه با خواست و تفاهم ترکیه صورت گرفته و حاکی از همکاری سه کشور ترکیه وروسیه و آذربایجان در توسعه ترانزیت است
کارشناس مسایل خانوادگی خودمون ۲۹ آذر ۱۳۹۹ | ۲۲:۰۲
خسته نباشید آقای نورانی آباد بهترین مقاله بود که در مورد قفقاز و مناقشه قاراباغ خوندم ای کاش توان و تخصص استفاده متخصصین امور های مختلف رو بدست بیاریم
عبدالرضا ۲۹ آذر ۱۳۹۹ | ۲۲:۵۷
مقاله استادانه ای بود تنها در یک جا جرات انتقاد دارم که روسیه نمی خواهد ونمی تواند قره باغ را به روسیه ملحق کند تنها انرا نگه داشته تا در قبال منافع خودش خرج کند ودر قبال ان از اذربایجان امتیاز بگیرد
احمد ۲۹ آذر ۱۳۹۹ | ۲۳:۱۸
ایران به دلایل سرزمینی و نفوذ فرهنگی با روسیه از دیرباز اصطکاک کامل داشته و دارد. این تضاد مربوط به گذشته و گلستان و ترکمانچای نیست. مثل همیشه باز هم روسیه برای دستیابی به آبهای گرم به ایران نگاه "ناپسند" دارد. چرا به طرز احمقانه ای فکر می کنیم جنایات روسیه مربوط به قرون گذشته بوده و اکنون روسیه عوض شده ؟ مگر موقعیت ژئوپولیتیک روسیه و ایران تغییر چندانی کرده؟
موسی کریمزاده ۲۹ آذر ۱۳۹۹ | ۲۳:۲۴
با سلام مقاله خوبی بود فقط اینو یادتون رفته بگید که پوتین چند بار تاکید کرده که قره باغ متعلق به آذربایجان است و این یعنی به معنای تابعیت اهالی چه ارمنی و چه آذربایجانی متعلق به جمهوری آذربایجان است پاسپورت هم آذربایجانی خواهد بود.
علیرضا ۳۰ آذر ۱۳۹۹ | ۰۰:۰۳
عالی دست مریزاد به سایت دیپلماسی و نویسنده عزیز
Hossein ۳۰ آذر ۱۳۹۹ | ۰۱:۳۱
مقاله خوبی بود نقش روسیه در قفقاز انکار ناپذر است. سیاست های روسیه و ترکیه در این منطقه همگرایی بین کشورهای منطقه را ایجاد خواهد کرد.
بابک ۳۰ آذر ۱۳۹۹ | ۰۲:۳۳
واقعا مقاله خوبی بود و با اجازه نویسنده یک کپی برای دوستام بر می دارم.اما مسایل منطقه ای به قدری پیچیده شده که نمی توان با یک مقاله همه آن را نوشت.لذا اینکه نویسنده عزیز هم فقط یکی از احتمالات را نوشته و احتمالات دیگری هم وجود دارد که نتیجه اش به کلی متفاوت هست.در مورد روابط ایران و روس هم باید عرض کنم که باز این آذربایجانی ها بودند که مانند دوره قاجار به مبارزه با زیاده خواهی روسها می پردازند و متاسفانه جریانهای سیاسی نژادی در داخل ایران حتی اجازه نفس کشیدن به روشنفکران غیر آذربایجانی را هم نمی دهد چه برسد به اینکه تحلیل واقعی از نیات ابرقدرتها در منطقه را داشته باشند.اما باز خوشحالم که از این صفحه چنین مقاله خوبی ارائه شده چرا که واقعا اثری از نگاه منفی یا باستان گرایانه در آن وجود ندارد.به امید روزی که خمه صفحات مجازی و افکارمان پر شود از چنین مقاله ها و افکار
زیگاهای ۳۰ آذر ۱۳۹۹ | ۰۳:۲۸
باتشکرازآقای نورانی باید عرض کنم بهترین مقاله ای که درمورد قره باغ ازبین ده ها مقاله ای که در این مدت خواندم این مقاله است اما سوالی که برای بنده و احتمالا خیلی از دوستان پیش بیاید بنظر آقای نورانی بهترین استراتژی ایران درزمینه قفقاز چه چیزی می تواند باشد منتظر مقاله بعدی آقای نورانی هستم
Jalal ۳۰ آذر ۱۳۹۹ | ۰۹:۱۰
سلام بالاخره من یک مقاله واقع بینانه در سایتهای خبری داخلی بدور از تعصب و دروغ دیدم
Duman ۳۰ آذر ۱۳۹۹ | ۱۰:۱۲
مقاله خیلی خوب و بی طرفی بود دست نویسنده درد نکند
ممد ۳۰ آذر ۱۳۹۹ | ۱۰:۵۲
خطر ترکیه واتحادباآذربایجان درمرزهای ما باهمکاری روسیه واسراییل خطرناکتراست تاحاشیه خطرروسیه، ترکیه مستقیما تهدیدمی باشدنویسنده گرامی تاعامل سوم یعنی روسیه
احد ۳۰ آذر ۱۳۹۹ | ۲۳:۵۹
بسیار جالب و روشنگر بود، آقای نورانی.
میلاد علی پور ۰۱ دی ۱۳۹۹ | ۰۰:۱۶
سلام بر شما آقا این بهترین مقاله ای بود که خوندم. نه جانبدارانه بود نه مغرضانه. نه از آذربایجان دفاع متعصبانه کرده بود و نه ترسی در گفتن حقایق داشت. واقعا به قول یکی از دوستان بیچاره مردم قفقاز و همینطور بیچاره ایران. همونهایی که صد و اندی سال پیش به زور از وطن جداشون کردن و الان مجبورشون میکنن که به اسم ارمنی و آذری همدیگه رو بکشن، درحالیکه هردو یه زمانی پاره تن ایران بودن و برادر هم. هم جنگ اول قره باغ و هم جنگ دوم، هم نحوه ی تقسیم سرزمینها، هم تحریک هردوقوم به کشتن همدیگه، همه و همه سیاست های روسهای تزاری، کمونیستها و حالا هم فدراسیون روسیه بوده و هست و خواهد بود. آقا اجازه ی کپی هست؟ با ذکر منبع و نام نویسنده عرض میکنم.
یه ایرانی ۰۱ دی ۱۳۹۹ | ۲۱:۱۷
تحلیلی بسیار عالی با رویکرد واقع گرایانه.
Ahad ۰۲ دی ۱۳۹۹ | ۰۰:۱۲
با سلام و درود بر نویسنده بزرگوار. لازم دانستم بنده بعنوان شخصی که سه سال هست در ایروان زندگی میکنم نکاتی چند در مورد نویسنده محترم بنویسم.... متاسفانه در بعضی موارد از جنگ قره باغ به مسئله متجاوز برخورد میشود....تجاوزی از طرف ارمنستان صورت نگرفته بلکه ان منطقه از هزاران سال پیش متعلق به ارامنه و تالیشها و لزگیهاو.....بوده ..کشور باکو در سال 1918میلادی توسط استالین ساخته شد..... مسئله بعدی در مورد تعصب ارامنه و اقتصاد بد میباشد.ملی گرایی و وطن پرستی با تعصب نوشته شما متمایز میباشد....و ایا اذریهای تبریز که ندانسته خود را متعلق به باکو و .....میدانند تعصب نیست؟ با وقوع جنگ و ویرانی و خرابی.....در این ایام قیمت دلار و کالا تقریبأ همچنان ثابت میباشد.... کشوریکه نه معادن خاصی دارد و نه چاه نفتی..... ایا اقتصاد ترکیه و باکو بنظرتان با دارا بودن نفت و گاز و ......قابل قبوله؟ بنظر بنده این جنگ نتیجه باخت باخت بنفع روسیه و البته کمی اردوغان تمام شد.... سه ماه دیگر قرارداد صد ساله نخجوان بپایان خواهد رسید و باید نشست و دید عملکرد روس و ترکیه که بچه صورت باهم کنار خواهند امد..... با تشکر....
به احد ۰۲ دی ۱۳۹۹ | ۱۶:۳۳
احد مقیم ایروان همان شهری که شما سه ساله مقیم اون هستی شهر هزاران ساله اجداد ما تورکان ازری بوده خود پدر بزرگ من اصالتا از ایروانی هایی بوده که در نتیجه نسل کشی و اخراج ازری ها از اونجا به ازربایجان ایران مهاجرت کرده مثل جبار باغچه بان امان از تعصب و جهالت و... خود ارمنی های ایروان بومی اونجا نیستند چه برسه قره باغ
در جواب به احدی ۰۲ دی ۱۳۹۹ | ۱۸:۴۷
آذربایجان هم ابتدا ترک زبان نبودن بلکه بعد از ورود اسلام و قرن پنجم هجری ترکها وارد فلات ایران شدند (قبل از آن در هیچ تاریخ موجود در اسلام و جهان اثری از آنها نیست )که استمرار اقوام ترک و حکومت های ترک باعث ترک زبانی آنها شد (آق قویلوها و قراقیلوها و ... ) انها بیشتر دنبال چراگاههای برای دام های خود بودند و تجارت تعصب قومیتیو نژادی و زبانی خوب نیست
علی ۰۲ دی ۱۳۹۹ | ۱۹:۴۵
اشخاصی از کشور آذربایجان با نام باکو یا جمهوری باکو یاد می کنند یا بصورت مکرر در رادیو تلویزیون ایران هم از آذربایجان شرقی یا غربی با نام آذر شرقی یا غربی یاد می کنند . این یک رویه ی نادرست در بکار بردن غلط اسامی و یا تغییر آن بصورت کلی است که از زمان رضا قولدور و توله اش محمد رضا باب شده است . رجوع به اسامی تاریخی و مطالعه ی تاریخ صحیح مناطق مختلف خیلی بهتر از این است که با تحریک گروه تروریستی و بی خبر از همه جا گفته ی آنهارا رواج دهید . نام آذربایجان نامی است که تاریخش از هر نامی در این منطقه قدمت زیادتری دارد . خودتان را بازیچه ی دست تروریستهای تجزیه طلب کوردی و ارمنی و پارسی قرار ندهید.
در جواب جواب به احدی ۰۲ دی ۱۳۹۹ | ۲۰:۵۵
ایا این ترکان فقط در اذربایجان بودند یا بیشترشان در مرکز ایران مثل اصفهان و شیراز و مشهد بودند چرا اونها ترک زبان نشدند چرا در قرن دوم در زمان معتصم عباسی که از قضا مادرش ترک بود کل نظام و دربار و لشکر مخصوصا دست ترکان بود اونها از نظر شما بعد قرن پنجم به خاورمیانه امده اند چرا سپاه عمر در زمان فتح ایران در ناحیه ازربایجان به گواه کتابهای تاریخی و مورخان با ترکان جنگ نمود شاید عمر در قرن پنجم ایران را فتح کرده بس کنید این جفنگیات بی مبناتون را
در جواب جواب احدی ۰۳ دی ۱۳۹۹ | ۱۷:۱۹
در اصفهان مشهد و...ترک بوده اما نتوانستند زبان آنها را ترکی کنند استمرار و سلسله آنها در آذربایجانات بوده و نباید از نقش دو قوم ترک (آق قریلوها و قرار قلیوها غافل شد )آثار باستانی نشان از ماندگاری طولانی آنهاست (گنبد سلطانیه و رصد خانه مراغه )آنها دنبال مراتع برای چرا بودند و همچنین کشور گشایی آنهم مرز بین ایران رم،دراوایل حکومت بنی عباس تمام سیاستگذاری حکومت و دربار در دست خانواده ایرانی برمکیان بود و مادر مأمون عباسی ایرانی بود که در دوران بنی عباس فتوحات زیادی که توسط هارون الرشید الرشید شد عملا سپاه اسلام اسلام همسایه ترکها آسیا مرکزی شده بود آنها بدلیل جنگ آوری جذب سپاه اسلام شدند (جزییات آن در تاریخ اسلام موجود است وظیفه من بازگو کردن جزییات نیست ) در آذربایجان جنگ با ترکان نبود و اسمی از ترکان نشد .روایات سیف بی عمر تمیمی فاقد وجاهت است ، خلفا و امام علی تا زمانیکه ترکان قصد حمله ندارند درگیر نمی شدند. تاکید پیامبر اسلام این بود، شما به جای سر در گروههای و رسانه های پانترکیسم تاریخ بخوانید تا مضحک عام و خاص نشوید و هر آنچه را آنها نمایه میکند زود قبول نکنید ،پبشنهادم کتاب :فتح آذربایجان و گرایشات مردم آن به اسلام (نویسندگان جعفر آقا زاده ،مرتضی دهقان نژاد سید اصغر محمود آبادی )بخوان
ناراضی وضع موجود ۰۴ دی ۱۳۹۹ | ۰۳:۲۵
به نظر من خیلی مقاله بدبینانه بود نسبت به روسها قبل از این هم روسها قدرت بلامنازعه اینجا بودند باید در یک پازل بزرگتر مسئله را دید یعنی سر براوردن امپراتوری های سابق شرق روسیه ترکیه ایران و پرهیز از تفرقه و مشغول شدن به خود در برابر غرب
سپهری ۱۵ دی ۱۳۹۹ | ۱۱:۴۵
جناب نورانی عزیز مقاله خوبی بودقطعااطلاع داریدکه باظهورابرقدرت جدیدچین،همه کشورهادرحال عضویت درپیمانهای منطقه ای هستندکه دردوسه سال اخیرهم شکل گرفته است. اینکه آمریکاواسراییل باسرعت زیاددرحال ارتباط باکشورهای عرب منطقه هستندناشی ازخطرگسترش قدرت چین درمنطقه است وبایداین نفوذمهارشودآنهم بایارگیری های جدیدوبیشتر. سیاسیون ایران دراین منطقه منفعل بوده اندوزمین بازی روبه روسیه وترکیه واگذارکرده اند.