منافعی که روسیه و ترکیه بردند و هزینه هایی که ایران داد
قره باغ کوهستانی، کریمه و کالینینگراد
نویسنده: قهرمان نورانی درآباد کارشناس ارشد مسایل قفقاز
دیپلماسی ایرانی: جنگ 44 روزه در قره باغ و نواحی اطراف آن بسیاری از معادلات را در قفقاز جنوبی تغییر داد که برخی از آنها در رسانه های ایران و جهان بازتاب یافت و برخی دیگر ناشناخته و مبهم ماند. در نتیجه این این جنگ تمام عیار ارتش آذربایجان با بکارگیری تجهیزات پیشرفته نظامی ساخت ترکیه و رژیم صهیونیستی اسرائیل و کوماندوهای ورزیده خود توانست بخش اعظم اراضی اشغالی را پس از 27 سال آزاد کند و در صورت تداوم عملیات نظامی چه بسا قادر بود باقیمانده اراضی تحت کنترل ارامنه را هم بازپس بگیرد، اما با سناریویی که در کرملین طراحی شده بود دولت علی اف به همین میزان پیروزی بسنده کرد و روز دهم نوامبر توافقنامه آتش بس با میانجیگری روسیه بین طرفین مناقشه به امضاء رسید و نیروهای پاسدار صلح روسیه به سرعت وارد منطقه شدند و کنترل 2400 کیلومتر از خاک آذربایجان را که ارامنه در آن سکونت دارند به دست گرفتند.
درست است که بر اساس مفاد توافقنامه سه جانبه، پنج سال پس از امضای بیانیه ترک مخاصمه در صورتی که یکی از طرفین مناقشه خواستار خروج نیروهای نیروهای روسی از منطقه بشود آنها ملزم به خروج از قره باغ و کریدور لاچین هستند اما تحرکات گسترده روسیه در این منطقه از روز برقراری آتش بس تاکنون حکایت از امر دیگری دارد.
چنین به نظر می رسد که پوتین نقشه متفاوتی برای منطقه در سر دارد، تلفیقی از تجربه اشغال کریمه و کالینینگراد می تواند در جنوب آذربایجان و آن هم در جوار مرزهای ایران اجرایی شود و گسترده تر شدن حضور روسیه در این منطقه استراتژیک امنیت ملی ایران را هم تحت تأثیر قرار دهد.
• واقعیت های جنگ دوم قره باغ و پیروزی آذربایجان
تا قبل از ششم مهرماه کمتر کسی تصور می کرد که آذربایجان برای آزادی اراضی اشغالی خود دست به عملیات گسترده نظامی خواهد زد و دلیل روشن آن حمایت بی قید و شرط روسیه از ارمنستان بود. برای توضیح این تحلیل کافی است عملکرد روسیه در جریان جنگ اول قره باغ و ممانعت از پیشروی آذربایجان در اواسط فروردین 1395 را مرور کنیم تا درک بهتری از پشتیبانی روسیه از ارمنستان داشته باشیم. اما با به قدرت رسیدن نیکول پاشینیان غربگرا در ارمنستان در سال 1397 در چارچوب انقلاب مخملی روسیه تغییر عمده ای در استراتژی خود در قفقاز جنوبی انجام داد که حاصل آن را در جنگ دوم قره باغ می بینیم و باید منتظر اجرای فازهای بعدی آن بمانیم. پس از تثبیت قدرت پاشینیان به عنوان نخست وزیر و شخص اول کشور شاهد واگرایی ارمنستان آن هم در حد قابل توجه از روسیه بودیم که بازداشت روبرت کوچاریان، رئیس جمهور اسبق متحد پوتین، گشوده شدن پرونده قضایی برای مقامات پیشین، پاکسازی دستگاه های دولتی از عناصر روسگرا، تعطیلی مدارس روس زبان و قطع رله کانال های تلویزیونی روسیه به خودی خود رویکرد دولت جدید را نشان می داد. حتی فراخوانی برای خروج پایگاه های روسی هم در محافل سیاسی مطرح شد و این فراخوانی ها زنگ خطر را برای روسیه به صدا درآورد. لذا پوتین نیاز به استراتژی جدید برای مهار ارمنستان و یافتن جای پای معتبر در منطقه داشت و همه قرائن حکایت از آن دارد که اکنون بخشی از این هدف تأمین شده است، بدون اینکه هزینه زیادی برای آن صرف شده باشد.
در این زمینه روسیه در دو سال اخیر با کاهش حمایت خود از ارمنستان تلاش کرد با تشویق ارمنستان به تخلیه پنج ناحیه اشغالی، اعتماد آذربایجان را به خود جلب کند و برای اجرای طرح لاوروف به دفعات نمایندگان خود را به منطقه اعزام کرد، اما طرف ارمنی به جای تمکین به خواست مسکو هیچ گونه انعطافی از خود نشان نداد، برعکس آذربایجان را به جنگ جدیدی تهدید کرد که ممکن است اراضی بیشتری را از دست بدهد. چنین رفتار دون کیشوتی چه بسا نتیجه پشتوانه حامیان غربی ارمنستان از دولت پاشینیان بود. جالب اینکه ایده "جنگ جدید برای اراضی جدید" را داوید تونویان، وزیر دفاع سابق ارمنستان در جریان دیدار از آمریکا مطرح کرد. اما طبیعی است که برهم خوردن توازن قوا در منطقه با مصالح روسیه همخوانی نداشت. لذا استراتژیست های روسیه دست به کار شدند تا ابتکار عمل را به صورت بنیادین به دست گیرند.
معامله پنهانی روسیه با ترکیه و آذربایجان می تواند بخشی از این استراتژی باشد که روسیه در قبال آزادی بخش بزرگ سرزمین های آذربایجان منافع حیاتی خود را در قفقاز جنوبی احیاء کند.
به باور نگارنده مقاله اگر چراغ سبز روسیه نبود امکان شروع جنگ دوم و پیروزی آذربایجان در جنگ 44 روزه وجود نداشت. روس ها پس از شروع جنگ، بر خلاف انتظار رهبران ارمنستان رفتار کردند و درخواست کمک پاشینیان از کرملین را عملاً بی پاسخ گذاشتند. پیام پوتین مشخص بود: آذربایجان در خاک خود می جنگد و روسیه تنها در صورت مداخله نظامی کشور همسایه به خاک ارمنستان در چارچوب "سازمان پیمان امنیت دسته جمعی" وارد عمل خواهد شد. البته روس ها در دو مرحله توافق آتش بس هم با طرفین امضاء کردند اما هیچ جدیتی در آن نبود و استراتژی روسیه بر این امر استوار بود که به هر طریقی رضایتمندی آذربایجان را تأمین کند و با تحمیل شکست قطعی به ارمنستان میوه سیاسی و نظامی آن را در بلند مدت بچیند. در این راستا بود که پس از آزادسازی شوشا و نزدیک شدن نیروهای آذربایجان به خانکندی (استپاناکرت) مرحله اول بازی تمام شد و پوتین منویات خود را به هر دو طرف مناقشه یعنی هم آذربایجان پیروز و هم ارمنستان شکست خورده تحمیل کرد. بدون شک استقرار نیروهای روسی در قره باغ با ظاهر صلح بانی و به دست گرفتن کنترل خطوط ارتباطی شامل کریدور لاچین و کریدور در حال طراحی آذربایجان – نخجوان بزرگترین دستاورد ژئوپلیتیک روسیه در منطقه خواهد بود. به عبارت دیگر مهار سه گانه آذربایجان، ارمنستان و ترکیه در این منطقه حساس البته پیروزی بی نظیری برای مسکو رقم خواهد زد. نباید فراموش کرد که روسیه با تثبیت حضور خود در منطقه توانست بر میزان وابستگی ارمنستان به مسکو بیافزاید و خط بطلانی بر رویکرد غربگرایی سیاستمداران این کشور بکشد.
از طرفی آذربایجان هم فعلاً به واسطه همراهی روس ها در جنگ ذهنیت خود را در باره روسیه تغییر داده است و حتی شاهد گردانده شدن پرچم های روسیه پس از امضای توافقنامه سه جانبه در خیابان های باکو بودیم. علاوه بر این الهام علی اف آشکارا مخالفت دولت خود با غربگرایی را اعلام کرد و این رویکرد پس از تصویب قطعنامه "شناسایی استقلال قره باغ کوهستانی" در مجلس نمایندگان و سنای فرانسه عمیق تر شد که خود با استقبال روسیه مواجه شده است.
از سویی ترکیه هم قدردان عملکرد روسیه در جنگ دوم قره باغ و ایجاد بستری برای حضور نظامی محدود نظامیان ترکیه در منطقه است.
• نقش ترکیه و تعیین عمق استراتژیک برای آن کشور
در قفقاز جنوبی حضور راحت تر در قفقاز و آسیای مرکزی از سیاست های اصلی آنکارا پس از فروپاشی شوروی بود. ترکیه اگر چه در سه دهه اخیر با استفاده از خاک گرجستان و ایران تا حدودی این خواسته خود را عملی کرده است اما برای سهولت بیشتر در در مراودات خود با کشورهای منطقه اتصال سرزمینی آذربایجان با نخجوان و یا دست کم ایجاد کریدور امن در خاک ارمنستان را در سر می پروراند. به نظر می آید که جنگ دوم قره باغ ترکیه را به این هدف استراتژیک خود بسیار نزدیک کرده است و روسیه هم با ایجاد چنین بستری برای ترکیه آمادگی دارد. در واقع گنجانده شدن ایجاد کریدور مورد نظر در توافقنامه سه جانبه باعث دلگرمی مقامات آنکارا شد و آنها انگیزه بیشتری برای واگرایی از غرب و همگرایی با روسیه پیدا کردند. و در صورت تداوم این روند چه بسا در چشم انداز وسیع شاهد جدایی ترکیه از سازمان های غربی و پیمان آتلانتیک شمالی ناتو خواهیم بود. اگر این پیش بینی محقق شود ناتو کارآیی خود را به نحو محسوسی از دست خواهد داد. زیرا ترکیه دومین ارتش بزرگ ناتو را در اختیار دارد و خروج ترکیه از آن جناح جنوبی ناتو از هم خواهد پاشید.
شاید برخی چنین گمان کنند که ترکیه رقیب روسیه در منطقه قفقاز جنوبی است و روس ها اصولا نباید اجازه قدرت نمایی و احیای نفوذ امپراتوری عثمانی را در این منطقه حساس به اردوغان بدهند، اما در بازی برد – برد هر یک از طرفین باید امتیازهایی بدهند و گرنه بازی مطمئن شکل نمی گیرد. در شرایط کنونی روس ها برای نیل به اهداف بلند مدت و استراتژیک خود و نیز ایجاد انگیزه در ترکیه برای مقاومت در برابر فشار غرب بر سر سامانه دفاع موشکی اس-400 امتیازهایی را به ترکیه بدهند که اگر چنین نبود امکان حضور نظامی ترکیه در قفقاز جنوبی و بکارگیری پهپادهای پیشرفته بایراکتار در جنگ قره باغ محال بود. پس در بازی قدرت انعطاف نشان دادن طرفین امری طبیعی است. البته قوام حضور نظامی – امنیتی ترکیه در منطقه منوط به همکاری با روسیه و رعایت خطوط قرمز آن کشور در قفقاز جنوبی خواهد بود و روس ها به واسطه قدرت مانور خود در منطقه و کنترل کریدورهای حیاتی قادرند کل بازی را به هم بزنند و ترکیه را از منافعی که در عمق استراتژیک خود تعریف کرده است محروم کنند. بنابراین ترکیه بدون جلب نظر و توافق روس ها قادر به افزایش گستره نفوذ خود نخواهند بود و در صورت تخطی از آن با وضعیت دشواری روبه رو خواهد شد. با این فرض قدرت اصلی در کل منطقه روسیه است و ترکیه هم با توافق برد – برد به برخی امتیازات دست می یابد و اصولاً نباید بر خلاف مصالح روسیه اقدام کند.
• شانس ارمنستان برای نجات از مخمصه قره باغ
پیداست که یکی از دلایل اساسی عقب ماندگی ارمنستان پس از فروپاشی شوروی گرفتار شدن این کشور در گره کور مناقشه، آن هم به دست خود است. تعصب سیاستمداران ارمنی در موضوع قره باغ و اشغال بیست درصد از اراضی کشور همسایه جز درماندگی و فلاکت اقتصادی، وابستگی به غرب و روسیه، انزوای بین المللی در اثر اصرار به تداوم اشغالگری چیزی را عاید این کشور نکرد. نیت قلبی نیکول پاشینیان پس از به قدرت رسیدن در ایروان این بود که از شر مناقشه قره باغ خلاص شود؛ اما جو کشور طوری بود که هیچ سیاستمداری جرأت مصالحه با آذربایجان بر سر قره باغ را پیدا نمی کرد. لذا او هم همانند اسلاف خود بر طبل جنگ و تداوم اشغالگری کوبید و مذاکرات صلح را به مخاطره انداخت که اکنون طعم فضاحت بار آن را می چشد و کشور با بحران و بی ثباتی سیاسی حاصل از شکست در جنگ دست به گریبان است. با این وجود حل نسبی مناقشه قره باغ و رفع مسئولیت ارمنستان در قره باغ و سپرده شدن امور آن به صلح بانان روسی می تواند در دراز مدت منافع کلان این کشور را تأمین کند. ایجاد خطوط جدید انتقال انرژی، تبدیل شدن ارمنستان به پل ارتباطی باصرفه و همگرایی منطقه ای در قالب پلتفرم شش گانه می تواند چشم انداز روشنی را برای مردم ارمنستان رقم بزند. اما برای نیل به آن رهبری ارمنستان باید کشور را از مداخله خانمان برانداز دیاسپور ارمنی خارج نشین، اشک تمساح فرانسه و آمریکا و نفوذ گروه های افراطی داشناکسیون و آسالا نجات دهد و از ادعاهای ارضی به کشورهای همسایه دست بردارد. زیرا واقعیت ها چیز دیگریست و عملاً ثابت شد که رؤیای "ارمنستان بزرگ" و چشمداشت به خاک همسایگان هیچ دستاوردی برای ملت ارمنی نداشته است.
افزون بر این ارمنستان باید محدودیت های ژئوپلیتیک خود را هم در نظر بگیرد. کشوری که محصور در خشکی و فاقد منابع زیرزمینی با ارزش است باید خود را از توهمات موجود و ملی گرایی افراطی نجات دهد و به آینده ملت خود بیاندیشد.
• استراتژی بلند مدت روسیه و تکلیف وضعیت حقوقی قره باغ
همان گونه که ذکر شد برنده بزرگ جنگ دوم قره باغ روسیه است و ولادیمیر پوتین با زیرکی هر چه تمام تر روند تحولات را به سمتی پیش برد که منافع ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک این کشور را به طور کامل تأمین کرد. عملکرد او در این بازی طوری بود که آذربایجان خود را پیروز جنگ بداند و ارمنستان شکست خورده هم دوباره به دامن روسیه بازگردد و هم قید غربگرایی را برای همیشه بزند. لذا دادن چراغ سبز به آذربایجان برای پیشروی در مناطق اشغالی و فتح شوشا که مهد فرهنگی آن کشور بود با همراهی غیرمستقیم روسیه صورت گرفت ، اما روس ها در فکر منافع بلندمدت خود بودند و فاز نخست آن به دست گرفتن کنترل قره باغ به اسم "صلح بانی" بود.
عملکرد نیروهای پاسدار صلح روسیه پس از برقراری آتش بس نشان می دهد که این دولت اهداف بزرگتری در سر دارد و آن حضور دائمی در این منطقه حساس است. فعالیت گسترده عمرانی، بازسازی سریع زیرساخت های قره باغ کوهستانی و بازگرداندن آوارگان ارمنی و کمک به ساکنان ارمنی منطقه تحت پوشش کمک های انسان دوستانه در صلاحیت صلح بانان روسی نبود. اما روس ها با سماجت آن را به انجام رساندند. در سایه این رفتارها ساکنان منطقه هم اکنون ولادیمیر پوتین را ناجی خود می دانند و روابط بسیار گرمی بین آنها و روسیه برقرار شده است. تردیدی نیست که این گونه رفتارها می تواند نشانه ای از نیات پنهانی مسکو باشد و از اندیشه احیای نفوذ امپراتوری روسیه در محیط پیرامونی پرده بردارد. درست به همین دلیل، فعالیت نیروهای روسیه باعث بدگمانی محافل سیاسی در آذربایجان شده است اما کسی قادر به مقابله با آن نخواهد بود.
چنین به نظر می رسد که روس ها در پی تثبیت موقعیت خود از طرح صلح مادرید که درسال 2007 میلادی اصول آن نهایی شد به عنوان پوششی برای اجرای سیاست خود بهره مند خواهند شد. یکی از بندهای مهم اصول توافق شده تعیین وضعیت حقوقی قره باغ از طریق برگزاری همه پرسی است و روسیه از هم اکنون در حال بستری سازی برای آن است. آنها احتمالاً قصد دارند تجربه شبه جزیره کریمه را در قره باغ هم پیاده کنند و آن رجوع به آراء ساکنان منطقه خواهد بود. ارامنه ای که در سه دهه اخیر نتوانستند برای جمهوری خودخوانده خود مشروعیت بین المللی به دست آورند در برابر انتخاب سخت اما مقرون به صرفه قرار خواهند گرفت. روسیه در این راستا تمام انرژی خود را به جلب اعتماد ساکنان ارمنی منطقه صرف می کند تا آنها را به پذیرفتن حاکمیت مسکو در این منطقه متقاعد کند و چارچوب به ظاهر حقوقی هم دارد؛ برگزاری همه پرسی مشابه شبه جزیره کریمه در سال های آتی.
جالب اینکه شایعاتی هم در باره توزیع پاسپورت روسیه بین ارامنه قره باغ پخش شده است. اگر چنین فرضیه ای اتفاق بیافتد جهان غرب هم سکوت خواهد کرد. چرا که آنها هم مدام از حق تعیین سرنوشت ارامنه قره باغ جانبداری کرده اند و اگر در همه پرسی، آنها به جای استقلال، الحاق به ارمنستان و پذیرفتن تابعیت آذربایجان گزینه پذیرفتن حاکمیت و قیمومیت روسیه را بپذیرند و به یکی از استان های فدراسیون روسیه تبدیل شوند پوتین به خواست اصلی خود رسیده است و اعتراض آذربایجان و ترکیه به جایی نخواهد رسید. دولت های غربی هم بر خلاف موضع شان در مسئله کریمه سکوت اختیار خواهند کرد و شاید هم چنین سرنوشتی را برسمیت بشناسند. قرائن موجود حکایت از آن دارد که روس ها با استفاده از قدرت نرم و سخت خود تحولات را به آن سمت پیش می برند و حفاظت از صلح در منطقه بهانه ای بیش نیست.
هدف بعدی روس ها از حضور در منطقه ایجاد پایگاه موشکی و پایگاه های استراق سمع در مناطق مرتفع قره باغ است که خود می تواند گرفتاری امنیتی برای کشورهای منطقه به وجود آورد. روسیه هم اکنون در منطقه گیومری واقع در نزدیکی مرزهای ترکیه و نزدیکی ایروان پایگاه دارد و حداقل تا سال 2044 طبق قراردادی که با مقامات وقت ارمنستان بسته است آنها را دراختیار خود نگه خواهد داشت، اما ممکن است شرایط سیاسی در منطقه آنها را مجبور به تخلیه آنها در آینده بکند. همانطور که پایگاه های روسی در وازیانی، آخالکالاکی و گودائوتا واقع در خاک گرجستان را در دهه نود میلادی تخلیه کرد و یا در سال 2003 میلادی پایگاه بزرگ استراق سمع قبله در شمال آذربایجان را به این دولت بازگرداند. لذا روسیه به جای پای معبری در منطقه نیاز دارد که نه حق اجاره پرداخت کند و نه اینکه با خطر تخلیه مواجه باشد. چنین است که تجربه اشغال کالینینگراد پس از جنگ دوم جهانی مطرح می شود. همانطور که روس ها از آن نقطه در اروپای شمالی امنیت کل قاره سبز را به مخاطره انداخته است در قفقازهم با ایجاد پایگاه های جاسوسی و موشکی می تواند ضمن احیای حضور سنتی خود در قفقاز جنوبی و مهار هر دو کشور آذربایجان و ارمنستان مناطق پیرامونی را هم به شعاع هزاران کیومتر تحت تسلط خود قرار دهد.
• پیامدهای بازی جدید برای ایران
روسیه هرگز به حضور ایران در قفقاز جنوبی روی خوش نشان نداده است و اصولاً اهمیتی هم برای منافع ایران در حوزه تمدنی اش قائل نیست. درست به همین دلیل نه تنها به نگرانی های ایران توجه نمی کند حتی ممکن است با اقدامات خود در دراز مدت منافع حیاتی کشورمان را در منطقه به مخاطره بیاندازد. نمونه بارز مخالفت روس ها در نقش آفرینی ایران در تحولات قفقاز برهم زدن میانجیگری ایران در سال 1992 بین آذربایجان و ارمنستان بود که با اشغال شوشا اتفاق افتاد و روسیه در سال های بعد هم همواره حضور ایران در این منطقه را با دقت زیر نظر داشته است تا مبادا همبستگی مردمان کشورهای این منطقه با ایران به منصه ظهور برسد. درست با همین رویکرد حمایت حضرت آیت الله خامنه ای، رهبر معظم انقلاب اسلامی از تمامیت ارضی آذربایجان و تأکید بر بازگرداندن "همه اراضی اشغالی" تاکید کردند. اما طرح ایران با واکنش سرد مسکو مواجه شد. آنها همچون سال 1992 طرح صلح عادلانه ایران را به شکست کشاندند. زیرا این طرح حضور روسیه در خاک آذربایجان را تأمین نمی کرد و خواهان احیای تمامیت ارضی آذربایجان بود.
رسانه های کشورمان می توانستند در طول جنگ 44 روزه روی حقانیت موضع ایران مانور بدهند و در راستای تأمین منافع ملی کشور در "خارج نزدیک" به سیاستگذاران کمک کنند، اما متاسفانه از این امر مهم غفلت شد و آن چنانکه باید و شاید جدی گرفته نشد. می توان گفت که اکثر رسانه ها توجه خود را معطوف به مسائل دیگری کردند که سودی هم در بر نداشت و حتی نتیجه معکوس داد. در واقع مشغول شدن بیش از حد افکار عمومی و رسانه ها با مسئله حضور تکفیری ها در آذربایجان – فارغ از صحت و سقم آن – به جای توجه به نیات شوم روسیه در حوزه تمدنی ایران به نفع روسیه تمام شد تا کسی در ایران به مسائل پشت پرده سیاست پوتین در همسایگی ایران حساسیت نشان ندهد. لذا عده ای از نویسندگان و روزنامه نگاران به نوعی در زمین روسیه بازی کردند و باعث مخدوش شدن روابط ایران با آذربایجان و ترکیه شدند. غافل از اینکه خطر بزرگتری در بیخ گوش ایران در حال شکل گیری است و آن حضور نظامی رسمی روسیه در کنار مرزهای ایران است.
با توجه به موقعیت استراتژیک منطقه و در صورت استقرار پایگاه استراق سمع روسیه در جنوبی ترین نقطه قره باغ یعنی کوه های هادروت که فاصله بسیار نزدیکی با مرز ایران دارد روس ها قادر خواهند بود تا خلیج فارس کل کشورمان را در دید خود داشته باشند و رصد کنند.
نتیجه اینکه ما به جای سوء ظن به آذربایجان و بزرگنمایی خطر عثمان گرایی ترکیه در منطقه، خطر بزرگتر را ببینیم و استراتژی متناسب با آن را تهیه کنیم.
نظر شما :