اتحادی که با آمدن و رفتن روسای جمهور تغییر نمی کند
ریاض و واشنگتن دو متحد وابسته به هم در عرصه معادلات منطقه ای
دیپلماسی ایرانی: عربستان سعودی ادامه سیاست های راهبردی واشنگتن در خاورمیانه است. از این رو اگر معادلات در عرصه تحلیل روابط فی مابین این دو متحد راهبردی را بر این اصل قرار داد که احتمالاتی هر چند اندک وجود دارد تا روابط آنها دستخوش تغییراتی شود، مطمئناً از حیث تحلیلی و مطالعه تاریخ روابط میان ریاض و واشنگتن دچار کج فهمی و اشتباه محاسباتی شده ایم.
با این حال این روزها با نهایی شدن تقریبی نتایج انتخابات ریاست جمهوری در ایالات متحده آمریکا و پیروزی بایدن در ماراتن انتخابات، یکی از چالش های اساسی ریاض از نظر کارشناسان و تحلیل گران در این عرصه، چگونگی، میزان و شدت روابط میان واشنگتن با آنها در آینده است. بطوریکه بنا بر دلایل و ادله های موجود و ارائه شده در این باره، باورها بر این است که ریاض با ورود بایدن به کاخ سفید به مشکل عملکردی و کارکردی در عرصه سیاست خارجی و فعالیت های منطقه ای در میدان تنش روبرو خواهد شد. در واقع آنچه در این رویکردهای تحلیلی مورد توجه بوده و مبنا می باشد سیاست خارجی تهاجمی و پرخاشگرانه ریاض در سال های اخیر بوده است که در دوره ترامپ به دلایلی از قبیل سیاسی، اقتصادی، امنیتی و نظامی با کمترین مشکل و مانعی استمرار داشته و اجر شده اند، که باور این گروه از تحلیل گران بر این است که ادامه و تداوم این سیاست رفتاری ریاض در حوزه های مذکور با ورود تیم جدید سیاست گذاری به کاخ سفید با محدودیت ها و تعدیلاتی همراه خواهد شد؛ بطوریکه دیگر ریاض نخواهند توانست با فراغ بال و آزادی عمل به کنش گری های منطقه ای اش در عرصه های ذکر شده مبادرت ورزد.
واقعیت امر این است که سعودی بیش از آنکه یک بازیگر منطقه ای با شاخص های مستقل بازیگری در سطوح منطقه ای باشد، بیشتر در قالب ائتلاف ها و اتحادها در میدان های منطقه ای کنش می کند. وجود این سیاست نیز از سوی ریاض با اهداف دوگانه ای صورت می گیرد. بطوریکه در وهله اول سعودی ها با ایجاد ائتلاف های منطقه ای در قالب فراخوان های مورد نظر با متحدین در تلاش است تا از این طریق هزینه وارده را تا جایی که ممکن است کاهش دهد و به تقسیم هزینه های مرتبط در این باره از حیث مادی، حقوقی و سیاسی بپردازد. در گام دوم ریاض با این رویکرد راهبردی درصدد است تا به تحکیم جایگاه سنتی خود در میان متحدین منطقه ای اش بپردازد و از سوی دیگر نیز در رقابت با رقبای سنتی در میدان های تعارض منطقه ای نیز با روش راهبردی ائتلاف سازی به سمت متنوع سازی راهبردهای نبرد گام بر می دارد.
نکته دیگر در این باره، تبعیت از قدرت های فرامنطقه ای برای بالا بردن ضریب موفقیت در میدان های منطقه ای از سوی ریاض است. در واقع ریاض بواسطه برقراری ارتباط فرمانبری از قدرت های فرامنطقه ای(ایالات متحده آمریکا) در خاورمیانه، نه تنها بسترهای تضمینی بیشنه ساز امنیتی و نظامی را برای خود هدف گذاری کرده است بلکه به سبب ایجاد رابطه نزدیک و بازی کردن در نقش یک پیرو منطقه ای از حامی فرامنطقه ای، عملاً به بخشی از نقشه قدرت های مداخله گر در خاورمیانه تبدیل شده است. از این رو نادیده گرفتن ریاض از سوی واشنگتن اگر چه می تواند صدمات و زیان هایی برای ریاض داشته باشد اما مطمئناً دامنه این خسارات ها برای واشنگتن و متحد ناهمگون منطقه ای آنها(رژیم اسرائیل) در منطقه همگون خاورمیانه نیز کم نخواهد بود. بطوریکه برخورد خسارت بار با ریاض از سوی واشنگتن، هم موجب خلل هایی در نحوه بازیگردانی های آن ها در خاورمیانه خواهد شد، هم در عرصه بازی در میدان های تنش در خاورمیانه با خلاء راهبردی روبرو خواهند شد.
با این حال موضع گیری های ریاض درباره احتمالات مبتنی بر تغییرات شرایط در روابط میان آنها با واشنگتن، در قالب دو رویکرد قرینه و متضاد اما همسو و همپوش شکل گرفته است. بطوریکه از یکسو با بازخوانی روابط تاریخی میان دو کشور، مدعی این موضع گیری است که برای ریاض تفاوت چندانی ندارد که چه کسی رییس جمهور بوده و در کاخ سفید باشد، چرا که از نظر سعودی روابط ریاض و واشنگتن، پیچیده تر از آن است که وابسته به فرد یا افراد باشد (اظهارات «ریما بنت بندر بن سلطان» سفیر عربستان سعودی در آمریکا در کنفرانس شورای ملی روابط آمریکا و کشورهای عربی). از سوی دیگر نیز افرادی با سابقه اجرایی – امنیتی ضمن اعلام مواضع سعودی مبنی بر همکاری راهبردی ریاض و واشنگتن، مدعی شده اند که اگر واشنگتن به هر نحوی درصدد ایجاد محدودیت هایی در روابطش با ریاض باشد، ریاض نیز به دنبال جایگزین خواهد رفت و براحتی آن را انجام خواهد داد.
به واقع بحث رسانه ای اعمال فشار جهت تعدیل، و یا حتی تحدید سیاست های منطقه ای سعودی با ابزار دیپلماسی از سوی واشنگتن، برآوردی از اظهارات بایدن در ایام تبلیغات در عرصه کارزار انتخاباتی است. چرا که چگونگی مواجهه بایدن با مسائل منطقه ای در خاورمیانه و چالش ها و تهدیدات موجود در آن، حاصل اظهارات انتخاباتی بایدن است که مورد توجه اکثریت قریب به اتفاق تحلیل گران در این حوزه است؛ از این رو بررسی و ارزیابی آینده روابط سعودی با واشنگتن، به عنوان یکی از بازیگران تأثیرگذار و برند محور در خاورمیانه که در یک رابطه تاریخی و راهبردی با ایالات متحده آمریکا قرار دارد و درگیر پرونده های مهم منطقه ای مانند پرونده یمن و قطر می باشد، از اهمیت بسزایی برخوردار است.
با این حال با توجه به نشانه های تاریخی روابط میان ریاض و واشنگتن و وابستگی دو سویه آنها به یکدیگر در جهت اجرا و عملیاتی سازی برنامه ها و اهداف منطقه ای در خاورمیانه، باید خاطر نشان کرد که نباید انتظار داشت که تغییراتی ولو اندک در روابط میان آنها ایجاد شود؛ چرا که روابط آمریکا و سعودی بر روی اهداف مشخص و تعیین شده ای استوار بوده و هست، و به علاوه اینکه سعودی شریک راهبردی واشنگتن در عرصه خلق بحران و چیرگی بر چالش ها و تهدیداتی است که واشنگتن از آنها به عنوان پروژه های منطقه ای با دامنه تهدید جهانی نام می برد(پروژه ایران هراسی، ایران ستیزی و پروژه اخیر فشار حداکثری به ایران). بنابراین آنچه را می توان با تغییرات مدیریتی در کاخ سفید در ارتباط با ریاض انتظار داشت تغییرات در روابط در ابعاد تاکتیکی، سازوکارها و اولویتها است؛ به عبارت جامع تر اینکه نهایت تغییر در رویکردهای کاخ سفید در دوران بایدن در قبال ریاض، می تواند تغییر در اولویت ها(مانند سردی برقراری ارتباط با ولیعهد سعودی در ماه های اولیه به خاطر پرونده های خاشقچی، یمن و پرونده اخیر شکایت«سعد الجبری» از ولیعهد سعودی؛ که این مورد نیز به مرور و با گذشت زمان به وضعیت عادی خود باز خواهد گشت و از صدر اولویت ها فاصله خواهد گرفت) باشد نه سیاست های کلان و رهیافت های راهبردی در روابط و کنش گری ها.
نظر شما :