لزوم تغییر در دیدگاه های حاکم بر واشنگتن
با وجود قدرت هایی مثل ایران و چین، دولت بعدی امریکا باید به فکر دیپلماسی نوینی باشد
دیپلماسی ایرانی: برای کشوری که اکنون دچار شورش است و درگیر بحث و جدلی نامعمول بر سر آینده خویش و احتمالا ضعیفترین واکنش به کروناویروس در قیاس جهانی را دارد، سخن از "یگانه انگاری"، چندان جایگاهی در مباحث سیاست خارجی ندارد.
روندهای کلی نشان از پسرفت جایگاه ایالات متحده در نظم جهانی می دهد. ایران و چین یک پیمان دو جانبه را امضا می کنند تا بر محاصره اقتصادی ایران چیره شوند. در مدیترانه، مصر و ترکیه وارد یک رقابت منطقه ای پسا آمریکایی شده اند، رقابتی که زمینه های آن را دخالت ناتو در سال 2011 فراهم کرد. نفوذ دیپلماتیک ایالات متحده نیز رو به افول است. این کاهش نفوذ بیشتر به خاطر مداخله گرایی نظامی و اتکای بسیار بر تحریم های سخت است.
یک دگرش لازم است اما ایدئولوژی یگانه انگاری آمریکایی چگونگی آن را پیچیده می کند. یگانه انگاری آمریکایی این پندار را پدید آورده که ایالات متحده مدل بی همتایی از سیاستگذاری است و نمونه ای است برای همه جوامع گونه گون و گسترده در سرتاسر دنیا. در حالی که این فرض، فرض نادرستی است. اکنون یگانه انگاری آمریکایی با آشوب، گفتمان تند داخلی پیرامون آینده کشور و ناکارامدی واکنش به ویروس کرونا دستخوش چالش های بنیادینی در پهنه جهانی شده است. اکنون به آنهایی که گزینه های جایگزین سیاسی را دنبال می کنند فرصتی داده شده است تا جایگزین های سازنده ای را برای دور کردن موقعیت بین المللی ایالات متحده از جنگ های بی پایان و گیر افتادن در اتحادهای مشکوک و به ظاهر دائمی بیابند.
در اوایل سال جاری، موسسه کوینسی (Quincy)، طرحی را برای چرخش چشمگیر اهداف ایالات متحده در خاورمیانه منتشر کرد. این طرح بیشترِ دخالت های ایالات متحده در منطقه پس از جنگ جهانی اول را هم برای منطقه و هم برای ایالات متحده بسیار ناگوار توصیف کرده است. این طرح خواستار دیپلماسی و تجارت بیشتر و دخالت کم تر در جنگ های نیابتی منطقه ای به ویژه بین ایران و عربستان شده است.
یک راهبرد تازه ملی باید فهم این موضوع را در اولویت قرار دهد که ایالات متحده از موقعیت جغرافیایی بی همتا و شایسته ای در جهان برخوردار است و در نیمکره غربی قدرت چیره بی چون و چراست. از نظر اقتصادی زایا و دارای جمعیت دلخواه و منابع سرشار است. این ویژگی ها هستند که کلیدی ترین نقش را در بی همتایی ایالات متحده دارند، نه همسویی های ایدئولوژیک و ستایش نام و آوازه. جغرافیای ایالات متحده عامل مهمی در تجارت دریایی جهانی است. قدرت اقتصادی اش نیز که غیر قابل رقابت است.
آن روی دیگر سکه این است که این ویژگی های کلیدی باعث شده است تا بیشتر درآمدهای ایالتی صرف امور دفاعی شوند در حالی که جامعه مدنی و زیرساخت های داخلی عقب مانده اند. برای توجیه بودجه متورم پنتاگون، هیولاهای خارجی ای ساخته شدند که گویی امنیت ایالات متحده را تهدید می کنند. ایالات متحده در جستجوی آن بوده که ایدئولوژی های داخلی مشروعیت را با تبدیل آنها به پروژه های ماموریت بین المللی نظامی کند. با این حال، جایگاه ایالات متحده به جای آنکه بالا برود پایین کشیده شده و مهمترین دلیل آن هم همین گسترش بی رویه است. سیاستمداران در واشنگتن باید پیرامون تعهدات خود نسبت به این گسترش بی پایان، بازنگری کنند و به این فهم برسند که مزیت ژئوپلتیکی طبیعی ایالات متحده شریک قابل اعتمادتری نسبت به هر شراکت دیگر بوده و پشتیبان حاکمیت است. آنها همچنین باید بر این واقعیت باور داشته باشند که نقش این مزیت ژئوپولتیکی متوقف کردن هژمون توسعه طلب با حفظ یک تعادل بین قدرت های منطقه ای است.
فشار حداکثری بر ایران آن کشور را به سوی رقبایی مانند روسیه و چین چرخش داد. هرج و مرج ناشی از مسئولیت ایالات متحده برای پشتیبانی از لیبی راه را برای همه آزاد گذاشت و بحران پناهندگان و اثرات سرریز جنگ های داخلی به اروپا و خاورمیانه را موجب شد. در ابتدا برای هر دو این مشکلات راه حل های دیپلماتیک وجود داشت اما همگی هدر رفت و حالا نتایج بر همه روشن است.
دیپلماسی اولویت اول است. برای آنکه دیپلماسی به خوبی کار کند همه طرف های درگیر باید از خرابکاری های همیشگی در مشروعیت داخلی همتایان خود دست بردارند. این بدان معنی است که آنهایی که بی همتایی آمریکایی را تایید می کنند باید بی همتایی دیگر کشورها را نیز تایید کنند. وقتی موقعیت دشوار می شود کشورها حق دارند که از موقعیت های ژئوپلتیکی خود بهره برداری کنند. با رعایت این استانداردها، دیپلماسی آسان تر می شود و نتیجه اقدامات ایالات متحده ناخشنودی کم تری را بر می انگیزد. از دیدگاه کشورهای کوچک تر که به دنبال برقراری رابطه هستند، همه آن چیزی که ایالات متحده را بی همتا می کند در واقع همان جایگزین هایی است که نسبت به دیگر کشورها ارائه می دهد.
در زمانه ای که پتانسیل زیر سوال رفتن همه آن فخرفروشی های آمریکایی بسیار بالاست، وقت آن است تا گفت وگوهای تازه ای را برای آینده بهتر راهبرد آمریکایی رقم بزنیم. دیپلمات های آینده باید اول از همه خود کارگشای مشکل باشند و در درجه بعدی یک طرفدار باشند و اصلا یک مُبلغ نباشند.
منبع: نشنال اینترست / تحریریه دیپلماسی ایرانی/11
نظر شما :