ضرورت های سیاست خارجی ایران در قبال مناقشه قره باغ
مولفه های جدیدی که در جنگ ارمنستان و آذربایجان مطرحند
نویسنده: ولی کالجی، پژوهشگر ارشد حوزه قفقاز و آسیای میانه
دیپلماسی ایرانی: به موازات گستردگی اخیر جنگ قره باغ شاهد ورود مولفه های جدیدی به این مناقشه هستیم که درگذشته سابقه نداشته است. تغییر جغرافیای درگیری به سراسر خطوط تماس قره باغ، عمق مناطق داخلی این منطقه و نیز شهرهای ارمنستان و جمهوری آذربایجان، استفاده گسترده طرفین از حملات هوایی، موشکی و پهبادی، تجاوزهای متعدد و سقوط پهبادهای نظامی و شناسایی به حریم هوایی شمال غرب کشور و نیز اصابت راکت ها و خمپاره های طرفین درگیری به مناطق روستایی مرزی در استان های اردبیل و آذربایجان شرقی و نیز انتشار اخبار مختلف و بعضاً ضد و نقیض از انتقال اعضای ارتش آزاد سوریه و نیز تُرکمان های سوری به مناقشه قره باغ از جمله مهم ترین مولفه های جدید مناقشه قره باغ به شمار می روند. با وجود تحولات یاد شده، مجموع تحرکات دیپلماتیک ایران همانند گذشته بوده و از سطح معینی فراتر نرفته است. تماس های تلفنی رئیس جمهور و وزیر امورخارجه با همتایان آذری، ارمنی و روسی، محکومیت و ابراز نگرانی و هشدار مقامات سیاسی، نظامی و مرزبانی از اصابت راکت ها، دعوت طرفین به خویشتنداری، پرهیز جنگ و درگیری و اعلام آمادگی برای میانجی گری، مجموعه تحرکات دیپلماتیک کشورمان در قبال درگیری های اخیر بین ارمنستان وجمهوری آذربایجان بوده است. واقعیت آن است که ناکامی ایران در روند میانجی گری در مناقشه قره باغ (برخلاف تجربه موفق میانجی گری ایران در جنگ داخلی تاجیکستان) و نیز کنار گذاشتن ایران از ترکیب گروه مینسک موجب شد عملاً سیاست خارجی ایران در قبال مناقشه قره باغ در وضعیت حاشیه ای و انفعالی قرار بگیرد و این وضعیت در مناقشه اخیر ارمنستان و جمهوری آذربایجان نیز به روشنی قابل مشاهده است. باید به این نکته مهم توجه داشت که برخلاف دو همسایه دیگر منطقه قفقاز یعنی روسیه و ترکیه و نیز گرجستان که در درون منطقه قفقاز و در همسایگی ارمنستان و جمهوری آذربایجان واقع شده است، این تنها ایران است که به طور مستقیم تحت تاثیر مناقشه قره باغ قرار دارد و گلوله های توپ، خمپاره و موشک طرفین درگیری به مناطق مرزی آن اصابت می کند، آرامش وحی و روانی از ساکنین بسیاری از نقاط مرزی در استان های اردبیل و آذربایجان شرقی سلب شده است و ورود عناصر تکفیری و سلفی به روند مناقشه قره باغ، نگرانی های فراوانی را به دنبال داشته است. کنارماندن از ترکیب گروه مینسک و حتی عدم تمایل دو کشور آذربایجان و ارمنستان، توجیهی برای عدم تحرک ایران در مناقشه اخیر قره باغ نیست و ایران فراتر از بحث میانجی گری، باید مطالبات و انتظارات خود در رابطه با تاثیر این مناقشه بر امنیت ملی و مرزهای شمال غربی خود را با صراحت و جدیت بیشتری با هر دو طرف ارمنی و آذری مطرح کند. «بی طرفی» و حتی «بی طرفی مثبت» ایران نباید به انفعال دیپلماسی کشورمان در قبال مناقشه قره باغ منجر شود. لذا ایران باید به پویایی های دیپلماتیک خود در ابتدای دهه 1990 بازگردد و سفر وزیر امور خارجه ایران به صورت هم زمان به ارمنستان و جمهوری آذربایجان در مرحله نخست و سپس به روسیه و ترکیه در دستور کار دستگاه دیپلماسی کشور قرار گیرد. تکرار فرایند آستانه برای مناقشه قره باغ و تشکیل مکانیسم 2+3 (ایران،ترکیه و روسیه با ارمنستان و جمهوری آذربایجان) می تواند یکی از ابتکار عمل های جدید سیاست خارجی ایران برای مقابله موثر با مولفه ها و تهدیدات جدید ناشی از مناقشه قره باغ باشد. با عنایت به ملاحظات یاد شده، در این یادداشت تحلیلی کوشش می شود شناخت و درک بهتری از ضرورت های سیاست خارجی ایران در قبال مناقشه اخیر در منطقه قره باغ حاصل شود.
جنگ قره باغ و رویارویی نظامی ارمنستان و جمهوری آذربایجان که از 20 فوریه 1988 تا 12 می 1994 به طول انجامید، قابل تقسیم به دو دوره زمانی است. این جنگ در مرحله اول (1988- 1990) و در دوران حاکمیت اتحاد جماهیر شوروی، به صورت درگیری های محدود بین ارامنه و آذری ها در منطقه قره باغ و نیز نواحی ارمنی نشین باکو از جمله سومگائیت بود. در این مقطع مناقشه قره باغ یک موضوعی داخلی در اتحاد جماهیر شوروی محسوب می شد و لذا سیاست خارجی ایران از قدرت مانور و تاثیرگذاری خاصی برخوردار نبود. چنانچه در جریان سفر سفر علی اکبر ولایتی به مسکو در مارس 1989 و نیز سفر مرحوم اکبر هاشمیرفسنجانی، رئیس وقت مجلس شورا در تابستان سال 1368 (ژوئن 1988)به مسکو و دیدار با گورباچف آخرین رهبر اتحادشوروی، از وقوع درگیری ها میان ارامنه و آذری ها ابراز نگرانی شده بود. اما تا پایان حیات شوروی در دسامبر 1991 در عمل فضایی برای تحرک و تاثیرگذاری ایران بر مناقشه قره باغ نبود.
پس از فروپاشی شوروی و استقلال ارمنستان و جمهوری آذربایجان، مناقشه محدود و محلی قره باغ تبدیل به یک جنگ فراگیر بین دو کشور تازه به استقلال رسیده ارمنستان و جمهوری آذربایجان در فاصله سال های 1991 تا 1994 شد که می توان آن را مرحله دوم جنگ قره باغ نیز دانست. در این مرحله، سیاست خارجی ایران به صورت بسیار فعالانه ای حاضر شد. ایران به لحاظ جغرافیایی هم با سرزمین اصلی جمهوری آذربایجان همسایه بود و هم با ارمنستان و مناطق پیرامون قره باغ. علاوه بر این، ایران تنها کشوری بود که هم سرزمین اصلی جمهوری آذربایجان همسایه بود و هم منطقه برونگان جمهوری نخجوان. لذا در مقایسه با کشورهایی مانند روسیه، گرجستان و ترکیه از نظر جغرافیایی و مجاورت با منطقه تنش و درگیری در موقعیت منحصر به فردی قرار داشت. لذا ایران به صورت فعالانه ای وارد روند میانجی گری در مناقشه قره باغ شد. به گونه ای که در میان آتش و درگیری شدید بین دو طرف، علی اکبر ولایتی، وزیر خارجه وقت و محمود واعظی، معاون وقت وزیر امور خارجه ایران به صورت مداوم در حال سفر به باکو و ایروان برای رایزنی و نزدیک ساختن مواضع دو طرف به یکدیگر بودند. سرانجام پس از رایزنی ها و مذاکرات متعدد در نهایت با میانجی گریرئیسجمهوری وقت ایران، اکبر هاشمی رفسنجانی، توسطلوون تر-پتروسیان، رئیسجمهوری ارمنستان و یعقوب ممدوف،کفیل وقت ریاستجمهوری جمهوری آذربایجان، «بیانیۀ تهران» که با عنوان «بیانیۀ مشترک سران کشورها در تهران» نیزشناخته میشود، در 7 می ۱۹۹۲) به امضاء رسید. اما در حالی که هیئت های ارمنی و آذری در مسیر بازگشت از تهران به ایروان و باکو بودند، با تصرف شهر شوشا به دست نیروهای ارمنی و شعله ورشدن مجدد جنگ قره باغ، عملاً میانجی گری ایران ناکام ماند.
ناکامی ایران در روند میانجی گیری به موازات کنارگذاشتن ایران از ترکیب گروه مینسک سازمان امنیت و همکاری اروپا برای حل و فصل مناقشه قره باغ بود که یکی از بزرگ ترین اشتباهات صورت گرفته در روند حل و فصل مناقشه قره باغ در سه دهه گذشته به شمار می رود. گروه مینسک سازمان امنیت وهمکاری اروپا به ریاست مشترک روسیه، فرانسه و آمریکا در24 مارس 1992 تشکیل شد و کشورهای بلاروس، آلمان، ایتالیا،پرتغال، هلند، سوئد، فنلاند، ترکیه و همچنین ارمنستان وآذربایجان نیز به عنوان کشورهای مشارکت کننده در آن تعیین شدند. تامل در ترکیب اعضای گروه مینسک نشان می دهد که دو کشور همسایه ارمنستان و جمهوری آذربایجان، یعنی گرجستان و ایران در آن جایی نداشتند و این نخستین گام در بی توجهی به نقش تاثیرگذار و میانجی گرایانه ایران در روند مناقشه قره باغ بود که تا به امروز ادامه دارد.
گروه مینسک نیز با وجود کوشش های متعدد نتوانست آتش شعله های جنگ قره باغ را تا سال 1994 خاموش کند و این مناقشه را از وضعیت «آتس بس» به وضعیت «صلح» برساند. واقعیت آن است که ناکامی ایران در روند میانجی گری در مناقشه قره باغ (برخلاف تجربه موفق میانجی گری ایران در جنگ داخلی تاجیکستان) و نیز کنارگذاشتن ایران از ترکیب گروه مینسک موجب شد عملاً سیاست خارجی ایران در قبال مناقشه قره باغ در وضعیت حاشیه ای و انفعالی قرار بگیرد و در دو دهه گذشته مواضع ایران عمدتاً دعوت طرفین به خویشتنداری، پرهیز جنگ و درگیری و اعلام آمادگی برای میانجی گری (در صورت خواست و تمایل دولت های ارمنستان و جمهوری آذربایجان) بوده است. در جریان رویارویی اخیر بین ارمنستان و جمهوری آذربایجان که از 27 سپتامبر تا 10 اکتبر 2020 روی داد و به عنوان بزرگ ترین مورد نقض آتش بس در مناقشه قره باغ از سال 1994 تا کنون به شمار می رود، سیاست خارجی ایران عملاً از همان موضع گیری سنتی و قبلی خود فراتر نرفته است. این در حالی است که به موازات گستردگی جنگ قره باغ شاهد ورود مولفه های جدیدی به این مناقشه هستیم که در گذشته سابقه نداشته است و همین امر ایجاب می کند سیاست خارجی ایران به صورت فعال تری وارد عرصه دیپلماسی مناقشه قره باغ شود.
مولفه نخست، تغییر جغرافیای درگیری است که از چند نقطه محدود مرزی در گذشته به سراسر خطوط تماس قره باغ، عمقمناطق داخلی این منطقه و نیز شهرهای ارمنستان و جمهوریآذربایجان کشیده شده است. در عرصه نظامی نیز ترکیبی ازنیروهای زمینی و هوایی و نیز حملات موشکی از گسترش بیسابقه ای را به دنبال داشته است. حملات موشکی ارمنستان بهعمق خاک جمهوری آذربایجان و مناطقی مانند گنجه (دومینشهر بزرگ آذربایجان)، شبه جزیره آبشوران (از مناطقصنعتی در حومه باکو و دریای خزر)، شهر «خیزی» (۱۰۴ کیلومتری شمال باکو) و نیز شهر مینگچویر (۱۰۰ کیلومتردورتر از منطقه قره باغ) و در مقابل حملات موشکی آذربایجان به عمق خاک قره باغ به ویژه شهر استپاناکرت (خان کندی)، مرکز قره باغف از جمله تحولاتی است که هم باعث تشدید تنش و درگیری شده است و هم تلفات انسانی و مادی این درگیری ها را به شدت افزایش داده است و چنانچه اشاره شد، رویارویی اخیر بین ارمنستان و جمهوری آذربایجان که از 27 سپتامبر تا 10 اکتبر 2020 روی داد و به عنوان بزرگ ترینمورد نقض آتش بس در مناقشه قره باغ از سال 1994 تا کنونبه شمار می رود.
مولفه دوم، روند تجاوز و سقوط پهبادهای نظامی و شناسایی به حریم هوایی شمال غرب کشور و نیز اصابت راکتها و خمپاره های ارتش ارمنستان و جمهوری آذربایجان، روند صعودی و نگران کننده ای به خود گرفته است که قابل قیاس با حجم بسیار محدود درگیری های گذشته در منطقه قره باغ نیست. سقوط یک فروند پهپاد متجاوز به حریم هوایی کشور که صبح سهشنبه 22 مهر 1399 در اراضی زراعی روستای اوزنتپه علیا از توابع شهرستان مرزی پارسآباد مغان در استان اردبیل ایران و نیز اصابت یک فروند موشک به شهرستان هریس در ۷۰ کیلومتری شمال شرق شهر تبریز در 22 مهر 1399 نمونه گویای نقض حریم هوایی و امنیتی کشور است که در درگیری های گذشته طرف های ارمنی و آذری در منطقه قره باغ سابقه نداشته است. هرچند در پی هشدارهای متعدد مقامات نظامی، امنیتی و مرزبانی کشورمان، مقامات ارمنستان و جمهوری آذربایجان، ضمن عذرخواهی بر غیرعمدی بودن این حوادث تاکید کرده اند، اما باید توجه داشت که ایران تنها کشوری است که برخلاف گرجستان، روسیه و ترکیه، در مجاورت منطقه مورد مناقشه قره باغ قرار دارد. روستای خدا آفرین در مرز استان آذربایجان شرقی با ارمنستان، بارها از اصابت گلوله توپ و خمپاره آسیب دیده است و دیگر نواحی روستایی در مجاورت مرزهای شمال غربی ایران نیز در معرض صدای شلیک گلوله ها، خمپاره ها و موشک های شلیک شده از سوی نیروهای مسلح ارمنستان و جمهوری آذربایجان قرار گرفته اند و آرامش روحی و روانی از ساکنین روستاهای مجاور مناطق مرزی در استان های آذربایجان شرقی و اردبیل سلب شده است و همواره این استرس و نگرانی وجود دارد که خانه و کاشانه آن ها اشتباهاً در معرض اصابت گلوله توپ و خمپاره طرف های ارمنی و آذری قرار گیرد.
مولفه سوم، انتشار اخبار مختلف و بعضاً ضد و نقیض از انتقال اعضای ارتش آزاد سوریه و نیز تُرکمان های سوری به مناقشه قره باغ، این نگرانی را پدید آورده است که ورود عنصر «جهاد» به معنی «قِتال با غیر مسلمانان» موجب شود که این مناقشه دیرپای «قومی- سرزمینی» به یک مناقشه «قومی- دینی» تبدیل شود. چنانچه اشاره شد ایران تنها کشوری استکه برخلاف گرجستان، روسیه و ترکیه، در مجاورت منطقه موردمناقشه قره باغ واقع شده است و لذا به واسطه مقابله با نیروهای تروریستی و تکفیری در سوریه و عراق، در معرض تهدید ایجاد ناامنی از سوی این گروه ها در مرزهای شمال غربی خود است. به همین دلیل با وجود تکذیب رهبران ترکیه و جمهوری آذربایجان، مقامات ارشد ایران نسبت به حضور نیروهای تکفیری و جهادی در مجاورت مرزهای کشور هشدار داده اند؛ نیروهایی که دیدگاه های ضدِ شیعی و ضد ایرانی آنها در جریان بحران های سوریه و عراق به روشنی به اثبات رسیده است.
با وجود ورود سه مولفه جدید به مناقشه قره باغ و نیز تاثیرگذاری شبکه های اجتماعی و ماهواره ای در انتقال سریع و گسترده تحولات مناقشه قره باغ به داخل ایران شده است، متاسفانه سیاست خارجی ایران هنوز نتوانسته است متناسب با سطح تهدیدات جدید شکل گرفته واکنش نشان بدهد. تماس های تلفنی رئیس جمهور و وزیر امور خارجه با همتایان آذری، ارمنی و روسی، محکومیت و ابراز نگرانی و هشدار مقامات سیاسی، نظامی و مرزبانی از اصابت راکت ها، دعوت طرفینبه خویشتنداری، پرهیز جنگ و درگیری و اعلام آمادگی برایمیانجی گری (در صورت خواست و تمایل دولت های ارمنستان و جمهوری آذربایجان)، مجموعه تحرکات دیپلماتیک کشورمان در قبال درگیری های اخیر بین ارمنستان و جمهوری آذربایجان بوده است. لذا شرایط ایجاب می کند سیاست خارجی ایران با پرهیز از انفعال، پویایی دیپلماتیک و حفظ رویکرد متوازن را به صورت جدی تری در دستور کار قرار دهد. کنار ماندن از ترکیب گروه مینسک و حتی عدم تمایل دو کشور آذربایجان و ارمنستان، توجیهی برای عدم تحرک ایران در مناقشه اخیر قره باغ نیست و ایران فراتر از میانجی گری، باید مطالبات و انتظارات خود در رابطه با تاثیر این مناقشه بر امنیت ملی و مرزهای شمال غربی خود را با صراحت و جدیت بیشتری با هر دو طرف ارمنی و آذری مطرح کند. نباید بی طرفی حتی بی طرفی مثبت ایران نباید به انفعال دیپلماسی کشورمان در قبال مناقشه قره باغ منجر شود.
در این راستا، ایران باید به پویایی های دیپلماتیک خود در ابتدای دهه 1990 بازگردد و سفر وزیر امور خارجه ایران به ارمنستان و جمهوری آذربایجان در مرحله نخست و سپس به روسیه و ترکیه در دستور کار دستگاه دیپلماسی کشور قرار گیرد. ایران به طور مستقیم تحت تاثیر مناقشه قره باغ قرار دارد و گلوله های توپ، خمپاره و موشک طرفین درگیری به مناطق مرزی آن اصابت می کند، آرامش وحی و روانی از ساکنین بسیاری از نقاط مرزی در استان های اردبیل و آذربایجان شرقی سلب شده است و ورود عناصر تکفیری و سلفی به روند مناقشه قره باغ، نگرانی های فراوانی را به دنبال داشته است. همه این شرایط، این حق و موقعیت را برای ایران ایجاد می کند که به صورت جدی تری وارد عرصه دیپلماسی مناقشه قره باغ شود. در این راستا ایران می تواند به سمت تکرار فرایند آستانه برای مناقشه قره باغ حرکت کند. تردیدی نیست که کنار ماندن ایران و ترکیه از روند مذاکرات صلح قره باغ را باید یکی از دلایل سه دهه ناکامی در عبور از مرحلهآتش بس به صلح در این منطقه دانست. منطقه قفقاز سه همسایه بلافصل زمینی یعنی روسیه، ایران و ترکیه دارد که علاوه بر مجاورت جغرافیایی، پیوندهای تاریخی، فرهنگی و زبانی گسترده ای نیز بین این سه کشور با سه جمهوری منطقه قفقاز جنوبی وجود دارد. لذا منطق قرار گرفتن ایران، ترکیه و روسیه در روند مذاکرات صلح قره باغ به مراتب از منطق مشارکت این سه کشور در فرایند آستانه برای حل و فصل بحران سوریه قدرتمندتر است. لذا می توان با توجه به سه دهه ناکامی در عبور از مرحله آتش بس به صلح در مناقشهقره باغ به صورت جدی تری به تشکیل مکانیسم 2+3 (ایران، ترکیه و روسیه با ارمنستان و جمهوری آذربایجان) اندیشید.
نباید به واسطه حمایت ترکیه از جمهوری آذربایجان و قطع روابط ترکیه و ارمنستان، چنین مکانیسمی را آرمان گرایانه دانست. اختلافات آشکار ترکیه با ایران و روسیه در جنگ داخلی سوریه قبل از شکل گیری فرایند آستانه که به مراتب شدیدتر و گسترده تر از مناقشه قره باغ بود، نشان می دهد با وجود همه اختلافات می توان یک مکانیسم منطقه ای را برای مدیریت مناقشه ها و بحران ها شکل داد. لذا چنین تجربه ای از قابلیت تعمیم و تکرار در منطقه قفقاز نیز برخوردار است و همان گونه که در بحران سوریه، فرایند آستانه توانست به موازات مذاکرات صلح ژنو شکل بگیرد و هر دو مکانیسم به میزان ظرفیت و توانایی خود بر جلوگیری از تشدید تنش در سوریه کمک کند، در مناقشه قره باغ نیز می توان فرایند آستانه را در قالب مکانیسم 2+3 (ایران، ترکیه و روسیه با ارمنستان و جمهوری آذربایجان) به موازات گروه مینسک شکل داد و بدین ترتیب بخش مهمی از خلاهایی که در سه دهه گذشته در نتیجه کنارگاشتن ایران و ترکیه در روند مذاکرات صلح قره باغ ایجاد شد را جبران نمود. لذا ضرورت دارد سیاست خارجی ایران با پرهیز از انفعال، پویایی دیپلماتیک و حفظ رویکرد متوازن، با ابتکار عمل جدید دیپلماتیک وارد عرصه مناقشه قره باغ شود.
نظر شما :