آنکارا به چه دلیل همه جانبه وارد میدان شده است؟
دلایل و انگیزه های جدید ترکیه در حمایت بی سابقه از آذربایجان
نویسنده: ولی کالجی، پژوهشگر ارشد حوزه قفقاز و آسیای میانه
دیپلماسی ایرانی: زمانی که عبدالله گل و سرژ سارگسیان، روسای جمهور وقت ترکیه و ارمنستان، در راستای پروتکل عادی سازی مناسبات دو کشور به تماشای بازی تیم های ملی ارمنستان و ترکیه در ورزشگاه شهر بورسا ترکیه در 14 اکتبر 2009 نشستند، از ورود پرچم های جمهوری آذربایجان به داخل استادیوم جلوگیری شد. دولت آذربایجان نیز در مقابل اقدام به جمع آوری پرچم های ترکیه از برخی خیابان ها و میادین معروف باکو نمود. الهام علی اف، رئیس جمهور آذربایجان نیز در واکنشی اعتراضی در اجلاس گفتگوی تمدن ها در استانبول شرکت نکرد و توقیف قاسم اف، وزیر امور خارجه سابق جمهوری آذربایجان (1992- 1993) اقدامات ترکیه در قبال ارمنستان را به خنجری تشبیه کرد که از پشت به آذربایجان وارد شده است. هرچند پروتکل عادی سازی مناسبات ارمنستان و ترکیه با انتقاد جریان های ملی گرا در داخل ارمنستان و ترکیه و نیز فشار جامعه دیاسپورای ارمنی در نهایت به نتیجه نرسید، اما این تحولات به روشنی گویای نوع رویکرد رهبران حزب عدالت و توسعه ترکیه در آن مقطع نسبت به ارمنستان بود. اکنون پس از گذشت یک دهه، نه تنها از پروتکل عادی سازی مناسبات ایروان و آنکارا خبری در میان نیست، بلکه با اختلاف و تنش بین ترکیه با سوریه، یونان و ارمنستان، از سیاست «به صفر رساندن مشکلات با همسایگان» و دکترین «عمق استراتژیک» احمد داود اوغلو نیز تنها نامی برجای مانده است. با چنین پیشینه ای برای نگارنده قانع کننده نیست که ترکیه صرفاً به دلایل و انگیزه های سنتی پان ترکیسیتی یا نوعثمانی گری در چنین سطح گسترده ای به درگیری های اخیر ارمنستان و جمهوری آذربایجان ورود پیدا کند که پس از پایان جنگ فراگیر قره باغ در سال های 1988 تا 1994 میلادی تا کنون بی سابقه بوده است. لذا باید در جستجوی دلایل و انگیزه های دیگری بود. به نظر می رسد «تقویت هم زمان احساسات ملی (احزاب لائیک) و دینی (احزاب اسلام گرا) در داخل ترکیه به واسطه دو وجهه قومی و دینی حمایت از آذربایجان؛ در حالی که مداخله در سوریه و لیبی تنها برانگیختن احساسات دینی و نوعثمانی گرایی را به دنبال دارد و تنش و اختلاف با یونان در شرق مدیترانه نیز احساسات ملی و تاریخی را برمی انگیزد»، «تقابل با فدراسیون روسیه در گشودن جبهه سوم درگیری در قفقاز پس از سوریه و لیبی»، «تامین امنیت عبور خطوط لوله نفت و گاز و خط ریلی از آذربایجان- گرجستان- ترکیه به ویژه آن که درگیری های جولای 2020 در منطقه تاووش در مرز ارمنستان و آذربایجان با گرجستان و 300 کیلومتر دور از قره باغ بود»، «جلوگیری از گسترش جنگ از منطقه قره باغ به منطقه خودمختار نخجوان در مجاورت مرزهای ترکیه» و «ایجاد موازانه بین تنش در قفقاز با مدیترانه شرقی: ترکیه و جمهوری آذربایجان در مقابل یونان و قبرس» پنج دلیل و انگیزه مهم ترکیه برای چنین سطح بی سابقه ای از حمایت سیاسی و نظامی از جمهوری آذربایجان در درگیری های اخیر بین ارمنستان و جمهوری آذربایجان باشد که بسیار فراتر از سطح حمایت دولت های لائیک و ملی گرای ترکیه و حتی دولت اردوغان در جنگ چهار روزه آوریل 2016 در قره باغ است. با عنایت به نکات و ملاحظات یاد شده در این یادداشت تحلیلی کوشش می شود درک بهتری از دلایل و انگیزه های حمایت سطح بالای ترکیه از جمهوری آذربایجان در رویارویی نظامی اخیر بین ارمنستان و جمهوری آذربایجان حاصل شود.
روابط ترکیه و جمهوری آذربایجان که حیدرعلی اف همواره از آن با عنوان «یک ملت با دو کشور» یاد می کرد، به جز مقطع بسیار کوتاه امضای پروتکل عادی سازی مناسبات بین ارمنستان و ترکیه در سال 2009 از سطح بسیار بالایی برخوردار است. باکو و آنکارا همواره نخستین مقصد سفر خارجی رهبران دو کشور پس از پیروزی در انتخابات در سه دهه گذشته بوده است. ترکیه با وجود برقراری روابط دیپلماتیک با ارمنستان پس از فروپاشی شوروی، آن هنگام که پیشروی نیروهای ارمنی در مناطق خارج از قره باغ را تهدیدی برای جمهوری آذربایجان می دید، اقدام به قطع روابط دیپلماتیک خود و انسداد مرزهای زمینی و هوایی با ارمنستان در سال 1993 نمود که تا به امروز ادامه دارد. علاوه بر پیوندهای زبانی، قومی و فرهنگی بین جمهوری آذربایجان و ترکیه، ترکیبی از عوامل مختلف سیاسی، دفاعی و اقتصادی نیز در نزدیکی روابط دو کشور به یکدیگر نقش داشته است. وجود پایگاه های نظامی روسیه در ارمنستان، خروج جمهوری آذربایجان از پیمان امنیت دسته جمعی در سال 1999 و نزدیکی بیشتر دفاعی- نظامی باکو به ترکیه به عنوان عضوی از پیمان ناتو، احداث خطوط متعدد نفت و گاز از جمله باکو- تفلیس- جیهان، خط لوله باکو- تفلیس – ارزروم، مشارکت آذربایجان در شورای کشورهای ترک زبان به محوریت ترکیه و در نهایت تشکیل شورای مشترک همکاری های استراتژیک دو کشور، تنها بخشی از پیوندهای گسترده بین باکو و آنکارا در سه دهه گذشته به شمار می رود. با وجود همه پیوندهای یاد شده، حمایت سیاسی و نظامی دولت و ارتش ترکیه از باکو در دو درگیری تابستان 2020 بین ارمنستان و جمهوری آذربایجان که بسیار فراتر از سطح حمایت دولت های لائیک و ملی گرای ترکیه در دهه های گذشته و حتی دولت اردوغان در جنگ چهار روزه آوریل 2016 در قره باغ بوده است را نمی توان با اشاره به چنین پیوندهایی توضیح داد و تببین کرد. لذا باید در جستجوی دلایل و انگیزه های دیگری بود که بتواند دلایل و انگیزه های جدید ترکیه در حمایت بی سابقه سیاسی و نظامی از جمهوری آذربایجان را توضیح دهد. به نظر می رسد با توجه به شرایط داخلی ترکیه و شرایط منطقه خاورمیانه، قفقاز و شرق مدیترانه، این دلایل و انگیزه ها را می توان در رابطه با حمایت بی سابقه سیاسی و نظامی آنکارا از جمهوری آذربایجان بیان نمود:
1- تقویت احساسات ملی گرایانه در داخل ترکیه با توجه به سابقه قبلی رهبران حزب عدالت و توسعه در عادی سازی مناسبات با ارمنستان
یکی از اقدامات مهم رهبران حزب عدالت و توسعه پس از به قدرت رسیدن در سال 2003، کوشش در جهت عادی سازی مناسبات با ارمنستان بود که در راستای سیاست «به صفر رساندن مشکلات با همسایگان» و دکترین «عمق استراتژیک» احمد داود اوغلو صورت گرفت. در همین راستا بود که در ژانویه 2009 میلادی سرژ سارگسیان، رئیس جمهور وقت ارمنستان و رجبطیباردوغان، نخستوزیر وقت ترکیه در حاشیه اجلاس مجمع جهانی اقتصاد داووس در زوریخ سوئیس با یکدیگر ملاقات نمودند و متعاقب آن نیز در 10 اکتبر 2009 میلادی، احمد داوود اغلو و ادوارد نعلبندیان وزرای خارجه ترکیه و ارمنستان در شهر زوریخ سوئیس و در حضور نمایندگان گروه مینسک یعنی سرگئی لاوروف (وزیر خارجه روسیه)، هیلاری کلینتون (وزیر خارجه وقت آمریکا) و برنارد کوشنر (وزیر خارجه وقت فرانسه) و همچنین ساموئل زبوگار (وزیر خارجه وقت اسلوونی) و میشل کالمیری (وزیر خارجه وقت سوئیس) موافقتنامه عادی سازی مناسبات دو کشور موسوم به «پروتکل های عادیسازی»[1] را به امضا رساندند[2] که شامل دو پروتکل جداگانه بود. پروتکل اول در خصوص از سرگیری روابط دیپلماتیک و پروتکل دوم در زمینه توسعه مناسبات در حوزهها و زمینههای مختلف را شامل میشد.
«پروتکل های عادیسازی» با انتقاد و اعتراض گسترده ای در داخل ارمنستان، منطقه قره باغ (به تعبیر ارامنه جمهوری آرتساخ)، جامعه دیاسپورای ارمنی، جمهوری آذربایجان و ترکیه مواجه شد. ارامنه به ویژه جریان هایی مانند فدراسیون انقلابی ارمنی (داشناکسوتیون)، عادی سازی روابط ترکیه و ارمنستان بدون شناسایی قتل عام ارامنه از سوی دولت ترکیه، به خیانت دولت سارگسیان در مطالبه تاریخی ارامنه تعبیر کردند، ارامنه قره باغ این اقدام را به معنی پایان حمایت ارمنستان از خود تلقی کردند و جریان های ملی گرای داخل ترکیه و جمهوری آذربایجان نیز این اقدام دولت اسلام گرای حاکم بر ترکیه را خنجری را پشت به روابط دو کشور برادر و نشانه دیگری از فاصله گیری رهبران حزب عدالت و توسعه از آرمان های آتاتورک تعبیر کردند. در نهایت همه این فشارها و اعتراضات موجب شد «پروتکل های عادیسازی» از دستور کار دو کشور ارمنستان و ترکیه خارج شود. با مداخله ترکیه در سوریه و تشدید اختلاف این کشور در موضوع کردها و موصل با عراق نیز از سیاست «به صفر رساندن مشکلات با همسایگان» و دکترین «عمق استراتژیک» احمد داود اوغلو نیز تنها نامی برجای ماند.
در چنین شرایطی، سیاست های نوعثمانی گرایی دولت ترکیه وارد مرحله جدید و گسترده تری در داخل و خارج از ترکیه شد که طیف گسترده ای از اقدامات از تغییر کاربری کلیسای ایاصوفیا تا مداخله در لیبی و ایجاد تنش در شرق مدیترانه با یونان را در بر می گیرد. در چنین شرایطی، رهبران ترکیه به ویژه شخص رجب طیب اردوغان علاوه بر احساسات دینی و تعلقات تاریخی دوران عثمانی، به شدت نیازمند همراهی احساسات ناسیونالیستی و همراهی جریان های ملی گرا و لائیک ترکیه برای پیشبرد اهداف داخلی و خارجی مورد نظر خود است. در چنین شرایطی، حمایت گسترده سیاسی و نظامی از جمهوری آذربایجان در رویارویی نظامی با ارمنستان می تواند بخش مهمی از شکاف بین دولت اسلام گرای اردوغان با جریان های ملی گرا و لائیک ترکیه را (حتی در کوتاه مدت و به صورت موقت) برطرف نماید، سابقه قبلی رهبران حزب عدالت و توسعه در عادی سازی مناسبات با ارمنستان را نیز برای همیشه به فراموشی بسپارد، دولت ترکیه را همچنان متعهد و وفادار به آرمان های ملی گرایانه آتاتورک نشان دهد و در بسیج نیروهای سیاسی و مردمی ترکیه در تنش های اخیر ترکیه با یونان در شرق ترکیه نیز که از روابط بسیار نزدیک و تاریخی با ارمنستان برخوردار است، ظرفیت جدیدی ایجاد کند. بنابراین در شرایطی که ترکیه به دلیل مداخلات سیاسی و نظامی در سوریه، لیبی و شرق مدیرترانه و نیز تشدید اختلافات با اروپا و ایالات متحده آمریکا در شرایط بسیار سختی به سر می برد، به شدت نیازمند تقویت انسجام داخلی است. لذا حمایت سیاسی و نظامی گسترده از جمهوری آذربایجان در مقابل ارمنستان تنها موضوعی است که می تواند به صورت هم زمان نیروهای ملی (احزاب لائیک) و دینی (احزاب اسلام گرا) ترکیه را در حمایت از موضع دولت ترکیه در کنار یکدیگر قرار دهد. در حالی که مداخله در سوریه و لیبی تنها برانگیختن احساسات دینی و نوعثمانی گرایی را به دنبال دارد و تنش و اختلاف با یونان در شرق مدیترانه نیز احساسات ملی و تاریخی را برمی انگیزد. در واقع، حمایت از جمهوری آذربایجان دربردارنده هم زمان دو وجهه «دینی» و «قومی» است که می تواند بسیج نیروهای مختلف سیاسی در ترکیه را در حمایت از دولت رجب طیب اردوغان در روزهای سخت و پرچالش ترکیه به دنبال داشته باشد.
2- تقابل با فدراسیون روسیه در گشودن جبهه سوم درگیری در قفقاز پس از سوریه و لیبی
ترکیه در سال های اخیر در سطح منطقه ای در دو جبهه با فدراسیون روسیه وارد تنش و درگیری غیر مستقیم و نیابتی شده است. نخست، جبهه سوریه و دوم در جبهه لیبی. با وجود همکاری های دو جانبه ترکیه و روسیه و نیز سه جانبه ایران- ترکیه و روسیه، اختلافات میان ترکیه و سوریه در رابطه با وضعیت استان ادلب همچنان لاینحل باقی مانده است. در لیبی نیز ترکیه حامی اصلی دولت وفاق ملی لیبی (مستقر در طرابلس) به رهبری «فایز السراج» است و روسیه نیز در مقابل پشتیبان ژنرال «خلیفه حفتر» فرمانده نیروهای ارتش ملی در شرق لیبی است. به ویژه آن که طبق توافق نظامی که در جریان «فایز السراج» به آنکارا حاصل شده است، ترکیه می تواند در صورت درخواست طرابلس به ارتش و پلیس لیبی کمک نظامی کند؛ این اقدام جدید ترکیه در شرق مدیترانه باعث ایجاد تنش میان این کشور با یونان، مصر و سایر کشورها شده است. در چنین شرایطی، حمایت گسترده سیاسی و نظامی ترکیه از جمهوری آذربایجان و گشودن جبهه سوم درگیری در قفقاز، منطقه ای در پشت مرزهای روسیه که از اهمیت استراتژیک برخوردار است، فضای تنفس بیشتری به ترکیه برای پیشبرد اهداف مورد نظر خود در شرق مدیرترانه، سوریه و لیبی خواهد داد. برگزاری تقریباً هم زمان مانور قفقاز 2020 روسیه با مشارکت ارمنستان و مانور مشترک ترکیه و جمهوری آذربایجان به روشنی گویای تقابل بین مسکو و آنکارا در فاصله زمانی بین دو درگیری نظامی بین ارمنستان و جمهوری آذربایجان در جولای و سپتامبر 2020 است. اخبار ضد و نقیضی نیز که از عبور نیروهای تروریستی و سلفی به ویژه ترکمن های سوریه از طریق ترکیه منتشر شده است نیز در راستای همین تقابل منطقه ای بین روسیه و ترکیه قابل تفسیر و ارزیابی است.
3- تامین امنیت عبور خطوط لوله نفت و گاز و خط ریلی از آذربایجان- گرجستان- ترکیه
همواره یکی از دلایلی که برای عدم اراده سیاسی قدرت های بزرگ منطقه ای و بین المللی برای عدم حل و فصل بحران قره باغ مطرح می شد، این بود که این منطقه به واسطه عدم عبور کریدورهای ارتباطی و خطوط انتقال انرژی هیچ گونه جذابیت و اهمیت استراتژیک و ژئواکونومیکی برای این قدرت های منطقه ای و بین المللی ندارد تا با صرف هزینه های سیاسی و مادی در صدد پایان آن برآیند. اما در جولای 2020 و زمانی که برای نخستین بار در سه دهه گذشته، منطقه درگیری بین ارتش های آذربایجان و ارمنستان (نه ارامنه قره باغ و ارتش آذربایجان) به منطقه تاووش ارمنستان و طاووس آذربایجان، 300 کیلومتر دور از منطقه مورد مناقشه قره باغ و در مجاورت مرزهای دو کشور با گرجستان رسید، این معادله تغییر کرد. چرا که این منطقه محل عبور خطوط لوله نفت و گاز باکو- تفلیس- جیهان، خط لوله باکو- تفلیس – ارزروم و نیز راه آهن باکو- تفلیس- قارص است. پس از بحران اوکراین در سال 2014 و نگاه ویژه اروپا به میدان گازی شاه دنیز جمهوری آذربایجان نیز این مسیر از اهمیت دو چندانی برخوردار شده است. خط لوله جنوبی قفقاز جنوبی که با اتصال به دو خط لوله تاپ و تاناپ، جمهوری آذربایجان، گرجستان و ترکیه را به مسیر اصلی کریدور جنوبی انتقال انرژی به جمهوری آذربایجان تبدیل ساخته است، از اهمیت بسیار بالای استراتژیکی برای ترکیه برخوردار است که هم به منافع بالای اقتصادی حاصل از ترانزیت انرژی به اروپا چشم دوخته است و هم به منافع سیاسی و ملاحظات استراتژیک حاصل از وابستگی اروپا به خطوط انتقال انرژی عبوری از ترکیه؛ امری که می تواند تعدیل کننده بسیاری از فشارهای سیاسی و اقتصادی اروپا علیه ترکیه باشد. لذا شاهد هستیم که برخلاف درگیری های قبلی ارمنستان و جمهوری آذربایجان که در خطوط تماس قره باغ در جریان بود، در درگیری نظامی دو کشور در منطقه خارج از قره باغ یعنی منطقه تاووش، ترکیه به شدت واکنش نشان داد و در درگیری های اخیر (سپتامبر 2020) نیز با نگرانی از گسترش دامنه درگیری ها و آسیب به تاسیسات و خطوط انتقال انرژی و شبکه راه آهن باکو- تفلیس- قارص، به صورت همه جانبه و گسترده ای در حمایت سیاسی و نظامی از دولت و ارتش آذربایجان در مقابله با ارمنستان برخاسته است.
4- جلوگیری و بازدارندگی از گسترش جنگ از منطقه قره باغ به منطقه خودمختار نخجوان در مجاورت مرزهای ترکیه
کشیده شدن دامنه جنگ و درگیری بین ارمنستان و جمهوری آذربایجان به منطقه تاووش ارمنستان و طاووس آذربایجان، 300 کیلومتر دور از منطقه مورد مناقشه قره باغ و در مجاورت مرزهای دو کشور با گرجستان در جولای 2020 به روشنی نشان داد که ظرفیت کشیده شدن دامنه درگیری ها به مناطق خارج از قره باغ وجود دارد. جمهوری خودمختار نخجوان به عنوان منطقه برونگان جمهوری آذربایجان، یکی از مناطقی است که از ظرفیت کشیده شدن درگیری های نظامی بین ارمنستان و آذربایجان برخوردار است. نباید فراموش کرد که به فاصله زمانی بسیار کوتاهی پس از تحولات اعتراضی در ماه های آوریل و می 2018 در ارمنستان که منجر به استعفای سرژ سارگسیان و به قدرت رسیدن نیکول پاشینیان منجر شد، ارتش جمهوری آذربایجان با استفاده از بی ثباتی سیاسی داخلی در ارمنستان اقدام به «عملیات گونوت» در منطقه خودمختار نخجوان در 20 تا 27 می 2018 نمود. در آن مقطع، فرماندهی نیروی نظامی جمهوری آذربایجان مستقر در جمهوری خودمختار نخجوان گزارش داد که نیروهای جمهوری آذربایجان در یک عملیات نظامی، روستاهای «گونوت»، «آرپا» و «دره لیز» شهرستان «شرور» نخجوان را که از سال ۱۹۹۲ میلادی تحت کنترل نیروهای ارمنستان بود، و نیز چند بلندی استراتژیک از جمله «آق بولاق»، «قیزیل قایا» و «مهری داغ» در مجاورت روستای «گونوت» به تصرف درآورند. صرف نظر از میزان صحت و اعتبار این گزارش ها، نفس تحرکات نظامی و میدانی در منطقه نخجوان و در مجاورت منطقه مورد مناقشه قره باغ بسیار شایان توجه و قابل تامل بود. لذا ترکیه نگران است که به موازات کشیده شدن دامنه درگیری ها به سایر نقاط به ویژه حملات احتمالی موشکی، هوایی و پهبادی به ایروان و باکو، این احتمال وجود دارد که دامنه جنگ بین دو طرف به منطقه نخجوان و در مجاورت مرزهای ترکیه نیز کشیده شود و در شرایطی که ترکیه در مرهای غربی با یونان و در مرزهای جنوبی با سوریه و عراق، درگیر تنش و بحران است، مرزهای شرقی (هر چند کوتاه) ترکیه دستخوش تلاطم و بحران شود.
5- ایجاد موازانه بین تنش در قفقاز با مدیترانه شرقی: ترکیه و جمهوری آذربایجان در مقابل یونان و قبرس
مناقشه شرق مدیترانه که از طرح ادعاهای آنکارا و یونان در مورد حق اکتشاف و استخراج ذخایر گازی آغاز شد و به اعزام کشتی های جنگی برای حفاظت از ذخایری که به زعم این دو کشور در خاک آن ها قرار دارد، منتهی شد، شرایط بسیار پرالتهابی را در دریای مدیترانه ایجاد کرده است. در این مناقشه، اتحادیه اروپا، آمریکا، امارات متحده عربی، مصر و اسرائیل، حمایت خود را از یونان و قبرس اعلام کردند و لذا ترکیه در این مناقشه عملاً تنها جمهوری آذربایجان را در کنار خود دارد. چنانچه الهام علی اف به هنگام دریافت استورنامه سفیر یونان در باکو، صراحتاً از مواضع ترکیه در مدیترانه شرقی حمایت کرد. لذا به نظر می رسد تنهایی استراتژیک ترکیه در تنش های اخیر با یونان و قبرس در مدیترانه شرقی موجب شده است ترکیه به تنها عقبه استراتژیک خود در قفقاز یعنی جمهوری آذربایجان، توجه جدی تری از قبل نشان دهد و با حمایت همه جانبه سیاسی و نظامی از این کشور در مقابل ارمنستان، بتواند نوعی موازانه را در سطح این دو منطقه ایجاد کند. همین امر موجب شده است فرانسه که به طور سنتی از روابط نزدیک و تاریخی با ارمنستان برخوردار است و جامعه دیاسپورای ارمنی نیز در آتن و پاریس از نفوذ بالایی برخوردار است، در هر دو مناقشه قفقاز و شرق مدیترانه در مقابل ترکیه قرار گیرد.
لذا به واسطه تحریک هم زمان احساسات ملی گرایانه و قومی که در حمایت از جمهوری آذربایجان در ترکیه ایجاد شده است، از انسجام داخلی بیشتری نسبت به چند ماه گذشته برخوردار شده است، روسیه را به جای تمرکز بر سوریه و لیبی سخت درگیر تحولات قفقاز کرده است، میزان بالای حساسیت و مداخله نظامی خود را در صورت آسیب به خطوط انتقال انرژی و کریدورهای ارتباطی بین آذربایجان- گرجستان- ترکیه و نیز کشیده شدن دامنه جنگ به منطقه نخجوان به طرف ارمنی نشان داده است و در نهایت توانسته است از با کمک جمهوری آذربایجان از تنهایی استراتژیک در مقابل یونان و قبرس در مدیترانه شرقی نیز خارج شود. لذا این ملاحظات است که نشان می دهد ترکیه در مقطع کنونی صرفاً به دلایل و انگیزه های سنتی پان ترکیسیتی یا نوعثمانی گری در چنین سطح گسترده ای به درگیری های اخیر ارمنستان و جمهوری آذربایجان که پس از پایان جنگ فراگیر قره باغ در سال های 1988 تا 1994 میلادی تا کنون بی سابقه بوده است، ورود پیدا نکرده است./ایراس
[1] . protocols on normalization
[2] . Mark Lander and Sebnem Arsu, “After Hitch, Turkey and Armenia Normalize Ties”, New York Times, October 10, 2009.
نظر شما :