اسرائیل باید پیامدها را درک کند
فلسطینی تنها!
نویسنده: احمد زیدآبادی، روزنامه نگار
دیپلماسی ایرانی: محمود عباس، رئیس دولت خودگردان فلسطین این روزها خود را به طور بیسابقه و غیرقابل باوری تنها میبیند! جنبش تحت رهبری او که حداقل در ظاهر همیشه به عنوان "مسئلۀ اصلی دنیای عرب" تلقی میشد و از همین رو، در تنظیم روابط کشورهای عرب و اسرائیل، سازمان آزادی بخش فلسطین برای خود حق وتو قائل بود، اینکه این جنبش دچار چنان تنهایی و انزوایی شده است که حتی نمیتواند قطعنامهای را در جهت محکومیت عادیسازی رابطۀ کشورهای عربی با اسرائیل در اجلاس اتحادیۀ عرب به تصویب برساند.
عباس که قاعدتاً این وضع را با فضای حاکم بر جهان اسلام و عرب در زمان سفر انور سادات، رئیس جمهوری اسبق مصر به بیتالمقدس مقایسه میکند، فقط از روی خشم به تحولات سیاسی پیرامون خود واکنش نشان میدهد! خشم اما ادبیاتی تند و تیز و خارج از عرف معمول دیپلماسی تولید میکند و این نیز به جای آنکه کشورهای مشتاق به عادیسازی رابطه با اسرائیل را مرعوب و نگران کند، به حرکت آنها در این جهت شتاب میبخشد!
بسیاری از کشورهای عرب بخصوص در حوزۀ جنوبی خلیج فارس که معمولاً اسرائیل را به کارشکنی در روند صلح متهم میکردند، ظاهراً بعد از افشای جزئیات "معاملۀ قرن" ترامپ، انگشت اتهام خود را عملاً از سوی اسرائیل به طرف دولت خودگردان فلسطین چرخاندهاند و گویا به این نتیجه رسیدهاند که "فلسطینیها هیچ فرصتی را برای از دست دادن فرصتها از دست نمیدهند" یعنی همان اتهامی که برخی محافل اسرائیلی و اطرافیان ترامپ به دولت خودگردان وارد میکنند.
اغلب کشورهای عربی گرچه معاملۀ قرن ترامپ را معیوب و ناقص میدانند اما در عین حال آن را به منزلۀ گشودن دریچهای در بنبست 70 سالۀ بحران خاورمیانه و فرصتی برای تحقق صلح نهایی بین اسرائیل و فلسطینیها می نگرند و ظاهراً انتظارشان از دولت خودگردان این است که تا دیر نشده، با اسرائیل و بخصوص آمریکا وارد مذاکره شود و با اصرار بر تعدیل بخشهایی از طرح صلح، آن را تا اندازهای به سود خود متوازن کند.
این در حالی است که عباس معاملۀ قرن را نه به عنوان طرح صلح بلکه به صورت تلاشی برای حذف مسئلۀ فلسطین از دستور کار بینالمللی میداند و به هیچ کدام از اجزای آن روی خوش نشان نمیدهد.
البته معاملۀ قرن به گونهای طراحی شده که حتی در داخل اسرائیل با دو قرائت یا خوانش متفاوت روبرو شده است. قرائت نتانیاهو و هوادارانش از معاملۀ قرن، متفاوت از نگاه احزاب اصطلاحاً میانهرو از آن است و این خود از نگاه برخی کشورهای عرب میتواند راهی برای تعدیل آن در یک مذاکرۀ رویاروی فلسطینیها با طرف مقابل بگشاید.
در این میان، امارات به زعم خود، حتی به فداکاری در این زمینه دست زده است! این کشور با عادیسازی رابطهاش با اسرائیل، عملاً موافقت آمریکا با تعلیق اجرای مخربترین بخش معاملۀ قرن یعنی الحاق حدود 30 درصد از خاک کرانۀ باختری به اسرائیل را به دست آورده است. از این رو، اماراتیها، واکنش خشمگینانۀ دولت خودگردان علیه خود را ناموجه و حتی نوعی ناسپاسی تلقی میکنند و ممکن است این ماجرا آنها را در به حاشیه راندن بیشترِ مسئلۀ فلسطین در مناسبات خارجی خود مصممتر کند!
در هر صورت، عباس روزگار بسیار سختی را میگذراند. برای جنبش تحت رهبری او نه دیگر امکان بازگشت به عملیات مسلحانه امکانپذیر است، نه مردم تحت حکومت نیمبند و کم اعتبار او انرژی لازم را برای ورود به دورهای طولانی از شورشِ مدنی و غیر مسلح در برابر ارتش اسرائیل دارند، نه نزدیکی او به گروههای اسلامگرا مانند حماس و جهاد اسلامی فلسطین کمکی به اهداف مورد نظر او میکند، نه حساسیت بینالمللی و افکار عمومی منطقهای نسبت به مسئلۀ فلسطین چندان بالاست و نه دیگر با کارت وتوی عادیسازی رابطۀ کشورهای عرب با اسرائیل میتوان بازی کرد.
زبان گزنده و تند او و همکارانش علیه کشورهای عرب مشتاق عادیسازی رابطه با اسرئیل نیز اگر کور نکند طبعاً شفا هم نمی دهد!
به نظرم او برای رهایی از این وضعیت راههای محدودی پیش دارد. او نیازمند تغییر نگرش سنتی خود به ماهیت بحران است. ماهیت این بحران به نوعی مشکلِ ذاتی پدیدهای به نام اسرائیل است! بیش از فلسطینیها، نیاز و وظیفۀ اسرائیلیهاست که این مشکل را مرضیالطرفین حل کنند و گرنه پیامدهایش آنان را به سختی گرفتار خواهد کرد!
نظر شما :