تاریخ را باید مد نظر داشته باشیم
دفع خطر آمریکا با نزدیکی به چین؟!
نویسنده: غلامرضا مصدق، استاد دانشگاه و مدیرکل و رئیس سابق سازمان صنایع و معادن استان لرستان
دیپلماسی ایرانی: بعضی از مدافعان توافق ایران و چین، چه تلویحی و چه تصریحی، این توافق را ضد حمله ای کاری در مقابل فشار همه جانبه آمریکا علیه ایران می دانند. اگر بخشی از فلسفه وجودی این توافق ایجاد توازن منطقی بین ارتباط ایران با یک ابرقدرت نوظهور شرقی و یک ابرقدرت غربی باشد، قطعاً امری معقول و راهبردی موثر در جهت تامین منافع ملی خواهد بود، ولی اگر قرار است این توافق صرفاً ابزاری برای اتکا به چین برای مقابله و رو کم کنی آمریکا باشد، در این صورت تاریخ چهار صد ساله اخیر ایران نشان میدهد راهبرد اتکا به یک قدرت برای مقابله با قدرت دیگر همواره شکست خورده است و تاریخ ایران حتی یک تجربه موفق در این مورد را نشان نمی دهد.
ایران در زمان صفویه برای مقابله با پرتغال ابرقدرت دریایی آن زمان که بخشی از جزایر و سواحل خلیج فارس را اشغال کرده بود به ابرقدرت دریایی دیگر آن زمان، انگلیس رو آورد. همین دعوت سنگ بنای حضور انگلیس در ایران شد. تاریخ نشان داد تبعات و زیان نکبت بار انگلیس در ایران صدها بار از حضور پرتغال بیشتر بود.
فتحعلی شاه بعد از شکست در مقابل روسیه تزاری، با این تز که دشمن دشمن من، دوست من است، برای مقابله با روس ها با ناپلئون قراردادی منعقد کرد که فلسفه وجودی آن بهره گرفتن از قدرت فرانسه برای باز پس گیری سرزمین های اشغالی از روسیه بود. بلافاصله بعد از عقد این قرار داد، روسیه با عقد قراردادی با فرانسه، موجب شد ناپلئون به سرعت پشت ایران را خالی کند. بعد از ناامیدی ایران از فرانسه، برای مقابله با روسیه به انگلیس رو آورد که نتیجه آن به مراتب بدتر از توافق با فرانسه بود.
رضا خان با اینکه با کمک و چراغ سبز انگلیسی ها به قدرت رسیده بود، ولی همواره از آنها در هراس و مترصد فرصتی برای رهائی از سلطه آنها بود. جنگ دوم جهانی و پیشروی های برق آسای آلمانی ها به زعم رضا خان فرصت مد نظر را فراهم کرد، او با اطمینان از پیروزی نهائی هیتلر به شدت به آلمان نزدیک شد. اخطار و هشدارهای انگلیس مانع روان شدن سیل کارشناسان و مهندسان آلمانی به سوی ایران و عقد قراردادهای متعدد با آلمان نشد. نهایتاً، انگلیس با کمک روسیه و آمریکا به این بهانه که رضاخان هم پیمان دشمن مشترک همه آنهاست، او را با تحقیر از سلطنت خلع و به جزیره موریس تبعید کردند. ایران به اشغال کامل متفقین در آمد و هیچ کاری هم از آلمان برای دفاع از ایران برنیامد.
بعد از اتمام جنگ دوم جهانی، آمریکا و انگلیس طبق توافق قبلی قوای نظامی خود را از ایران خارج کردند، ولی شوروی از خروج امتناع کرد. ایران برای فشار به شوروی به آمریکا، ابر قدرت نوظهور مجهز به سلاح هسته ای، متوسل شد، اولتیماتم آمریکا به شوروی کارساز شد، شوروی قوای خود را از ایران خارج کرد. اگر چه مانور دیپلماتیک حساب شده احمد اقوام، نخست وزیر وقت ایران هم در خروج نظامیان شوروی بسیار موثر واقع شد، اما همین خدمت آمریکا به ایران سنگ بنای حضور همه جانبه آمریکا در ایران شد، نفوذ آمریکا در دوران پهلوی دوم نهایتاً به آنجا رسید که ژنرال هویتزر، آمریکایی در آستانه انقلاب بدون اطلاع شاه و دولت به ایران می آمد تا برای ژنرال های ایرانی خط و ربط تعیین کند.
همانطور که ملاحظه می شود، در همه موارد بالا وجود سه ویژگی در این تجارب تاریخی مشترک است، اول اینکه ایران برای دفع خطر از یک قدرت به قدرت رقیب آن متوسل شده، دوم همواره این نزدیکی ها در دوران ضعف ایران صورت گرفته است و سوم اینکه همگی نه تنها شکست خوردند بلکه منجر به نتیجه عکس هم شدند.
در روابط بین الملل خبری از مقولاتی چون اخلاق و جوانمردی نیست، تجارب تاریخی نشان میدهد همواره قدرت های جهانی تا آنجا که برایشان مقدور بوده از برگ برنده ارتباط با دیگر کشورها به عنوان برگ برنده برای حداکثر کردن منافع خود بهره برده اند و در صورت اقتضاء در یک معامله پشت پرده با رقیب آنها را به حال خود رها کردند.
امنیت ملی همواره در سایه وحدت ملی، اقتصادی قدرتمند، دیپلماسی متوازن و ارتقاء قدرت نظامی به دست می آید.
نظر شما :