از تظاهرات عراق تا آشوب لبنان
مهار برای مذاکره، آنچه امریکا برای پرونده ایران دنبال می کند
دیپلماسی ایرانی: به نظر می رسد از اکتبر 2019، هم زمان با آغاز تظاهرات در عراق و لبنان، امریکایی ها یا بهتر بگوییم نهادهای امنیتی و اتاق فکرها و اداره هایی که امور مخفی و اطلاعاتی را پیش می برند، طرحی را کلید زده اند که هدف نهایی آن مهار ایران است.
در اینجا باید بر این نکته تاکید کنیم که تا به این لحظه از سیاست های امریکایی ها این گونه بر می آید که دنبال جنگ با ایران نیستند. در هر لحظه که تنش به اوج خود رسیده، دو طرف تدبر و تعقل به خرج داده اند و از رسیدن به مرحله جنگ خودداری کرده اند. چه در سال گذشته که ایران سیاست تشدید تنش را پیش گرفت تا موازنه ای در تعامل با امریکا که فشار حداکثری خود را با خروج از برجام آغاز کرد و با تحمیل شدیدترین تحریم های تاریخ خود علیه ایران به این سیاست خود ادامه داد، چه زمانی که امریکایی ها شهید سرلشکر سلیمانی را در بغداد ترور کردند و ایران در پاسخ به عملیات تروریستی امریکا پایگاه عین الاسد را هدف قرار داد، دو طرف محتاط بودند که سطح تنش تا اندازه ای بالا نگیرد که به یک جنگ تمام عیار منجر شود.
بنابراین می توان گفت که در وضعیت فعلی نه امریکا و نه ایران نبرد تمام عیار و رو در رو را در اولویت خود تعریف نکرده اند و جنگ احتمالا آخرین گزینه شان خواهد بود. پس در حال حاضر آنچه دنبال می کنند مهار ایران است مطابق با 12 بند ادعایی مایک پمپئو، وزیر امور خارجه ایالات متحده که در سال 2018 اعلام کرد.
تظاهرات اکتبر هم زمان در عراق و لبنان کلید خورد. در عراق با ترور شهید سلیمانی که هزینه سنگینی را بر ایران تحمیل کرد و همچنین کنار رفتن عادل عبدالمهدی و روی کار آمدن مصطفی الکاظمی به جای او به نوعی آن پرونده، ولو موقت، بسته شد و به یک مرحله معینی رسید.
در اینجا باید بگوییم منظور این نیست که امریکایی ها می خواهند ایران را از پرونده های منطقه بیرون کنند. در هر سطحی که باشد ایران از عراق گرفته تا لبنان و سوریه و یمن و هر جای دیگر منطقه نفوذ دارد. آنها خواهی نخواهی قدرت ایران را در منطقه و حوزه های نفوذ آن را به رسمیت شناخته اند و شاید بهتر باشد بگوییم به نوعی قدرت و نفوذ ایران را بلعیده اند. بنابراین آنچه در حال حاضر دنبال می کنند محدود کردن ایران تحت یک چارچوب تعریف شده است. بر اساس این تعریف، گمان می کنند آنچه در کوتاه مدت مطلوبشان بوده را در عراق به دست آورده اند. شاهد این ادعا، عدم واکنش آنها به موشک پرانی هایی است که گروه های مسلح به سفارتخانه و پایگاه امریکایی ها در عراق شلیک می کنند، گویی که پذیرفته اند مسئولیت برخورد با این موضوع با دولت کاظمی باشد. در حالی که دیدیم وقتی عبدالمهدی نخست وزیر بود و به سفارت امریکا حمله شد چه واکنشی نشان دادند.
اکنون به نظر می رسد بعد از پرونده عراق، نوبت به پرونده لبنان رسیده است. بسیار روشن و مبرهن است که امریکا نمی تواند حزب الله را در لبنان نادیده بگیرد. و چون حزب الله قدرتی بالاتر از هر قدرت دیگرِ نزدیک به ایران در منطقه و لبنان است و جایگاهش در لبنان متفاوت از جایگاه متحدان ایران در هر کشوری است، در آنجا شیوه دیگری را به کار بسته است. در لبنان کشوری وارد میدان شده که هم سابقه استعمار و نفوذ بلامنازع در آنجا را داشته است و هم متحد امریکا محسوب می شود. بنابراین مسئولیت پیشبرد این پرونده به فرانسه محول شده است. این که امانوئل مکرون، رئیس جمهوری فرانسه قبل از دیدار با مسئولان و روسای فراکسیون های سیاسی لبنانی با رئیس فراکسیون حزب الله جداگانه و خصوصی مذاکره می کند و اول با او به توافق می رسد و سپس نزد دیگر مسئولان لبنانی می رود، نشان می دهد که فرانسه به نمایندگی از جامعه غربی قدرت و نفوذ حزب الله را درک می کند و قرار نیست طرحی را پیش ببرد که حزب الله از آن خارج باشد، در عین حالی که طرحی مورد توافق جامعه غربی را در جیب خود دارد.
شاید بتوانیم بگوییم غرب اعم از اروپا و امریکا، بر سر ایران و نفوذ منطقه ای اش و دیگر پرونده های مربوط به آن به یک اجماع درونی رسیده است. اگرچه در برخی موارد با یکدیگر اختلاف نظر دارند اما این اختلاف نظر تاکتیکی است نه استراتژیک. بنابراین در برخی پرونده ها، مثل لبنان تقسیم کار می کنند و فرانسه پیش گام می شود، و در پرونده های دیگر مثل عراق که امریکا آن را اشغال کرده و رقیب ایران در آنجا محسوب می شود، امریکا خود وارد عمل شده است.
تغییر برایان هوک و روی کار آمدن فردی مثل الیوت آبرامز که هم زمان مسئول پرونده ونزوئلا در امریکا نیز هست، با آن سابقه روشن، در همین چارچوب قابل تعریف است. آبرامز فردی تندرو، تندخو و امنیتی است. کارنامه خشنی در تعامل با پرونده هایی که بر عهده اش بوده دارد، مثل پرونده عراق یا پرونده ونزوئلا، که با رویکرد یهودی – صهیونیستی او می توان بهتر سابقه او را تفسیر کرد. اما در عین حال گفته می شود اهل معامله است. به عبارت بهتر وقتی پشت میز مذاکره می نشیند در یک دستکش چدنی با چماق در دست دارد و در دست دیگر دستکش مخملی با شیرینی. هر جا لازم بداند و ببیند می تواند دست مخملی را دراز کند، آن را دراز می کند، وقت شیرینی باشد شیرینی هم می دهد، و هر جا که ببیند باید از دست چدنی استفاده کند، تردید نمی کند و حتی چماقش را هم به کار می اندازد. فردی امنیتی است که در استفاده از بازی های کثیف امنیتی ابایی ندارد، کاری که در ونزوئلا در طول سال های گذشته کرده است یا در عراق برای توجیه حمله به این کشور انجام داد.
هدف نهایی چیست؟ هدف نهایی مهار یا محدود کردن بازوهای قدرتمند ایران با هدف مذاکره با ایران است. این چیزی است که امریکایی ها بر آن تاکید دارند و هدف نهایی خود تعریف کرده اند. دونالد ترامپ می خواهد قبل از انتخابات ریاست جمهوری یا بلافاصله بعد از پیروزی اش در انتخابات این مذاکره را انجام دهد و به نتیجه برسد چرا که گمان می کند با تعریف سیاست فشار حداکثری برای رسیدن به کلبه مذاکره با ایران ریل گذاری ها را کرده و این حق اوست که در نهایت پشت میز مذاکره با ایران بنشیند و امتیاز بزرگ توافق با تهران را به نام خود بزند. این نکته را هم خوب می داند که اگر انتخاب نشود چه بسا رقیب دموکرات او به جایش وارد کلبه مذاکره با ایران شود و این مساله برایش گران تمام شود. شاید از این روست که روزنامه لبنانی الاخبار به نقل از منابع آگاه خود گزارش داد که دیپلمات های اروپایی به ایرانی ها گفته اند تا انتخابات ریاست جمهوری امریکا چند ماه سختی را پیش رو دارید و اگر این چند ماه را به سلامت رد کنید در سال 2021 هر کس در کاخ سفید نشسته باشد ناگزیر به صلح با شماست و مجبور است از در دوستی با شما وارد شود.
نظر شما :