رابرت کیگن و عامل بازگشت وضعیت جنگل
تطهیر نظم لیبرال بهبهای انکار واقعیتهای جهانی
نویسنده: احسان صادقی چیمه، پژوهشگر مسائل چین
دیپلماسی ایرانی: رابرت کیگن ایدئولوگ نئومحافظهکاران آمریکایی در کتاب «جنگل بازمیگردد» نقش ناجی است که تلاش دارد نظم بینالمللی لیبرال را نجات دهد. اما نگرش ایدئولوژیک وی به جهان پیرامون باعث شده است تا برخی واقعیتها را ندیده و نتواند نقش ناجی خود را بهخوبی ایفا کند. کیگن عامل بازگشت وضعیت جنگل و چالش اقتدارگرایی چین در عرصه جهانی مقابل آمریکا را ناشی از واقعیتهای امروز جامعه آمریکا و انفعال جریانات سیاسی این کشور در عرصه سیاست خارجی میداند. انفعالی که از نگاه کیگن سبب شده است تا آمریکا دیگر بهمانند سابق نقش خود را بهعنوان رهبر نظم جهانی ایفا نکرده و رقبای آمریکا همانند درندگان جنگل میخواهند نظم لیبرال آمریکایی را تضعیف کنند. در اینجا دلایلی را خواهیم داشت که چرا پروژه نظم بینالمللی لیبرال در قبال مسائل کلان سیاست خارجی آمریکا و مشخصا در قبال چین نه تنها شکست خورده است بلکه باعث شده این کشور همانطور که کیگن نیز بر آن معترف است تبدیل به یک چالش بزرگ برای هژمونی لیبرال منشانه آمریکا شود. اما در ابتدا باید به مختصات فکری کیگن بهصورت خلاصه اشاره کرد.
کیگن اساسا؛ به آمریکایی اعتقاد دارد که دارای قدرتی بی حد و حصر است و باوری به مساله محدودیتهای قدرت این کشور و اعمال نمودن آن در سطح جهانی ندارد، قدرت آمریکا را ضامن اصلی حفاظت از نظم بینالمللی لیبرال میداند فارغ از نتیجهای که میتواند برای دنیا و امنیت جهانی، برای منافع و امنیت آمریکا و برای همان نظمی که خود طرفدار آن است بههمراه داشته باشد و درآخر آمریکا در چارچوب تفکرات کیگن خود را در جایگاه رهبری اخلاقی در عرصه جهانی میداند که باید در مورد سرنوشت ملتهای دیگر و اعطای آزادی و دموکراسی تصمیمگیری کند.
بدین ترتیب در قالب فکری کیگن و همفکران نئومحافظهکار او، منافع ملی وسیعی برای آمریکا مطرح خواهد شد و تعهدات نامحدودی را برای این کشور در عرصه جهانی تجویز میکنند چرا که طبق این منطق تنها کشوری که میتواند رهبری جهان را بر عهده بگیرد آمریکا است و آمریکا باید چه به صورت یکجانبه و چه بهصورت چندجانبه دست به اعمال قدرت برای حفظ نظم بین المللی لیبرال بزند.
اما دلایل مدنظر ما در زمینه شکست پروژه نظم بینالمللی لیبرال در قبال چین و تبدیل شدن آن به یک چالش بزرگ برای هژمونی لیبرال منشانه آمریکا را در 6 گزاره توضیح دادهایم؛
1-نگرش آمریکا به جهان بر مبنای حفاظت از نظم بینالمللی لیبرال اگر چه پوششی مناسب برای تعقیب سیاست برتریجویی یا همان هژمونیسم است اما قایل شدن به قدرت بی حد و حصر آمریکا و مانورهای قدرت این کشور در اقصی نقاط جهان نه تنها باعث مهار قدرتهای منطقهای و رقبای آمریکا همچون چین نشد بلکه سبب مقاومت این کشور در مقابل نظم لیبرال گشت و باعث شده است تا رفتارهای تهاجمی برای حفظ حاکمیت و امنیت خود در زمینههای مختلف از خود بروز دهد. این روند پس از فروپاشی شوروی و آغاز نظام تک قطبی علیه چین در قالب فشارهای حقوق بشری، چگونگی حکمرانی بر چین، مساله تایوان و اکنون مساله دریای جنوبی چین و هنگکنگ تشدید شد.
2-استفاده از پوششهای لیبرالی، دموکراسیخواهانه و آزادیطلبانه در قالب نظم بینالمللی لیبرال از طرف آمریکا برای توجیه مداخلات خود در عرصه جهانی و در امور داخلی کشورها از جمله چین که باز هم خود را به شکل انتقادات حقوق بشری علیه این کشور و در قبال موضوعات مختلف در این حوزه همچون سین کیانگ ،تبت و هنگکنگ میتواند این شائبه را در طرف مقابل ایجاد کند که آمریکا بیش از آنکه به دنبال گسترش همکاریها با چین برای حل و فصل مسائل جهانی در قالب همان نظم لیبرال باشد بهدنبال این است تا در امور داخلی چین مداخله کرده و آن را از نظر سیاسی و تبلیغاتی تحت فشار بگذارد. این مساله باعث تشدید مقاومت چین در مقابل رویکردهای سلطهجویانه لیبرالی آمریکا شده است و این رویکرد نتوانسته است چالش چین را برای سیاست خارجی آمریکا مدیریت کند.
3-انتخاب آمریکا برای روی آوردن به چین با این نیت که این کشور را همراه و همسو با نظم مدنظر خود در سطح جهانی کرده و از این طریق بتواند چین را فارغ از مباحث روابط اقتصادی و تجاری با آن، به فرآیند عادی سازی سیاست داخلی در قالب مدلهای غربی آنطور که مطلوب آمریکا است وارد کند. انتخاب چین بهعنوان یک شریک در دوران جنگ سرد برای مهار شوروی که کیگن در بخش مرتبط با جنگ سرد در کتاب «جنگل بازمیگردد» هیچ اشارهای به آن نکرده است و تحول این نقش به سمت یک کشور همکار برای آمریکا در دوران پس از جنگ سرد از نگاه سیاستمداران آمریکایی میتوانست گامی در جهت بهبود کیفیت حکمرانی در چین شود. اما این مساله نتیجه عکس داد و چین نه تنها تغییر در نوع و ماهیت حکمرانی خود صورت نداد بلکه بیشتر در جهت عکس خواستههای آمریکا حرکت کرد.
4-انتخابهای اشتباه آمریکا در وارد شدن به جنگهای گسترده در خاورمیانه از جمله در عراق و افغانستان و هزینه های چند تریلیون دلاری که منجر به بحران مالی سال 2008 در آمریکا شد و البته کیگن از این جنگها و مداخلات آمریکا دفاع میکند، این مساله را باعث شد تا چین از این تحولات به عنوان یک فرصت استراتژیک در جهت قدرتیابی فزاینده خود استفاده کند.
5-بازی هوشمندانه چین در چند دهه اخیر بهخصوص از دهه 80 میلادی به اینسو و آغاز دوران اصلاحات و بازگشایی اقتصادی که تلاش کرد حرکتهای محتاطانهای انجام داده تا حساسیت دیگر طرفها را علیه خود برنینگیزاند. در واقع همانطور که کیگن نیز به آن معترف است چین خود را در داخل این نظم موردنظر قرار داد و درون همین نظم نیز بهبازی پرداخت. در واقع برخورد چین با نظم موردنظر کیگن یک برخورد گزینشی و انتخابی بود، بدین معنی که تا آنجا که میتوانست در حوزه اقتصاد و تجارت و بازرگانی از منافع این نظم برای خود بهرهبرداری کرد اما در مسائلی که مرتبط با موضوعات حاکمیتی و امنیتی چین بود میان خود و غرب خط قرمز قائل شد.
6-بهدنبال مسائل پیشین مساله قدرتیابی فزاینده چین در بسیاری از ابعاد همچون تجارت و اقتصاد، قدرت فرهنگی، قدرت نظامی و بهدنبال تمامی آنها ارائه یک الگوی موفق در زمینه حکمرانی سیاسی و اقتصادی به دنیا و یک الگوی بدیل به جای الگوی حکمرانی و توسعه غربی توانسته است نظم موردنظر کیگن را در دنیا تحت الشعاع خود قرار دهد. که این نیز معلول یکسری اشتباهات از جانب غرب در چگونگی نوع برخورد با چین بوده است که در موارد پیشین به آنها اشاره شد.
در مجموع باید گفت شناخت افکار رابرت کیگن و طرز فکر او در قبال دنیای پیرامون آمریکا و بهعنوان بخشی از جریان فکری حاکم در واشنگتن که میتوانند در آینده نیز پروژه خود را به شکلهای مختلف پیاده کرده و دست به ماجراجوهای دیگری بزنند، باید برای ما حایز اهمیت بوده و مورد توجه پژوهشگران حوزه علوم سیاسی و روابط بینالملل قرار گیرد.
شایان ذکر است کتاب «جنگل بازمیگردد؛ آمریکا و جهان در مخاطره ما» نوشته رابرت کیگن توسط موسسه مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر و با ترجمه دکتر خلیل شیرغلامی و همکاری رضا مصطفایی منتشر شدده است.
نظر شما :