برنی سندرز، شاید وقتی دیگر
امریکا هنوز آماده انقلاب سیاسی نیست!
نویسنده: بشیر اسماعیلی، استادیار روابط بین الملل
دیپلماسی ایرانی: برنی سندرز بالاخره کارزار انتخاباتی دموکرات ها را به نفع جو بایدن ترک کرد تا او را به مصاف سخت با ترامپ، در رقابت نهایی پاییز امسال فرستاده باشد. با انصراف برنی سندرز از صحنه انتخابات ریاست جمهوری امریکا، هیجانی که با حضور او در بین جوانان امریکایی به وجود آمده بود از میان رفت. چرا سندرز چنین متفاوت بود و چرا عده ای ایده های وی را نوعی انقلابی گری در سپهر سیاسی آمریکا قلمداد می کردند؟ به بیان ساده تر، چرا معتقدیم که "با انصراف سندرز، چقدر برای آینده حیف شد"؟
چپگرایی از مهمترین و جنجالی ترین علاقمندی های برنی سندرز، تمایل به تفکر سوسیالیستی در مهد سرمایه داری دنیا یعنی آمریکاست. گر چه این نوعا یک تناقض آشکار محسوب می شود، اما سابقه علاقمندی وی به سوسیالیسم از دوران دانشجویی وی در دانشگاه شیکاگو شروع شد؛ به گونهای که او مسئولیت سازماندهی دانشجویان در کنگره برابری نژادی و جنبش حقوق مدنی سیاهپوستان آمریکا را بر عهده داشت و در همان زمان به اتحادیه سوسیالیست های خلق جوان که زیر مجموعه شاخهٔ جوانان حزب سوسیالیست آمریکا بود پیوست. در سال ۱۹۸۰ میلادی، برنی سندرز به عنوان شهردار شهرهای ورمونت و برلینگتون برگزیده شد. او در دوران تصدی بر صندلی شهرداری، خود را از هواداران مکتب سوسیالیسم می دانست و در رسانه ها و مطبوعات، بی محابا عقاید سیاسی خود را بیان می کرد. برنی سندرز در سال ۱۹۹۰ میلادی به عنوان نماینده حوزه انتخابیه ورمانت به مجلس نمایندگان ایالات متحده آمریکا راه یافت و در همان زمان روزنامه "واشنگتن پست" پیروزی او را به عنوان نخستین راه یافته سوسیالیست به مجلس نمایندگان تبریک گفت.
وعده های انتخاباتی سندرز برای انتخابات ۲۰۲۰ همه رنگ و بوی سوسیالیسم می دادند؛ این وعده ها شامل طرحهایی همچون "پوشش همگانی رایگان سلامت"، "تحصیل رایگان" و "شغل تضمین شده برای همه افراد" بودند.
انتقاد از سیاست خارجی امپریالیستی امریکا
سندرز در دههٔ ۸۰ میلادی از منتقدین سرسخت سیاست خارجی آمریکا در قبال آمریکای لاتین بود و از کسانی بود که در سالهای ۱۹۹۱ و ۲۰۰۲ علیه قطعنامهها و مجوز استفاده از فشار ضد عراق رای منفی داد و در سال ۲۰۰۳ با اشغال عراق توسط آمریکا مخالفت کرد. او همواره طرفدار کاهش هزینه های نظامی آمریکا و تمرکز بر مسائل داخلی این کشور است.
با توجه به مواضع سندرز و موضعگیری های وی درقبال ایران هم می توان گفت او خواهان بررسی راهکارها و راهحل های سیاسی برای حل و فصل تنش ها میان آمریکا و ایران بوده است؛ چنانچه در تاریخ یکم دسامبر سال ۲۰۱۶ میلادی، مجلس سنای آمریکا تمدید تحریمهای ۱۰ ساله علیه ایران را با اکثریت قاطع آرا تصویب کرد و تنها کسی که به این تحریمها رای مثبت نداد برنی سندرز بود؛ در انتخابات سال ۲۰۱۶، برنی سندرز تنها کاندیدای ریاست جمهوری وقت آمریکا محسوب می شد که اعلام کرد پس از رئیس جمهور شدن، هر چه سریعتر روابط با ایران را از سر خواهد گرفت. در حالیکه هیلاری کلینتون، رقیب برنی سندرز در آن زمان گفته بود "روابط با ایران باید به صورت گام به گام انجام شود نه به سرعتی که سندرز به آن معتقد است." سندرز در مناظره با هیلاری کلینتون، در نقد دخالتهای سابق دولت در امور کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا، از واقعه سقوط دولت قانونی مصدق یاد کرد و گفت "دولت آمریکا باعث شد مصدق، نخست وزیر منتخب ملت ایران به دلیل منافع آمریکا و بریتانیا، از قدرت به زیر کشیده و خانه نشین شود." او نتیجه این کودتا را قدرتمند تر شدن دیکتاتوری شاه دانست.
چندی پیش برنی سندرز گفته بود اگر ترامپ واقعا خواهان مذاکره با ایران است، اولین قدم، بازگشت به برجام خواهد بود. وی در صفحه اینستاگرام خود با تشبیه شرایط فعلی به دوران قبل از جنگ با عراق، از جامعه آمریکا خواست از فاجعه جنگی دیگر در خاورمیانه جلوگیری کنند و با دقت و هوشیاری بیشتری رفتارهای دولت آمریکا را زیر نظر داشته باشند تا از بروز فاجعه ای مانند جنگ با عراق جلوگیری کنند.
سندرز همچنین از واقعه تروریستی به شهادت رساندن سردار سلیمانی انتقاد کرد و گفت: ما نمی توانیم دور دنیا راه بیفتیم و آدم ترور کنیم. در بحبوحه جدال ایران به ویروس کرونا در روزهای اخیر هم، برنی سندرز به دفعات خواستار لغو تحریم های دارویی و کاهش فشار علیه ایران شده بود.
شاید وقتی دیگر ناکامی برنی سندرز مرا به یاد شکست جرمی کوربین رهبر حزب کارگر انگلستان در برابر بوریس جانسون می اندازد. کوربین هم مثل سندرز چپگرا بود، به او اتهام یهودی ستیزی و حمایت از ایران زدند، جانسون در مجلس عوام انگلستان مدعی شد که کوربین ده هزار پوند از پرس تی وی دریافت کرده تا برای آنها تحلیل سیاسی ارائه کند! عربستان سعودی و نتانیاهو هم به شدت علیه وی بودند. با نگاه به این دو می توان گفت به نظر هنوز برای روی کار آمدن چپی ها در آمریکا و بریتانیا زود باشد. سرمایه داری تا عمق افکار عمومی مردم این دو کشور نفوذ کرده است و امکان تغییر را کمرنگ می کند. هر چند سندرز توانست بخش های بزرگی از جوانان، زنان، اقلیت ها و روشنفکران آمریکایی را با خود همراه کند اما در نهایت مثل بریتانیا، بدنه جامعه امریکا هم به یک سوسیالیست میانه رو اقبال چندانی نشان ندادند. اگر چه گسترش ویروس کرونا و بحران های ناشی از آن بخشی از پیش بینی های سندرز درباره آسیب پذیری فاجعه بار نظام درمان در آمریکا را خیلی زود عیان کرد، اما به نظر چیزهایی بسیار بیشتر برای قانع شدن توده مردم در آمریکا برای یک انقلاب سیاسی لازم باشد.
نظر شما :