برنی سندرز، شاید وقتی دیگر

امریکا هنوز آماده انقلاب سیاسی نیست!

۲۱ فروردین ۱۳۹۹ | ۱۸:۰۰ کد : ۱۹۹۰۶۲۵ اخبار اصلی آمریکا
بشیر اسماعیلی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: اگر چه گسترش ویروس کرونا و بحران های ناشی از آن بخشی از پیش بینی های سندرز درباره آسیب پذیری فاجعه بار نظام درمان در آمریکا را خیلی زود عیان کرد، اما به نظر چیزهایی بسیار بیشتر برای قانع شدن توده مردم در آمریکا برای یک انقلاب سیاسی لازم باشد.
امریکا هنوز آماده انقلاب سیاسی نیست!

نویسنده: بشیر اسماعیلی، استادیار روابط بین الملل 

دیپلماسی ایرانی: برنی سندرز بالاخره کارزار انتخاباتی دموکرات ها را به نفع جو بایدن ترک کرد تا او را به مصاف سخت با ترامپ، در رقابت نهایی پاییز امسال فرستاده باشد. با انصراف برنی سندرز از صحنه انتخابات ریاست جمهوری امریکا، هیجانی که با حضور او در بین جوانان امریکایی به وجود آمده بود از میان رفت. چرا سندرز چنین متفاوت بود و چرا عده ای ایده های وی را نوعی انقلابی گری در سپهر سیاسی آمریکا قلمداد می کردند؟ به بیان ساده تر، چرا معتقدیم که "با انصراف سندرز، چقدر برای آینده حیف شد"؟ 

چپگرایی از مهمترین و جنجالی ترین علاقمندی های برنی سندرز، تمایل به تفکر سوسیالیستی در مهد سرمایه داری دنیا یعنی آمریکاست. گر چه این نوعا یک تناقض آشکار محسوب می شود، اما سابقه علاقمندی وی به سوسیالیسم از دوران دانشجویی وی در دانشگاه شیکاگو شروع شد؛ به گونه‌ای که او مسئولیت سازماندهی دانشجویان در کنگره برابری نژادی و جنبش حقوق مدنی سیاهپوستان آمریکا را بر عهده داشت و در همان زمان به اتحادیه سوسیالیست های خلق جوان که زیر مجموعه شاخهٔ جوانان حزب سوسیالیست آمریکا بود پیوست. در سال ۱۹۸۰ میلادی، برنی سندرز به عنوان شهردار شهرهای ورمونت و برلینگتون برگزیده شد. او در دوران تصدی بر صندلی شهرداری، خود را از هواداران مکتب سوسیالیسم می دانست و در رسانه ها و مطبوعات، بی محابا عقاید سیاسی خود را بیان می کرد. برنی سندرز در سال ۱۹۹۰ میلادی به عنوان نماینده حوزه انتخابیه ورمانت به مجلس نمایندگان ایالات متحده آمریکا راه یافت و در همان زمان روزنامه "واشنگتن پست" پیروزی او را به عنوان نخستین راه یافته سوسیالیست به مجلس نمایندگان تبریک گفت. 

وعده های انتخاباتی سندرز برای انتخابات ۲۰۲۰ همه رنگ و بوی سوسیالیسم می دادند؛ این وعده‌ ها شامل طرح‌هایی همچون "پوشش همگانی رایگان سلامت"، "تحصیل رایگان" و "شغل تضمین شده برای همه افراد" بودند. 

انتقاد از سیاست خارجی امپریالیستی امریکا  

سندرز در دههٔ ۸۰ میلادی از منتقدین سرسخت سیاست خارجی آمریکا در قبال آمریکای لاتین بود و از کسانی بود که در سال‌های ۱۹۹۱ و ۲۰۰۲ علیه قطعنامه‌ها و مجوز استفاده از فشار ضد عراق رای منفی داد و در سال ۲۰۰۳ با اشغال عراق توسط آمریکا مخالفت کرد. او همواره طرفدار کاهش هزینه های نظامی آمریکا و تمرکز بر مسائل داخلی این کشور است. 

با توجه به مواضع سندرز و موضعگیری های وی درقبال ایران هم می توان گفت او خواهان بررسی راهکارها و راه‌حل های سیاسی برای حل و فصل تنش ها میان آمریکا و ایران بوده است؛ چنانچه در تاریخ یکم دسامبر سال ۲۰۱۶ میلادی، مجلس سنای آمریکا تمدید تحریم‌های ۱۰ ساله علیه ایران را با اکثریت قاطع آرا تصویب کرد و تنها کسی که به این تحریم‌ها رای مثبت نداد برنی سندرز بود؛ در انتخابات سال ۲۰۱۶، برنی سندرز تنها کاندیدای ریاست جمهوری وقت آمریکا محسوب می شد که اعلام کرد پس از رئیس‌ جمهور شدن، هر چه سریعتر روابط با ایران را از سر خواهد گرفت. در حالیکه هیلاری کلینتون، رقیب برنی سندرز در آن زمان گفته بود "روابط با ایران باید به صورت گام به گام انجام شود نه به سرعتی که سندرز به آن معتقد است." سندرز در مناظره با هیلاری کلینتون، در نقد دخالت‌های سابق دولت در امور کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا، از واقعه سقوط دولت قانونی مصدق یاد کرد و گفت "دولت آمریکا باعث شد مصدق، نخست ‌وزیر منتخب ملت ایران به دلیل منافع آمریکا و بریتانیا، از قدرت به زیر کشیده و خانه نشین شود." او نتیجه این کودتا را قدرتمند تر شدن دیکتاتوری شاه دانست. 

چندی پیش برنی سندرز گفته بود اگر ترامپ واقعا خواهان مذاکره با ایران است، اولین قدم، بازگشت به برجام خواهد بود. وی در صفحه اینستاگرام خود با تشبیه شرایط فعلی به دوران قبل از جنگ با عراق، از جامعه آمریکا خواست از فاجعه جنگی دیگر در خاورمیانه جلوگیری کنند و با دقت و هوشیاری بیشتری رفتارهای دولت آمریکا را زیر نظر داشته باشند تا از بروز فاجعه ای مانند جنگ با عراق جلوگیری کنند. 

سندرز همچنین از واقعه تروریستی به شهادت رساندن سردار سلیمانی انتقاد کرد و گفت: ما نمی توانیم دور دنیا راه بیفتیم و آدم ترور کنیم. در بحبوحه جدال ایران به ویروس کرونا در روزهای اخیر هم، برنی سندرز به دفعات خواستار لغو تحریم های دارویی و کاهش فشار علیه ایران شده بود. 

شاید وقتی دیگر ناکامی برنی سندرز مرا به یاد شکست جرمی کوربین رهبر حزب کارگر انگلستان در برابر بوریس جانسون می اندازد. کوربین هم مثل سندرز چپگرا بود، به او اتهام یهودی ستیزی و حمایت از ایران زدند، جانسون در مجلس عوام انگلستان مدعی شد که کوربین ده هزار پوند از پرس تی وی دریافت کرده تا برای آنها تحلیل سیاسی ارائه کند! عربستان سعودی و نتانیاهو هم به شدت علیه وی بودند. با نگاه به این دو می توان گفت به نظر هنوز برای روی کار آمدن چپی ها در آمریکا و بریتانیا زود باشد. سرمایه داری تا عمق افکار عمومی مردم این دو کشور نفوذ کرده است و امکان تغییر را کمرنگ می کند. هر چند سندرز توانست بخش های بزرگی از جوانان، زنان، اقلیت ها و روشنفکران آمریکایی را با خود همراه کند اما در نهایت مثل بریتانیا، بدنه جامعه امریکا هم به یک سوسیالیست میانه رو اقبال چندانی نشان ندادند. اگر چه گسترش ویروس کرونا و بحران های ناشی از آن بخشی از پیش بینی های سندرز درباره آسیب پذیری فاجعه بار نظام درمان در آمریکا را خیلی زود عیان کرد، اما به نظر چیزهایی بسیار بیشتر برای قانع شدن توده مردم در آمریکا برای یک انقلاب سیاسی لازم باشد.

کلید واژه ها: برنی سندرز ایالات متحده امریکا انتخابات ریاست جمهوری امریکا دونالد ترامپ دموکرات ها حزب دموکرات امریکا جو بایدن سوسیالیسم


( ۱۳ )

نظر شما :

پارسی ۲۱ فروردین ۱۳۹۹ | ۱۸:۵۳
مشت نمونه خروار است ، وقتی مردم کشورهای غربی مانند امریکا و انگلستان با توجه به گسترش و تعمیق رسانه های اجتماعی به واقعیات اجتماعی ،اقتصادی ، سیاسی کشورهای سوسیالیستی مانند روسیه و چین بخوبی آگاهی و اشراف دارند این امر بدیهییست که هیچگاه به سوسیالیسم و نوع حاکمیت کشورهای سوسیالیستی اقبالی نداشته باشند چرا که در کشورهای غربی آزادی های مدنی و اجتماعی و آزادی مطبوعات و رسانه های جمعی در نقد و به چالش کشیدن حاکمان امری بدیهی و پذیرفته شده است در حالیکه در کشورهای سوسیالیستی این امر به شدت تحت تاثیر حاکمان بوده و رصد می شود که نمونه کوچک آن در شیوع ویروس کرونا از چین مشاهده شد که با چشم پزشک چینی که برای اولین بار در مورد این ویروس اطلاع رسانی کرده بود چه رفتاری شد و در نهایت نیز پزشک چینی جان خود را در اثر ابتلا به بیماری کرونا از دست داد و بسیار فروان است از این نوع مسائل که جزء اسرار مگوی کشور هایی مانند چین ، روسیه و کره شمالیست که به هیچ وجه مورد پذیرش جوامع غربی خصوصا نسل جوان نمی باشد و مسائل اقتصادی و اجتماعی نیز به همین ترتیب.
فدوی ۲۲ فروردین ۱۳۹۹ | ۰۹:۰۳
امثال سندرز حتی اگر بتوان نظر نود درصد افکار عمومی غرب را جلب کنند باز نام فردی دیگر از صندوق خارج می شود که صهیونیست ها بخواهند ... دموکراسی دروغی بزرگ است که با یک دو تا کرونای دیگه ، خودش رو نشون می دهد ... صهیونیست ها جنگ جهانی دوم و سپس غول آمریکا را خلق کردند ... آنها به این راحتی افسار این غول را دست هر کسی نمی دهند ...
افخمی ۲۳ فروردین ۱۳۹۹ | ۰۲:۱۸
آقایانی که به شکل بیمارانی هیستریکی به بهانه کمونیسم وسوسیالیسم به روسیه وچین حمله می کنند ،خارج از مباحث مکتبی آنچه که در تاریخ ثبت شده اینکه سوسیایست در روسیه بعد از جنگ جهانی اول که بیش از ده میلیون روسی کشته وبه همین اندازه زخمی داده بود در کشوری به قدرت رسیدند که بیشتر نقاطش در عصر حجر بسر می برد.ولی همین ها توانستد در عرض چهل سال از ۱۹۱۷ تا۱۹۵۷ علاوه بر ترمیم خرابی های جنگ ودرگیر بودن با جنگ داخلی که به مدت چهار سال که در هیچ کشوری در طول تاریخ رخ نداده بود ومجددا در بیست سال بعد درگیرشدن در جنگ جهانی دوم بانزدیک به بیست وپنج میلیون کشته وهمین اندازه زخمی وصدها شهر که با خاک یکسان شده بودند مدیریت کنند.از دهه سی قرن گذشته با احداث سد دنیپر تا مجتمع ماگنتی گورسگ که در زمان خود بزرگترین مجتمع صنعتی دنیا بود تا خودکفایی در بخش ماشین آلات کشاورزی،بهترین سیستم درمانی وبازنشستگی در دوران خود،تعلیم اجباری همگانی، زمانی که دوستان آمریکایی بعضی در دهه سی در آشغال دونی ها دنبال غذا می گشتند روس ها بیشترین رشد را داشتند و صدها مورد دیگر که خارج از حوصله است .از نظر نظامی هم دارای قدرت اتمی شدن ودر فضا هم اولین ماهواره و فرستادن اولین فضانورد در دنیا.همه این اتفاقات فقط در بین سالهای ۱۹۱۷-۵۷ یعنی چهل سال.واما چین.۱۹۴۹ حزب کنونی چین وارث کشوری با بیش از هفتصد میلیون انسان که بیش از ششصد میلیون در فقر جانسوز وفاقد هر گونه تعلیم وهمانند ایران گرفتار دو سده استعمار غربی که فقط درشانگهای هفده کشور پادگان نظامی داشتند.امروزه هر کس جایگاه چین را می داند کجاست وچه وزنه ای در اقتصاد همانند برنامه ای هزار میلیاردی برای ساخت جاده ای زمینی از چین تا غرب آلمان وجادهای دریایی به سراسر جهان با احداث بنادری عظیم وامتیاز بنادری دیگر و احداث کانالی در تایلند وکانالی دیگر در نیکاراگوآ دارد.از نظر علمی هم فرود در نیمکره تاریک ماه که نه آمریکا ونه روسیه قادر به این مانور هستند،ومسئله مهم دیگر فروش سیستم نسل پنجم تلفن ها ی همراه و تکنیک ها وخدمات مربوطه موسوم به G5 که بیش از هشتاد درصد تکنیک مذبور ثبت چینی ومتعاقب آن در انحصار چین میباشد که در این زمینه دعواهای زیادی بین آمریکا واروپا پیش آمده که علی رغم تهدیدهای آمریکا ،اروپائی ها با چینی ها قرارداد بستند.این بزرگترین سیلی بود که آمریکا در زمینه تکنیک های استراتژیک از چینی خورده اند.از قدیم گفتند خریت شاخ و دم ندارد.برای اینکه در بازار سریع رقابت پا برجای باشی حتما به G5 محتاجی،حتی اگر یک شرکت تماما آمریکایی باشی، حتما تا سال 2049 یعنی تا 29 سال بعد چین با فاصله زیاد از همه کشورها در تمامی زمینه ها جلو افتاده ودنیا را از شر آمریکا خلاص خواهد کرد.پس بی دلیل نیست که غرب گداها به جیز وویز افتاده اند.وبرای تطهیر اربابان از رومانی وبلغارستان مثال می آورند.ناگفته نماند که کشورهای اروپای شرقی هیچوقت در تاریخ موقعیت شامخی نداشتند چه به اینکه پیشرفته بودند بلکه این کشورها همیشه دارای سیستمی فئودالی وتحت در هزاره اخیر همیشه قسمتی از روسیه ،امپراطوری آلمان،امپراطوری اطریش ویا امپراطوری عثمانی بودند که اتفاقا توسط احزاب سوسیالیست دارای هویت ملی گشته ، که با سقوط حکومت شوروی امروزه وضعیت این کشور ها به غیر از چک و جمهوری های یک میلیونی بالتیک از هر نظر فاجعه آمیز است.ولی ملت روس امروزه چنان با آسایش خفته که از فنلاند تا ژاپن کسی جرات نگاه چپ را به آن ندارد ویک میلیلرد وچهارصد میلیون چینی هم مشغول تسخیر پنج قاره هستند.
علوی ۲۶ فروردین ۱۳۹۹ | ۰۲:۲۳
بسیار جالب بود و جای تاسف به خاطر احاطه رسانه بر افکار عمومی امریکا