سال ۲۰۲۰ پروندههای باز و دشوار است
بیمیلی آمریکا از «متعارف شدن» سیاست در کره شمالی
نویسنده: محمد زارع، کارشناس مسائل آسیا و چین
دیپلماسی ایرانی: به جرات میتوان گفت که سه پرونده چین، ایران و کره شمالی مهم ترین پرونده های سیاست خارجی و امنیتی آمریکا در چند سال گذشته یعنی از زمان آغاز ریاست جمهوری دونالد ترامپ تا کنون بودهاند. سه پروندهای که چگونگی حل و فصل آنها نه تنها میتواند تاثیر بسزایی بر ماهیت آینده نظم بینالمللی داشته باشد، بلکه همچنین میتواند آثار بسیار جدیای بر ماهیت نظم سیاسی و داخلی آمریکا هم داشته باشد. در ارتباط با چین و جنگ تجاری با این کشور، اگرچه پس از تقریبا سیزده دور مذاکرات تجاری، دو طرف توانستند به یک موفقیت نسبی و در عین حال موقت دست یابند لیکن این نکته را باید بیان داشت که جهت کلی روابط چین و آمریکا به سمت "رقابت استراتژیک فراگیر" است و این روند نیز تا آینده قابل پیش بینی، سایه سنگین خود را بر روابط دو کشور حفظ خواهد کرد.
در ارتباط با پرونده ایران نیز آمریکا از همان ابتدا سیاست فشار حداکثری را علیه ایران به اجرا گذاشت، به تدریج از برجام خارج شد و تلاش کرد از این طریق رابطه نظام سیاسی و اجتماعی در ایران را "امنیتی" کرده و از ریل طبیعی خود خارج کند و نهایتا در گام نهایی نیز اقدام به ترور سردار قاسم سلیمانی به عنوان "اصل نظم دهنده" (Ordering principle) رفتار و سیاستهای منطقهای ایران کرد تا شاید به گفته خودشان از تثبیت جایگاه ایران منطقهای جلوگیری کنند و بر اساس آنچه خودشان میگویند "ایران را به قلعه برگردانند".
اما در ارتباط با پرونده کره شمالی که موضوع اصلی این گزارش است نیز باید بیان داشت که این پرونده هم در طول چند سال گذشته نوسانات زیادی داشته و طیفی از همراهی کامل تا عدم همراهی کامل و بن بست در مسیر دیپلماسی را در روابط میان کره شمالی و آمریکا تجربه کرده است. به بیان دیگر و علی رغم اینکه کره شمالی در چند سال گذشته آغوش خود به روی مذاکره مستقیم با کره جنوبی و آمریکا را به امید تولید و ایجاد نتایج ملموس در سیاست و اقتصاد باز کرد اما مسیر تحولات تا پایان سال 2019 به گونهای پیش رفت که مقامات کره شمالی ،عملا رسیدن به بن بست در مسیر دیپلماسی را با انجام یک آزمایش موشکی جدید و سلاحهایی که به گفته مقامات کره شمالی میتواند به طرز قابل توجهی شکاف توانمندی نظامی میان این کشور با آمریکا را جبران کند، را اعلام کردند. به بیان دیگر به نظر میرسد که کره شمالی تا پایان سال 2019 به این نتیجه رسیده بود که آمریکا تمایلی به بازگشت سیاست به مسیر "متعارف" و نرمال شدن کره شمالی در سیاست منطقهای و بینالمللی ندارد. کره شمالی به خوبی متوجه این مسئله شده است که در شرایط گذار در نظم، "توافقها" لزوما به معنای تضمین بقا و پایداری یک نظام سیاسی ناهمسو نیست. در طرف مقابل این مسئله هم آمریکاییها نشان دادهاند که تواق لزوما به معنای پایبندی نیست. و به بیان دیگر توافق ها از عمر مفید برخوردارند و این کشور تا جایی آن را رعایت میکند که این توافقها بتوانند به تامین شدگی منافع امریکا منجر شوند. خروج این کشور از توافق تجارت آزاد فراپاسفیک، خروج این کشور از توافق پاریس و تلاش این کشور برای خروج از برجام نشان میدهد که امریکاییها به خصوص در دوران ترامپ "اصل توافق و پایبندی" را نمیخواهند رعایت کنند. این مسئله و تلاشهای امریکا برای حرکت در این مسیر "تلی از تصاویر شکسته" را در محیط سیاست بین الملل گسترش و ساطع خواهد کرد که خروجی آن تنها "بی نظمی" و "بحران" و گسترش بیش از پیش "کسری اعتماد استراتژیک" خواهد بود.
عدم تمایل آمریکا برای حل کامل این مسئله و پیشبرد همزمان سیاست فشار و مذاکره، نه تنها منطق روابط این کشور با کره شمالی را به نقطه صفر بازگردانده است و تحریمهای اخیر این کشور علیه کره شمالی به خصوص قرار دادن دو شرکت تجاری نمگانگ و شرکت سوکباسکو در لیست تحریمهای خود در چند روز گذشته (14 ژانویه2020) نیز این موضوع را تشدید خواهد کرد بلکه همچنین نگرانی بیش از پیش کره جنوبی در ارتباط با بیتوجهی آمریکا به دغدغهها و ملاحظات امنیتی کره جنوبی را نیز باعث شده است. در همین رابطه نیز رئیس جمهور کره جنوبی در بخش هایی از سخنان خود به مناسبت سال نو میلادی و در نقد ضمنی سیاست های امریکا و عدم همراهی کامل این کشور بیان داشت که اگر کره شمالی گامهای عملی برای خلع سلاح و غیرهستهای شدن را برداشته است باید امریکا و جامعه بین الملل نیز باید گامهای مشابه را برداشته و کاهش تحریم ها علیه این کشور را انجام داد. شاید به همین دلیل باشد که پمپئو وزیر خارجه امریکا در ملاقات با وزیر امور خارجه کره جنوبی در فیلادلفیا بیان میدارد که آمریکا هماهنگی بیشتری با کره جنوبی برای ارائه هرگونه پاسخ به کره شمالی انجام خواهد داد و دو کشور همکاری های خود در تحقق و پیشبرد اهداف استراتژی ایندو- پاسفیک را افزایش خواهند داد.
آنچه مشخص است روابط آمریکا و کره شمالی در یکی از حساسترین دوران روابط خود در چند دهه گذشته قرار گرفته است؛ هر چه زمان به جلوتر میرود، امکان تبدیل کره شمالی به یک "قطب" در مجموعه امنیتی شرق آسیا، قطبی که واجد توان و ظرفیت لازم برای "تعریفکنندگی" معادلات و نظم امنیتی منطقه را در کنار بازیگرانی مانند چین، ژاپن و کره جنوبی برخوردار است، بیشتر میشود. رسیدن کره شمالی به این جایگاه میتواند ساختار توزیع قدرت منطقهای را به گونهای دچار تغییر و تحول کند که هم ظرفیتهای جدیدی در اختیار این کشور و همچنین اتحاد آن با چین به خصوص در منطقه و در رقابت با آمریکا و بازیگران متحد آمریکا در منطقه قرار دهد و هم آمریکاییها را وادار به بازتعریف روابط امنیتی خود در مجموعه امنیتی شرق آسیا خواهد کرد. به همین دلیل باید گفت که هم مجموعه امنیتی شرق آسیا و هم آمریکا در آینده نزدیک با انتخابهای استراتژیک دشواری در ارتباط با مسئله و بحران شبه جزیره کره مواجه خواهند بود. انتخابهای دشواری که جهت آن هرگونه که باشد، تعمیق و افزایش حجم رقابتهای استراتژیک در این منطقه را بیش از گذشته خواهد کرد.
در هر حال هنوز راه طولانی و پر پیچ و خمی پیش روی چگونگی حل و فصل بحران در شبه جزیره کره است و بر اساس روندهای فعلی نیز نمیتوان چشم انداز مثبتی برای حل آن حداقل تا پایان دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ پیش بینی کرد چراکه اولا روابط دو کشور در حال حاضر دچار کسری گسترده اعتماد استراتژیک است و احیا و بازسازی این اعتماد به آسانی امکان پذیر نیست. مگر اینکه امریکا بخواهد گامهای واقعی بزرگی برای حل آن بردارد که نشانهای از این مسئله هم وجود ندارد. دوم آنکه گسترش بی اعتمادی میان دو کشور، کره شمالی را در رها کردن توانمندیها و سرمایههای استراتژیک هستهای و موشکی خود با تردید قابل توجهی روبهرو کرده و تحولات جدید نظم منطقهای و بینالمللی و به خصوص افزایش استفاده آمریکا از "سیاست اجبار " برای حل معضلات امنیتی خود هم نمیتواند چنین گزینهای را در غیاب وجود ضمانتهای امنیتی قوی و چشمگیر، به یک گزینه و انتخاب عقلانی بریا کره شمالی تبدیل کند و سوم اینکه سیاست در آمریکا به آرامی در حال ورود به دوره و شرایط انتخاباتی است و طبیعتا با چنین فرصت و زمان محدودی نمیتوان یکی از پیچیدهترین بحرانهای باقی مانده از زمان جنگ سرد تا کنون یعنی بحران در شبه جزیره کره را آنگونه که باید و شاید حل و فصل کرد. اگر به این سه گزینه، ورود روابط چین و امریکا به دوره "رقابت استراتژیک فراگیر" و عدم تمایل چین برای از دست دادن سرمایههای راهبردی خود در منطقه شرق آسیا را هم اضافه کنیم، آنگاه پیچیدگی آینده این روابط بیش از گذشته خواهد شد. به همین جهت سال 2020 را میتوان سال "پروندههای باز و دشوار" برای آمریکا دانست.
نظر شما :