ایران نباید بگذارد اروپا در جبهه عربستان، آمریکا و اسرائیل قرار گیرد
چرایی اقدام اروپا به فعال کردن سازوکار حل اختلافات برجامی در وضعیت حساس کنونی
گفت و گو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – دیروز سه شنبه تروئیکای اروپایی حاضر در برجام (آلمان، فرانسه و انگلستان) با انتشار بیانیهای مشترک از فعال کردن روند حل اختلاف در برجام به دلیل آنچه "نقض توافق از سوی ایران" عنوان کردند، خبر دادند. اگر چه برلین، پاریس و لندن در بیانیه دیروز خود صراحتا بیان داشتند که به کارزار فشار حداکثری دولت آمریکا علیه ایران نمیپیوندند، اما در سایه اختلافات عمیق اروپا و ایران پیرامون سطح انتظارات آیا در نهایت روند حل اختلاف در برجام به فعال شدن مکانیسم ماشه خواهد انجامید؟ چرا سه کشور اروپایی حاضر در برجام در شرایط حساس کنونی، بعد از ترور سردار سلیمانی اقدام به فعال کردن سازوکار حل اختلافات برجامی کردند؟! دیپلماسی ایرانی پاسخ به این سوالات و پرسش هایی از این دست را در گفت وگویی با علی بیگدلی، استاد دانشگاه شهید بهشتی و کارشناس مسائل اروپا و آمریکا پی گرفته است که در ادامه میخوانید:
سه کشور اروپایی حاضر در برجام (آلمان، فرانسه و انگلستان) دیروز، سه شنبه در یک بیانیه مشترک از فعال کردن مکانیسم حل و فصل اختلافات در برجام به دلیل آنچه "نقض توافق از سوی ایران" خوانده شد، سخن گفتند. از نگاه شما چرا برلین، پاریس و لندن در شرایط کنونی حساس منطقه دست به فعال کردن مکانیسم حل و فصل اختلافات در برجام زدند؟
اتفاقا به نظر من تحولاتی که نه تنها در چند هفته اخیر به واسطه اقدام ایالات متحده آمریکا در ترور سردار سلیمانی، بلکه پیش از آن سبب شده است که شرایط به اینجا کشیده شود که سه کشور اروپایی حاضر در برجام به فکر فعال کردن مکانیسم حل و فصل اختلافات موجود در بند ۳۶ برجام بیفتد. اگر به اولین روزهای ماه اکتبر در سال گذشته میلادی رجوع کنیم شاهد شکل گیری اعتراضات گسترده و بیسابقه مردم عراق نسبت به ناکارآمدی دولت مرکزی بغداد بودیم که در نهایت به استعفای عادل عبدالمهدی، نخست وزیر این کشور انجامید و دامنه این اعتراضات به لبنان و استعفای سعد حریری، همتای لبنانی عادل عبدالمهدی کشیده شد، کما اینکه با اعتراضات مردمی که در آبان ماه در ایران شکل گرفت، شاهد بودیم که خاورمیانه و به خصوص کشورهای حوزه نفوذ جمهوری اسلامی ایران دچار تحولات جدی و شگرفی شدند؛ تحولاتی که سیگنال های پرمعنی را برای واشنگتن، ریاض و تل آویو ارسال کرد.
اتفاقا این مسائل و سیگنال ها سبب شد که دامنه آن به ترور سردار سلیمانی و بعد از آن حمله موشکی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به پایگاه های نیروهای نظامی آمریکا در عراق کشیده شود. در این بستر حساس بعد از تحولاتی که اجمالا مطرح شد، جمهوری اسلامی ایران گام پنجم و نهایی خود را عملیاتی کرد و رسماً عنوان کرد که نه در راستای مفاد برجامی، بلکه بر اساس نیاز خود فعالیت های صلح آمیز هستهایش را گسترش و توسعه خواهد داد و هیچ گونه محدودیتی برای خود قائل نیست. مجموعه این شرایط به جایی رسید که اروپایی ها بعد از ۵ گام انفعال و مدارا کردن با ایران، نهایتا به این باور برسند که اکنون هیچ راهی وجود ندارد مگر این که جمهوری اسلامی ایران را به عقب نشینی از اقدامات انجام شده ذیل گام های کاهش تعهدت برجامی وادار کند. البته منظور من این نیست که اروپاییها میخواهند تمام گام های کاهش تعهدات برجامی به قبل از ۱۸ اردیبهشت سال جاری باز گردد، بلکه در شرایط حساس و رادیکال سیاسی و دیپلماتیک کنونی اروپا می داند این امر از جانب ایران محقق نخواهد شد. لذا این سه کشور اروپایی حاضر در برجام سعی دارند جمهوری اسلامی ایران را به حداقل هایی در بازگشت از پروسه کاهش تعهدات برجامی برساند.
البته با توجه به وضعیت نامناسب اقتصادی و معیشتی داخلی و همچنین وضعیت بودجه ای که دولت برای سال آینده به مجلس تقدیم کرده است، کدهایی را به غرب ارسال کرد که اکنون وضعیت داخلی ایران، آن هم در آستانه انتخابات مجلس شورای اسلامی نیز چندان مساعد نیست. بنابراین اروپا سعی کرده است در این شرایط حساس که ایران در چندین مسئله با محوریت تبعات ترور سردار سلیمانی، سقوط هواپیمای اوکراینی، دروغ گویی و پنهان کاری در علل ساقط کردن هواپیمای مذکور، حمله موشکی به پایگاههای آمریکا در عراق و موضوعات مشابه به صورت همزمان درگیر است، شرایط را برای فشار بر جمهوری اسلامی ایران وارد کند. چون به باور اروپاییها در حال حاضر تهران روی یک پرونده خاص تمرکز ندارد، بنابراین می توان با درگیر کردن ایران در موضوع سازوکار حل اختلافات ایران را وادار به عقب نشینی کرد.
اما نکته بسیار مهم وجود تناقض در رفتار و مواضع اروپایی هاست. چون از یک سو دومینیک راب، وزیر امور خارجه انگلستان، هایکو ماس، وزیر امور خارجه آلمان و همچنین جوزف بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا حتی بعد از انتشار بیانیه دیروز سه شنبه مبنی بر فعال کردن مکانیسم حل و فصل اختلافات از لزوم حفظ و تداوم توافق هستهای سخن میگویند و صراحتا عنوان میکنند تنها از طریق برجام است که میتوان رفتارهای ایران و فعالیتهای صلحآمیز هستهای این کشور را کنترل کرد، اما در آن سو و در عمل خواهان فعال کردن مکانیسم و سازوکار حل اختلافات برجام هستند. تحلیل شما از این مواضع متناقض چیست؟ آیا یک بازی سیاسی از جانب اروپا در حال اجراء است؟
نکته مهمی که در این میان نباید فراموش کرد این است که اساساً اقدام سه کشور آلمان، فرانسه و انگلستان برای فعال کردن مکانیسم حل و فصل اختلافات به معنای فعال شدن مکانیسم ماشه، بازگشت قطعنامهها و خروج این کشورها از برجام تلقی نمی شود، بلکه اروپایی ها می خواهند یک سیاست تنبیهی را در قبال تهران به دلیل اقداماتش در راستای سیاست کاهش تعهدات برجامی اعمال کنند تا ایران از این سیاست ها عقب نشینی کند. اما سوال شما به گونه ای مطرح شده که گویا سه کشور حاضر در برجام با فعال کردن سازوکار حل اختلافات در برجام به دنبال خروج از توافق هسته ای هستند. نه این گونه نیست.
ولی نهایتا این سازوکار منجر به فعال شدن مکانیبسم ماشه می شود؛ نه؟ آیا سه کشور اروپایی در منتهی الیه نگاه خود به دنبال این مسئله (فعال شدن مکانیسم ماشه) نیستند؟ اینجا است که این مواضع مقامات اروپایی یک تناقض ایجاد می کند.
همانگونه که گفتم شرایط و تحولات چند هفته اخیر بعد از ترور سردار سلیمانی و حمله موشکی جمهوری اسلامی ایران به پایگاه های نیروهای نظامی آمریکا در ایران، شرایط را به سمتی برد که تهران یک گام بسیار تند را در برجام به عنوان گام نهایی انتخاب کرد. اگرچه من معتقدم کماکان ایران با اعلام گام پنجم و نهایی خود در کاهش تعهدات برجامی از توافق هستهای خارج نشده، اما برای اروپایی ها به هیچ وجه قابل قبول نیست که ایران، ذیل گام نهایی خود عنوان کند دیگر هیچ گونه محدودیتی را طبق مفاد مندرج در برجام برای خود در خصوص فعالیتهای صلحآمیز هستهای متصور نیست و بر اساس نیازهای خود است که فعالیت های مدنظر را گسترش و توسعه خواهد داد. بنابراین به نظر من تمام مواضع سران و مقامات اروپایی با عملکرد آنها تناقض ندارد، بلکه در یک راستا و به منظور این است که جمهوری اسلامی ایران از برخی گام های خود در کاهش تعهدات برجامی عقب نشینی کند تا بتوان برجام را حفظ کرد. البته تمام این مسائل و دیدگاه ها از نگاه کشورهای اروپایی به برجام قابل توجیه است، در صورتی که نگاه طرف ایرانی به تحولات کنونی به شدت متفاوت از اروپایی هاست.
اما در این میان تناقض مهم دیگری وجود دارد. از یک سو بوریس جانسون، نخست وزیر انگلستان صراحتاً از جایگزینی طرح مدنظر دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا به جای برجام سخن میگوید و در این راستا به نظر می رسد که با محوریت لندن سه کشور آلمان، فرانسه و انگلستان دست به فعال کردن سازوکار حل اختلافات در برجام زده اند و در آن سو برخی اخبار از رد درخواست واشنگتن توسط برلین و پاریس مبنی بر خروج از برجام حکایت دارد. این تناقض از نگاه شما چگونه ارزیابی می شود؟ آیا میان انگلستان با آلمان و فرانسه در خصوص برجام شکاف و گسلی وجود دارد؟
بگذارید از سوال آخر شما شروع کنم. من در مصاحبه های پیشین با دیپلماسی ایرانی عنوان کردم که انگلستان به خصوص بعد از پیروزی جانسون و آماده شدن لندن برای خروج از اتحادیه اروپا به ناچار شرایطی را برای خود رقم زده است که تنها میتواند به دونالد ترامپ و ایالات متحده آمریکا تکیه کند. در این وضعیت یقیناً فاصله و گسل جدی سیاسی و دیپلماتیک میان انگلستان با دیگر مقامات اروپایی شکل خواهد گرفت. بدیهی است که جانسون به عنوان نخست وزیر انگلستان به موازات پررنگ کردن این گسل، مواضعی نزدیک به دونالد ترامپ در خصوص نقد به توافق هستهای و لزوم بازبینی در آن را داشته باشد، کما اینکه بوریس جانسون در همان ملاقات با آقای روحانی در سازمان ملل سعی داشت که رئیس جمهور ایران را وارد میدان گفت وگو با دونالد ترامپ کند. خود این مسائل نشان می دهد که اکنون لندن به طور کامل در مسیر مد نظر واشنگتن و کاخ سفید قدم برمیدارد. برعکس پاریس و برلین که سعی دارند ضمن حفظ مناسبات با آمریکا، یک حداقلهایی از استقلال سیاسی را از خود به نمایش بگذارند. البته در این میان برخی اتفاقات مانند دستگیری موقت راب مک ایر، سفیر انگلستان در ایران در جریان اعتراضات شنبه هفته جاری که موجی از انتقادات مقامکات انگلیسی و حتی اروپایی را به دنبال داشت، باعث شده است که اکنون انگلستان بیش از پیش مواضعی نزدیک به مواضع ایالات متحده آمریکا در خصوص انتقاد به اقدامات و رفتارهای جمهوری اسلامی ایران در منطقه و برجام داشته باشد.
البته این را هم باید یادآور بود که اکنون کشورهای اروپایی حتی انگلستان هم بر این واقعیت اشراف دارند که اگر در نهایت برجام از بین برود، دامنه تبعات سوء سیاسی، دیپلماتیک و بهخصوص امنیتی آن میتواند شرایط نامطلوبی را برای اروپاییها رقم بزند. بنابراین لندن، پاریس و برلین به عنوان اعضای اروپایی حاضر در برجام اکنون سعی کرده اند به جای نشان دادن یک رفتار منفعل در سایه گام های پیشین یک اقدام عملیاتی را در دستور کار قرار دهند تا حداقل ایران قدری از مواضع خود در خصوص گام های کاهش تعهدات برجامی عقببنشینی کند.
در تقابل با گفته شما به نظر نمی رسد که در نهایت این سازوکار حل اختلافات در برجام بتواند به یک راه حل مشترک برای تحقق منافع سه کشور اروپایی حاضر در توافق هسته ای بینجامد. چرا که اگر چه جمهوری اسلامی ایران عنوان کرده تمامی گام های کاهش تعهدات برجامی برگشت پذیر است، اما بازگشت از اقدامات انجام شده در خصوص گام های کاهش تعهدات برجامی را منوط به اجرای یازده شرط اروپایی ها بعد از خروج دونالد ترامپ از برجام کرده که در صدر آنها مسئله فروش نفت و انجام فعالیت های بانکی کرده است، در صورتی که این دو پیش شرط مد نظر جمهوری اسلامی ایران از مهمترین تحریمهای ایالات متحده آمریکا به شمار می روند. لذا اروپا بارها به صراحت، هم در مواضع خود و هم در عمل ثابت کرده است که توان محقق کردن این شروط جمهوری اسلامی ایران را ندارد. این در حالی است که اروپاییها، نه تنها به هیچ کدام از تعهداتشان عمل نکرده اند و به نظر نمی رسد که بتوانند حتی سازوکار مالی مدنظر خود موسوم به اینستکس را بدون چراغ سبز ایالات متحده آمریکا فعال کنند، چه رسد به عملیاتی کردن آن دو پیش شرط ایران، حتی خواهان آن هستند که تهران بدون هیچ پیش شرطی از گام های کاهش تعهدات برجامی خود باز گردد. آیا در سایه چنین گسل بزرگی که به نظر نمی رسد قابل حل و فصل باشد در نهایت مکانیسم ماشه فعال نخواهد شد که به مرگ برجام خواهد انجامید؟
اولا این که مکانیسم حل اختلاف پیش بینی شده در برجام یک سازوکار طولانی مدت و زمان بر است، لذا اروپا سعی می کند در جریان این پروسه فشار خود را بر ایران وارد کند که به فعال کردن مکانیسم ماشه نرسد، بلکه در جریان این سازوکار تهران را واردار به عقب نشینی کند. چون مکانیسم حل اختلاف پیش بینی شده در برجام این گونه عمل می کند که اگر یکی از طرفهای برجام به این جمعبندی برسد که طرف دیگر یعنی ایران به تعهدات ذکر شده در این توافق پایبند نیست، میتواند به کمیسیون مشترک شکایت کند. این کمیسیون، در چارچوب برجام و برای نظارت بر حسن اجرای این توافق تاسیس شده است. این کمیسیون در گام اول در سطح مدیران ارشد سیاسی به این شکایت رسیدگی خواهد شد. در صورتی که طی 15 روز کمیسیون مربوطه در این سطح به نتیجهای نرسند، این مدت می تواند با اجماع اعضا به طور متناوب تمدید شود. اما اگر طرف ها به تمدید حل اختلافات از طریق این کمیسیون در این سطح (مدیران ارشد سیاسی) تن ندادند، در مرحله بعد موضوع می تواند به جلسه کمیسیون مشترک برجام در سطح وزیران ارجاع داده شود. کمیسیون در سطح وزراء نیز می تواند با اجماع همه اعضا در دوره های ممتد تمدید شود. اما اگر این مدت هم تمدید نشد و نهایتا ظرف ۳۵ روز، شکایت آن گونه که شاکی میخواهد حل نشود، طرف شاکی یعنی کشورهای اروپایی عضو برجام میتوانند موضوع حل نشده را به عنوان دلیلی برای توقف اجرای تعهدات برجام در نظر بگیرند و مسئله را به شورای امنیت سازمان ملل اطلاع دهد که موضوع از نظر این کشور حل نشده، متضمن عدم اجرای چشمگیر است. پس از آن، شورای امنیت ۳۰ روز وقت دارد تا درباره استمرار تعلیق تحریمها یا بازگرداندن آنها قطعنامه صادر کند. اگر در این مدت، شورای امنیت نتواند در این خصوص قطعنامه صادر کند، تمام تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل که قبل از برجام برقرار شده بودند، به طور اتوماتیک بازمیگردند. به این سازوکار، مکانیسم ماشه (Snapback) یا بازگشت سریع تحریمها هم میگویند.
دوم این که اگر پیرو نکته شما اختلافات و سطح انتظارات میان جمهوری اسلامی ایران با اروپایی ها در عمل به تعهداتشان به قدری زیاد است که احتمال دارد حتی در این روند پیچیده و زمان بر قابل حل و فصل نباشد و نهایتا مکانیسم ماشه علیه ایران فعال شود. این یک واقعیت و یک احتمال است. چون یقیناً اروپا میان ایران و ایالات متحده آمریکا در مسیر تهران قرار نخواهد گرفت. البته باید اذعان کرد که احتمال سیاسی شدن پرونده ایران با برخی فشارهای ایالات متحده آمریکا، اسرائیل، عربستان سعودی و امارات متحده عربی در جریان رسیدگی به اختلافات فی مابین ایران و سه کشور اروپایی وجود دارد تا در نهایت اروپایی ها به سمت فعال شدن مکانیسم ماشه و بازگشت قطعنامهها پیش روند. اما فعلاً و در کوتاه مدت باید این احتمال را داد که جمهوری اسلامی ایران و اروپا باید به فکر رسیدن به یک توافق جدید به منظور حفظ و تداوم برجام باشند. در این راستا من باز هم تکیه کلام خود در مصاحبه های پیشین را تکرار میکنم که جمهوری اسلامی ایران نباید به هیچ وجه اجازه بدهد که سه کشور اروپایی آلمان، فرانسه، انگلستان و اتحادیه اروپا در جبهه ایالات متحده آمریکا، رژیم صهیونیستی، عربستان سعودی و امارات متحده عربی قرار بگیرد. چراکه در آن صورت دیگر بستر و فضای لازم برای ایجاد اجماع جهانی علیه جمهوری اسلامی ایران وجود خواهد داشت و زمینه برای ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت و تبعات منفی و سوء آن شکل خواهد گرفت. لذا ما باید در فرصت های پیش رو نگذاریم که گسل ما با کشورهای اروپایی روز به روز بیشتر شود. اما متاسفانه با توجه به مواضع مقامات سیاسی و دیپلماتیک ما و همچنین رفتار و مواضع اروپایی ها، شرایط نشان می دهد که کورسوی امیدی برای رسیدن به توافق در کوتاه مدت وجود ندارد.
در روزهای پایانی دی ماه و ورود به ماه بهمن، پایان موعد برای تصویب دو کنوانسیون CFT و پالرمو به عنوان دو لایحه باقیمانده FATF هستیم. با توجه به اینکه شرایط سیاسی، اجتماعی، امنیتی و دیپلماتیک بعد از ترور سردار سلیمانی به قدری رادیکال شده که احتمالا تصویب این کنوانسیون ها از جانب مسئولین جمهوری اسلامی ایران منتفی است، قرار گرفتن ایران در لیست سیاه گروه اقدام مالی به موازات تحولات کنونی و نیز درخواست سه کشور اروپایی برای فعال کردن سازوکار اختلافات برجامی میتواند چه آیندهای را برای کشور رقم بزند؟
همانگونه که من در پاسخ به سوالات قبلی به آن اشاره کردم اکنون اروپاییها به این باور و ارزیابی رسیده اند که چون بعد از ترور سردار سلیمانی، ایران در چندین پرونده درگیر شده است و همچنین به واسطه وقوع برخی اعتراضات مردمی طی روزها و هفته های اخیر در شرایط نابه سامان داخلی به سر می برد، می تواند فشارهای خود را برای بازگشت ایران از سیاست کاهش تعهدات برجامی صورت دهد. در این راستا مسئله بازگشت ایران به لیست سیاه گروه اقدام مالی نیز می تواند تهران را در یک پرونده دیگر درگیر کند و به این صورت فشارها بر ایران افزایش پیدا کند. اتفاقا اروپایی ها اکنون به این باور رسیده اند که چون تصویب این دو لایحه بعد از ترور سردار سلیمانی از دستور کار جمهوری اسلامی ایران خارج شده و احتمالاً در بهمن ماه تهران با گروه اقدام مالی یک چالش حقوقی خواهد داشت، سعی کرده است در این روزها سازوکار حل اختلاف برجام را فعال کند تا این مسائل در دل همدیگر یک سینرژی برای فشار بر ایران ایجاد کند.
نظر شما :