اروپا با تهدید خروج از برجام به دنبال تعدیل مواضع ایران بر سر توان موشکی و دیپلماسی منطقه ای
گام چهارم تیر خلاص تهران به برجام خواهد بود؟!
گفت و گو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – بعد از اقدام سه کشور اروپایی آلمان، فرانسه و انگلستان در انتشار بیانیه مشترکی در خصوص طرح اتهام علیه جمهوری اسلامی ایران در حمله به تاسیسات نفتی آرامکوی عربستان سعودی اخیراً اتحادیه اروپا نیز تهران را تهدید به خروج از برجام، همزمان با عملیاتی شدن گام چهارم تعهدات برجامی ایران کرده است. هر چند که دولت و دستگاه سیاست خارجی از این مسئله به عنوان ناامیدی و تغییر موضع قاره سبز در قبال توافق هسته ای یاد نمی کنند، اما بسیاری از کارشناسان امر بر این باورند که این دست مواضع اخیر اروپایی ها به معنای مرگ برجام است. دیپلماسی ایرانی در گفت و گویی با احد رضائیان قیه باشی، پژوهشگر پسادکترای آینده پژوهی دانشگاه تهران و کارشناس مسائل بینالملل به بررسی و واکاوی بیشتر این مسئله پرداخته است که در ادامه می خوانید:
اتحادیه اروپا اخیرا با ارسال پیامی خصوصی به تهران هشدار داده است در صورت تداوم روند کاهش تعهدات ایران ذیل برجام، این اتحادیه چارهای جز خروج از توافق مذکور همزمان با گام چهارم در کاهش تعهدات هسته ای ایران نخواهد داشت. با توجه به اینکه آلمان، فرانسه و انگلستان پیش از این با انتشار بیانیه ای مشترک، جمهوری اسلامی ایران را عامل حمله به تاسیسات نفتی آرامکوی عربستان سعودی معرفی کردند و در ادامه خواستار انجام مذاکرات طولانی مدت با تهران در خصوص مسائلی مانند توان موشکی و دیپلماسی منطقه ای شدند، آیا می توان در مجموع به این نتیجه رسید که اکنون اروپایی ها با این دست مواضع رسما فکر خروج از برجام هستند؟ اگر این تغییر موضع وجود دارد، دلایل آن ناشی از چیست؟
ببینید شرایط منطقه بعد از حمله به تاسیسات نفتی آرامکوی عربستان سعودی از نگاه اروپا و ایالات متحده آمریکا البته با فشار برخی از کشورهای عربی به سمت امنیتی شدن سوق داده شد. از طرف دیگر با توجه به فضا سازی سنگینی که علیه جمهوری اسلامی ایران در دستور کار بود تمام تلاش ها و تحرکات دیپلماتیک فرانسه و مواضع حمایتی مکرون از ایران به عنوان کانون تحرکات اروپایی ها تضعیف شد و تحت الشعاع حمله به تاسیسات نفتی عربستان قرار گرفت.
به باور من تلاش های دیپلماتیک مکرون برای میانجیگری در روابط ایران و ایالات متحده آمریکا تا قبل از حمله به تاسیسات نفتی عربستان سعودی در یک فضای مناسب تر و بسیار سخت در حال پیگیری بود و آورده های دیپلماتیک مناسبی برای پاریس در بر داشت، اما بعد از حمله به تاسیسات نفتی عربستان و پروژه اتهام پراکنی به جمهوری اسلامی از طرف برخی از شخصیتها و مقامات سعودی و آمریکایی تلاشهای مکرون مورد انتقاد جدی قرار گرفت. به گونه ای که شخصیت رئیس جمهوری فرانسه و اروپایی ها زیر سوال رفت که به چه دلیل قاره سبز از یک کشور تروریست حمایت می کند. به همین دلیل امانوئل مکرون و به تبع آن دو کشور آلمان و انگلستان نیز دست به یک تغییر موضع راهبردی در قبال ایران زدند.
در سایه این تغییر اکنون اروپا سعی دارد تا به موازات فشارهای ایالات متحده آمریکا از ناحیه اروپا نیز این فشارها را به ایران تحمیل کند. چون قاره سبز اکنون این تحلیل را دارد که اگر به موازات فشارهای ایالات متحده آمریکا بتواند فشارهای خود را وارد کند، ایران دست به تغییر مواضع خواهد زد. اما در مجموع من بر این باورم که اقدام اروپا در انتشار بیانیه مشترک مبنی بر طرح اتهام علیه ایران در حمله به تاسیسات نفتی آرامکوی عربستان سعودی و نیز ارسال پیام به تهران و تهدید به خروج از برجام، نه با محوریت توافق هستهای، بلکه با هدف محدود کردن اقدامات و توان ایران در منطقه خاورمیانه است.
به هر حال پیش از این اروپایی ها ثابت کردهاند که در خصوص مسئله برجام و پرونده هسته ای با چالش و مشکل جدی روبه رو نیستندو از هز تلاشی برای حفظ آن دریغ نمی کنند. اما مسئله قاره سبز با ایران به توان موشکی و دفاعی و نیز دیپلماسی منطقهای جمهوری اسلامی ایران باز می گردد و در این راستا همواره سعی داشته است برای تحقق تعهدات برجامی خود پیش شرطی مانند تعدیل نگاه و عقب نشینی ایران از توان موشکی و دیپلماسی منطقه ای را در دستور کار قرار دهد. پس با فضاسازی رسانه ای اروپا سعی دارد به نام خروج از برجام ایران را وادار به تعدیل مواضع خود در رابطه با توان موشکی و دیپلماسی منطقه ای کند.
پیرو نکته شما اگر تغییر ماضع اروپا، نه به واسطه برجام بلکه به دلیل توان موشکی و دیپلماسی منطقه ای است آیا طرح دولت موسوم به "صلح هرمز" که آقای روحانی در سخنرانی مجمع عمومی سازمان ملل از آن به منظور ایجاد ائتلاف منطقه ای برای افزایش امنیت مشترک کشورهای خاورمیانه رونمایی کرد می تواند به تلطیف شرایط کنونی و تعدیل نگاه اروپایی ها در خصوص توان موشکی و دیپلماسی منطقه ای ایران در سایه عملیاتی شدن آن بینجامد، آن هم در شرایطی که بعد از حمله به تاسیسات آرامکوی عربستان سعودی رسماً ریاض و ابوظبی به ائتلاف نظامی در تنگه هرمز پیوسته اند و عملاً شرایط برای پیگیری هر گونه طرح در خصوص صلح بی نتیجه است؟ با توجه به اینکه پیش از این محمد جواد ظریف در دولت یازدهم از طرح ابتکاری خود برای شکل دادن به معاهده جمعی میان ایران و کشورهای خاورمیانه چیزی شبیه به معاهده هلسینکی سخن گفت و اخیرا نیز از آمادگی برای امضای پیمان عدم تجاوز پرده برداشت چه آینده ای برای این طرح روحانی می توان متصور بود؟
در راستای نکاتی که به آن اشاره داشتید من هم معتقدم که اساساً طرح آقای روحانی نمیتواند در شرایط کنونی چندان موثر باشد و به تعدیل مواضع اروپاییها بینجامد. چنانی که تا به اکنون واکنش مثبتی از طرف هیچ کدام از کشورهای منطقه و فرامنطقه به طور جدی در خصوص اجرایی شدن آن نیز مطرح نشده است. البته این نکته را هم نباید فراموش کرد که اکنون وضعیت منطقه بعد از حمله به تاسیسات نفتی آرامکوی عربستان به شدت متفاوت از گذشته است و فضا در یک حالت امنیتی و سیاسی پررنگی پی گرفته می شود. پس طرح های این چنینی نمی تواند کارایی و اثر مثبتی را مطابق با اهداف دولت در پی داشته باشد. البته علاوه بر موج ایران هراسی کشورهای حاشیه خلیج فارس با محوریت عربستان سعودی، امارات متحده عربی و بحرین با حمایت اسرائیل و ایالات متحده آمریکا شرایط به گونه ای پیش رفته که اکنون اروپاییها نیز تنها راه حل تعدیل تنش و تخاصم کنونی را عقب نشینی ایران از توان موشکی و دیپلماسی منطقهای تعبیر و تفسیر می کنند. لذا این بازیگران به دنبال حل مناقشه از نگاه جمهوری اسلامی ایران نیستند. بلکه تمامی بازیگران سعی دارند با اعمال تحریمها، ایجاد یک فضای قهری علیه تهران و انزوای ایران در منطقه، شرایط مد نظر خود را به ما تحمیل کند.
فارغ از نگاه بیرونی دیالکتیک جریان های داخلی با این طرح دولت (صلح هرمز) چه خواهد بود؟ چه تضمینی وجود دارد که این طرح آقای روحانی سرنوشتی مشابه با طرح گفت و گوی تمدن های سید محمد خاتمی پیدا نکند؟
من معتقدم که طرح آقای روحانی سرنوشتی به مراتب بدتر از طرح گفت وگوی تمدن های آقای خاتمی پیدا خواهد کرد. چرا که طرح گفت وگوی آقای سید محمد خاتمی در همان دوران سبب شد که گفتمان جهانی با محوریت صلح در مناسبات بین المللی ایجاد شود و در داخل هم با حمایت بخشی از جامعه و تبیین نگاه برخی از استراتژیست ها برای تشریح این طرح توانست لحن جدیدی در ادبیات سیاسی و دیپلماتیک جمهوری اسیلامی ایران شکل بگیرد. این در حالی است که این طرح آقای روحانی نه تنها در جامعه جهانی که حتی در داخل نیز با استقبال چندان زیادی مواجه نشده و حتی جریانهای سیاسی همسو با دولت نیز به دنبال تبلیغ، تشریح و تبیین این طرح نیستند. لذا معتقدم که این طرح نمی تواند در داخل نیز اثرگذار باشد.
به هر حال شرایط سیاسی و دیپلماتیک در منطقه و نیز شرایط داخلی از اثرگذاری مثبت این دست طرح ها کاسته است. چون واقعیت این است که اکنون فضای تنش و تخاصم پررنگ تر از گذشته است و هر کدام از طرفین اقدام در برابر اقدام و واکنش در برابر واکنش را در دستور کار دارند. یقینا چنین فضایی در حوزه سیاست خارجی و دیپلماسی می تواند بر لحن و ادبیات گفتمان سیاسی داخلی نیز اثر گذار باشد و نگاه معتدل و مذاکره طلب از هر طیف و جریان سیاسی را به محاق و حاشیه ببرد. کما این که دولت و تیم امور خارجه نیز به واسطه فضای رادیکال بین المللی که به آن اشاره داشتم که بعد از خروج ترامپ از برجام هم روز به روز در حال اوج گیری است، به ناچار برای در امان بودن از فضای تند داخل دست به مواضع دیگری مطابق نظر گروه های فشار در داخل زده است. این فضا تنها زمانی تغییر پیدا خواهد کرد که بستر تنش به اوج خود نزدیک شود. لذا طرفین برای حفظ منافع حداقلی خود دست به یک تعدیل نگاه خواهند زد. اما اکنون فضای تنش به آن نقطه انفجاری نرسیده است.
مقام معظم رهبری اخیرا در سخنانی به صراحت عنوان داشتند که جمهوری اسلامی ایران باید گام های خود را در کاهش تعهدات برجامی تا رسیدن به هدف غایی ادامه دهد و این بدان معناست که تهران یقیناً گام چهارم را هم بدون در نظر داشتن مواضع اروپایی ها مطابق با سه گام پیشین بر خواهد داشت. با این تفاسیر سناریوهای پیش رو در آن سو برای آلمان، فرانسه و انگلستان چه خواهد بود؛ آیا تهدید اروپاییها عملی خواهد شد و یا در حد یک بلوف سیاسی باقی خواهد ماند؟
همان گونه که در مصاحبه های پیشین با دیپلماسی ایرانی اشاره داشتم اروپایی ها از همان یک سال گذشته و بعد از خروج ایالات متحده آمریکا از برجام در قالب مذاکره 1+4 با ایران این برنامه ریزی را برای خود داشته اند که پس از وقت کشی و تعلل در انجام تعهدات برجامیشان، در نهایت شرایط را به سمت و سویی پیش ببرند که عاقبت، نه اروپایی ها که جمهوری اسلامی ایران را عامل اصلی مرگ برجام معرفی کنند. کما این که تلاش هایی هم در این رابطه صورت گرفت و سعی شد تهران را به سمت مذاکره با آمریکا ببرند تا آن را کلید حل مشکلات معرفی کنند، اما پاسخ "نه" تهران همان چیزی بود که اروپا می خواست تا ایران را مقصر مرگ برجام نشان دهد و به این واسطه عملاً شرایط را بهگونهای جلوه دهد که علاوه بر پاسخ منفی به مذاکره با کاخ سفید، اقدامات مخرب تهران در دیگر حوزه ها مانند توان موشکی و دیپلماسی منطقه ای سبب شده است که برجام نیز تحت الشعاع قرار گیرد.
پیر واین نکات حمله به تاسیسات نفتی آرامکوی عربستان سعودی این فرصت مغتنم را در اختیار اروپایی ها قرار داد تا این نقشه خود را که از همان یک سال پیش با آغاز مذاکرات ایران و 1+4 شروع شد را عملیاتی کنند. لذا اکنون که اروپا به این نقطه مدنظر خود رسیده اند در تلاشند یک بازی دوگانه را با تهدید اخیرشان علیه ایران در دستور کار قرار دهند. یعنی از یک طرف می تواند این تهدید جنبه عملیاتی پیدا کند و از طرف دیگر از آن به عنوان ابزار فشاری علیه جمهوری اسلامی ایران به منظور تعدیل مواضع تهران در توان موشکی و دیپلماسی منطقه ای مورد استفاده قرار گیرد، ولو اینکه این تغییر و تعدیل نگاه ایران بسیار اندک باشد.
در پاسخ به قسمت دوم سوال شما باید بگویم که حتی اگر سه کشور آلمان، فرانسه و انگلستان از برجام خارج شوند عملاً نمی توان گفت که توافق هسته ای مرده است، مادامی که دو کشور چین و روسیه طبق قطعنامه ۲۲۳۱ کماکان به آن متعهد هستند می توان آن را یک توافق قابل اعتبار حقوقی ارزیابی کرد، علیرغم اینکه بازخوردها و دستاوردهای اقتصادی و تجاری آن برای ایران از بین رفته است.
برخی از کارشناسان معتقدند که شدت و یا ضعف اقدامات و انتخاب های ایران در گام چهارم کاهش تعهدات برجامی میتواند در ماندگاری و یا عدم ماندگاری اروپایی ها در برجام موثر باشد، اگر این نکته صحت داشته باشد آیا جمهوری اسلامی ایران باید گام چهارم در کاهش تعهدات برجامی را توأم با ملاحظات دیپلماتیک کند تا مانع از خروج اروپاییها از برجام شود و یا اینکه به واسطه شرایط کنونی باید گام آتی همراه با برنامهها و اقدامات قاطعی باشد؟
بله من هم تا اندازه ای به این مسئله معتقدم که شدت و یا ضعف اقدامات ما در گام چهارم کاهش تعهدات برجامی میتواند برای ما دستاورد و یا تبعات منفی به همراه داشته باشد. همان گونه که اشاره کردید طبق فرمایش مقام معظم رهبری، تهران گامهای خود را در کاهش تعهدات برجامی انجام خواهد داد، اما این گام ها باید به گونهای که عملیاتی شدن آن فضای بینالمللی را ملتهب نکند و شدت عمل ما دچار یک شوک سیاسی و دیپلماتیک را به عرصه بین الملل وارد نکند. در این صورت جمهوری اسلامی ایران می تواند در عین حال حالی که آهسته و به تدریج گام های خود را در کاهش تعهدات برجامی بر می دارد، هیچ گونه تبعات منفی را متوجه خود نکند.
البته این مسئله تنها ارزیابی و باور شخصی من است. اما واقعیت امر در فضای داخلی ممکن است عکس آن را عملیاتی کند. چون به هر حال در صحنه عمل و با توجه به اقتضائات سیاسی داخلی در کشور احتمالاً دولت و وزارت امور خارجه به واسطه فشار برخی از جریانهای تندرو و رادیکال مجبور شوند گام چهارم کاهش تعهدات برجامی را با شدت عمل بردارند. در این صورت من معتقدم گام چهارم در کاهش تعهدات برجامی، گام تندتر و جدی تر از ۳ گام پیشین خواهد بود، به گونه ای که احتمالا گام چهارم تیر خلاص تهران به برجام، آن چنان که مد نظر گروههای فشار داخلی است، باشد و به واسطه آن اروپایی ها نیز از برجام خارج شوند.
البته اگر فشارهای جناح تندرو و رادیکال داخلی به نتیجه برسد و در نهایت گام چهارم در بر دارنده اقدامات تند و جدی باشد، بیش از آنکه به زعم آنها بتواند فضای مناسبی را در اختیار ایران قرار دهد، باعث خواهد شد که غرب با محوریت آلمان، فرانسه و انگلستان شرایط را برای خروج راحت تر از برجام و آغاز دوباره اجماع جهانی علیه ایران پی بگیرند.
برخی از کارشناسان بر این باورند که اگر سه کشور اروپایی در سایه تهدید خود همزمان با عملیاتی شدن گام چهارم جمهوری اسلامی ایران در کاهش تعهدات برجامی از توافق هسته ای خارج شوند، کماکان تهران در این توافق باقی خواهد ماند، چون دولت سعی میکند از امتیاز قطعنامه ۲۲۳۱ برجامی یک استفاده ابزاری و سپری برای پوشش گام های خود در کاهش تعهدات برجامی ایجاد کند، بدون آنکه پرونده هسته ای به شورای امنیت کشیده شود و به تبع آن شاهد احیای قطعنامه ها علیه ایران باشیم؛ ارزیابی شما در این خصوص چیست؟
من معتقدم که تا پایان دولت دوازدهم، آقای روحانی کماکان از پوسته حقوقی برجام استفاده خواهد کرد. لذا جمهوری اسلامی ایران سعی خواهد کرد خود را به عنوان آخرین کشوری معرفی کند که حاضر به خروج از برجام است تا از یک طرف بتواند در افکار عمومی جهانی مسئله حفظ وجهه دیپلماتیک ایران و پایبندی به تعهداتش را نمایش دهد و از طرف دیگر زیل قطعنامه ۲۲۳۱ برجام عملاً تبعات منفی برای گام های ایران در کاهش تعهدات برجامی صورت نگیرد. البته این نکته هم نباید فراموش شود که اکنون جمهوری اسلامی ایران نگران ارجاع پرونده هستهای به شورای امنیت سازمان ملل نیست. چرا که این مهم نیازمند یک پروسه طولانی مدت و پیچیده ای است که اکنون با رویکرد مناسب دیپلماتیک که جمهوری اسلامی ایران در برجام پیش گرفته و نیز روشنگری ها و شفافیت عملکرد تهران در گام های کاهش تعهدات برجامی که حتی در گزارش های آژانس بینالمللی انرژی رژی اتمی نیز انعکاس یافته است، باعث شده که عملاً مسئله ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت با مشکل روبهرو شود. چون زمانی این پرونده به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع داده می شود که اقدامات ایران مبهم و با عدم پاسخ گویی همراه باشد. در صورتی که اکنون نظارتهای بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی و مهمتر از آن شفافیت عملکرد ما در صنعت هستهای به گونه ای است که کشورهایی ماند آمریکا دیگر نمی توانند به راحتی بهانه لازم را برای ارجاع پرونده به شورای امنیت به دست آورند.
لذا من معتقدم که اگر قرار است اتفاقی علیه پرونده هستهای و نیز دیگر ابعاد فعالیت های جمهوری اسلامی ایران روی دهد به صورت تحریم ها و فشارهای یک جانبه از سوی اتحادیه اروپا و دیگر کشورها خواهد بود، اما پرونده ایران به شورای امنیت ارجاع داده نخواهد شد.
اما به هر حال این گام ها نیز می تواند به عنوان یک بهانه علیرغم شفافیت ما مورد استفاده قرار گیرد یا خیر؛ هر چند که با فعال شدن مکانیسم ماشه عملا دیگر نیازی به این دست مسائل نیست؟
من در مصاحبه های پیشین با دیپلماسی ایرانی به صورت کامل و مفصل بحث مکانیسم ماشه را مطرح کردم. پیرو همان نکات مسئله مهمی که در این میان نباید فراموش کرد این است که گام های ایران در کاهش تعهدات برجامی از یک بعد چندان به سود ایران نیست، چون ذیل این گام ها، رفتار ایران قابل پیش بینی شده و عملا اهرم های ایران برای تقابل با اروپا و آمریکا را محدود می کند. اما از یک سو این اقدامات به دلیل اینکه شفافیت لازم را در بر دارد، هم می تواند گام های موثری برای افزایش توان هستهای و به تبع آن با بالا رفتن دانش هسته ای هم قدرت چانه زنی ایران بیشتر شود. پس به هر میزان که ایران بتواند در سایه گام های کاهش تعهدات برجامی توان از دست رفته هستهای خود را بازیابد از موضع ضعف به موضع قدرت تغییر موقعیت می دهد.
البته نکته مهمی که در این میان نباید فراموش کرد این است که در میان 7 بازیگری که به واسطه برجام منافع آنها به هم گره خورده، سه کشور آلمان، فرانسه و انگلستان به همراه روسیه و چین عملکرد و برنامه مشخصی برای خود تعریف کرده اند و در این میان تنها جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا است که هنوز به ارزیابی قطعی نرسیده اند. چون از یک سو بودن یا نبودن دونالد ترامپ در دولت آتی می تواند در تعیین این مسیر بسیار موثر باشد. از طرف دیگر نباید فراموش کرد که دولت روحانی هم ایام پایانی خود را سپری می کند. لذا مشخص نیست که دولت آتی تهران و دستگاه دیپلماسی چه نگاهی به برجام و توافق هستهای بعد از 1400 داشته باشد.
نظر شما :