چرا اعتراضات عراق به سمت تعرض به اماکن دیپلماتیک ایرانی کشیده شد؟
تنش تهران – واشنگتن ریشه مشکلات عراق نیست
گفت و گو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – با وجود آنکه اعتراضات مردمی در عراق ناشی از ناکارآمدی نظام سیاسی در برآورده کردن مطالبات اقتصادی و معیشتی این کشور است، اما تلاش هایی برای سمت و سودهی به این اعتراضات و ایجاد برخی مطالبات معنادار سیاسی شکل گرفت و در این راستا کشوری مانند جمهوری اسلامی ایران به عنوان یکی از محورهای مشکلات عراق مطرح شد که موج سواری برخی جریانات داخلی عراقی با حمایت بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای در نهایت حمله به کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در کربلا را سامان داد. اما در این میان آسیب شناسی این جریان می تواند نگاه درستی از دلایل و ریشه های تعرض به اماکن دیپلماتیک ایران در سایه اعتراضات مردمی عراق را به ما ارائه دهد. از این رو دیپلماسی ایرانی برای بررسی این مسئله، گفت وگویی را با رحمن قهرمانپور، کارشناس و پژوهشگر مسائل بین الملل صورت داده است که در ادامه از نظر می گذرانید:
با توجه به این که تابستان سال گذشته نیز در بستر اعتراضات مردمی عراق شاهد حمله و تعرض به کنسولگری ایران در بصره بودیم و اکنون نیز بعد از گذشت بیش از یک ماه از اعتراضات مردمی در این کشور دوباره شاهد تکرار تعرض به کنسولگری ایران در کربلا هستیم، می توان این گونه نتیجه گرفت که اکنون مردم عراق یکی از عوامل و بسترهای چالش های این کشور را جمهوری اسلامی ایران میدانند و یا در پس تمام این تعرضات عوامل و بازیگران دیگری نهفته هستند؟
به هرحال طیف گستردهای از ناسیونالیست های عراقی چه از اهل تشیع و چه از سکولارها و چه از اهل سنت این کشور معتقدند ریشه برخی از چالش ها و مشکلات عراق ناشی از دخالت دیگر کشورها در امور این کشور است. اما واقعیت این است که اگر بپذیریم ریشه مشکلات عراق از سال های گذشته حامی پروری بوده است و به دنبال آن فساد مالی و اداری ایجاد شده است و حامی پروری و فساد هم فقر، تبعیض و نابرابری اجتماعی را در عراق به شکل گسترده و فراگیر به وجود آورده است، یقیناً با نگاه مطالعاتی به این نتیجه میرسیم که این معضلات و حامی پروری بیش از آن که ریشه خارجی داشته باشد به واسطه تحرکات بازیگران، احزاب و شخصیت های داخلی خود عراق صورت گرفته است. به هرحال همانگونه که فرانسیس فوکویاما در کتاب نظم و ضوابط سیاسی به طور مفصل اشاره می کند در هر کشوری که دموکراسی مقدم بر حاکمیت قانون باشد، زمینه های حامی پروری سیاسی و به دنبال آن فساد، تبعیض و نابرابری شکل خواهد گرفت. پیرو این نکته عراق بعد از سال ۲۰۰۳ میلادی نیز به همین معضل و مشکل دچار شد. چون درست است که بعد از سقوط صدام حسین و ظهور ساختار سیاسی جدید عراقی توانستند از دموکراسی و حق رای خود استفاده کنند، اما چون ساختار دموکرسی جدید قومی و مذهبی بستر حامی پروری سیاسی در عراق شکل داد، ما در طول این سالها شاهد هستیم که فساد و تبعیض به شدت رشد پیدا کرد.
به این معنا که ساختار سیاسی جدید عراق چون سهم هر کدام از اقوام و مذاهب عراقی را در قدرت مشخص کرده بود افراد معینی با حمایت از برخی جریان ها و احزاب سعی در افزایش و تداوم قدرت خود در عراق داشتند که همین مسئله تبعیض و فساد را به همراه داشت. البته این فقط پدیده تنها مختص به عراق نیست، اما چون در عراق منابع گسترده نفتی وجود دارد مانند دیگر کشورهای صادرکننده نفت بستر و زمینه فراوانی برای توزیع رانت های مخرب و فساد وجود دارد. پس می بینید که مشکلات عراق ارتباط مستقیمی با بازیگری برخی کشورها مانند جمهوری اسلامی ایران ندارد و ناشی از ناکارآمدی سیستم و ساختار سیاسی عراق است. یعنی وضعیت عراق بعد از صدام عمدتاً متاثر از عملکرد بد رهبران سیاسی و نظام اداری در این کشور بوده است. در این راستا چون رهبران سیاسی به سمت سهمخواهی در قدرت حرکت کردند، به تبع آن نظام اداری و سیاسی عراقی استقلال خود را از دست داد. لذا مشکل نبود برق، افزایش و پررنگ شدن معضلات اقتصادی، معیشتی و بیکاری و نبود زیرساختها و خدمات حداقلی شهری پررنگ تر شد، آن هم در شرایطی که عراق نزدیک به ۴ و نیم میلیون بشکه نفت در روز صادر می کند.
با این تفاسیر چرا ایران در بستر اعتراضات به عنوان متهم ردیف اول و کانون اعتراضات در عراق مطرح است؟
این مسئله ناشی از دو دلیل عمده است؛ دلیل اول ناشی از آن است که یک طیف کوچک و منسجم در عراق به دنبال سوء استفاده از احساسات ناسیونالیستی مردمی است که من در سوال اول به آن اشاره کردم. یعنی این طیف سعی می کند با موج سواری خود ایران را به عنوان زیربنای مشکلات عراق مطرح کند، تا به اهداف و منافع خود دست یابد. همانگونه که جریان الصرخی با حمایت برخی از بازیگران رقیب جمهوری اسلامی ایران سعی کردند از احساسات ناسیونالیستی عراقی ها سوء استفاده کنند تا زمینه برای تعرض به اماکن دیپلماتیک ایران شکل گیرد. هر چند که وجود احساسات ضد ایرانی و یا هر کشور دیگری در عراق، ولو به صورت حداقلی مسئله بسیار طبیعی است همان گونه که میتواند در ایران هم احساس تنفر نسبت به یک کشور خاص وجود داشته باشد که متاثر از برخی پارامترهای سیاسی و اجتماعی است. اما احساسات ناسیونالیستی برخی از طیف های خاص خود به خود به یک حرکت اعتراضی بدل نمی شود، مگر آنکه با حمایت مالی و سیاسی دیگر بازیگران همراه شده باشد.
دلیل دوم هم به این واقعیت بازمی گردد که نظام بعثی به واسطه رویکرد سوسیالیستی و ناسیونالیستی عراقی خاص خود سبب شد تا نوعی نگاه ملی گرایانه ویژه در طبقه متوسط عراق شکل پیدا کند، همانگونه که اکنون برخی جریان ها در اهل تشیع مانند جریان صدر نیز از ناسیونالیسم مذهبی خاص خود بهره می برد. یا کسی چون علاوی از ناسیونالیسم سکولار سود می جوید. در کنار آن چون این ناسیونالیسم عراقی سعی می کند خود را به عنوان راه حل و بستر برونرفت عراق از مشکلات و چالش های کنونی معرفی کند، سعی دارد مداخله و حضور دیگر کشورها را برجسته کند. حال اینکه این نگاه تا چه اندازه میتواند موفق شود، بحث دیگری است.
علی رغم نکات شما بخشی از مردم و جامعه عراق بیم و ترس آن را دارند که به واسطه تداوم و تشدید تنش در مناسبت تهران و واشنگتن عراق به زمین سوخته این تخاصم بدل شود، به ویژه که تنش ایران و عربستان هم مزید بر علت است. این نگرانی به قدری پررنگ است که به طیفی از گروه ها و احزاب عراقی نیز کشیده شده است. آیا این نگرانی عراقی ها می تواند کانون التهابات آتی علیه ایران در عراق باشد؟
این نکته شما هم بیشتر به همان تفسیر و نگاه ناسیونالیست های عراقی نزدیک است که معتقدند رقابت و درگیری کشورهای خارجی در عراق است که اکنون چالش های جدی را برای این کشور شکل داده است و همین مسئله باعث شده عراق قربانی رقابتهای برخی بازیگران فرامنطقهای و منطقه ای مانند ایالات متحده آمریکا و عربستان سعودی با جمهوری اسلامی ایران شود. البته که این نگاه ناسیونالیستی اکنون در میان های جوانان و نوجوان عراقی و برخی جریانهای سیاسی رونق خاصی پیدا کرده است. اما زمانی که به ریشه اعتراضات عراق نگاه شود، میبینیم که بیش از آنکه این تظاهرات جنبه سیاسی داشته باشد، متاثر از معضلات و مشکلات اقتصادی و معیشتی است که به دلیل ناکارآمدی ساختار سیاسی در عراق به وجود آمده است. زمانی که ۲۳ درصد جامعه عراق زیر خط فقر هستند و در کنار آن آمار رسمی اعلام شده میزان بیکاری در میان جوانان عراقی را ۲۶ درصد عنوان می کند یقینا زمینه هرگونه اعتراضی وجود دارد، آن هم در شرایطی که عراق نزدیک به ۵ میلیون بشکه نفت در روز به فروش می رساند و جمعیت آن هم نصف جمعیت کشوری مانند ایران است. پس مشکلات و ناکارآمدی محور تحولات اخیر در عراق است نه نگرانی از تنش تهران – واشنگتن و یا تهران با ریاض. البته طبیعی است که در بین این اعتراضات رگههایی از مطالبات سیاسی معناداری به وجود آید، اما ریشه اعتراضات به فقر، تبعیض و فساد بازمیگردد.
پس این تحلیل را تا چه اندازه قبول دارید که اکنون افزایش میزان تنش در مناسبات ایالات متحده آمریکا و عربستان سعودی با ایران به پاشنه آشیل روابط تهران - بغداد بدل شده است؟
من این جمله را قبول ندارم. چون آرامش، امنیت و ثبات عراق در اشتراک منافع ناخواسته ایران و ایالات متحده آمریکاست. یعنی هم ایران و هم ایالات متحده آمریکا در ایجاد ثبات و آرامش در عراق منافع مشترکی دارند. البته من در این میان عربستان سعودی، مصر و ترکیه را بازیگران چندان مهم و تاثیر گذاری در صحنه تحولات عراق نمی دانم. پس تمام این مسائل به دو بازیگر عمده یعنی ایران و آمریکا باز می گردد. البته منافع هر دو کشور هم در این مسئله است که ثبات و امنیت عراق به هم نخورد. لذا دولت هایی که از سال ۲۰۰۳ تاکنون در عراق روی کار آمده اند با کسب رضایت ضمنی این دو کشور توانسته اند به مدیریت سیاسی دست بزنند.
پس شما برخی حمایتهای کشورهای عربی منطقه را در سامان دادن به اعتراضات و تعرض به اماکن دیپلماتیک ایران و در نهایت حمله به کنسولگری ایران در کربلا بی تاثیر می دانید؟
از دید من معتقدم مسئله فراتر از تاثیر مقطعی این بازیگران است. چون اگر بپذیریم این اتفاقات به واسطه برخی حمایتهای کشورهای عربی صورت گرفته است باز هم تغییر جدی در معادلات عراق صورت نمی گیرد چرا که اگر در نهایت اعتراضات به سمت حذف دولت و تغییر قانون اساسی پیش رود و در کنار آن ما وارد مرحله تصمیمسازی سیاسی شویم باز هم این ایران و ایالات متحده آمریکا هستند که میتوانند مهرههای تاثیرگذاری باشند.
نظر شما :