در گفت وگوی تفصیلی دیپلماسی ایرانی با نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس:
تحریم آدریان دریا نشان داد آمریکا اصلا قابل اعتماد نیست/ آمریکا و اسرائیل از ترس حاضر به دادن امتیاز شده اند
گفت و گو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – دیپلماسی ایرانی در یک گفتوگوی تفصیلی با محمد جواد جمالی نوبندگانی، نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی به بررسی برخی از تحولات جاری اخیر در منطقه و جهان پیرامون ایران پرداخته است که در ادامه میخوانید:
بعد از سفر غیر مترقبه یکشنبه گذشته محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه به بیاریتز فرانسه، محل برگزاری نشست سران جی 7 که گمانهزنیها و شائبه های جدی را در میان رسانه ها و کارشناسان ایجاد کرد، شاهد مواضع امانوئل مکرون، رئیس جمهوری فرانسه در نشست مشترک خبری با همتای آمریکاییش مبنی بر احتمال دیدار حسن روحانی و دونالد ترامپ طی هفته های آتی در حاشیه مجمع سالانه سازمان ملل بودیم. اگرچه این مواضع با پاسخ منفی و قاطع تهران، هم از جانب رئیسجمهور و هم از جانب وزیر امور خارجه روبه رو شد، اما اساساً چه سناریویی در القای این دست مسائل توسط پاریس وجود دارد؟
همانگونه که در مصاحبه پیشین با دیپلماسی ایرانی به صراحت عنوان کردم فرانسه اکنون خود را به آب و آتش می زند تا ایران در خصوص واکنش و تقابل با تحریمها و فشارهای ظالمانه و یکجانبه ایالات متحده آمریکا، به ویژه در قبال گام های تهران در رابطه با کاهش تعهدات برجامی اقدامی وادار به عقب نشینی کند. لذا در این راستا طرح انجماد در برابر انجماد یا همان توقف در برابر توقف از سوی پاریس مطرح شد. یعنی درست زمانی که ایران تنها با برداشتن دو گام از ۱۸ اردیبهشت سال جاری سعی داشت در برابر ۱۶ ماه تحریم بی امان ایالات متحده آمریکا از انفعال خارج شود، به ناگاه فرانسه وارد عمل شد و خواهان عقب نشینی ایران از مواضع خود و حفظ برجام شد. این تحرکات فرانسه نشان می دهد که شخص امانوئل مکرون و کاخ الیزه، نه تنها تلاشی برای میانجیگری و کاهش تنش ندارند، بلکه در راستای برنامهها و اهداف کاخسفید گام برمیدارند.
از آن سو به واسطه ناتوانی قاره سبز در منصرف کردن آمریکا از خروج از برجام و تاخیر اروپا در عمل به تعهدات خود، حیثیت دیپلماتیک قاره سبز به خصوص آلمان، فرانسه و انگلستان در نزد افکار عمومی جهانی زیر سوال رفت. چون اروپایی ها به عنوان یکی از اضلاع توافق هستهای نتوانستند نقش خود را در حفظ و تداوم برجام ایفا کنند. در همین راستا اروپاییها علیرغم برخی مواضع سیاسی و دیپلماتیک حمایتی به صراحت عنوان می کنند که هیچ گونه توانی در برابر فشارها و تحریم های ایالات متحده آمریکا به منظور حمایت از ایران و برجام ندارند، به خصوص آنکه با خروج انگلیس از اتحادیه اروپا اکنون وضعیت قاره سبز و توان تروئیکای آلمان، فرانسه و انگلستان در حمایت از برجام افول خواهد کرد و به تبع آن حتی همین مواضع حمایتی نیم بند هم رو به کاهش خواهد گذاشت.
لذا در مجموع به نظر میرسد که تمام تلاشهای اروپا و به خصوص فرانسه اکنون به احساس نگرانی از گام های ایران در کاهش تعهدات برجامی باز می گردد. اما در این راستا اروپایی ها و به خصوص فرانسه سعی دارند ضمن این که هیچ گونه تنشی با ایالات متحده آمریکا و لطمه ای به ساختارهای تحریمی کاخ سفید نزنند، ایران را مجاب کنند در خصوص کاهش تعهدات برجامی تجدید نظر کند تا وضعیت را به قبل از ۱۸ اردیبهشت سال جاری باز گردد. در این راستا برخی وعده های کوچک و محدودی را هم به تهران داده اند تا بدین وسیله حیثیت دیپلماتیک بر باد رفته خود را تا اندازه ای احیا کنند و همچنان به جامعه بین المللی نشان داد که قاره سبز از جمله بازیگران مهم در مناسبات جهانی و به خصوص در مسئله برجام است.
با این وصف شاهد موج سینوسی از مخالفت و موافقت های نسبی دونالد ترامپ با تلاشهای کاخ الیزه در چند هفته اخیر هستیم. در این رابطه و پیش از مواضع رئیسجمهوری آمریکا در نشست مشترک خبری با مکرون در حاشیه دیدارهای سران جی ۷، کاخ سفید صراحتا تکاپوی دیپلماتیک فرانسه را بدون چراغ سبز واشنگتن دانست. با این وصف آیا ایالات متحده در راستای طرح و برنامه فرانسه هماهنگ عمل می کند؟
اگرچه تحرکات دیپلماتیک و تکاپوی سیاسی فرانسه در خصوص مناسبات جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا با چراغ سبز دونالد ترامپ صورت گرفته است، اما به نظر میرسد که محور و کانون این تلاش های اخیر پاریس بیش از آنکه آمریکایی باشد به دغدغه های خود اروپایی ها و شخص مکرون معطوف باشد. به هر حال اروپایی ها اکنون نگران پایان حیات برجام و تبعات گام های ایران در کاهش تعهدات برجامی هستند. لذا سعی میکنند تلاشهای خود را برای عدم ورود ایران به گامهای بعدی و احیای توان صلح آمیز هسته ای ایران را ارتقاء دهند. در این رابطه فرانسه سعی دارد هیچگونه تنشی با ایالات متحده آمریکا و ساختار تحریمهای کاخ سفید نداشته باشند. از این رو کاخ سفید هم تا جایی که تحرکات فرانسویها با اهداف و منافع آنها در تضاد نباشد، همراهی های خود را خواهند داشت، اما زمانی که مسئله عقب نشینی ترامپ از تروریسم اقتصادی علیه ایران و یا کاهش تحریمها مطرح شود، یقیناً هیچگونه هماهنگی و یا همراهی از جانب واشنگتن با پاریس وجود نخواهد داشت. یعنی اساساً فرانسه هم نسبت به سخنان ترامپ و چراغ سبز کاخ سفید اعتمادی ندارد، اما سعی می کند در حوزه توان خود ایران را مجاب به عقب نشینی از گام های خود در کاهش تعهدات برجامی کند.
در کنار نکات شما مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا و دیگر مقامات قاره سبز طی ماه های گذشته بارها اعلام داشتند که اینستکس یا همان سازوکار مد نظر اروپایی ها عملیاتی شده و اکنون در حال فعالیت است، ولی خانم موگرینی بعد از نشست غیررسمی جمعه گذشته وزرای امور خارجه اتحادیه اروپا در هلسینکی، پایتخت فنلاند در یک کنفرانس خبری راجه به اجرای اینستکس به صراحت عنوان داشت که اولین معاملات اینستکس هنوز به اتمام نرسیده است و زمان میبرد. این اعترافات تقریبا دیرهنگام اروپایی ها در این زمان به چه معنا است؟
چنانکه پیشتر عنوان کردم و دوباره بر آن تاکید دوباره دارم یقیناً اروپا بدون هماهنگی با ایالات متحده آمریکا و چراغ سبز واشنگتن نمی تواند در سر مسئله ایران و برجام ورود کند. اگر چه برخی از سران و مقامات اروپایی در طول ماه های گذشته مواضعی مخالف با کاخ سفید در حمایت از جمهوری اسلامی ایران و برجام عنوان داشته انده اما در میدان عمل هیچ گونه اقدام موثر و جدی صورت نگرفته است. این واقعیت نشان می دهد که اروپایی ها، یا توان تقابل در برابر تحریم های آمریکا را ندارند و یا اساساً تمایلی به آن ندارند و سعی می کنند تنها ایران را مجاب به حفظ برجام کنند. اگرچه این مسئله برای ما از همان روزهای ابتدایی مسجل بود که اروپایی ها یا توان و یا تمایل تقابل با تحریمها و فشارهای آمریکا و حمایت از برجام و جمهوری اسلامی ایران را ندارند، اما این اعترافات اخیر خانم موگرینی دلیل و مدرک بدون انکار در صحت و تصدیق گفته های ما است.
البته من منکر تلاشهای اروپاییها نیستم. اما یقینا این تلاش ها به طور جدی پیگیری نمی شود. حالا یا این که آمریکایی ها سایه تهدید خود را آنچنان گسترده کرده اند که هیچ کس جرات مقابله با تحریم های کاخ سفید را ندارد و یا اینکه خود اروپاییها هم تمایلی به آن به دلیل برخی اختلاف نظر با ما را ندارند، مسئله دیگری است. اما به هر حال تا اینجای کار قاره سبز نشان داده است که در عمل به تعهدات خود به اندازه ایالات متحده آمریکا صادق نبوده است. یعنی آمریکا و اروپا به یک اندازه غیر قابل اعتماد هستند. فقط تفاوت اینجا است که آمریکا به صراحت مواضع خود را اعلام میکند، اما اروپا همواره با یک ژست دیپلماتیک خود را حامی برجام نشان میدهد، ولی در عمل هیچ گونه اقدامی برای حفظ و تداوم آن ندارد و تنها انتظار دارد که جمهوری اسلامی ایران با وجود عملیاتی کردن تمام تعهداتش همچنان مقید به توافق هستهای باشد. اما این چیزی است که به هیچ وجه از طرف جمهوری اسلامی ایران پذیرفته نیست. ما نباید و نمی توانیم همه بار و مسئولیت برجام را به دوش بکشیم.
نکته مهم این است که تمام این برنامههای قاره سبز در حمایت از ایران یک نوع وقت کشی برای تاثیر بیشتر تحریمهای آمریکا است. چنان که مسئله اس پی وی در زمستان سال گذشته و در بحبوحه ناآرامی های اقتصادی از جانب اروپایی ها مطرح شد، اما هیچ گاه این طرح و سازوکار علیرغم تمام جریان سازی ها و هیاهوها وارد فاز عملیاتی نشد، چون اروپاییها برای خود این برنامهریزی را کرده بودند که با وقت کشی، میزان تاثیر تحریم های آمریکا در قبال ایران به شدت افزایش کند تا توان اقتصادی و تجاری ایران به شدت کاهش پیدا کند و با ضعیف شدن ایران، اروپا خود را ناجی برجام معرفی کند و در این میان به این واسطه برخی امتیازات مدنظر خود را در حوزه موشکی، دفاعی، دیپلماسی منطقهای و حقوق بشر به دست آورد.
لذا اکنون هم این ساز و کار مد نظر قاره سبز به نام اینستکس بسیار محدود و همان سیاست نفت در برابر غذا است و این سازوکار مالی نیز تنها به منظور وقتکشی، ایجاد تردید، تعلل و تأخیر در سران و مقامات جمهوری اسلامی ایران برای عدم ورود به گام سوم تهران در کاهش تعهدات برجامی است. اما من معتقدم که تلاش های اروپایی ها بدون آمریکا هیچ گاه به موفق نخواهد رسید و در این رایطه قاره سبز نمی تواند گامی جدی برای حمایت از برجام بردارد. پس تهران نباید هیچ گاه به مواضع اروپا دل خوش کند و در مقابل باید سیاستی که از ۱۸ اردیبهشت سال جاری در کاهش تعهدات برجامی اتخاذ شده است، با شدت و قوت پیگیری شود و تا زمان رسیدن ایران به منافع خود در دستور کار باشد. این که جمهوری اسلامی ایران تمامی هزینههای برجام را پرداخت کند، نه پذیرفتنی است و نه قابل اجراء.
لذا اگر اروپا اهمیت امنیتی و سیاسی برجام را برای خود جدی می داند، بد نیست برخی از شرکت ها و بانک های آنها هم برای اجابت همین منفعت هم که شده در مقابل آمریکا قرار گیرند و تحریم شوند. به هرحال اروپا هم باید هزینه خود را پرداخت کند، در غیر این صورت ایران با جدیت و قاطعیت سیاست های خود را در کاهش تعهدات برجامی تا انتها ادامه خواهد داد.
دیروز شنبه سید عباس عراقچی، معاون سیاسی وزارت امور خارجه عنوان داشت که طرف آمریکایی برای صدور مجوز معافیت های تحریمی در خصوص فروش و صادرات نفت ایران انعطاف هایی از خود نشان داده است، این در حالی است که به موازات این سخنان وزارت خزانه داری ایالات متحده نفتکش آدریان دریا را به همراه کاپیتانش تحریم کرد. این مواضع متناقض نشان از چه سناریویی در کاخ سفید دارد؟
نباید مسئله را خیلی پیچیده کرد. چون سناریویی در کار نیست. بلکه تحریم نفتکش آدریان دریا و کاپیتان آن تنها و تنها نشان از این دارد که به هیچ کدام از وعده ها و سخنان کاخ سفید و دونالد ترامپ نمی توان اعتماد کرد؛ بازیگری که برخی از جریان ها و طیف های داخلی در کشور اصرار دارند مذاکرات مجدد با آنها صورت گیرد. اما خود اقدام تحریم نفتکش آدریان دریا و کاپیتانش به صراحت نشان داد که کاخ سفید حتی برای وعده های خود هیچ گونه ارزشی قائل نیست. پس چگونه می توان با این بازیگر وارد گفتوگو و تعامل شد.
به قول رئیس جمهور دیوانگی محض است که بخواهیم با چنین آدمی وارد تعامل شویم. البته این تنها مشکل جمهوری اسلامی ایران نیست، بلکه اروپایی ها، چینی ها، ترکیه، ژاپن، کانادا و دیگر بازیگران هم معتقدند به هیچ وجه نمیتوان روی مواضع و سخنان دونالد ترامپ حساب باز کرد. چون ترامپ حتی ظرف کمتر ۲۴ ساعت بعد از هرگونه توافق، مذاکره و یا سخنانی به ناگاه اظهارنظرهایی ضد آن را مطرح می کند.
این نکته نشان میدهد که ایالات متحده آمریکا برای جمهوری اسلامی ایران و هیچ کشوری در جهان قابل اعتماد و قابل اتکا نیست. به واسطه همین مسائل است که اکنون سیاست خارجی و دیپلماسی ایالات متحده آمریکا دچار یک تشتت، بی برنامگی و از هم گسیختگی بسیار جدی است که میتوان گفت در تاریخ این کشور تقریباً بی سابقه است و این هم تنها به واسطه این است که دونالد ترامپ کوچکترین شناختی به عالم سیاست و دیپلماسی ندارد. حتی اعضای کابینه او از جان بولتون و مایک پمپئو گرفته تا دیگر اعضای کاخ سفید هم شناختی از واقعیات منطقه و جهان ندارند.
لذا من معتقدم تمام اخبار و شنیده ها در خصوص واکنش ایالات متحده آمریکا و چراغ سبز کاخ سفید در قبال عقب نشینی از تحریم صادرات و فروش نفت ایران به هیچ وجه صحت ندارد و آن را عملیاتی نخواهد کرد. اگر هم اخباری در این رابطه مطرح شده باشد تنها یک شوی سیاسی و دیپلماتیک به منظور مجاب کردن ایران برای نشستن پای میز مذاکره است و گرنه ترامپ هیچ گاه اهرم خود در فشار به جمهوری اسلامی ایران و یقینا مسئله تحریم فروش و صادرات که نفت مهم ترین و جدیدترین اهرم او به شمار میرود را از دست نخواهد داد.
به وزن تقابلی ایران بپردازیم. تهران در یک بعد دیگر علاوه بر عملیاتی کردن گام های خود در کاهش تعهدات برجامی برای تقابل با فشارهای ایالات متحده آمریکا دست به تحریم های متقابل زد. در این راستا وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران شنبه هفته گذشته، بنیاد دفاع از دموکراسیها یا همان (F.D.D) و مدیر آن را با استناد به قانون "مقابله با نقض حقوق بشر و اقدامات ماجراجویانه و تروریستی آمریکا در منطقه" در فهرست تحریمی جمهوری اسلامی ایران قرار داد. پیش از آن هم تهران در پاسخ به قرار دادن سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی در لیست گروه های تروریستی آمریکا توسط کاخ سفید، نیروهای سنتکام را جزو گروه های تروریستی از منظر جمهوری اسلامی ایران قرار داد. اما نکته مهم اینجاست که با وجود آنکه وزن تحریم های ایران به هیچ وجه قابل قیاس با تحریمهای ایالات متحده آمریکا نیست اساساً این دست اقدامات ایران چه تاثیری میتواند به همراه داشته باشد؟
مطمئنا وزن ایالات متحده و جمهوری اسلامی ایران برابر نیست. خوب آمریکا بیش از نیمی از تجارت دنیا، بانک جهانی، سوئیفت و نظایر آن را در کنترل خود دارد. علاوه بر آن باید به این نکته اشاره کرد که ایالات متحده افزون بر در اختیار داشتن نیمی از تجارت جهانی، سایه گسترده و سنگینی بر مناسبات اقتصادی اروپا دارد. این در حالی است که است که کاخ سفید میتواند مناسبات صادرات و فروش نفت کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس را به راحتی کنترل کند. وضعیت و توان نظامی این کشور هم که مشخص است. لذا وزن دو کشور قابل قیاس با هم نیست. پس بدیهی است جمهوری اسلامی ایران نمیتواند دیگر شرکتها و بانکهای جهانی را به واسطه همکاری با ایالات متحده آمریکا تحریم کند. به خصوص اینکه در حقوق بین الملل هم جمهوری اسلامی ایران از برخی از ابزارهای مهم مانند حق وتو هم محروم است. اما هیچ کدام از این مسائل مانع از آن نمی شود که برای تقابل با فشارها و تحریم های ایالات متحده آمریکا دست به اقدام نزنیم.
از این رو تروریستی اعلام کردن نیروهای سنتکام و تحریم به اصطلاح بیناد دفاع از دموکراسی به عنوان اقدامی لازم و پاسخی درست به تحریمهای آمریکا میتواند یک موازنه قوا و یک موازنه وحشت ایجاد کند. به هر حال همین اقدام ایران در تروریستی عنوان کردن نیروهای سنتکام باعث شد که این نیروها در منطقه از واکنش ایران و نیروهای همسو با تهران در منطقه به شدت احساس نگرانی کنند و هنوز هم این نیروها از ترس اقدامت ما در نگرانی به سر می برند. در کنار آن اقدام اخیر وزارت امور خارجه در تحریم بنیاد دفاع از دموکراسی هم واکنش برخی از مقامات کاخ سفید مانند مایک پمپئو و جان بولتون را در پی داشت. اتفاقا خود اظهارنظرات وزیر امور خارجه آمریکا و مشاور امنیت ملی کاخ سفید نشان از این دارد که اقدام ایران در این تحریم ها توانسته است اثرات خود را البته در حد توان و نفوذ ایران داشته باشد و این همان چیزی است که ما در نظر داریم. به هر حال ایران باید از لاک انفعال خارج شود و دست به اقدام بزند. حتی اگر این اقدامات هم وزن تحریم های ایالات متحده آمریکا نباشد. چون اساساً، نه منطقی است و نه میتوان شرایط را در یک لاک دفاعی و انفعالی پی گرفت. ما باید دست به حمله بزنیم. پس این دست اقدامات است که میتواند موازنه قوا و موازنه وحشت را ایجاد کنید.
به نگرانیهای آمریکا در قبال توازن وحشت ایران در منطقه اشاره داشتید. پیرامون این نکته شما خانم موگرینی، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا جمعه گذشته از رزمایش مشترک ایران و روسیه در اقیانوس هند ابراز نگرانی کرده است و در این رابطه عنوان داشت که برنامه ایران برای انجام رزمایش نظامی مشترک با روسیه نگران کننده است، زیرا که منطقه نیازی به "شطرنج بازی" و افزایش تعداد بازیگران ندارد. آیا اساساً این رزمایش و همکاریهای امنیتی و نظامی تهران - مسکو میتواند کانون برخی سناریوسازی ها شود؟
واقعیت آن است که همواره اتحادیه اروپا از تحولات و تحرکات نظامی و امنیتی روسیه در شرق اروپا نگران بوده است. اما نگرانی امروز اروپایی ها اکنون به واسطه همکاریهای نظامی و امنیتی ایران و روسیه دوچندان شده است. چون یقین این دست همکاری ها باعث خواهد شد که توان تهران و مسکو در غرب آسیا روز به روز پررنگ تر شود. لذا طبیعی است که سران و مقامات اروپایی و به خصوص خانم موگرینی از هرگونه همکاری میان ایران و روسیه در زمینه نظامی، دفاعی وامنیتی احساس نگرانی کند. اما این که این نگرانی ها به سناریو سازی علیه تهران منجر شود، من آن را بعید می دانم. البته امکان دارد برخی جریان سازی های رسانه ای در خصوص نگرانی از قدرت گرفتن تهران در منطقه و نیز همکاری با مسکو از جانب برخی بازیگران معلوم الحال ضد جمهوری اسلامی ایران مطرح شود.
بعد از تحریم محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران از جانب ایالات متحده آمریکا برخی تحرکات رئیس دستگاه دیپلماسی در جهان از کویت تا کشورهای حوزه اسکاندیناوی، فرانسه و آسیای جنوب شرقی و حتی سفر به روسیه را در راستای تحقیر و بی ارزش جلوه دادن تحریم و اقدام واشنگتن قلمداد می کنند. آیا تحرکات و تکاپوهای سیاسی وزیر امور خارجه فقط محدود به همین مسئله و با تحقق این هدف صورت گرفته است؟
خیر. این مسئله تنها محدود به بی ارزش کردن و بی تاثیر جلوه دادن تحریم وزیر امور خارجه از جانی کاخ سفید باز نمی گردد. البته در کنار برخی از اهداف و منافع این مسئله هم پیگیری شد. اما نکته بسیار مهمتر این بود که جمهوری اسلامی ایران در آستانه ورود به گام سوم خود در تا کاهش تعهدات برجامی، سیاستهای خود و نیز مواضع و دفاعیاتش را برای بازیگران جهان از کشورهای حاشیه خلیج فارس تا اروپا و آسیای جنوب شرقی تبیین و تشریح کند. البته در این سفرها سعی شده است برخی از اهداف و نیات شوم ایالات متحده آمریکا و صهیونیست ها در خصوص تحرکات آنها در منطقه حساس خلیج فارس و تنگه هرمز نیز برای این کشورها روشن شود و از آن سو هم رفع نگرانی هایی از بابت برخی جریان سازی ها علیه تحرکات و اقدامات ایران در تنگه هرمز و خلیج فارس با ارائه پاره ای از توضیحات به انجام برسد.
اضافه بر آن تهران به دنبال تقویت روابط خود در شرایط کنونی است. چرا که ایالات متحده آمریکا سعی دارد جهان را به سمت کاهش و قطع روابط با جمهوری اسلامی ایران سوق دهد. لذا این دست اقدامات آقای دکتر ظریف می تواند باعث تقویت مناسبات دو یا چند جانبه ایران با کشورهای جهان شود. پس مجموعه و پکیجی از اهداف و منافع در راستای تحرکات رئیس دستگاه دیپلماسی مدنظر بوده است و تنها منحصر به یک هدف خاص نیست. از این رو ما باید تا جایی که امکان دارد این دست حرکات و تکاپوها را برای افزایش نفوذ خود در منطقه و جهان پی بگیریم.
بر اساس متن شانزدهمین گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی درباره وضعیت فعالیتهای هستهای ایران بعد از اجرای دو گام در کاهش تعهدات برجامی، آن هم در آستانه اجرایی شدن گام سوم ذخایر اورانیوم ایران به ۲۴۱.۶ کیلوگرم و درصد غنای آن به ۴.۵ درصد رسیده است. آیا این موارد مطرح شده در متن گزارش و نیز نگرانی اروپایی ها در خصوص تبعات گام سوم ایران در کاهش تعهدات برجامی میتواند باعث ارجاع پرونده ما به شورای امنیت و یا فعال شدن مکانیسم ماشه از جانب بازیگران اروپایی حاضر در برجام شود؟
اول اینکه تمام این مواردی که در گزارش جدید آژانس بین المللی انرژی اتمی قید شده است، خیلی قبلتر از آن توسط آژانس انرژی اتمی و سران و مقامات جمهوری اسلامی ایران مطرح شد و چیز چندان جدیدی نیست. لذا این مسئله از قبل توسط بسیاری از کارشناسان امر قابل پیشبینی بود. ما که به دنبال انجام یک اقدام نمایشی نیستیم. ما یه صراحت اعلام کرده ایم گامهای جدی عملیاتی در تقابل با تحریمهای آمریکا و بدعهدی اروپا انجام خواهیم داد. در غیر این صورت هیچ گاه اروپا به سمت تلاش برای اجرای تعهدات خود گام بر نمی داشت. البته تا کنون ما شاهد گام اجرایی جدی هم نبوده ایم. نکته دوم هم به خود شورای امنیت و فعال شدن مکانیسم ماشه باز میگردد. به نظر نمیرسد که اروپاییها بخواهند از امتیازات ومنافع سیاسی و امنیتی توافق هستهای صرف نظر کنند. چون این منافع را برای خود بسیار جدی می دانند. چرا که در صورت کشیده شدن پرونده به شورای امنیت و یا احیاناً مسئله فعال شدن مکانیسم ماشه تمام امتیازات مدنظر اروپایی ها و منافع آنها در خصوص برجام از بین خواهد رفت.
مضاف بر آن نقش چین و روسیه هم نباید نادیده گرفته شود که مخالف این گونه اقدامات و کشیده شدن پرونده به شورای امنیت هستند و حتی در آن صورت از وزن خود برای عدم تحقق منافع دیگر کشورها استفاده خواهند کرد. افزون بر آن رفتارهای متعهدانه ایران که در گزارشات متعدد آژانس بین المللی انرژی اتمی به صراحت مطرح شده است دیگر اجازه نخواهد داد تا اجماعی جهانی در شورای امنیت علیه پرونده فعالیت های صلح آمیز هستهای ایران مانند قبل از برجام شکل گیرد.
لذا اروپایی ها حتی المقدور سعی می کنند تلاش های خود را به کاهش تنش و عقب نشینی ایران از گام های خود در کاهش تعهدات برجامی معطوف کنند. البته اگر این مسئله ارجاع پرونده به شورای امنیت و فعال شدن مکانیسم ماشه هم مطرح شود اجرای آن یک پروسه بسیار زمان بر و پیچیده است و نمی توان آن را به صورت آنی به اجرا درآورد. لذا گزارش جدید آژانس بینالمللی انرژی اتمی تبعاتی برای ایران در حوزه فعالیتهای صلحآمیز هستهای نخواهد داشت.
در کنار تحولات دیپلماتیک فرانسه، برخی وقایع معنادار در منطقه خاورمیانه نیز در حال پیگیری است که کانون این اتفاقات اکنون در سوریه و عراق می گذرد. آیا اقدامات اخیر اسرائیل و مواضع بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی با تلاش های فرانسه در یک چارچوب و راستا قرار دارند و یا اینکه اساساً تحولات دیپلماتیک را باید از شرایط امنیتی و نظامی منطقه جدا دانست؟
خیر. به هیچ وجه نمی توان این تحولات و تلاشها را از تحرکات منطقه جدا دانست. اتفاقاً بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم غاصب صهیونیستی به صراحت عنوان کرد که فرانسه باید از این تلاش های دیپلماتیک خود برای کاهش تنش ها دست بردارد. چون یقیناً اگر این تلاش ها در یک نگاه خوش بینانه بتواند نتیجه ای در بر داشته باشد در ضدیت با منافع صهیونیست ها قرار دارد. پس رژیم صهیونیستی سعی می کند با برخی اقدامات در ناامن کردن منطقه، شرایط را برای حفظ امنیت و بقای خود را پیگیری کند. چون به هر حال چیزی که نمیتوان منکر آن بود، این است که بقای رژیم غاصب و جعلی صهیونیستی در افزایش و تداوم ناامنی در منطقه است. اما واکنش اخیر سید حسن نصرالله و محور مقاومت سبب شده است که صهیونیست ها در یک لاک دفاعی قرار گیرند و اکنون روزها است که از ترس و نگرانی واکنش محور مقاومت دچار یک تشتت و ترس جدی شده اند، به گونهای که حتی آمریکایی ها متوسل به مقامات لبنانی و حزب الله شده اند و حتی عنوان کرده اند که حاضرند برای کمرنگ کردن اقدام احتمالی در پاسخ به تجاوز صهیونیست ها، امتیازاتی در قالب رفع برخی تحریم ها بدهند. این نشان می دهد که اکنون صهیونیست در بدترین وضعیت سیاسی و امنیتی خود قرار دارد.
نکته مهم دیگری که نباید فراموش کرد این است که وضعیت بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی در انتخابات پیش رو بسیار ناپایدار است. لذا وی سعی میکند با این دست اقدامات و حملات آرای سرزمین های اشغالی را برای پیروزی خود به دست آورد. حتی اگر چنین مسئلهای هم محقق شود، این سیاست نتانیاهو در طولانی مدت باعث تضعیف و نابودی رژیم جعلی صهیونیستی خواهد شد.
نظر شما :