۲۰۱۹ و ۲۰۲۰ سال عمل به وعده های ترامپ علیه ایران است
عبور از روحانی، کاتالیزور تاثیر فشارهای آمریکا در سال ۹۸
گفت و گو از عبدالرحمن فتحالهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – "نگاهی به استراتژی ایالات متحده در قبال ایران" عنوان گزارش شورای امنیت ملی ایالات متحده راجع به سیاست خارجی این کشور در ارتباط با ایران است که در آن واشنگتن از برنامه های جدی برای افزایش فشارهای بر تهران در سه ماهه اول ۲۰۱۹ سخن به میان آروده است. دیپلماسی ایرانی برای بررسی و ارزیابی تاثیر این بیانیه بر مناسبات و تحولات آتی در داخل ایران به خصوص در بازه سه ماهه نخست سال 2019، گفت و گویی را با دکتر مهدی مطهرنیا، آینده پژوه، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل بین الملل ترتیب داده است که در ادامه میخوانید:
اگر چه همزمان با آغاز پنجمین دهه انقلاب اسلامی ایران، شورای امنیت ملی ایالات متحده گزارشی راجع به برنامه های آتی کاخ سفید در رابطه با سیاست خارجی و دیپلماسی آمریکا در خصوص ایران برای سه ماهه ابتدایی 2019 ارائه کرد و در آن بر برخی از اقدامات مانند تحریم های تکمیلی و ایجاد فشارهای بیشتر اقتصادی تاکید داشت، اما به نظر می رسد که کماکان جمهوری اسلامی ایران یکی از چالش های جدی دولت ترامپ برای دو سال پایانی ریاست جمهوری وی خواهد بود و به نظر نمیرسد که بتواند مطابق با شعارهای انتخاباتیش پرونده ایران را به سرانجام برساند، اگر چه بخشی از این وعده های خود را تاکنون عملیاتی کرده است؟
من در مصاحبه قبلی با دیپلماسی ایرانی در خصوص مناسبات و تقابل تهران واشنگتن برای سال ۲۰۱۹ عنوان کردم که یقیناً شرایط به سمت بدتر شدن تنش ها و تقابل دو طرف خواهد رفت و تلاش های کاخ سفید در زیرمایه و خمیر مایه تحولات سال 2019 علیه ایران به این سمت خواهد رفت که پروژه فروپاشی درونی ایران را که حد فاصل میان تغییر رفتار و تغییر رژیم در ایران است را بیشتر پیگیری خواهد کرد و این هدف مطابق با سند گزارش شورای امنیت ملی با تحریم های تکمیلی پی گرفته می شد. اما این پایان کار نیست، چون آمریکا و شخص ترامپ در راستای مختومه کردن پرونده ایران هر برنامه دیگری را مشروع می داند. لذا علاوه بر تحریم های تکمیلی، تلاش امریکا بر آن است که وحدت نظر و رویه ای میان اپوزیسیون داخلی و خارجی ایران شکل دهد. مضافا تئوری جنگ نامتعادل، یعنی بزرگ نمایی تهدید تهران از ابعاد گوناگون برای جامعه جهانی و آسیب پذیری غرب در برابر این تهدیدات در دستور کار خواهد بود تا آمریکا بتواند اجماع بین المللی مد نظر خود را علیه تهران به منظور محاصره سیاسی و دیپلماتیک سامان دهد که این مهم با نشست ورشو تا اندازه ای پی گرفته شد. البته در این خصوص یقیناً منطقه غرب آسیا نیز تحت الشعاع این تنش قرار خواهد گرفت. لذا اگر چه گزارش شورای امنیت ایالات متحده آمریکا از اقدامات تکمیلی و نیز افزایش فشارها بر جمهوری اسلامی ایران برای ۳ ماهه نخست سال ۲۰۱۹ خبر داده است، اما بدون ارجاع به این گزارش نیز میتوان از تندتر شدن سیاستهای خصمانه کاخ سفید بر ایران سخن گفت، چرا که یقیناً دونالد ترامپ شرایط را برای عبور از جمهوری اسلامی ایران به هر ترتیبی که باشد، آماده خواهد کرد. به بیان دیگر وی قصد دارد این پرونده لاینحل چهل ساله را به نام خود تمام کند تا دست پرتری در انتخابات 2020 داشته باشد.
اما نکته بسیار مهم به اینجا باز میگردد که ایالات متحده آمریکا مادامی که نتواند پرونده های دیگر خود را در حوزه داخلی، دیپلماتیک و بین الملل به نتیجه برساند، نمیتواند شرایط را برای حل پرونده ایران از نگاه خود مهیا کند. چون بی شک در سایه اقتضائات کنونی، ایران مهمترین چالش دونالد ترامپ است که روز به روز بر اهمیت آن نیز افزوده می شود و برای حل آن باید ایالات متحده آمریکا تمرکز تلاش و دایره فشارهای بیشتر خود را در ایران داشته باشد و این نیازمند حل پرونده های دیگر است. از طرف دیگر آن چه در سه ماهه نخست سال 2019 در باب پرونده ایران، ذیل گزارش شورای امنیت ملی، مطرح شده، ناظر بر این واقعیت است که با خروج دونالد ترامپ از توافق هسته ای و بازگشت تحریم ها در دو مرحله در سال 2018 به طور پررنگ تری تهران سیبل حملات و برنامه های کاخ سفید در سال کنونی خواهد بود. اما چنان که پیشتر هم اشاره داشتم واشنگتن برای نیل به این هدف اهرم های منطقه ای خود در خاورمیانه را نیز به کار خواهد برد. لذا خاورمیانه و غرب آسیا کانون تحولاتی جدی برای سه ماهه نخست سال 2019 است.
اگر دونالد ترامپ در پرونده هایی مانند سوریه، عراق، یمن، افغانستان، کره شمالی و اخیرا پرونده ونزوئلا به نتایج دلخواه نرسد و در نهایت با شکست روبه رو شود، آیا می تواند باعث شود که از دایره شدت عمل کاخ سفید رفته پرونده ایران نیز بکاهد، چرا که بسیاری معتقدند میزان موفقیت کاخ سفید در خصوص این پرونده ها به خصوص ونزوئلا می تواند راهی را برای تقابل با ایران بر اساس مدل این کشور در آمریکای لاتین را شکل دهد. از آن سو ویتنام نیز میزبان دور دوم دیدار کیم جونگ اون وترامپ است. آیا حل پرونده پیونگ یانگ نیز مانند کاراکاس تاثیر خود را بر شدت تنش تهران – واشنگتن خواهد داشت؟
بگذارید این نکته را روشن کنم که در علم دیپلماسی چیزی به نام شکست و پیروزی مطلق وجود ندارد، بلکه در هر پروسه دیپلماتیک شکست و پیروزی یک امر نسبی است. امروز نمیتوان در فضای روابط بین الملل منافع خود را بدون در نظر داشتن اهداف و امنیت دیگر کشورها در نظر داشت و مناسبات امروز در تعامل با همه کشورها پیش می رود. لذا چیزی به نام شکست یا پیروزی دونالد ترامپ و آمریکا در پرونده کره شمالی، سوریه و حتی ونزوئلا وجود ندارد. دونالد ترامپ هم اکنون نیز با ایجاد برخی ساختارهای جدید در کره شمالی و نابودی بخشی از صنایع هسته ای نظامی توانسته است به بخشی از اهداف خود در پرونده پیونگیانگ دست پیدا کند، همان گونه که امروز چالش های ریز و درشتی که کاخ سفید برای کاراکاس ایجاد کرده خود نشانه ای از دستیابی به سطحی از اهداف مدنظر واشنگتن است. لذا چه این پرونده ها به نتیجه برسد و چه به نتیجه نرسد، چیزی به نام شکست و پیروزی دیپلماتیک مطلق محسوب نمی شود. نکته مهم دیگر به این باز می گردد که اساسا مسئله ایران را نمیتوان با دیگر مسائلی ماتنند کره شمالی و وئزوئلا گره زد. چون اقتضائات آن با تمامی این پرونده ها متفاوت است. اگر من در پاسخ به سوال قبلی شما عنوان کردم پرونده ایران منوط به حل پرونده های آمریکا خواهد بود، به همین دلیل است. چون اهمیت و اولویت ایران لزوما به معنای اوّلیت نیست. یعنی ترامپ سعی دارد با حل اوّلیت ها، تمرکز بیشتری را بر اولویت خود یعنی ایران در آینده قرار دهد. چنان که مشابه آن در خصوص چین و روسیه نیز صدق می کند. چون ایران در این مدت با هوشمندی سیاسی و تحرکات دیپلماتیک ثابت کرده است که هیچ گاه اشل خود را در حد و اندازه ونزوئلا، عراق، سوریه، کره شمالی و دیگر پرونده ها پایین نخواهد آورد. لذا حل مسئله ونزوئلا، کره شمالی و دیگر پرونده ها دایره شدت عمل کاخ سفید را افزایش یا کاهش نخواهد داد، چون اولویت و اهمیت پرونده ایران برای کاخ سفید آن قدر زیاد است که ترامپ در این پرونده ها به نتیجه برسد و چه نرسد، برنامه های خود را در خصوص ایران اعمال خواهد کرد، اگرچه نتیجه این پروندهها نیز چراغ راهی برای چگونگی رفتار و اقدامات کاخ سفید را در خصوص تهران خواهد داشت.
اما در نگاهی کلی شرایط دو سال پیش روی ترامپ را در قیاس با دو سال قبل برای تاثیر گذاری وپیگیری پرودنده ایران مهیا می دانید. چرا که بعد از انتخابات میان دوره ای کنگره دایره تنش های درون ساختار آمریکا به شدت افزایش یافته و حتی کار به تعطیلی بیش از یک ماهه دولت فدرال و اخیرا اعلام وضعیت فوق العاده نیز کشیده شد؟
نگاه هایی از این دست به وضعیت دولت ترامپ و به موازاتش قیاس آن با دولت های نهم و دهم محمود احمدی نژاد یک نگاه تقلیل گرایانه به ساختار سیاسی آمریکا است. چرا که آن چه ترامپ انجام می دهد در اتاق های فکر بر روی آن به منظور تثبیت هژه مونی امریکایی گفت وگو شده و در این چارچوب ترامپ بعد از روی آمدن اوباما و قبل از آن بوش به منظور تکمیل وظیفه آنها در تثبیت قدرت آمریکا در جهان بوده است. اگر این نکته نادیده گرفته شود یقینا از درک دیگر مسائل مربوطه باز خواهیم ماند و نمی توان در خصوص ساختار سیاسی آمریکا تحلیل درستی ارائه داشت. شاید در راستای نکات شما ترامپ در دو سال آتی وضعیت نابه سامان و اصطکاک سیاسی با مجلس نمایندگان داشته باشد. اما مجلس سنا که در خصوص مسائل کلان سیاست خارجی تصمیم می گیرد با صبغه جمهوری خواهی حامی جدی ترامپ است. از آن گذشته ساختار سیاسی آمریکا و دموکرات ها، علی رغم تمامی تنش های دورن ساختاری باز از حامیان کاخ سفید در برخورد با ایران هستند. لذا نمی توان گفت که شرایط سیاسی دو سال اتی آمریکا مطابق نگاه ترامپ نخواهد بود. چون حداقل این ساختار در پرونده هایی مانند ایران کمال همراهی با رئیس جمهوری خواهند داشت. مضافا ترامپی که در سایه شگفتی که با پیروزیش در سال 2016 آفرید و با عدم شناختی که از علم سیاست داشت، کسی گمان نمی کرد در دو سال ابتدایی بسیاری از وعده های انتخاباتی خود را محقق کند، اکنون خود را قدرتمندتر از ارزیابی ها نشان می دهد. در این رابطه حتی کار به جایی رسیده که با پیروزی دموکرات ها در مجلس نمایندگان که اساسا مانع ساخت دیوار در مرز مکزیک بودند، اکنون همین مجلس نمایندگان با یک سوم هزینه ساخت آن دیوار موافقت کرده است. پس ترامپ هم چندان دست و پا بسته نیست، حتی اگر ساختار سیاسی با برنامه کاخ سفید در خصوص ایران موافق نباشد که هست، باز رئیس جمهوری آمریکا توان پیش بردن اهداف خود را دارد. با این اوصاف سال 2019 و 2020 می تواند سال تکمیل وعده های ترامپ نامیده شود. البته امکان تنش و اصطکاک سیاسی کاخ سفید با کنگره را در دو سال آتی رد نمی کنم، اما شرایط به جایی نمی رسد که مانع ار انجام ماموریت های ترامپ شود.
در آن سو مساله تاثیر اقتضائات عرصه دیپلماسی و بر تحولات سیاسی داخلی می تواند کاتالیزور این تاثیر گذاری برنامه های آمریکا مطابلق با بیانیه شوار امنیت ملی ایالات متحده عمل کند؟
همان گونه که در مصاحبه های قبلی با دیپلماسی ایران عنوان داشتم در یکی دو سال اخیر شاهد سایه سنگین دیپلماسی بر مناسبات داخلی از معیشت و اقتصاد تا سیاست داخلی هستیم. ما چندی پیش با رفتار برخی از نمایندگان مجلس برای استیضاح ظریف روبه رو بودیم و اکنون این تلاش ها برای استیضاح روحانی مطرح است. فارغ از این که این مسئله به نتیجه برسد یا نرسد, باید گفت که زمزمه های افتراق سیاسی به دلیل تاثیرات فشارهای امریکا از هم اکنون و یک ماه مانده به سال 98 شمسی که سال انتخابات است، شروع شده است. عبور از روحانی و تنش دستگاه سیاست خارجی یادآور سه واقعه مهم است؛ اول قطع رابطه ملت – دولت، دوم قطع ارتباط دولت – حاکمیت و نهایتا قطع مناسبات ملت - حاکمیت. شاید در این سال ها قطع مناسبات دولت – ملت به واسطه رفتار برخی از دستگاه ها فرادولتی که برای عملکرد خود پاسخگو نیستند و همه مشکلات را بر دوش دولت انداخته اند، سبب قطع مناسبات و ارتبلاط دولت و ملت به دلیل نارضایتی ها و مقصر جلوه نشان دادن دولت شده باشد، اما از آن سو این رفتارها قطع روابطه دولت – حاکمیت را در پی داشته است. پس یقینا با این نگاه در سال آتی قطع جدی تر مناسبات حاکمیت – ملت نیز بیش از پیش رخ نشان می دهد. اگر چه اکنون این قطع مناسبات هم ظهوری جدی در بدنه ملت داشته است. اگر شرایط همین گونه پیش رود شکاف جدی در ساختار و بافتار قدرت سیاسی ایران با قطع این سه سرپل شکل خواهد گرفت و نتیجه مستقیم و فوری آن تاثیر بیشتر فشارهای امریکا است، آن هم در سالی که سال انتخابات نیز به شمار می رود.
نظر شما :