راه حل در گرو توافق ابرقدرتها
بحران سوریه سال 2018 هم تداوم مییابد
عبدالرحمن فتح الهی –2017 سال تحولات کم سابقه در تاریخ 6 ساله بحران سوریه بود، از بین رفتن موجودیت نظامی گروه تروریستی داعش و متعاقب آن افزایش مساحت تحت کنترل دولت سوریه همراه با مساحت تحت کنترل نیروهای دموکراتیک کُرد در این کشور مهمترین حادثه ای بود که سال گذشته به وقوع پیوست. تحولات نظامی اما تاثیر چندانی در عرصه سیاسی نداشت. پرونده سوریه همچنان در بخش های شمالی و شمال شرق این کشور با احتمال های زیادی مواجه است. جنگ سوریه سال سرنوشت ساز و مملو از تحولات مهم میدانی را در 2017 پشت سر گذاشت، بدون این که این روند تاثیر ملموسی در حل سیاسی بحران سوریه داشته باشد. این موضوع تنها روی تحولات نظامی منطبق نیست، بلکه در تحولات مربوط به توافق نامه ها و آتش بس ها و کنفرانس ها نیز صدق می کنند. در شرایطی که نشست های ژنو به خصوص دو دور از ژنو 8 که بیشتر شبیه جلسه های دوره ای بوده و حوادث قابل توجهی را رقم نمی زند، نشست های آستانه موفق شد تاثیرات ملموسی را ایفا کنند. با وجود نادیده گرفتن های مکرر نتایج این نشست، اما توافق کاهش تنش گام هایی را به سمت فروپاشی ملموس حاکمیت داعش و خارج کردن آن از نقشه راه نظامی کشور برداشت. به این ترتیب پرونده نیروهای دموکراتیک کُرد و مناطق تحت سلطه آنها را می توان یکی از مهمترین محورهای تنش در سال 2018 بیان کرد. البته این پرونده احتمال های زیادی دارد که پیچیدگی آن را افزایش می دهد. تهدیدات مستمر آنکارا مبنی بر استفاده از موضوع خطر کردها برای توسعه دامنه مناطق تحت اشغال این کشور بر عمق و پیچیدگی این بحران اضافه می کند. در مرحله آینده سوریه علاوه بر پرونده کردها می توان به پرونده استان ادلب اشاره کرد. دیپلماسی ایرانی برای بررسی بیشتر تحولات سوریه در سال که گذشت و ارزیابی شرایط بحران در این کشور برای سال جاری میلادی گفت و گویی را با قاسم محبعلی، سفیر اسبق ایران در مالزی و یونان، رئیس سابق اداره کل خاومیانه وزارت امور خارجه و کارشناس مسائل خاورمیانه و جهان عرب ترتیب داده است که در ادامه می خوانید:
بعد از شکست داعش در سال گذشته میلادی در سوریه و عراق شاهد تغییر مبارزات از فاز مسلحانه به فاز سیاسی و دیپلماتیکی هستیم. در این راستا با جدیت تهران – مسکو - آنکارا نشست های سوچی، آنتالیا برگزار شد و علیرغم برخی تنش ها در سال گذشته میلادی نیز نشست ژنو 8 در دو دور انجام شد. از نگاه کلی شرایط سوریه را در سایه این تغییر فاز مبارزاتی و تلاش های دیپلماتیکی که از اواخر 2017 آغاز شده و می تواند در 2018 هم ادامه یابد را چگونه ارزیابی می کنید؟
وضعیت سوریه در 2017 از نظر میدانی و نبردهای مسلحانه به گونه ای پیش رفت که تا کنون تلاش های تهران – آنکارا – مسکو و نیز همراهی دولت و ارتش دمشق موجب شد که در نهایت داعش در چند روستا و مناطق کوچک در شرق و جنوب سوریه محدود شود. اما با خروج داعش از صحنه تحولات سوریه چنانی که اشاره کردید، شاهد تغییر رویکردها و ایجاد شرایط جدید بودیم. دولت سوریه تا قبل از شکست داعش چیزی کمتر از 30 در صد خاک سوریه را در اختیار داشت اما اکنون این میزان از تسلط به بالای 50 درصد رسیده است. بقیه سرزمین ها نیز یا تحت سیطره کردهای سوریه است یا به اشغال سایر گروه های تروریستی در آمده است. بنابراین در سال 2017 سوریه در یک تغییر رویکرد منتاسب با تغییر شرایط، راهبرد سیاسی را پیش برده است. اما باید گفت که در سایه تمامی تحولات سال گذشته میلادی در سوریه، چه در صحنه سیاسی و چه در صحنه مبارزات میدانی آینده این کشور شرایط امروز علیرغم شکست داعش باز پیچیدگی خود را دارد و هنوز هم این سوال مطرح است که از کشاکش قدرت و تقسیم آن در صحنه سوریه میان دو جبهه آمریکا - عربستان – اسرائیل در مقابل روسیه – ترکیه – ایران، چه آینده ای را می توان برای سوریه متصور بود؟
اما ادامه آینده ای مبهم سوریه که به آن اشاره دارید در گرو مبارزات مسلحانه خواهد بود یا تلاش های سیاسی؟
این مساله به فعل و انفالات قدرت های حاضر در میدان سوریه بستگی دارد. اگر کسب قدرت و نفوذ از دل تلاش های دیپلماتیکی حاصل نشود، سوریه دوباره می تواند کانون درگیری های و نزاع مسلحانه شود.
با بالا گرفتن تلاش های دیپلماتیک بعد از شکست داعش رویکرد عربستان – آمریکا - اسرائیل هم تغییر یافته است. در سایه نشست "ریاض 2" عربستان در ایجاد ائتلاف بزرگ اپوزیسیون سوری برای تاثیرگزاری بر نشست ژنو 8 سعی داشت که عملا هم توانست این مساله را پیش ببرد. حتی دی میستورا هم در سایه ریاض 2 به مسیری انحرافی کشیده شد. به موزات این نکته بیش از 40 گروه معارض سوری هم با حمایت عربستان و آمریکا از عدم حضور در نشست سوچی که اواخر ژانویه (ماه جاری میلادی) 2018 برگزار می شود، خبر دادند. در این راستا نیز ترکیه هم با وجود این که در ائتلاف تهران و روسیه قرار دارد، در اواخر سال گذشته میلادی از عدم حضور بشار اسد در آینده سوریه خبر داد. تحلیل شما از این ابعاد تنش وتلاش های سیاسی در سال 2017 چیست؟
در سوریه سه دسته از بازیگزان در سه سطح حضور دارند. اول، بازیگران بومی و داخلی سوریه مانند دولت دمشق و برخی از گروه های معارض سوریه؛ دوم، بازیگران دولتی منطقه خاورمیانه مانند ترکیه ،عربستان، ایران، امارات و اسرائیل؛ سوم، بازیگران فرامنطقه ای که می توان به روسیه، آمریکا، برخی از کشورهای اروپایی و حتی چین اشاره کرد. البته نقش نهادها و سازمان های بین المللی مانند سازمان ملل و شورای امنیت را هم می توان به این دسته بندی ها اضافه کرد. در سایه این مساله اگر چه عربستان بعد از شکست داعش در سوریه حمایت های خود را از این گروه به شدت کاهش داده اما همچنان روابط دیرینه خود را با جامعه اهل سنت سوریه حفظ و تداوم بخشیده است، جامعه ای که بیش از 70 درصد سوریه را شامل می شود. لذا باید این دو نقش عربستان را از هم جدا دانست. به عبارت دیگر مساله حمایت عربستان از برخی گروه های معارض سوریه با وجود این که می تواند همسویی با حمایت ریاض از جامعه اهل سنت این کشور داشته باشد، اما باید این دو را از هم تفکیک کرد. پس با تغییر شرایط میدانی سوریه و تغییز فاز مسلحانه به فاز سیاسی، عربستان هم به اهرم خود یعنی جامعه اهل سنت سوریه روی آورد تا بتواند با تغییر فاز، نفوذ خود را همچنان در سوریه حفظ کند. از سوی دیگر هم اسرائیل به دنبال استمرار تنش و کشمکش در سوریه است. از همین رو نیز ریاض و تل آویو با برنامه واشنگتن سعی داشتند بعد از شکست داعش تنش های خود را در صحنه سیاسی به کار گیرند تا بتوانند در مبارزات سیاسی ناکامی های خود را جبران کنند و با مسائلی مانند برگزاری ریاض 2، تدوین قانون اساسی جدید در سوریه، نبود بشار اسد در آینده سیاسی این کشور، برگزاری انتخابات و مهمتر از همه تقسیم قدرت در سوریه در 2017 این فاز از مبارزات را پیش ببرند. البته این به معنای نادیده گرفتن اهمیت و عدم پیگیری جنگ های مسلحانه برای ریاض نیست. اما با تغییر شرایط و پررنگ تر شدن تلاش های سیاسی عربستان هم تنش دیپلماتیکی را در دستور کار قرار داده است که در آغاز سال 2018 هم به نوعی ادامه دارد و حتی می تواند نشست سوچی را هم تحت الشعاع قرار دهد. تا بتواند از طریق جبهه اپوزیسیون سوریه به اهداف خود در سوریه برسد.
اما این مساله می تواند به یک بن بست سیاسی در سوریه بینجامد. به خصوص این که بعد از شکست ژنو8 و تحت الشعاع قرار گرفتن نشست سوچی که قرار است اواخر ژانویه سال جاری برگزار شود، این بن بست می تواند باعث نابودی سوریه شود؟
باید گفت که بن بستی که شما به آن اشاره دارید وجود دارد در عین حال هم این بن بست بسیار جدی است. چرا که در سیستم سیاسی حال حاضر و بافت قدرت در سوریه نوعی از پیچیدگی وجود دارد. اکنون در جبهه روسیه و ایران، دو کشور به دنبال حفظ شرایط موجود هستند اما با توجه به سهم کمتر از 15 درصدی علوی ها در سوریه، جبهه مقابل با بازیگردانی عربستان به دنبال خروج علوی ها از میدان قدرت سوریه و کاهش جایگاه آنان در ساختار قدرت سیاسی این کشور هستند. در سوی دیگر هم بشار اشد به دنبال حفظ جایگاه خود است و سعی دارد که جایگاهی کم رنگ تر را در قدرت سیاسی به دیگر جمعیت های سوریه بدهد. این مساله یقینا به توافق نخواهد انجامید. چرا که هر یک از طرفین به دنبال بیشترین سهم در قدرت هستند. اما لزوما به نابودی کلی سوریه نخواهد انجامید.
ایده شما برای برون رفت از این بن بست چیست؟
ایده آل ترین حالت می تواند حالت و مدلی شبیه به عراق و بهتر از آن مدل لبنان باشد. یعنی سیستم طائفه ای لبنان را در سوریه هم پیاده کرد. به عبارت دیگر باید متناسب با نسبت طوائف و اقوام حاضر در سوریه نقش و جایگاه آنان را در نقشه قدرت سیاسی و سهم هر یک را در کیک قدرت این کشور مشخص کرد. در غیر این صورت احتمال استمرار وضعیت کنونی و یا حتی پررنگ تر شدن جنگ های مسلحانه در سال جاری وجود دارد.
یعنی سوریه هم مانند لبنان باید جنگ های خونین داخلی را برای رسیدن به راه حل دیپلماتیکی طی کند؟
اساسا چیزی به نام دولت - ملت در خاورمیانه وجود ندارد، چرا که کشورهای منطقه و به موازات آن جریانات سیاسی و احزاب وابسته به قوم، گروه و طائفه هستند. لذا زمانی که تمامی احزاب و جریان های سیاسی در این کشورها قومی هستند، باید ساختار قدرت را هم بر این مدل پیاده کرد. یعنی دموکراسی بر اساس میزان و تناسب مشارکت اقوام. بنابراین اگر چه در کشورهایی مانند عراق و لبنان انتخابات برگزار می شود، اما نهایتا پست های ریاست جمهوری، نخست وزیری و یا ریاست مجلس در قانون اساسی از قبل به اقوام داده شده است و تنها افراد از این اقوام برای تصدی پست ها انتخاب می شوند. لذا نه در سوریه که حتی در لبنان و عراق هم مدل "هر یک فرد، یک رای مسقل و آزاد" پیاده نخواهد شد، آن هم در مدل پیچیده قومی و مذهبی این کشورها. پس مدل طائفه ای بر اساس تناسب حضور اقوام می تواند نه یک راه حل ایده آل که راه حلی واقع بینانه برای برون رفت از تنش های قومی و مذهبی باشد. البته این مدل باید یک مدل تضمین شده باشد که در صورت خروج برخی از اقوام و مذاهب از ساختار قدرت به اپوزیسیون برانداز بدل نشوند. اما این که این مدل لزوما از طریق جنگ و تنش به دست می آید درست نیست. لذا نمی توان گفت که حتما سوریه برای رسیدن به مدل لبنان باید جنگ های خونین داخلی لبنان را از سر بگذارند، هر چند که در این 7 سال هم سوریه شاهد جنگ های خونینی بوده که دست کمی از جنگ های لبنان نداشته است.
اما بعد از شکست داعش اکنون مساله کردهای سوریه در کنون توجهات قرار گرفته است. اساسا تعریف این بازیگر مهم صحنه سوریه برای هریک از طرفین از ایران، ترکیه و روسیه گرفته تا عربستان، آمریکا، اسرائیل و حتی دولت مرکزی دمشق چیست؟ آیا این تضاد تعریفی برای جایگاه کردهای سوریه باعث ایجاد اختلاف و تنش میان برخی بازیگران مانند آمریکا و روسیه با ترکیه و حتی ترکیه با ایران نمی شود؟
اساسا ائتلاف در هر دو جبهه آمریکایی- عربستانی و روسی – ایرانی – ترکیه ای، ائتلاف و اتحاد مصلحتی بوده است. چرا که تمام این کشورها بنا به شرایط موجود در تحولات سوریه با کشورهای همسوی خود به نوعی تعریف اشتراک منافع رسیده اند که این تعریف نمی تواند لزوما پایدار و راهبردی باشد. لذا در خصوص کردهای سوریه هم اگر چه تهران و آنکارا در یک جبهه قرار دارند اما می تواند این ائتلاف در مواردی مانند کردهای سوریه به واگرایی برسد. البته با این وجود ایران در خصوص کردهای سوریه مخالف هر گونه تجزیه طلبی این بازیگر سوری در سایه مدل همه پرسی جدایی مانند اقلیم است. اما در آن سو تهران با مدل خود مختاری در صورت هماهنگی با دولت دمشق چندان مخالفت جدی را نداشته است. از همین رو نیز ایران سعی دارد که کردهای سوریه را هم در نشست ها و مذاکرات صلح سوریه دخالت دهد تا در ساختار قدرت سوریه حضور یابند البته این مساله از سوی روسیه هم پیگیری می شود. اما در آن سو ترکیه هم تنها کشوری است که آمادگی پذیرش کردها را در ساختار قدرت خود ندارد و علیرغم برخی از تلاش ها برای حضور کردهای ترکیه در ساختار پارلمانی و قدرتی امروز این تلاش ها به شکست رسیده که این نکته بر دامنه تنش افزوده است. در صورتی که این مساله در میان کردهای ایرانی حل شده و در عراق مدل خود مختاری شکل گرفته است، در سوریه هم دولت مخالفتی با حضور و حتی مدل خود مختاری کردها با قبول شرایط خاص از جانب کردها را ندارد. مضافا این که آمریکا برنامه های جدی را برای گسترش حمایت خود از کردهای سوریه را دارد که به خصوص بعد از شکست داعش این حمایت ها گسترش یافته که این مساله موجب تنش و درگیری میان ترکیه با آمریکا شده است. البته در جبهه عربی هم به خصوص عربستان تمایلی به شکل گیری کشوری غیر غربی در داخل خاک کشورهای عربی ندارد، چرا که ریاض اساسا به دنبال یک دولت و حکومت عربی اهل سنت است که همسویی خود را با ریاض داشته باشد. اما با این وجود عربستان هم برای افزایش نفوذ و فشار خود بر ایران، حزب الله، دولت و ارتش سوریه قطعا از برگ کردی که اکنون نزدیک به 25 درصد خاک سوریه را در اختیار گرفته و بعد از دولت سوریه بیشترین سیطره را برک سوریه دارد، چشم پوشی نخواهد کرد. بنابراین برای هر کدام از بازیگران حاضر در سوریه جایگا و تاثیر کردهای این کشور به مهره برتر و برگ برنده تعبیر شده است. اما این جایگاه برای ترکیه یقینا یک تهدید است که روز به روز پررنگ تر می شود.
اما این سطح از اهمیت کردهای سوریه برای بازیگران حاضر در بحران این کشور که بعد از شکست داعش اهمیتش به مراتب پررنگ تر شده است، چه آینده ای را برای خود کردهای این کشور رقم می زند؟
بزرگ ترین مشکل کردهای سوریه این است که در نهایت علیرغم برخورداری از این جایگاه مهم در میان بازیگران حاضر در سوریه نخواهند توانست آینده خود را با تصمیات کردی رقم بزنند. یعنی سرنوشت کردها در دست بازیگران و توافقاتی است که آنها انجام می دهند. این مشکل کردها از آن جا نشات می گیرد که در مرزهای زمینی میان چهار کشور ایران، ترکیه، عراق و سوریه محاصره شده اند. کما این که در سایه همین مشکل نتایج همه پرسی اقلیم کردستان با بسته شدن مرزهای ترکیه و ایران و همراهی دولت بغداد از جانب اربیل ملغی شد. لذا هر تصمیم کردی باید با همراهی و همسویی همسایگان آنان انجام شود و گرنه قابلیت عملیاتی شدن ندارد و این مساله آینده کردهای سوریه را قدری مبهم کرده است.
اما نقطه تفاوت و اساسا اهمیت کردهای سوریه به نکته مهمی باز می گردد که می تواند این نقیصه را برای کردهای این کشور رفع کند و آن هم تلاش برای تسلط بر دریای مدیترانه است؟
بله؛ اکنون در تلاش برای رفع این نقیصه هستند. اما از یک سو ترکیه با حضور نیروهای خود در ادلب و نیز حمایت از نیروهای جبهه النصره مانع جدی تسلط کردهای سوریه بر موقعیت استراتژیکی آبهای دریای مدیترانه هستند. از آن سو هم البته آمریکا تلاش خود را برای رسیدن کردها به این موقعیت دارد تا بتواند نقش و نفوذ خود را در سوریه افزایش دهد. اما در سوی دیگر خود دمشق و ایران هم تمایلی به این میزان از قدرت گیری کردهای سوریه ندارند.
پس می توان دسترسی کردهای سوریه به آب های دریای مدیترانه را یکی از اهداف تخصیص بودجه تقریبا 400 میلیون دلاری ترامپ به کردهای سوریه در سال 2018 دانست؟ رفتار کردهای سوریه در این بازی قدرت باید چگونه باشد تا به این جایگاه مهم دست یابند؟
بله؛ ترامپ کردهای سوریه را اهرمی برای فشار بر دولت دمشق و به خصوص ایران می داند که می تواند با قدرت گیری هرچه بیستر آن نفوذ از دست رفته خود را در خاورمیانه و میدان تحولات سوریه در کمترین فاصله زمانی بازیابد. لذا با در نظر گرفتن شرایطی که در دو سوال قبلی مطرح شد باید کردهای سوریه بازی خود را با تمام قدرت های فرامنطقه ای و کشورهای منطقه ای حاضر در سوریه از ایران تا عربستان، اسرائیل و حتی ترکیه داشته باشند تا بتواند بهترین حالت را در کسب قدرت به دست آورند. از همین رو هم کردهای سوریه علیرغم حفظ رابطه با روسیه به دنبال افزایش حمایت های آمریکا از خود هستند و در عین حال نیم نگاهی هم به روابط خود با ایران و دولت مرکزی دمشق دارند. مضافا نکته مهمی که در خصوص کردهای سوریه وجود دارد این است که کردها تنها ملت و قومی در خاورمیانه هستند که گرایش مذهبی در آنان، چه در شکل شیعی و چه در شکل اهل سنت آن وجود ندارد. لذا این مسائل موجب حمایت بیشتر روسیه، آمریکا اسرائیل و برخی از کشورهای اروپایی و حتی چین خواهد شد که مخالف حضور و گسترش نفوذ اسلام سیاسی هستند. زمانی که برخی از اقوام در مناطقی مانند سین کیانگ چین و یا چچن روسیه مورد تبعیض قرار می گیرند به شدت پتانسیل گرایش به گروه هایی مانند داعش و القاعده را داند چنانی که امروز این مساله به خوبی هویدا شده است. اما این مساله در خصوص کردها صدق نمی کند از همین رو بازیگران فرامنطقه ای در سوریه کردهای این کشور را شرکای قابل اطمینانی برای خود می دانند. لذا مجموعه این شرایط در کنار هم می تواند آینده پیچیده ای را برای کردهای سوریه رقم بزند.
اما در نکته قبل تری که شما به آن اشاره کردید بحث حضور داعش در جنوب و شرق سوریه مطرح شد. در سایه این مساله مرکز پژوهش های امنیت قومی رژیم صهیونیستی ارزیابی استراتژیکی را از خطراتی که این رژیم در سال جدید میلادی با آن مواجه است، انجام داد، در این ارزیابی تهدید سوم در سال 2018 برای اسرائیل، داعش است که به رغم شکست در عراق و سوریه به مرزها با اسرائیل نزدیک شده است. این ارزیابی نشان می هد که داعش فعالیت هایش را به جنوب سوریه در مرز با جولان و سینا منتقل کرده است. آیا حضور داعش در این دو منطقه برای اسرائیل خطری در سال جاری میلادی محسوب می شود؟
علیرغم تمامی تلاش های تل آویو برای همسویی با برخی از کشورهای عربی در سایه مساله ایران هراسی و یا تهدید حزب الله اساسا نمی توان این همسویی را با کشورها و جریان های عربی منطقه چه جریانات سنی و چه شیعه آن، راهبردی و بلند مدت دانست. به عبارت دیگر اگر چه در قالب جمله دشمن دشمن من، دوست من است، روابطی میان اسرائیل و برخی از کشورهای عربی در حال شکل گیری است، اما در سطح کلان چندان نمی توانند ادامه یابد. چرا که اسرائیل نه تنها از تضعیف ایران و حزب الله که از تضعیف عربستان، امارات و مصر هم سود می برد. به موازات این مساله هم خود کشورهای عربی نیز اسرائیل را دوست خود نمی دانند. لذا در میان جریانات اهل سنت جریان اخوان المسلمین که حماس و جنبش جهاد اسلامی را شکل داده و یا بخش رادیکال شده آن در قالب القاعده و بعدتر هم داعش یقینا در آینده دور و یا نزدیک برای اسرائیل تهدیدی جدی خواهد بود، همان طور که برای اروپا و آمریکا این تهدید وجود دارد. اما در حال حاضر در یک اولویت بندی سطح اول تهدیدات برای اسرائیل حزب الله لبنان و گروه های جهادی فلسطینی، آن هم بعد از اقدام ترامپ در به رسمیت شناختن بیت المقدس به عنوان پایتخت اسرائیل است. اما بعد از آن می توان تهدید داعش را در مرزهای اسرائیل متصور بود. ولی این که چه زمان این تهدید داعش علیه اسرائیل ظهور کند، به شرایط و تحولات میدانی در سال جاری بستگی دارد.
اما با توجه به تمامی ابعاد موجود در سوریه که به بررسی آن پرداختیم، از تلاش های سیاسی و کوشش های دیپلماتیک مانند ژنو، آستانه و سوچی که بعد از شکست داعش در 2107 سطح آن افزایش یافته است تا احتمال از سرگیری و افزایش منازعات مسلحانه برای سال جاری میلادی، کفه کدام حالت را در جریانات و تحولات سال 2018 سوریه را سنگین تر می دانید، تلاش های دیپلماتیک یا درگیری های مسلحانه؟
نکته مهمی که در پاسخ به این سوال نباید فراموش شود اهداف حضور و دلایل پشت پرده تاثیر قدرت های فرامنطقه ای حاضر در میدان سوریه است. به عبارت دیگر ابر قدرت هایی مانند روسیه و آمریکا در صحنه سوریه به دنبال به چالش کشیدن یکدیگر برای اهداف و منافعی بیشتر و بزرگ تر از سوریه هستند. لذا رقابت در زمین سوریه تنها لایه رویی این تنش ها را نمایان می کند. پس پیچیدگی حضور ابرقدرت ها در جنگ سوریه را می توان در یک سوال مهم تعریف کرد که هدف غایی و دلیل نهایی حضور این بازیگران در صحنه تنش سوریه و یا هر تنش دیگری چیست؟ در این راستا باید سقف بازیگران را به خوبی سنجید. ببینید مثلا سقف بازی کردها با سقف بازی ایران یا ترکیه هم سان نیست، همچنان که سقف بازی ایران و عربستان در اندازه روسیه نیست یا این که سقف بازی روسیه، فرانسه یا انگلیس در اندازه آمریکا نیست. لذا زمانی که سقف بازی بازیگران کوچک با کف بازی بازیگران بزرگ برخورد می کند، چالش و تنش روی می دهد. پس در صورت برخورد این دو سطح باید بازیگران کوچک یا وارد تعامل با بازیگران بزرگ شوند یا هزینه های برخورد با آنها را بپردازند. در نتیجه اگر رقابت این ابر قدرت ها و گاردی که پوتین و ترامپ در طی سال 2017 برای هم گرفته اند، ادامه یابد، می تواند نشست های ژنو، آستانه و سوچی را تحت الشعاع قرار دهد و هر کدام با بازی های خود سبب شکست کفه تلاش های دیپلماتیکی شود که مساله درگیری و حمله به پایگاه روسیه در سوریه می تواند این سطح از تنش ها را افزایش دهد. اما اگر دو طرف در سال جاری میلادی بتوانند به راه حل مشترکی در سوریه دست یایند که قبلا چنین تجربه ای میان آمریکا و روسیه در سوریه تجربه شده، می توان افق روشنی را برای به نتیجه رسیدن تلاش های دیپلمتیک دانست. اما این که سوریه در سال جاری میلادی در سایه این مسائل به کجا خواهد رسید هم باید گفت که با بررسی شرایط میدانی و اقدامات سیاسی به نظر شرایط سوریه مانند 2017 با شدت و ضعف ادامه پیدا کند، مگر این که اتفاق پیش بینی نشده ای در سوریه رخ دهد که احتمال آن در خاورمیانه که تقریبا هر ماه، هرهفته و شاید هم هر روز شاهد وقوع این دست از حوادث هستیم بتواند تحولات این کشور را تحت الشعاع خود قرار دهد.
انتشار اولیه: یکشنبه 17 دی 1396 / انتشار مجدد: شنبه 23 دی 1396
نظر شما :