رمزگشایی هزاردستان آمریکایی برای آمدن کلانتر جدید در سوریه
ترامپ تنها نبود، نخبگان هم او را به حمله ترغیب کردند
دکترمیریوسف علوی، تحلیگر مسائل بین المللی
دیپلماسی ایرانی: حمله موشکی آمریکا به پایگاه هوایی سوریه باعث سردرگمی تحلیلگران شده است. دونالد ترامپی که بسیاری او را یک تاجر مصلحت اندیش و غیراحساساتی می دانستند، در هفتادوهفتمین روز ریاستش فرمان حمله ای را داد که اوبامای احساساتی و حقوق بشری برای مدت شش سال در برابر آن مقاومت کرده بود. مهمترین سوال روز این است که آیا این اقدام، اقدامی حساب شده بوده که از حمایت اکثریت نخبگان نهادی آمریکا برخوردار است یا اقدامی احساساتی و مقطعی و صرفا برای فرار از ناکامی های فزاینده داخلی دولت جدید آمریکا در پرونده هایی نظیر اصلاح قانون خدمات درمانی، ارتباط با روسیه، شکاف عمیق در تیم اجرایی دولت و نظایر آن؟ به نظر می رسد این اقدام از حمایت اکثریت نخبگان نهادی آمریکا برخوردار بوده یا حتی توسط آنها طراحی یا توصیه شده است. بر این اساس باید اقدام اخیر را طرحی به منظور بازگرداندن آمریکا به معادلات سوریه و منطقه و اعلام ورود کلانتری جدید دانست که لزوما به دنبال سیاست تغییر حکومت در سوریه یا ورود گسترده تر به جنگ نیست.
مطابق نظریه نخبگان نهادی آمریکا، سه دسته نخبگان شرکتی، عمومی و دولتی سیاست های کلان این کشور را از سیاست خارجی گرفته تا سیاست های اجتماعی و اقتصادی و زیست محیطی شکل می دهند. در این میان نخبگان عمومی شامل اندیشکده ها، رسانه ها، دانشگاه ها و بنیادها رابط نخبگان شرکتی و دولت محسوب شده و به ویژه اندیشکده ها محور ارتباطی سایر نخبگان عمومی هستند. در دهه های گذشته سه یا چهار اندیشکده بیشترین نقش را در ریل گذاری و جهت دهی به سیاست های آمریکا داشته اند که عبارتند از شورای روابط خارجی (و کمیته سه جانبه به عنوان شاخه چندملیتی آن) با گرایشی دو حزبی، اندیشکده بروکینگز با گرایش لیبرال و اندیشکده محافظه کار آمریکن اینترپرایز. در برخی مواقع اندیشکده چهارمی به طور موقت به این سه اندیشکده اضافه شده و نقش مهمی را در طراحی سیاست ها بازی می کند که نمونه های آن مرکز ترقی آمریکا (در زمان اوباما) و بنیاد هریتیج (در زمان بوش پسر و احتمالا ترامپ) هستند. در واقع کار اندیشکده ها این است که یک یا چندین گزینه برای نخبگان دولتی تدوین می کنند که بوروکراسی دولتی از منوی تهیه شده توسط این اندیشکده ها، سیاست خود را انتخاب و اجرایی می کند. در واقع اندیشکده ها هزاردستان پشت پرده ای هستند که سیاست ها را ریل گذاری می کنند.
در میان سه اندیشکده اصلی آمریکایی، شورای روابط خارجی مهمترین نقش را در تدوین سیاست خارجی آمریکا از دهه 1920 تا کنون داشته است و اندیشکده های دیگر تمرکز بیشتری بر سیاست های اقتصادی و اجتماعی دارند. این شورا در جهت دهی یا پیشنهاد تحولات مهمی نقش داشته است که از میان آنها می توان به پیمان بریان-کلوگ در دهه 1920، تدوین منشور ملل متحد بعد از جنگ جهانی دوم، طراحی سیاست مهار شوروی به عنوان اصلی ترین راهبرد آمریکا در دوران جنگ سرد، طرح مارشال، تشکیل ناتو، پایان جنگ ویتنام، سیاست های کنترل تسلیحات با شوروی، مداخله در یوگسلاوی و کوزوو، دکترین مداخله بشردوستانه و توصیه به خروج از عراق در دسامبر 2006 در قالب گزارش دو حزبی همیلتون-بیکر، پیشنهاد حل و فصل موضوع هسته ای با ایران و .... مهمترین منابع مالی شورای روابط خارجی در دهه های گذشته علاوه بر حق عضویت اعضا، توسط دو بنیاد راکفلر و فورد تامین شده و دیوید راکفلر که دو هفته قبل درگذشت و حدود نیم قرن رئیس افتخاری شورا خدمت می کرد، مهمترین نقش را در آن داشته است. افراد نام آشنایی چون زبینگیو برژینسکی، جوزف نای و ده ها وزیر و مقام سابق و آتی امریکایی از اعضای برجسته این شورا هستند. رئیس فعلی شورای روابط خارجی ریچارد هاس است که از سال 2003 این سمت را بر عهده دارد و به نوعی می توان او را هزاردستان سیاست خارجی آمریکا و آنچه به عنوان هیات حاکمه آمریکا شناخته می شود، دانست. هاس با وجودی که یک جمهوریخواه تمام عیار است و در هر دو دولت بوش پدر و پسر مناصب مهمی در اختیار داشته است، ولی جایگاه دو حزبی شورای روابط خارجی باعث شد که او نقشی اساسی در طراحی سیاست های دولت اوباما و دکترین او ایفا کند.
هاس اولین کسی بود که بعد از شروع انقلاب های عربی در تونس و مصر ایده برکناری مبارک از قدرت و تشکیل یک دولت نظامی را مطرح کرد که طی چند روز به سیاست رسمی آمریکا تبدیل شد. همچنین او در جریان حوادث شیمیایی سوریه در سال 2013، بیشترین مخالفت را با ورود به جنگ کرد و علاوه بر مصاحبه ها و تشکیل میزگردهای پرتعداد در شورا، کتابی هم در حمایت از سیاست خویشتن داری اوباما منتشر کرد و کمک موثری به دولت قبلی برای مقاومت در برابر رسانه های متمایل به لابی اسرائیلی و عربی کرد. در دوره ترامپ نیز از او به عنوان یکی از نامزدهای سمت وزیر امور خارجه و بعدا نفر دوم وزارت امور خارجه آمریکا یاد می شد. بررسی مواضع اعلام شده هاس قبل و بعد از اقدام نظامی علیه سوریه به عنوان یکی از موثرترین نماینده نخبگان نهادی آمریکا، نشان دهنده این است که حداقل در اقدام اخیر، ترامپ بر اساس توصیه و طراحی این نخبگان عمل کرده یا از پشتیبانی آنها برخوردار بوده است.
ریچارد هاس در تاریخ پنجم آوریل یعنی دو روز قبل از حمله موشکی آمریکا در توئیتی نوشت: آمریکا مباید با پاسخی نظامی دینامیسم های فعلی در این کشور و خاورمیانه را تغییر دهد و همچنین هنجارهای جهانی به کار نگرفتن سلاح های کشتارجمعی را تقویت کند. هاس نیم ساعت بعد از توئیت اول در توئیت دیگری نوشت: اقدام نظامی به معنی پیگیری سیاست تغییر رژیم یا جنگ نخواهد بود، بلکه به معنی هزینه مند کردن اقدام سوریه و تکرار نشدن آن در آینده خواهد بود. هاس همچنین ساعاتی پس از انجام حمله به سوریه، در توییت خود نوشت: بی عملی اوباما در سال 2013، از او چهره یک کلانتر بی تفاوت را به نمایش گذاشت. اقدام اخیر ترامپ این فرصت را به او می دهد که اعلام کند کلانتری جدید وارد شهر شده است. این در حالی است که هاس از مدافعان سرسخت وارد نشدن آمریکا به جنگ سوریه در سال 2013 بود.
هرچند ناکامی های داخلی ترامپ، نقشی اساسی در استقبال او از پیشنهاد افراد موثری چون هاس در اقدام نظامی اخیر داشته، ولی این اقدام پشتیبانی اکثریت نخبگان نهادی آمریکا را قبل و بعد از آن به همراه داشته است. واقعیت این است که با وجود تمرکز دولت اوباما و به ویژه شخص جان کری در هجده ماه آخر دولتشان برای حل و فصل یا پیشبرد سیاسی مذاکرات سوریه که به قطعنامه 2254 در دسامبر 2015 انجامید، خرابکاری و همراهی نکردن متحدان منطقه ای آمریکا مانند عربستان و ترکیه و اختلافات داخلی در داخل آمریکا که خود را در حوادثی نظیر حمله بی منطق آمریکا به نیروهای سوری درگیر کرده آن هم در زمانی که مذاکرات در حال پیشرفت خوبی بود، باعث شد آمریکا عملا در تحولات سوریه به یک بازیگر درجه دوم تبدیل شود و حتی به مذاکرات مهمی مثل آستانه دعوت نشود. وقتی هاس از تغییر سازوکارهای بحران سوریه و خاورمیانه صحبت می کند، دقیقا به همین موضوع اشاره دارد و این که کلانتر جدید می خواهد بخشی از مذاکرات و راه حل سیاسی آتی سوریه باشد.
ترامپ که خود جزو نخبگان نهادی آمریکا بوده، ولی برای کسب رای تا کنون نقش فردی بیرون از تشکیلات را بخوبی ایفا کرده، حداقل در مورد اقدام اخیر به توصیه های نهادهای دیرپای این کشور در طراحی سیاست خارجی عمل کرده است، ولی این که در ادامه این روند حرف شنوی ادامه خواهد داشت و مهمتر از آن این که تیم کم تجربه سیاست خارجی ترامپ این توانایی را خواهد داشت که از این نمایش قدرت محدود به منظور بازگشت به معادلات منطقه ای استفاده کند، بدون این درگیر جنگی وسیع تر شود، سوالی است که پاسخ آن در روزها و هفته های آینده داده خواهد شد.
نظر شما :