شرایطی که آنکارا و تلآویو را به هم نزدیک میکند
ترکیه و اسرائیل؛ بازگشت به تنظیمات کارخانه
نویسنده: حسین زمانلو*
دیپلماسی ایرانی: مونولوگ سرد و تاریخی بین اردوغان و شیمون پرز در جلسه داووس و بعدها کشته شدن اتباع ترکِ کشتی مارمارا توسط نیروهای اسرائیلی، که برای کمک رسانی به مردم غزه عازم آنجا بودند نقطه آغاز فاصله بین دو دولت به شمار می رود. پس از چندین سال طی روزهای اخیر این دو دولت در محافل مختلف برای نزدیکی و از سرگیری روابط نزدیک گفتگوهایی انجام داده اند. برای تحلیل وضعیت موجود سعی شده از دو منظر به روابط دو دولت نگریسته شود:
اول: سیاست داخلی و نیاز به روابط چند سطحی با یکدیگر
دوم: مسایل منطقه ای و روابط دو دولت، مسایل کلان جهانی و ویژه جایگاه اسرائیل در نزد زمامداران آمریکایی طی دهه گذشته. منتها برای درک این کنش های سیاسی بین بازیگران مورد نظر نگاهی به عقبه روابط ترکیه و اسرائیل ضروری است.
عقبه تاریخی و تجربه ارتباط دو کشور:
ترکیه اولین کشور مسلمانی است که اسرائیل پس از استقرار و در حین جنگ دوم جهانی و جنگ با اعراب، آن را به رسمیت شناخته است. هر چند روابط پنهانی نیز در آن دوره به لحاظ همکاری های اطلاعاتی بین دو طرف برقرار بوده است. این الگوی همکاری بین دو دولت پس از آن نیز تدام یافته است. این تداوم به لحاظ سیاسی نیز دارای فاکتورهایی بوده است. از این فاکتورها می توان به دموکراسی پارلمانی و حزبی (نمایندگی) و به لحاظ مدیریت سیاسی شباهتی که این دو در خاورمیانه به یکدیگر داشته اند، اشاره کرد. غرب گرایی و سکولاریزم موجود در دو کشور نیز یکی دیگر از عوامل نزدیکی دو کشور بوده است. دوره های تاریخی خاص نیز بدین وضعیت کمک کرده است، به ویژه در سال های 1492 و پناه دادن و حمایت امپراطوری عثمانی از مهاجران نجات یافته از انکیزیسیون اسپانیای مسیحی، این روابط را به طور مثبتی در حافظه جمعی یهودیان و سنت تاریخ عثمانی حفظ کرده است. نزدیکی علنی و آشکار ترکیه و اسرائیل و ارتباط چند جانبه دو کشور در اوایل دهه ۹۰ به تحقق پیوست. در این نزدیکی استثنایی به لحاظ موقعیت فرهنگی و سیاسی در منطقه، رویکردهای سه کشور ایران، عراق و سوریه را نمی توان نادیده گرفت؛ چرا که پس از پایان جنگ سرد، کشورهای نام برده و در صدر آن ایران، حس تهدید و وجود عوامل تقابل گرا در منطقه را با نشانه روی به سوی اسرائیل ایجاد، گسترش و تقویت کرده بود. تئوری اتحاد و اتفاق بین اسرائیل و ترکیه را نیز می توان از این الگوی تقابل ایدئولوژیک و صف آرایی انقلاب ایران و مساله فلسطین، استخراج کرد. در ادامه روند رخدادهای منطقه ای در خاورمیانه، ریسک از دست دادن موقعیت استراتژیک بین اعراب از طرف ترکیه، با نزدیکی اسرائیل و اعراب پس از اجلاس مادرید نیز در دهه ۹۰ به پایین ترین حد خود رسید. دهه ۹۰، دهه عدم ثبات ترکیه به لحاظ سیاست داخلی و حضور نخبگان بروکرات و نظامی های مختلف در عرصه سیاست داخلی بود. نزدیکی به اسرائیل خصوصا پس از ارایه توانایی این کشور در جنگ شش روزه با اعراب(1967)، از طرف ارتش ترکیه به عنوان فرصت در نظر گرفته شد و رویکرد همکاری های نظامی و اطلاعاتی و خرید تسلیحات نظامی از اسرائیل را تقویت کرد. از دیگر سو حمایت از گروه های مختلف تروریستی و سازمان های مختلف تجزیه طلب توسط اسرائیل در برخی نقاط و مناطق به صورت تقابل با ترکیه و در برخی مواضع نیز به همکاری با آن کشور منجر شده است. دستگیری اوجالان رهبر گروه تروریستی پ.ک.ک با همکاری امنیتی اسرائیل و ترکیه محقق شد، که اوج همکاری و تعامل دو دولت قلمداد می شود. منظرهای تحلیل به ترتیب ارائه می شود:
الف- سیاست داخلی و نقش آن در روابط دو دولت:
اواسط دهه ۹۰ دوران اوج گیری جریان اسلام گرای حزب سعادت به رهبری نجم الدین اربکان و حضور در حاکمیت ترکیه بود. این جریان به لحاظ رویکردهای وحدت گرایانه اسلامی اش توان تعامل با سایر کشورهای مختلف اسلامی را داشت. ارتباطات و رویکرد مثبت وی نسبت به ایران را می توان در این چارچوب بررسی کرد. او معتقد بود که کشورهای اسلامی برای متحد شدن در مقابل جهان کفر و همدلی با مردم فلسطین خیلی دیر کرده اند و برای تحقق این اتحاد با توجه به رویکرد اقتصادی بخش خصوصی در ترکیه، تاکتیک همکاری های اقتصادی را پیشنهاد و در تاسیس گروه D8 نقش اساسی ایفا کرد. سیاست های ضد اسرائیلی جریان اسلامی اربکان برای اسرائیل نمی توانست مثبت باشد. پس از کودتای نیمه نظامی علیه او، جریان اسلامی با تکیه بر رویکرد عملگرای خویش دوباره در سیاست های مختلف اقتصادی و سیاسی خود تجدید نظر کرد. اردوغان و حزب عدالت و توسعه اقدامات مختلف اربکان در حوزه های اقتصاد و سیاست خارجی را تکرار نکردند. البته این روند و نوآوری در راستای الحاق کامل ترکیه به اتحادیه اروپا، اقتصاد جهانی و جهانی شدن ترکیه و تا اقتدار کامل این حزب ادامه داشت. اقتدار کامل و دوران اوج حزب مواجه شد با اواخر سال های دهه اول قرن بیست و یکم، به لحاظ خوراک داخلی در سیاست، اردوغان نیاز به رویکرد تقابل با اسرائیل داشت. هر چند می توان تاکتیک بازگشت به مناطق سنتی تحت نفوذ عثمانی، با رواج عثمانی گری به عنوان استراتژی سیاست خارجی را مهمترین دلیل این رویکرد دانست. این در حالی بود که پشت صحنه روابط با این دولت بسیار هم وخیم نبود، به لحاظِ اقتصادی در حوزه انرژی، خط انتقال انرژی اسرائیل به اروپا روند مذاکرات خود را طی کرد، در مساله "آب" ترکیه یکی از تامین کنندگان آب اسرائیل و در حوزه نظامی نیز قراردادهای نظامی و تسلیحاتی بسیار حساس و مهمی بین دو طرف منعقد شده بود. اما داووس نقطه عطف فراز شخص اردوغان در منطقه به شمار می رود. مونولوگ اردوغان در برابر نماینده اسرائیل در رسانه های مختلف اعراب و منطقه منعکس شد. این تقریبا مصادف شده بود با شروع اختلافات داخلی در سوریه؛ برای اسرائیل مسلم بود که این اختلافات با وجود گزینه های سنتی و تاریخی همچون ایران و روسیه به جایی نخواهد انجامید. زیرا هم حمایت های ایران و روسیه به لحاظ استراتژیک از سوریه و هم موقعیت اسد در جبهه مقابل اسرائیل دلیلی بر این مدعا می تواند باشد. انتخابات مجلس در سال 2011 با تبلیغات پیرامون رفتارهای ظلم ستیزانه و به ویژه ضد اسرائیلی حزب و اردوغان به پیروزی این حزب انجامید. این ادبیات بیش از اینکه ایجابی بوده و به لحاظ حمایت از کشور مسلمان در راستای احیای حقوق مردم فلسطین اعمال می شد، رفتاری سلبی و به منظور ایجاد هیاهوهای تبلیغاتی انجام شده بود. اردوغان و حزب عدالت با تکیه بر سنت عمل گرایی از کارت ضدیت با اسرائیل در جامعه ای که به سنت اسلامی و فرهنگ اسلامی دوره عثمانی وفادار مانده است، به خوبی استفاده کرد. البته نمی توان روحیه حمایت از مسلمانان در جامعه ترکیه را پس از دهه ها نادیده گرفت. می توان گفت در این زمینه کارشناسان حزب و شخص اردوغان جامعه شناسی دقیقی انجام داده بودند. اسرائیل در دوره اوج گیری بهار عربی و خیزش و بیداری اسلامی، بیش از ورود مستقیم و مداخلات علنی، نظاره گر شرایط بسیار پیچیده منطقه بود. تمام همکاری هایی که با سردمداران دیکتاتور و مستبد منطقه ای انجام داده بود، به ثمر نشسته و بحران خلاء قدرت و عدم مشروعیت در اکثر کشور های پیرامون اسرائیل به تحقق پیوسته بود. به لحاظ تاریخی مهمترین و اصلی ترین تقابل این کشور که با ایران رخ داده بود، طی سال های 2009 و ویژه پس از جنگ 21 روزه، با تحریم همه جانبه ایران و فشارهای مختلف اقتصادی و امنیتی بر روی ایران توسط شورای امنیت و جامعه جهانی کاهش پیدا کرده بود. ورود اردوغان به صحنه سوریه و تقابل با کشورهای منطقه ای و به خصوص ظهور و بروز گروه های مسلح تروریستی بویژه داعش، اقدامی بود که شاید در میان مدت به نفع سیاست های داخلی دو کشور منجر شد، اما در بلند مدت امنیت ترکیه را مورد تهدید قرار داده است. امروز این گروه ها هدف خود را بسیار فراتر از خاورمیانه به سمت قلب اروپا و سایر کشورهای مختلف در حال توسعه غربی نشانه رفته اند. هر چند رادیکالیزم اسلامی به لحاظ منشاء فکری و فلسفی (که ریشه در غرب ستیزی و سلفی گری دارد) در این فضا نقش مهمی داشته است، اما خلا قدرت و عدم مشروعیت در دولت های منطقه ای، رویکرد رادیکالِ دیگری سازِ کشورهای غربی در برابر مسلمانان مهاجر و در کل مسلمانان، این جریانات را به لحاظ منابع مختلف تغذیه کرده است.در این خصوص و برای حل مسایل منطقه خاورمیانه آمریکا به صورت مستقیم گزینه نطامی را انتخاب کرد. رویکردی که دولت های دموکرات آمریکا طی این یک دهه اتخاذ کرده اند، بیش از نزدیکی به لابی ها و گروههای مختلف یهودی و صهیونیستی و گوش به امر این لابی ها بودن، در راستای سیاست های مستقل شخص اوباما و دستگاه دیپلماسی وی رخ داده است. او بیش از حل کردن مسایل مناطق مختلف در ژئوپولتیک جهان با جنگ و نظامی گری، نظاره گری و دخالت های مینیمال را برگزید و در این راستا تحت فشار رسانه های صهیونیستی و جمهور خواهان رادیکال قرار نگرفته است. این رویکرد نرم هر چند به لحاظ حل مناقشات، هزینه زمانی، اقتصادی و اجتماعی زیادی در خاورمیانه بر جای گذاشته اما به لحاظ دخالت بازیگران مختلف منطقه ای، فرصتی استثنایی هم در راستای همگرایی و هم تقابل ایجاد کرده است. هدایت رقابت های طبیعی جوامع مختلف در منطقه به سمت تضادهای مذهبی و اتنیکی بیش از اینکه منافع کشورهای منطقه را تامین کند، منافع اسرائیل را تامین خواهد کرد.
انتقال سطح رقابت های منطقه ای به مسایل پیرامونِ اقتصاد و به ویژه اقتصاد غیر دولتی، در بلندمدت به نفع رشد و توسعه کشورهای منطقه به خصوص ایران و ترکیه خواهد شد و هم در راستای تضعیف رادیکالیزم اسلامی کمک خواهد کرد. اقتصاد خصوصی جامعه گرا یکی از گزینه های موجود برای عبور از این فضا است که با یادگیری جوامع از همدیگر و ارتباط مداوم حاصل می شود. اسرائیل برای تداوم فراموشی مساله فلسطین توسط اذهان منطقه و جهان، نیاز به داعش و گروه های تکفیری داشت. روند حمایت از گروه های مسلح در شمال عراق و سوریه، با ورود رقابت عربستان با ایران و سعی در نفوذ بیش از پیش در منطقه، به اوج خود رسید. روابط ترکیه و اسرائیل در چنین چارچوبی به حیات خود ادامه می دهد، این در حالی است که ثباتی که طی چندین سال در ترکیه و با اقتدار حزب عدالت برقرار شده است، با توجه به سنت سیاسی دهه های اخیر ادامه خواهد داشت. بوروکراسی و سیاست خارجی ترکیه در راستای کاهش تنش با اسرائیل خواهد رفت. با توجه به انفجارهای اخیر در آنکارا و استانبول و نا امنی هایی که طی دو سال اخیر در جنوب شرق ترکیه بروز کرده است، همکاری های امنیتی دو دولت گسترش خواهد یافت.
احتمالِ پیروزی جمهوری خواهان حامی اسرائیل نیز یکی از عواملی است که ترکیه را به سمت رفع کدورت ها سوق خواهد داد. موارد دیگری موجود بوده که به صورت برآیند سیاست داخلی بر روابط دو دولت تاثیر گذاشته است، آنها را می توان از چند سال گذشته بررسی و تحلیل کرد. ترکیه پس از دو انتخابات اخیر و حتی پس از اتفاقات پارک گزی در سال 2012 به لحاظ وجهه حقوق بشری و رویکردهای دموکراتیک در وضعیت مناسبی قرار نداشته است. فشار اتحادیه اروپا به ترکیه در راستای الحاق این کشور به اتحادیه با شرایط سیاسی خاص (تاسیس، نهادینه شدن و رعایت اصول مختلفِ فرهنگ های متکثر دموکراتیک که اتحادیه بر پایه آن بنا شده است) و فشار ناشی از ورود به مساله سوریه، حزب و اردوغان را در وضعیت مناسبی قرار نداد. افشای پرونده های فساد مالی و اقتصادی وزرا توسط شریک و گروه حامی عدالت و توسعه یعنی گروه جماعت اسلامی به رهبری گولن، این دو گروه متحد دیروز را به رویارویی با همدیگر کشاند. اردوغان پس از این وضعیت کمتر از گذشته در آرایش حمله و رویکرد هجومی در سیاست خارجی قرار گرفت، البته که به خاطر عبور از فضای کسری مشروعیت از هر فرصتی استفاده می کرد. همچنین رویکرد گروه های مسلح تروریستی (تابستان و پائیز سال گذشته94) در منطقه در برخی موارد به نفع جریان حزب در انتخابات مجلس (دور دوم در آبان ماه 94) تمام شد. همه اتفاقات و بویژه استقبال نکردن دموکرات ها از او در سفر اخیر اردوغان به آمریکا، او را بیش از پیش به سمت ائتلاف های جدید و بازگشت به دوران همکاری های نزدیک با اسرائیل و لابی های آن در آمریکا کشانده است. این رابطه چه نتایج مستقیمی می تواند داشته باشد؟ اینگونه می توان نتایج را بیان کرد: پرداخت 20 میلیون دلار غرامت حادثه کشتی مارمارا، باز پس گیری اتهامات و پرونده هایی که علیه سربازان اسرائیلی در دادگاه های بین المللی باز شده توسط ترکیه، بسته شدن دفترهای گروه حماس و پایان فعالیت های آن در ترکیه از مواردی است که به طور مستقیم در حین مذاکرات جدید بین اسرائیل و ترکیه مطرح و پیگیری خواهد شد. حتی در این راستا اردوغان در سخنرانی اجلاس انستیتو بروکینگز در واشنگتن، پیشنهاد ارسال کشتی ویژه به سواحل غزه برای تامین انرژی این منطقهِ در حصر کرد. پیغام های تسلیت برای کشته شدگان اسرائیلی حمله انتحاری در استانبول، که توسط اردوغان به رئیس جمهور اسرائیل روون ریولین، ارسال شد، در زمینه چینی برای عبور از فضای سرد دیپلماتیک بین اردوغان و نتانیاهو و مذاکرات این هفته مهم و ضروری تلقی شده است.
ب- مسایل منطقه ای و نقش آن در روابط بین دو دولت:
مساله سوریه یکی از مسایلی است که در سیاست خارجی کشور های منطقه تاثیر مهمی بر جای گذاشته است. ترکیه با تغییر رویکرد دوستانه با سوریه و ورود به خصومت با اسد در زمینه حمایت از گروه های مختلف مسلح رفتارهای متفاوت، معاند و با زاویه نسبت به رفتارهای گذشته خود اتخاذ کرد. از طرف دیگر بهار عربی و اتفاقات پیرامون اسرائیل شرایط جدیدی را برای اسرائیل رقم زده بود. مصر متحد تاریخی اسرائیل پس از کمپ دیوید که در واقع منافع مشروعیتی آن کشور را تامین می کرد، با بحران مشروعیت و انقلاب مردم مواجه شد. در ترکیه ثبات و توسعه ای که حزب عدالت ایجاد و تقویت کرده بود بازی پارادوکسیکالی بین اسرائیل و ترکیه را کلید زد. از یک طرف با ورود به مساله سوریه و کمک به سقوط بشار اسد در راستای منافع اسرائیل و از طرف دیگر با تقابل نمادین و رویکرد مخالفت با اسرائیل در راستای منافع داخلی حزب عمل کرد. اسرائیل و لابی های بزرگ آن در آمریکا همچون آیپک و دیگر سازمان های یهودی-صهیونیستی طی زمامداری اوباما در شرایط اقتدار و نفوذ در رفتار های سیاست خارجی آمریکا قرار نداشتند و نتوانستند خواسته های خود را به طور کامل به کرسی بنشانند، بویژه در وضعیتی که حامیان آنها از جمهوری خواهان و نئوکان ها نیز وضعیتی مشابه داشتند. در مساله مذاکرات با ایران این حامیان و لابی های یهودی و صهیونیستی نتواستند نتیجه مورد نظر خود که ادامه پروژه ایران هراسی بود را محقق کنند. منتها فاصله گیری از اردوغان توسط اکثر شخصیت های مختلف حزب دموکرات در راستای تضعیف چهره بین المللی او در اجلاس هشت کشور صنعتی در آنتالیا کلید خورده بود، اما این وضعیت در سفر اخیر اردوغان به آمریکا نمود بیرونی یافت. با این وجود رویکرد جریانات مختلف دموکرات در آمریکا بسیاری از موسسات حامی لابی یهودیان در سخنرانی های اردوغان شرکت کردند و برخی از تحلیلگرهای نئوکان به حمایت از افزایش سطح روابط اسرائیل با ترکیه پرداختند.
در طرف دیگر مساله ایران و رخدادهای پس از مذاکرات هسته ای ، فرایند تعاملات ایران با جامعه جهانی، مذاکرات مستقیم ایران با آمریکا و رسیدن به توافق و رفع تحریم ها و اجرای برجام، همه در راستای ارتقای سطح قدرت نرم و منطقه ای ایران رخ داده است. با توجه به اینکه ایران در مساله سوریه با حمایت قاطع خود سعی در حفظ هژمونی سنتی خود بر سوریه و در مرحله بعدی عراق را داشته است، از طرف دیگر ورود روسیه به صحنه سوریه نیز این توازن را تقویت کرد. تنش بین روسیه و ترکیه در قضیه سقوط جت جنگنده روسیه، نتوانست بلند مدت ادامه داشته باشد، اما به لحاظ اقتصادی توانست اقتصاد ترکیه را تحت تاثیر خود قرار دهد. در این تنش ترکیه سعی کرد برای تامین انرژی مورد نیاز خود آلترناتیوهای جدیدی را برای گاز روسیه جایگزین کند. قطر و آذربایجان دو کشور مورد نظر بوده است. اسرائیل نیز در این حین با توجه به کشف سفره های گازی در شرق دریای مدیترانه سیگنال هایی در راستای تامین انرژی ترکیه صادر کرده است. ترکیه در راستای ایجاد هاب انرژی و حتی هاب حمل و نقل جهانی قدم های جدی برداشته است. بهینه ترین راه انتقال گاز اسرائیل به اروپا ترکیه است. به فاکتورهای ذکر شده بالا نیز می توان اتفاقات اخیر منطقه قفقاز را اضافه کرد. "انستیتو رشدِ ترکیه" در آمریکا با دعوت از اردوغان و کارشناسان ترک، در همکاری با نئوکان ها و لابی های یهود اجلاسی با عنوان "روسیه و ارمنستان تهدیدی برای ناتو در جبهه جنوب" برگزار خواهند کرد.
وضعیت فعلی قفقاز بیش از اینکه نماد یک اختلاف قدیمی در منطقه باشد، گویا تغییر مناطق درگیری و جنگ های نیابتی و رقابت های ژئوپولتیک بین روسیه و ناتو قلمداد می شود. ارمنستان به لحاظ استراتژی حیاط خلوت و تحت الحمایه روسیه است. آذربایجان نیز که بیست درصد از اراضی خود را در اشغال ارمنستان دارد طی سال های اخیر سرمایه گذاری های هنگفتی در زمینه های نظامی و تسلیحاتی انجام داده است، و باز پس گیری اراضی اشغالی اش را حق مسلم خود می داند. درگیری دو کشور پس از توافقات ضمنی در رابطه با سوریه توسط طرفین مختلف رقابت ها، نشان از عدم رضایت گروه های مختلف و قدرتهای منطقه ای دارد. البته به لحاظ سیاسی و با در نظر گرفتن نقش مهم دولت ملی، توافق هفته گذشته سه کشور ایران، آذربایجان و ترکیه در رامسر نشان از اهمیت جایگاه و نقش حفظ امنیت این کشورها و عدم دخالت در مسایل جغرافیای سیاسی در شرایط ژئوپولتیک این کشور ها را دارد. تنها اسرائیل در این میان بازی چند سر برد را می تواند با بازیگران داشته باشد. اسرائیل قابلیت همکاری همزمان با آذربایجان، ارمنستان (بخوانید روسیه) و ترکیه را دارد. فروکش کردن احتمالی درگیری های منطقه شام و انتقال آن به شمال ایران و یا ایجاد جبهه جدید در قفقاز، شاید تاکتیکی برای درگیر کردن منابع روسیه و ایران در این راستا باشد. فراموش نکنیم در شرایط پسا توافق، رقابت های منطقه ای عامل مهمی در راستای تضعیف فرایند توسعه متوازن ایران خواهد بود. اردوغان نیز برای لاپوشانی شرایط سختی که در سوریه نصیبش شد، خیلی هم بی میل نیست که ماجراجویی های خود را از جنس ملی گرایی ترک به سمت قفقاز کشانده با حمایت از آذربایجان هم طرف ایرانی و هم طرف روسیه را درگیر مسایل قفقاز کند و دو نشان را با یک تیر بزند. البته هوشیاری وزیر خارجه ایران و دعوت به اجلاس رامسر از تاکتیک های به جای تعامل گرا و مذاکره محور دستگاه سیاست خارجی است. به نظر می رسد، رقابت های منطقه ای کماکان با صف بندی های جدید و به ویژه تحت تاثیر رخدادهای سیاسی داخلی کشور ها ادامه یابد. این رخداد ها را می توان بدین صورت صف بندی کرد:
پیروزی اصلاح طلبان میانه رو(دکتر روحانی)/ اصولگرایان رادیکال در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۶ ایران
تصویب/ تصویب نشدن قانون سیستم ریاست جمهوری در ترکیه و ادامه اقتدار اردوغان
پیروزی/شکست دموکرات ها و جمهوری خواهان در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا
نحوه حل مناقشات سوریه، قره باغ در قفقاز، جنوب شرق ترکیه و مناطق کردنشین و ...
همه و همه در راستای تاثیر گزاردن به صف بندی ها و ائتلاف های منطقه ای و بین المللی خواهد بود.
*مشاور تخصصی توسعه و اقتصاد سیاسی خاورمیانه، ترکیه- استانبول
نظر شما :