آنکارا در یارگیریهای منطقهای شکست خورده است؟
رویارویی روسیه و ترکیه در زمین سوریه
نویسنده: سید احمد حسینی، کارشناس ارشد امور سیاسی و بین المللی
دیپلماسی ایرانی: تنش در روابط روسیه و ترکیه به پرسشی مهم برای صاحب نظران سیاسی و بین المللی تبدیل شده و هر تحلیلگری تلاش می کند از زاویه نگاه خود این وضعیت را ارزیابی نماید. اهمیت این موضوع از آن جهت است که این دو کشور در سال های گذشته با عبور از فراز و فرودهای پس از فروپاشی شوروی به درک بهتری از الزامات عرصه سیاست و رفتار با یکدیگر رسیده و تلاش داشتند با سرمایه گذاری روی اشتراکات، پیوندهای اقتصادی و تجاری خود را به حدی برسانند تا از درون آن راه های حل و فصل اختلافات سیاسی در موضوعات منطقه ای و بین المللی گشوده شود.
نتیجه این نگاه مسکو و آنکارا آن شده بود که روسای جمهور و مقامات دو کشور بصورت مرتب به کشورهای یکدیگر سفر کرده و سطح مناسبات اقتصادی و تجاری دو کشور را به رقم ده ها میلیارد دلار برسانند. دستیابی به چنین توفیقی، مناسبات این دو کشور را به الگویی برای دیگر کشورها تبدیل و در ایران نیز به این موضوع، بعنوان نمونه ای از توسعه مناسبات در عین داشتن نقاط اختلاف نگریسته می شد.
پیدایش تحولات و دگرگونی های سیاسی در منطقه خاورمیانه بخصوص در موضوع سوریه پایانی بر عصر طلائی مناسبات روسی - ترکی بود. موضوعی که رفته رفته شکاف های زیادی بین کشورها از جمله دو کشور یاد شده ایجاد کرد. با اقدام ترکیه در سرنگونی جنگنده روسی، این تنش به اوج خود رسید و فصل جدیدی از رویاروئی دو کشور در عرصه های سیاسی و اقتصادی آغاز گردید. در خصوص چرائی و علل پیدایش این وضعیت و دورنمای آن مطالب زیادی گفته شده اما در این نوشته بر آن هستیم که به این موضوع از زاویه ای دیگر نگریسته و ابعاد آن را به شرح زیر مورد بررسی قرار دهیم:
الف-تلاقی مواضع راهبردی دو کشور:
تحولات و دگرگونی های منطقه خاورمیانه و بر هم خوردن ساختارها و سرنگونی برخی حاکمیت ها باعث گردید که برخی از کشورهای منطقه و قدرت های فرامنطقه ای فرصت را برای گسترش حوزه نفوذ خود مغتنم بدانند. روسیه و ترکیه دو کشوری بودند که با چنین درکی وارد بازی قدرت در منطقه شدند. روسیه کشوری بود که پس از فروپاشی، دچار سیر قهقرائی تنزل قدرت و عقب نشینی از مواضع سنتی خود در منطقه شده و شرکای خود را یکی بعد از دیگری از دست می داد. فقدان اعتماد به نفس، خوش باوری نسبت به غرب و این حس که با اجتناب از رویاروئی می تواند حریف را راضی و از پیشروی و تهاجم بیشتر باز دارد، از بنیانهای نگرش روسیه در قبال حوزه های امنیتی خود بود. مسکو وقتی اشتهای سیری ناپذیر آمریکا و غرب را در موضوع اوکراین با تمام وجود لمس کرد خطر را کاملا حس کرد و تصمیم گرفت خاکریز خود را در خاورمیانه و آن هم سوریه که بصورت سنتی و تاریخی با آن همکاری داشت بزند. روسیه از این مرحله تغییر راهبرد داده و حس مقاومت پیدا کرد.
در مقابل ترکیه نیز برهم خوردن ساختارهای سنتی خاورمیانه بخصوص در دو کشور عراق و سوریه را فرصت مغتنمی برای خود شمرد تا با یک سیاست تهاجمی به استقبال حوادث رفته و وضعیت موجود را به نفع خود تغییر دهد. ارزیابی آنکارا این بود که با قدرت یابی جنبش اخوانی در کشورهای عربی بخصوص در دو کشور مصر و سوریه معادلات به نفع او تغییر می یابد.
ب- تفاوت برداشت از نقش ژئوپلتیک سوریه:
یکی از علل درافتادن روس ها و ترک ها در موضوع سوریه، نوع نگاه و ارزیابی متفاوت دو طرف به نقش و جایگاه کشور سوریه بود. عاملی که در تداوم بحران باعث پیدایش وضعیتی شد که بخصوص طرف ترک برای آن پیش بینی لازم انجام نداده بود. بنده خود در ملاقاتی که در ماه های آغازین بحران سوریه با یکی از شخصیتهای فرهنگی و فکری ترک داشتم این برداشت عجولانه و ناپخته آنها را کاملا حس کردم آنجا که طرف مقابل با اطمینان و مطلق گوئی که اهالی سیاست و انسان های دوراندیش از آن اجتناب می نمایند اعلام کرد که نظام سوریه بزودی فرو می ریزد و دیگر نامی از بشار اسد نخواهد ماند. اکنون بیش از پنح سال از آن سخنان می گذرد و شاهد هستیم که این پیش بینی محقق نشده بلکه ابعاد بسیار پیچیده ای یافته است.
در مقابل این نگاه، روسها به اهمیت استراتژیک و ژئوپلتیک منطقه واقف بودند و می دانستند که سوریه کشوری است که بازیگران زیادی در آن نقش دارند و این کشور دارای ظرفیت بازگرداندن مسکو به صحنه خاورمیانه می باشد. به همین خاطر تمام توان خود را بکار بردند تا از این طریق به صحنه قدرت درمنطقه بازگردند. البته اتخاذ این تصمیم از سوی آنها چندان ساده نبود و نیاز به اطمینان و قوت قلب بسیار داشتند که این کار از مسیرهایی برای آنان فراهم گردید و مسکو برای اولین بار در دو دهه گذشته جرات آن را یافت تا در فضای خارج از کشورهای شوروی سابق به نقش آفرینی بپردازد. این عناصر اطمینان بخش در دنیای سیاست و فضای راهبردی، قیمت و ارزش خود را دارد که اهالی این عرصه، ارزش و قیمت آن را کاملا می دانند. به هرحال این دو نگاه متفاوت نسبت به سوریه باعث شد که با دو منطق متفاوت در قبال آن رفتار کرده و وضعیت را به مرحله کنونی بکشانند.
پ-ذهنیت تاریخی رهبران:
فارغ از کشورها، نقش رهبران نیز در جهت دهی به رفتارها و راهبردهای دو کشور تعیین کننده است. در اینجا نیز شخصیت و نظام فکری پوتین و اردوغان بسیار تعیین کننده و بنیادی بود. هر دو خود برای خود رسالتی تاریخی قائل هستند که فکر می کنند از فرصتی که در اختیار دارند برای یک تصمیم مهم استفاده کرده و کشور را به جایگاهی که در گذشته قرار داشت برسانند.
پوتین شخصیت برآمده از نهادهای قدرت روسیه است. این مراکز در روسیه مطالبه تاریخی و آرمانی دارند و معتقدند با فروپاشی، روسیه تنزل قدرت یافته و بسیاری از دستاوردها و مواضع خود را از دست داده است. اینها حس سرخوردگی نسبت به آمریکا و رقبای غربی خود دارند و مترصد فرصت هستند تا مرزهای تاریخی و سرزمینی شوروی سابق را در اختیار گیرند. محاسبه آنان بر این است که روسیه با وجود پوتین به فرصتی دست یافته که باید از آن استفاده کرد و اقدامی که در آبخازیا و اوستیا و کریمه صورت گرفته می تواند در سایر مناطق تکرار و روسیه را به سنگرهای قبلی خود بازگرداند.
در ترکیه نیز اردوغان چنین وضعی برای خود متصور است. اندیشه نوعثمانی گری همان نگاه تاریخی به مرزهای این امپراطوری است. طراحی ایده هایی همانند عمق راهبردی ترکیه ناظر بر همین نگاه و خواست تاریخی است و لذا آنکارا تصور می کند که در یک مقطع و پیچ تاریخی سرنوشت ساز گسترش حوزه نفوذ این کشور قرار دارد.
با توضیحی که اشاره رفت هر دو رهبر یاد شده دیگری را مزاحم و مانعی برای توفیق سناریوها و راهبردهای خود می دانند و طبیعی است که مواضع آنان در نقاطی که با هم برخورد دارد اصطکاک و کشمکش ایجاد نماید.
ت-نقش غرب در رویکردهای دو کشور:
در کنار بسترها و زمینه های فکری اقدامات دو کشور، آمریکا و غرب عامل مهمی در جهت گیریها و رفتارهای راهبردی دو کشور است و در موفقیت یا عدم توفیق آن نقش مهمی بازی می کند.
تصور روسیه بر این است که اولا غرب به معنای عناصر اصلی تصمیم گیری با محوریت آمریکا با روسیه مقتدر با این مرزهای طولانی جغرافیائی و بنیانهای قدرتی که دارد سر سازگاری ندارد و از هر حربه و اهرمی برای تضعیف و به زانو درآوردن آن استفاده می کند. تجربه روندهای منتهی به فروپاشی و رخدادهای پس از آن و نرمش ها و همراهی بسیار غرب گرایان در روسیه این امر را اثبات نمود که نگاه غرب به روسیه، تهاجمی و عقب راندن و نفوذ در این جامعه است و به هیچ وجه حاضر نیست در برابر بازسازی و احیاء قدرت روسیه کوتاه بیاید.
اگر روسها در دو دهه گذشته توانستند فرصت آفرینی و تا حدود قابل توجهی خود را بازسازی و احیاء نمایند ناشی از اشتباه و غفلت غرب و جابجائی اولویت هایی مانند: تروریسم، شرایط خاورمیانه، موضوع هسته ای ایران و مسائلی از این قبیل بوده که غرب برای حل آنها به روسیه نیاز داشته است اما نتیجه این همراهی آن بوده که روسیه به صحنه سیاست و قدرت بازگشته است.
برخلاف روسیه، دوران گذار ترکیه در سایه همراهی کامل با غرب و تکیه دادن به این سازه یعنی آمریکا و اروپا بوده است. ترکیه هر چند توانائی ها و ظرفیتهای خاص خود را دارد اما تعامل با غرب و داشتن روابط گسترده با آن بخشی از هدف گذاری این کشور است که بصورت تعهدات سیاسی، اقتصادی و امنیتی این کشور درآمده و در چارچوب این تعهدات قدرت نقش آفرینی و ایفای نقش یافته است.
آنچه مشخص است توانائی آنکارا در این زمینه بسته به آن است که آیا موضوعاتی که پیش می آید با منافع و خواسته های غرب همخوانی و هم آوائی دارد یا با آنها ناهماهنگ و زاویه دار است. آنچه در موضوع سوریه دیده می شود آن است که مرزهای همراهی غرب با این کشور مشخص است و لذا ترکیه می تواند روی آن حساب کند اما بر عکس در موضوع روسیه، ملاحظات و محدودیت های غرب جدی است و شرکای اروپائی و آمریکائی حاضر نیستند هزینه ها و مسئولیت های گسترده ای در قبال آنکارا بپذیرند، لذا این موضوع یکی از نقاط آسیب و محدود کننده ترکیه در برابر کشوری بنام روسیه است که غرب مسائل و مشکلات بسیاری با آن در شرایط کنونی دارد.
ث-نقش یارگیریهای منطقه ای:
علاوه بر عامل غرب، یارگیریها و همگرائی های منطقه ای نیز در چگونگی و شدت تقابل روسیه و ترکیه اثرگذار هستند. ترکیه در دوران اردوغان به دلائل ایدئولوژیک و اقتصادی، همگرائی های زیادی با عربستان سعودی و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس داشته و سرمایه های این کشورها در اقتصاد ترکیه وارد شده است که تاثیر خود را بر رفتارهای سیاست خارجی این کشور بر جای گذاشته است. در کنار این موضوع باید به ضرورت هائی مانند جایگاه ایران، وضعیت کشورهای سوریه و عراق اشاره نمود که باعث نزدیکی مواضع ترکیه و کشورهای مذکور شده و طبعا زمانی که این مسائل فروکش کند اختلاف دیدگاه ها و مواضع آنان آشکار خواهد شد.
اصولا باید اشاره نمود که کشورهای عربی منطقه بعد از بیرون آمدن از زیر سلطه امپراطوری عثمانی از ذهنیت خوبی به آن دوران برخوردار نیستند و بعید است حاضر شوند در نظمی مشارکت جویند که ترکیه در آن نقش برتر داشته باشد. به همین دلیل، نزدیکی مواضع و ائتلافهای کنونی برای کشوری مانند ترکیه و شرکای منطقه ای اش تصنعی و از سر ضرورت هائی است که پیش آمده و تاریخ مصرفی مشخصی تا زمان عادی شدن شرایط دارد.
از دیگر سوی، کشورهای عربی از جمله عربستان سعودی در سالهای اخیر، عواقب سنگین اتکای بیش از حد به آمریکا و اروپا را لمس کرده و سیاست تنوع سازی شرکای سیاست خارجی خود را در پیش گرفته اند. در چنین شرایطی، روسیه که سیاست خارجی خود را در حضور پررنگ تر در خاورمیانه تنظیم کرده یک انتخاب مبتنی بر نیاز و واقعیت های منطقه است و به همین خاطر است که شاهد رفت و آمدهای متعدد مقامات کشورهای عربی به مسکو در سالهای اخیر هستیم. این وضع محدودیت های بیشتری برای سیاست خارجی ترکیه در قبال روسیه ایجاد می کند و آنکارا نمی تواند بیش از اندازه روی همراهی کشورهای عربی با خود در زورآزمائی های جاری با روسها حساب کند.
ج- اهمیت موضوع ایران:
وقتی صحبت از عوامل اثرگذار در تقابل روسیه و ترکیه می شود نمی توانیم از کنار بازیگری به نام ایران به راحتی رد شده و آن را نادیده انگاشت. ایران کشوری است که در دو دهه گذشته بخصوص در ایام دشوار ناشی از فروپاشی شوروی که روسیه در بدترین شرایط محیط امنیت پیرامونی و منطقه ای خود بود، مواضع اصولی خود را تغییر نداده و این واقعیت را روسها به درستی درک کرده اند. این ویژگی سیاست خارجی ایران و عدم تاثیرپذیری از قدرت های جهانی حتی در فضای گشایش پس از برجام عامل بسیار با ارزشی است که پوتین در سفر اخیر خود به تهران به آن اشاره و خاطر نشان ساخته کشورش می تواند روی پایداری بر مواضع اصولی خود از سوی تهران حساب کند.
از سوی دیگر ترکیه نیز همسایه بزرگ ایران است که در سال های گذشته توانسته است با دوری گزینی از سیاست های یکجانبه غرب و آمریکا، جایگاه خوبی در سیاست منطقه ای ایران داشته و از نظر اقتصادی و تجاری نیز از فرصتهای پیش آمده در فضای اقتصادی ایران بهره برده است. بدون تردید نگاه مثبت مردم دو کشور به یکدیگر و اشتراکات گسترده ای که بین این دو وجود دارد سرمایه ای است که از نظر مقامات و مراکز تصمیم ساز دو کشور باید به درستی درک شده و مورد توجه قرار گیرد.
ایران در دوره جدید تنش های پیش آمده بین مسکو و آنکارا، رویکرد دوستانه و برادرانه در پیش گرفته و هر دو آنها را به دوری از تنش و تلاش جهت حل مسالمت آمیز مشکلات و اختلافات دعوت نموده است. بدون تردید چنانچه کشوری مانند ایران دیدگاهی غیر از این داشت و بصورت تاکتیکی و ابزاری به این شرایط در مناسبات همسایگان می نگریست اوضاع متفاوت از اکنون بود و می توانست مشکلات و چالش های بسیاری برای منطقه بیافریند. این یک مزیت برای عقلانیت و استحکام سیاست خارجی ایران است که اسیر موج ها و احساس ها نمی شود و وضعیت سیاست خارجی آن فراز و فرودهای سینوسی ندارد و کشورها می توانند روی اصالت مواضع و پایداری و دوام آن حساب کنند.
نظر شما :