جوزف نای: چین و روسیه ناشیانه عمل می کنند
پکن و مسکو در حال تلاش برای جذب مخاطب هستند، ولی به نحوی رقت بار شکست می خورند.وقتی در سال ۱۹۹۰ نشریه ی فارن پالیسی مقاله ی «قدرت نرم» مرا منتشر نمود، هیچ کس تصور نمی کرد که روزی این عبارت توسط امثال هو جین تائو[۱] یا ولادیمیر پوتین مورد استفاده قرار گیرد. با این وجود، هو در سال ۲۰۰۷ به حزب کمونیست گفت که چین باید قدرت نرم خود را افزایش دهد؛ پوتین نیز اخیراً دیپلمات های روسی را به کاربرد قدرت نرم به نحوی گسترده تر تشویق کرد. اما به نظر می رسد هیچ کدام نمی دانند چگونه می توان به این اهداف دست یافت.
■تحمیل، پرداخت پول، و ایجاد جاذبه، سه راه اصلی دسترسی به قدرت است■
قدرت عبارت است از توان تأثیر بر دیگران برای دستیابی به نتیجه ای دلخواه؛ دسترسی به این قدرت از سه راه اصلی ممکن است: از طریق تحمیل، پرداخت پول یا جذب. اگر بتوانید قدرت نرم جذب را به جعبه ی ابزار خود بیفزایید، می توانید هزینه ی کمتری را صرف شیوه ی چماق و هویج کنید. برای قدرت در حال رشدی مانند چین که توان روزافزون اقتصادی و نظامی اش همسایگان او را از ترس، وادار به تشکیل اتحادهای موازنه ای نموده، یک استراتژی هوشمند شامل قدرت نرمی است که بتواند از چهره ی ترسناک چین کاسته و اتحادهای موازنه ای را کم اثرتر نشان دهد. برای قدرت در حال افولی مانند روسیه (یا قبل از آن، بریتانیا) یک قدرت نرم قادر است از شدت ضربه ی سقوط بکاهد.ادامه…..
■فرهنگ، ارزش های سیاسی، و سیاست های خارجی یک کشور، سه منبع اساسی قدرت نرم یک کشور است■
قدرت نرم یک کشور اساساً بر سه منبع استوار است: فرهنگش (در بخش هایی که برای دیگران جذاب است) ، ارزش های سیاسی اش( زمانی که آن کشور در داخل و خارج به آن ها پایبند باشد) و سیاست های خارجی اش(وقتی مشروع و اخلاقی تلقی شوند). اما ترکیب این منابع همیشه ساده نیست. به عنوان مثال، تأسیس مؤسسه ی کنفوسیوس[۲] در مانیل[۳] برای آموزش فرهنگ چینی شاید به ایجاد قدرت نرم کمک کند، اما امکان موفقیت آن در شرایطی که چین بر سر مالکیت جزیره ی اسکاربورو[۴] به تهدید و آزار فیلیپین پرداخته، بسیار اندک است. در مورد روسیه نیز وضع به همین منوال است: هر چند پوتین به دیپلمات هایش گفته است که «اولویت به سمت قدرت نرم ادبی و تقویت موقعیت زبان روسی تغییر کرده » اما همان طور که سرگئی کاراگانف[۵]، استاد روسی، بعد از درگیری روسیه و گرجستان بدان اشاره کرد، روسیه ناچار است از «قدرت سخت، از جمله نیروی نظامی استفاده کند، زیرا در جهانی بسیار خطرناک تر زندگی می کند… و [نهایتاً]به این دلیل که از قدرت نرم اندکی – که همان جذابیت اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی است- برخوردار می باشد».
■بیش تر قدرت نرم آمریکا را جامعه ی مدنی این کشور ایجاد می کند نه دولت آن■
بیشتر قدرت نرم آمریکا را (از دانشگاه ها و بنیادها گرفته تا هالیوود و فرهنگ پاپ) جامعه ی مدنی ایجاد می کند، نه دولت آمریکا. در برخی اوقات، حتی وقتی اقدامات دولتی (مثل حمله به عراق) قدرت نرم آمریکا را کاهش می دهند، این کشور به دلیل برخورداری از یک جامعه ی مدنی انتقادی و سانسورنشده می تواند حدی از قدرت نرم را حفظ کند. اما در یک استراتژی قدرت هوشمند، دو قدرت سخت و نرم سبب تقویت یکدیگر می شوند.
دیوید شمباو[۶][۱] (استاد دانشگاه جرج واشنگتن) در کتاب جدیدش تحت عنوان چین جهانی می شود[۷]، نشان می دهد که چین چگونه میلیاردها دلار صرف افزایش قدرت نرم کرده است. برنامه های کمک چین به آفریقا و آمریکای لاتین با دغدغه ی نهادها یا نگرانی های حقوق بشر که محدودیت هایی را در کمک های غرب ایجاد می کند، کاهش نمی یابد. هر چند تأکید روش چین بر حرکات بزرگ و چشمگیر می باشد، اما این کشور با وجود همه ی تلاش هایش، بازگشت محدودی در زمینه ی سرمایه ی خود داشته است. نظرسنجی ها نشان می دهد که در بیشتر آفریقا و آمریکای لاتین نظرات نسبت به تأثیر چین مثبت است؛ اما در آمریکا، اروپا و همچنین در هند، ژاپن و کره ی جنوبی عمدتاً دیدگاهی منفی در مورد چین وجود دارد.
■اکنون پیروزی های قدرت نرم چین، رنگ و بوی خود را از دست داده است■
اکنون حتی پیروزی های قدرت نرم چین، مانند المپیک ۲۰۰۸ پکن به سرعت رنگ و بوی خود را از دست داده است. اندکی پس از خروج آخرین ورزشکاران بین المللی، سرکوب داخلی فعالان حقوق بشر از سوی چین، فواید قدرت نرم این کشور را کاهش داد. در سال ۲۰۰۹ نیز هر چند نمایشگاه اکسپوی شانگهای موفقیتی بزرگ بود، اما این موفقیت با زندانی کردن لیو شائوبو[۸] برنده ی جایزه ی نوبل[۹] دنبال شد و صحنه هایی از یک صندلی خالی[۱۰] در مراسم اسلو در تلویزیون ها به نمایش درآمد. پوتین نیز ممکن است روی تقویت قدرت نرم با المپیک [زمستانی] سوچی[۱۱] حساب کند، اما اگر به سرکوب مخالفان ادامه دهد، او هم احتمالاً پیام خود را زیر پا خواهد گذاشت.
■دولت، ابزار اصلی قدرت نرم نیست بلکه این قدرت ناشی از بخش خصوصی و جامعه ی مدنی است■
چین و روسیه به اشتباه تصور می کنند که دولت، ابزار اصلی قدرت نرم است. در جهان امروز، اطلاعات کمیاب نیست بلکه این توجه است که کمیاب بوده و به اعتبار بستگی دارد. تبلیغات دولتی معمولاً فاقد اعتبار است. حتی بهترین تبلیغات هم، تبلیغات محسوب نمی شود. با وجود همه ی تلاش های چین برای تبدیل شین هوا[۱۲] و تلویزیون مرکزی چین به رقبایی برای سی ان ان و بی بی سی، اکنون مخاطبان بین المللی اندکی برای تبلیغات سست و متزلزل این کشور یافت می شود. همان طور که نشریه ی اکونومیست در مورد چین ذکر کرده: «حزب، این دیدگاه آقای نای[۱۳] را که قدرت نرم عمدتاً از افراد، بخش خصوصی و جامعه ی مدنی پدید می آید، نپذیرفته است. بنابراین دولت به سمت تبلیغ آن دسته از نمادهای فرهنگ باستانی رفته که تصور می کند ممکن است از جاذبه ی جهانی برخوردار باشد» . اما قدرت نرم به این شکل عمل نمی کند. به قول پانگ ژونگینگ[۱۴] از دانشگاه رنمین[۱۵]، این قضیه نشانگر «فقر تفکر» در میان رهبران چین است.
■چین و روسیه باید بین گفتار و رفتار سیاسی خود هماهنگی ایجاد نمایند■
توسعه ی قدرت نرم الزاماً بازی ای با جمع صفر[۱۶] نیست. همه ی کشورها می توانند از جذاب تلقی نمودن یکدیگر بهره ببرند. اما چین و روسیه برای موفقیت ناچارند بین بخش های گفتاری و رفتاری سیاست های خود هماهنگی ایجاد نموده، از خود انتقاد کرده و تمامی استعدادهای جوامع مدنی خویش را آزاد کنند. متأسفانه به نظر نمی رسد چنین اتفاقی به این زودی ها رخ دهد.
نظر شما :