دورى از سوسياليست‌هاِ، نزديکى به ميانه روها

۲۱ خرداد ۱۳۸۶ | ۱۷:۰۰ کد : ۲۱۰ اخبار اصلی
مقاله اى محمد جمشيدى‌گوهرى آخرين سفير ايران در نيکاراگوا

ميانسالان ايرانى که ذهنى پر از خاطرات انقلاب اسلامى دارند، با نام کشور نيکاراگوا، ساندينيستا و (جبهه آزادى‌بخش ملى نيکاراگوا) و همين طور با نام دانيل اورتگا، رهبر ساندينيستا و اولين رئيس‌جمهور پس از پيروزى انقلاب در نيکاراگوا کاملا آشنا هستند. احتمالا در کشور نيکاراگوا نيز بتوان چنين قرينه‌اى را نسبت به انقلاب اسلامى يافت.

 

 دليل اين آشنايى نيز شباهت جالب‌توجهى در سرگذشت اين دو کشور است. هر دو سرزمين تحت سلطه ديکتاتورى‌هاى مشخصا وابسته به آمريکا، انقلابى مردمى را تجربه کرده و به فاصله چند ماه از يکديگر (پيروزى انقلاب اسلامى فوريه 1979- نيکاراگوا جولاى 1979) با سرنگونى رژيم حاکم، قدم به دوران جديدى از تاريخ خود گذاشتند.

به نظر مى‌رسد اين وجه اشتراک هنوز آن قدر اهميت سياسى دارد که على‌رغم وجوه افتراق متعدد به لحاظ جغرافيايى، فرهنگى، اقتصادى و اجتماعى بتواند دو سرزمين را به همگرايى وادارد. ايرانيانى که دانيل اورتگا را مى‌شناسند، هنوز کارنامه مبارزاتى و انقلابى او را در مقابل ديدگان دارند و احتمالا کمتر کسى با اورتگا به عنوان سياستمدارى حرفه‌اى و عملگرا آشنا باشد.

 

 سياست دولت ريگان در تفويض اختيارات به CIA براى سرنگونى دولت برآمده از انقلاب نيکاراگوا يکى از رسواترين پرونده‌هاى حکومتى آمريکا محسوب مى‌شود. در اين پروژه به CIA ماموريت داده شد تا با کمک مالى و آموزشى و تسليحاتى به گروه موسوم به کنتراها که عمدتا از اعضاى گارد ملى ساموزا تشکيل شده بود، موجبات اضمحلال دولت تازه‌تاسيس و بازگشت به شرايط پيشين را فراهم آورد اما اين پروژه که در فاصله سال‌هاى 80 تا 89 سى هزار کشته از مردم بى‌گناه نيکاراگوا برجاى گذاشت به دليل حمايت‌هاى مردم از حکومت جديد، به بن‌بست رسيد.

 

 اين سال‌ها که مصادف با دوران تسلط ساندينيستا بر دولت نيکاراگواست مى‌تواند از سخت‌ترين و عبرت‌آموزترين دوره‌ها در حوزه سياست خارجى به شمار آيد. عبرت‌آموز به لحاظ خويشتن‌دارى و واقع‌بينى دولت جوان نيکاراگوا در مقابل ابرقدرتى که شمشير را براى نابودى رژيم نوپا از روبسته بود.

 در طول اين دوره 9‌ساله روابط نيکاراگوا و آمريکا به‌رغم موضع‌گيرى ناگزير طرفين با دورانديشى ساندينيستا هيچگاه از چارچوب عرف ديپلماتيک خارج نشد.پس از شکست پروژه کنتراها، رويه کنترل اوضاع در نيکاراگوا از ميدان جنگ براندازانه چريکى به حوزه رقابت‌هاى قانونى سياسى انتقال يافت.

نکته حائزاهميت در سياست‌ورزى ساندينيستا اين است که آنها بعد از شکست در انتخابات سال 1990 در مقابل خانم چامورو با همه اما و اگرهاى پيدا و پنهان آن، حضور رقيب را در صحنه سياسى کشور به راحتى پذيرفته و خود نيز با سماجت در صحنه باقى ماندند ساندينيستا در انتخابات سال 1990 بر کرسى‌هاى بدست آمده در اين نهادها تکيه کردند و با جديت به تقويت و بسط تشکيلات سياسى و حزبى خود پرداختند.

 

 در سال 1996 با وجود ناکامى در دستيابى به مسند رياست‌جمهورى به موقعيت قابل‌ملاحظه‌اى در کسب کرسى‌هاى دولتى دست يافتند و 16 سال با وجود اعمال فشارهاى سنگين سياسى و هجمه‌هاى سنگين تبليغاتى به صورت اخبار و شايعات و پرونده‌هايى از سوى گروه‌هاى رقيب در مورد سوءاستفاده‌هاى کلان مالى و رفتارهاى سو‌ء اخلاقى ساندينيستا به‌خصوص شخص دانيل اورتگا با به دست گرفتن قوه‌مجريه کشور، جايزه ذکاوت، پايدارى، سماجت و واقع‌بينى خود را دريافت کردند.

اگرچه از قرار اطلاع در مورد سوءاستفاده‌هاى مالى و سهل‌انگارى ساندينيستا در دوران تصدى بر نهادهاى حکومتى نمى‌توان از پاره‌اى از موارد و عملکرد بعضى از افراد با خوش‌بينى و به راحتى عبور کرد و بى‌ترديد همين در ايجاد زمينه براى روى‌گردانى مردم از آنها در سال 90 موثر افتاده است.

مساله ديگرى نيز هست و آن مساله پرونده خاک‌خورده کمک 56 ميليون دلارى دولت ايران در اوايل پيروزى انقلاب اسلامى به دولت ساندينيستاست که سه ميليون دلار آن به صورت کالا به ما برگردانده شد و از مابقى آن در سال‌هاى نخست انزواى جمهورى اسلامى حتى کمترين عنايت سياسى و تبليغى هم از سوى دولت نيکاراگوا چه ساندينيست و طبعا چه غيرساندينيست‌ عايد ما نشد.

 

 به‌طورى که سفارت ايران را که با سلام و صلوات در سال 1358 در ماناگوا – پايتخت – گشوده بوديم در سال 1377 به‌عنوان سفارتخانه‌اى صرفا هزينه‌بر بى‌سروصدا بستيم و امورات مربوطه را به سفارت ايران در مکزيک واگذار کرديم.نيکاراگوا هنوز فقير است، شايد فقيرتر از گذشته. کشورى که فعالان حقوق بشرى به‌نام سرزمين زن‌ها و کودکان بى‌سرپرستش خوانده‌اند.

 با کوچه و خيابان‌هايى مثل اردوگاه‌هاى جنگى و چهارراه‌هايى پر از کودکان خياباني.اورتگا پس از انتخابش به رياست‌جمهورى در سفر آقاى احمدى‌نژاد به آن کشور خطاب به رسانه‌ها مى‌گويد: «ما منافع مشترک و دشمنان مشترکى داريم و دو کشور بايد توافقنامه‌هايى براى کاهش فقر در نيکاراگوا امضا کنند.»

 

لابد در اين توافقنامه ايران بايد هزينه کاهش فقر در نيکاراگوا متعهد شود! البته به‌عنوان کسى که سال‌هاى دراز، فعال حوزه سياست خارجى بوده‌ام، ضرورت‌هاى تعاملات سياسى و اقتصادى کشورها را با يکديگر مى‌شناسم و منافعى که از بابت بعضى کمک‌هاى مالى مى‌تواند به منافع ملى برسد؛ به شرط آنکه هنر آن را در دستگاه سياست خارجى پرورده باشيم.مى‌توان عمل‌گرايى و سماجت دانيل اورتگا را براى سياست‌ورزى در کشورش ستود و از او و ساندينيستا درس‌ها و پندها گرفت، ولى براى ما مهم است که عملگرايى او به سود سياست خارجى ما هم باشد.

 

اورتگاى چپگرا در اين سال‌هاى دور از قدرت رسمى، از دوستان سوسياليست خود کاسته و به ياران ميانه‌رو خود اضافه کرده. اورتگاى چپگرا طى اين سال‌ها کاتوليک‌تر شده است و بعد از پيروزى او، هم هوگو چاوز و هم جورج بوش برايش پيام تبريک ارسال مى‌کنند. حواسمان جمع باشد پرونده خاک خورده ديگرى براى کشورمان درست نکنيم.


نظر شما :