کشورهای عربی خلیج‌فارس؛ از نفت به هوش مصنوعی

رنسانس فناوری یا رقابت شیخ نشین‌ها؟!

۳۰ مهر ۱۴۰۴ | ۱۰:۰۰ کد : ۲۰۳۵۷۷۲ اخبار اصلی اقتصاد و انرژی خاورمیانه
نسرین محمدیان در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می‌نویسد: شش کشور حاشیه جنوبی خلیج به ویژه عربستان، امارات و قطر بسیار زودتر از سایر کشورهای منطقه خاورمیانه متوجه شدند که هوش مصنوعی صرفاً یک فناوری جدید نیست بلکه ابزاری استراتژیک برای رسیدن به رشد اقتصادی و توسعه است. 
رنسانس فناوری یا رقابت شیخ نشین‌ها؟!

نویسنده: نسرین محمدیان، کارشناس مسائل غرب آسیا، دانشجوی دکترا روابط بین‌المل، منطقه پژوهشی خاورمیانه و شمال آفریقا

دیپلماسی ایرانی: همان گونه که رنسانس در اواخر قرن چهاردهم میلادی از شهر فلورانس ایتالیا و با فعالیت‌های فرهنگی، هنری و اقتصادی خانواده‌های سرشناس آن زمان مانند مدیچی شروع شد و پس از آن به کل قاره سبز تعمیم داده شد، در منطقه خاورمیانه و در حاشیه جنوبی خلیج فارس نیز، خاندان‌های آل نهیان، آل ثانی و آل سعود  آغازگر تحولات جدید در عصر دیجیتال و هوش مصنوعی هستند. رنسانس اروپا در قرون پانزدهم و شانزدهم با نوآوری‌هایی مانند چاپ گوتنبرگ و پیشرفت‌های علمی، قاره سبز را از یک دوره تاریک هزار ساله موسوم به قرون وسطی به سوی مدرنیته هدایت کرد و هویت جهانی آن را از نو تعریف کرد. امروزه نیز در قرن بیست و یکم و در سال ۲۰۲۵ کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس موسوم به GCC (عربستان سعودی، امارات متحده عربی، قطر، کویت، بحرین و عمان) در حال تجربه مشابهی هستند اما در قالبی دیجیتال.

شش کشور حاشیه جنوبی خلیج به ویژه عربستان، امارات و قطر بسیار زودتر از سایر کشورهای منطقه خاورمیانه متوجه شدند که هوش مصنوعی صرفاً یک فناوری جدید نیست بلکه ابزاری استراتژیک برای رسیدن به رشد اقتصادی و توسعه است. 

همان گونه که «دیمیس هاسابیس» مدیر عامل شرکت گوگل دیپمایند در مصاحبه خود در سال ۲۰۲۴ اعلام کرد: «اگر همه چیز خوب پیش برود، وارد عصر جدیدی از وفور فوق العاده خواهیم شد که می‌توان آن را عصر طلایی بشریت توصیف کرد که در آن هوش مصنوعی (AGI) قادر به رسیدگی به مشکلات ریشه‌ای در جهان خواهد بود. مانند یافتن درمان‌های موثر برای بیماری‌های صعب العلاج و توانمند سازی بشر برای لذت بردن از زندگی طولانی‌تر و سالم‌تر که اینها در کنار کشف منابع جدید و پایدار انرژی، زندگی بشر را دگرگون خواهد کرد.»

بنابراین شیخ نشین‌های حاشیه جنوبی خلیج فارس خیلی زود پی بردند که این فناوری جدید دیگر منحصر به ایالات متحده آمریکا و چین نیست.

در این گزارش سعی بر آن داریم تا با بهره‌گیری از منابع معتبر بین‌المللی مانند تحلیل‌های مجمع جهانی اقتصاد درباره فناوری، به یک تحلیل کاملا مستقل از منظر روابط بین‌الملل برسیم که آیا توسعه هوش مصنوعی در خلیج فارس، می‌تواند به گامی در جهت رسیدن به هاب منطقه‌ای منجر شود یا صرفاً رقابتی بین شیخ نشین‌های منطقه است که به کشمکش‌های محلی دامن می‌زند؟ پاسخی که به آن دست یافتم بر اساس تحلیل‌های واقع بینانه، می‌تواند ترکیبی از هر دو باشد.اما با پتانسیل غالب شدن همکاری بر رقابت که البته جنبه منفی و بدبینانه آن نیز در پایان مطرح می‌شود.

روی آوردن از نفت به هوش مصنوعی 

در قرن بیستم و پس از اکتشاف نفت به عنوان طلای سیاه، قبایل عربی تازه استقلال یافته از امپراتوری عثمانی ناگاه به ثروتی عظیم دست یافتند که همین امر باعث کشمکش‌ها و تنش‌های همیشگی در منطقه غرب آسیا (خاورمیانه) بود، اما امروز کشورهای عربی خلیج فارس دریافتند باید اقتصاد تک بعدی خود را از وابستگی به نفت برهانند و با سرمایه‌گذاری های کلان در حوزه هوش مصنوعی به سمت تنوع بخشی اقتصاد خود بروند. با این حال، این مسیر بدون در نظر گرفتن  رقابت‌های پیدا و پنهان و تنش‌های موجود میان «شیخ نشین‌ها» (اصطلاحی که اغلب برای توصیف این دولت‌های نفتی به کار می‌رود) ناقص خواهد بود.

کشورهای خلیج‌فارس که دهه‌ها بر پایه ذخایر هیدرو کربنی بنا شده‌اند، اکنون به دنبال تنوع بخشی به اقتصاد تک بعدی خود و به دنبال پیگیری سند چشم انداز توسعه ۲۰۳۰ هستند اما این استراتژی‌ فراتر از شعار است که بر پایه سرمایه گذاری‌های کلان بنا شده‌اند. مثلا، عربستان سعودی از طریق صندوق سرمایه گذاری عمومی بیش از ۴۰ میلیارد دلار را به پروژه‌های مانند شهر هوشمند نئوم اختصاص داده است. امارات متحده عربی نیز با ایجاد بخش هوش مصنوعی در دانشگاه محمد بن زاید (MBZUAI) و پروژه استارگیت که از سال ۲۰۲۶ راه‌اندازی می‌شود، تلاش دارد تا خود را به عنوان یک پیشرو منطقه‌ای در این عرصه تثبیت کند. قطر نیز با تخصیص ۲٫۵ میلیارد دلار به روزنامه دیجیتال ۲۰۳۰ بر داده محوری و جذب استعدادهای جهانی تمرکز کرده تا با همکاری شرکت‌هایی مانند آنتروپیک بتواند الگویی برای توسعه این فناوری باشد.

این سرمایه‌گذاری‌های تریلیون دلاری که پس از سفر اخیر ترامپ به این سه کشور افزایش یافت، نه تنها زیرساخت‌های فیزیکی مانند مراکز داده را می‌سازد (عربستان با ظرفیت بیش از ۳۰۰مگاوات پیشتاز است) بلکه بر جنبه‌های نرم مانند آموزش و مقررات تمرکز دارد همانند قانون حفاظت از داده‌های شخصی که در هر سه کشور اجرایی شده و سبب جلب اعتماد سرمایه گذاران خارجی شده است که باید گفت فراتر از رقابت‌های محلی شیخ نشین‌هاست.
 
در واقع می‌توان گفت این فناوری جدید برای کشورهای GCC یک ابزار دوگانه قلمداد می‌شود. از یک سو ابزاری اقتصادی برای کاهش وابستگی به نفت و از سوی دیگر ابزاری ژئوپلتیک برای افزایش همکاری با قدرت‌های بزرگی مانند ایالات متحده آمریکا و چین است.

رقابت: کشمکش شیخ نشین‌ها یا محرک نوآوری؟

نمی‌توان انکار کرد که عناصری از رقابت شدید میان این سه کشور وجود دارد که گاهی به «کشمکش شیخ‌نشین‌ها» تشبیه می‌شود. امارات متحده عربی و عربستان سعودی به عنوان دو رقیب جهان عرب، اغلب در مسابقه‌ای دوستانه - دشمنانه برای جذب شرکای جهانی پیشتاز هستند. این منافسة یا رقابت با روی کار آمدن محمد بن سلمان در سال ۲۰۱۵ به عنوان وزیر دفاع و سپس در سال ۲۰۱۷ به عنوان ولیعهد سعودی نیز، منجر به افزایش رقابت ها بین (MBS) محمد بن سلمان و (MBZ) محمد بن زاید، حاکم امارات متحده عربی شد. بن زاید ۶۴ ساله‌ای که از سال ۲۰۱۴، زمانی که هنوز برادر ناتنی‌اش، «شیخ خلیفه بن زاید» در مسند قدرت بود اما به دلیل سکته مغزی از عرصه تصمیم‌گیری حکومتی کنار بود، سال‌ها به عنوان رهبر اصلی امارات در پشت صحنه، سعی کرد تا نفوذ امارات را در سطح بین‌المللی افزایش دهد. 

در همین باره زمانی او همکاری‌های خوبی با محمد‌بن سلمان ولیعهد سعودی داشت و در جریان کودتای قدرت و زندانی و محبوس کردن شاهزاده‌های سعودی در قصرهای خود، به واشنگتن پیغام داد که MBS تنها کسی در خاندان سعودی است که هم واشنگتن می‌تواند با او کار کند و هم می‌تواند درهای پادشاهی سعودی را به روی اصلاحات باز کند. بن زایدی که اوباما در خاطرات خود او را باهوش‌ترین رهبر خلیج فارس توصیف کرده بود.

این دوستی و همکاری بین محمد بن سلمان و محمد بن زاید بود که به تنبیه قطر به دلیل حمایت از اخوان المسلمین و محاصره اقتصادی آن منجر شد. اما این دوستی در کنار خود الگویی از رقابت و برتری جویی را  حتی در ساختن برج‌های آسمانی همانند برج خلیفه و برج جده را به همراه دارد. 

دوستی که در کنار آن هر یک از طرفین تلاش دارد تا برتری خود را به دیگری اثبات کند. جاه طلبی که خود محمد بن سلمان آن را این گونه توصیف می‌کند: «همتنا مثل جبل طویق و طموحنا عنان السما» یعنی «تلاش و همت ما مثل کوه طویق محکم و استوار است و چشم انداز ما به بلندای آسمان است» نقل قولی که در جلسه‌ای در مجمع جهانی اقتصاد (WEF) در داووس سوئیس با موضوع «رهبری آینده و تمرکز بر سند چشم انداز  توسعه ۲۰۳۰» بیان شد و حاکی از توصیف عزم و جاه‌طلبی عربستان در تحول اقتصادی و اجتماعی بود.

نمونه‌‌ای از این  رقابت عربی را می‌توان در ساخت برج خلیفه و برج جده مشاهده کرد و نمونه دیگر آن را می‌توان در جذب استراتژیک شرکای جهانی از ‌غول‌های برتر فناوری دنیا مانند مایکروسافت و ان‌ویدیا ملاحظه کرد که امارات متحده عربی  پس از اسرائیل رتبه دوم را در خاورمیانه کسب کرده است. 

عربستان سعودی نیز که همانند سایر کشورهای عربی خلیج فارس وابستگی شدیدی به سوخت‌های فسیلی دارد با بهره‌گیری از هوش مصنوعی در یکی از میادین نفتی شرکت آرامکو، توانسته است به افزایش ۱۵ درصدی تولید دست یابد.

قطر نیز با وجود وسعت کوچکتر با سرمایه گذاری در XAI ایلان ماسک  و صرف هزینه‌های هنگفت برای بودجه‌های تحقیقاتی به این رقابت‌های درون قبیله‌ای عربی پیوسته است.

البته ناگفته نماند که این رقابت ریشه در تاریخ روابط خلیج فارس دارد. اختلافات مرزی، رقابت بر سر رهبری شورای همکاری خلیج فارس (GCC) و حتی تنش‌های چند سال اخیر مانند محاصره قطر توسط چهار کشور عربی به رهبری عربستان سعودی (۲۰۱۷ـ۲۰۲۱) گواه این مدعاست. 

بنابراین اگر بخواهیم بر سر این رقابت تازه در خلیج فارس نامی بگذاریم، شاید «جنگ استعدادها» نام مناسبی باشد. جنگ سرد رقابتی که در آن، امارات با ویزای طلایی برای متخصصان AI، استعدادها را از عربستان می‌رباید یا عربستان با بودجه‌های کلان، پروژه‌های مشترک قطر را تضعیف می‌کند. 

از منظر روابط بین‌الملل این الگو شبیه به «رقابت مشروط» در نظریه بازی هاست. بدین معنا که هر بازیگر به تنهایی پیشرفت می‌کند اما بدون هماهنگی، منابع هدر می‌رود و وابستگی به قدرت‌های خارجی (مانند تراشه‌های آمریکایی) افزایش می‌یابد. گزارش‌های اخیر نشان می‌دهد که این تنش‌ها به ویژه در زمینه صادرات تراشه‌های AI که تحت کنترل مستقیم ایالات متحده است، می‌تواند به انزوای متقابل منجر شود. فی الواقع این سخن بدین معناست که هر کشوری برای حفظ حاکمیت خود، همکاری را قربانی می‌کند.

با این حال این رقابت بیش از آنکه مخرب باشد، همانند محرکی برای نوآوری عمل کرده است.  طبق رتبه‌بندی‌های جهانی مانند گزارش موسسه بین‌المللی مطالعات استراتژیک (IISS)، عربستان و امارات در این زمینه در صدر کشورهای خاورمیانه قرار می‌گیرند و قطر در رتبه چهارم قرار دارد. پیشرفتی که شاید بدون رقابت تنگاتنگ و سازنده، حاصل نمی‌شد. برخی کارشناسان معتقدند که این «رقابت سازنده» می‌تواند به مدلی همانند اتحادیه اروپا در فناوری‌های سبز منجر شود، مانند چارچوب‌های مشترک اخلاق AI که GCC در حال تدوین آن است. اما با توجه به فرهنگ رقابتی و خلق و خوی ستیزه جویی و تلاش برای اثبات برتری که هنوز هم در میان سران عرب وجود دارد، این فرضیه به نظر نمی‌رسد که «محلی از إعراب» داشته باشد.

همکاری بستری برای هاب منطقه‌ای 

آنچه می‌تواند خلیج فارس را به یک هاب منطقه‌ای تبدیل کند، همکاری های پنهان نهفته در قلب این رقابت‌های عربی است.

شورای همکاری خلیج‌فارس ‌(GCC) از ابتدای تأسیس در سال ۱۹۸۱ نقش مهمی در ایجاد چارچوب سیاسی – اقتصادی داشته است. ابتکاراتی مانند «شتاب دهنده‌های فضای دیجیتال» (۲۰۲۴-۲۰۲۳) که توسط سازمان همکاری دیجیتال و GCC هدایت شده بر هم افزایی و همکاری در دولت دیجیتال تمرکز دارد. 

برنامه اجرایی ۲۰۲۶ که اخیراً امضا شده، تعهد به اشتراک زیر ساخت های دیجیتال و هاب‌های نوآوری فرامرزی را تضمین می‌کند. مانند ادغام مراکز داده امارات با شبکه‌های قطر برای پردازش داده‌های منطقه‌ای.

در سطح دو‌جانبه نیز همکاری‌های بین ریاض – ابوظبی رو به افزایش است. عربستان سعودی و امارات متحده عربی در پروژه‌های مشترک مانند مدل‌های زبانی عربی با هم شراکت می‌کنند و قطر با میزبانی از اجلاس جهانی AI در ۲۰۲۵، خود را در چارچوب این منافسة و رقابت جای داده است. 

از دیدگاه ژئوپلتیکی، شاید بتوان این همکاری‌ها را پاسخی به فشار‌های ایالات متحده آمریکا دانست که برای کنترل صادرات تراشه به این کشورها، GCC را در گروه D4 قرار داد.
 
بنابراین این سه شیخ نشین تلاش کردند تا علی رغم رقابت‌های پنهان موجود، با اتحاد در مقابل واشنگتن، اهرمی برای چانه‌زنی به دست آورند. علی‌رغم اینکه برخی کارشناسان داخلی و منطقه‌ای، سفر اخیر ترامپ از منطقه را به وابستگی بیشتر این سه کشور تأویل و تفسیر کردند (به دلیل انعقاد قراردادهای میلیارد دلاری که به باج دادن به ترامپ شهرت یافت) اما به نظر می‌رسد که اتحاد GCC می‌تواند نفوذ منطقه‌ای این کشورها را تا حدودی تقویت کند، نه اینکه به طور کامل تضعیف کند.

علاوه بر این چالش‌های مشترک این سه کشور مانند کمبود نیروی انسانی (تنها ۴۰ هزار متخصص AI در کل GCC در برابر نیاز صد هزار نفری وجود دارد) و وابستگی به فناوری خارجی، همکاری را اجتناب ناپذیر می‌کند‌. مانند برنامه‌هایی که در عمان و امارات با هدف شناسایی و تقویت استعداد نیروی انسانی، اجرایی شده است.

بنابراین شاید بتوان گفت که AI می‌تواند بیش از رقابت، بر «دیپلماسی دیجیتال» منجر شود و به عنوان الگویی برای سایر کشورهای منطقه قرار گیرد که این امر تنش‌های محلی را می‌تواند به فرصت اقتصادی تبدیل کند.

سخن پایانی
 
در آخر در یک تحلیل واقع‌بینانه باید اینطور بیان کرد که اگر رقابت بین عربستان، امارات و قطر در زمینه توسعه AI  ادامه پیدا کند، می‌تواند به همکاری منجر شود که زمینه تبدیل کشورهای خلیج فارس را به قطب انرژی منطقه فراهم می‌کند. مشروط بر اینکه رقابت سازنده به عاملی برای همکاری منتج شود نه مانعی بر سر راه توسعه! 

همچنین در حالی که پیش بینی می‌شود تا سال ۲۰۳۰، AI می‌تواند ارزش افزوده بسیاری برای این کشورها ایجاد نماید اما در عین حال اگر رقابت‌‌های شیوخ خلیج فارس به اختلافات بیشتر منجر شود، این پتانسیل مطلوب برای همکاری می‌تواند این شیخ‌نشین‌ها را به «جزیره‌های کوچک ایزوله» تبدیل نماید که در آن هر شیخ‌نشین در پی ایجاد هاب‌ خود است بدون اینکه ذره‌ای هم افزایی و همگرایی منطقه‌ای بین آنها افزایش یابد. بنابراین بهترین روش آن است که کشورهای عضو GCC یک پیمان دسته‌جمعی در زمینه AI منعقد کنند تا با تمرکز بر استانداردهای مشترک و سرمایه‌گذاری‌های منطقه‌ای این رقابت فشرده را مهار کنند و از وابستگی به نفت به سمت فناوری‌های نوین برتر حرکت کنند.

کلید واژه ها: نسرین محدیان کشورهای شورای همکاری خلیج فارس کشورهای شورای همکاری رقابت منطقه هاب منطقه فناوری های تک هوش مصنوعی عصر هوش مصنوعی


نظر شما :