تحول نظم جهانی پس از جنگ غزه؛

پایان هژمونی آمریکا و ظهور شرق و ایران

۱۲ آبان ۱۴۰۴ | ۱۰:۰۰ کد : ۲۰۳۵۹۶۹ خاورمیانه انتخاب سردبیر
علی اکبر رضایی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می‌نویسد: در حالی‌که آمریکا درگیر فرسایش قدرت و کاهش نفوذ جهانی است، چین، روسیه، ایران و متحدان‌شان با ظرافتی حساب‌شده در حال بازتعریف توازن قدرت جهانی‌اند.
پایان هژمونی آمریکا و ظهور شرق و ایران

نویسنده: علی‌اکبر رضایی 

دیپلماسی ایرانی: جنگ غزه را نمی‌توان صرفاً یک منازعه‌ی محلی میان اسرائیل و مقاومت فلسطین دانست؛ این جنگ به نقطه‌ی عطفی در تحولات نظام بین‌الملل بدل شد. 

در حالی‌که آمریکا درگیر فرسایش قدرت و کاهش نفوذ جهانی است، چین، روسیه، ایران و متحدان‌شان با ظرافتی حساب‌شده در حال بازتعریف توازن قدرت جهانی‌اند. از آسیای شرقی تا آمریکای لاتین، نشانه‌های افول هژمونی غرب و شکل‌گیری نظمی جدید آشکارا دیده می‌شود؛ نظمی که در آن دیگر تصمیمات واشینگتن تعیین‌کننده‌ی سرنوشت جهان نخواهد بود. 

چین، به‌عنوان موتور اصلی این تحول، از سال‌ها پیش روند آرایش نظامی و اقتصادی خود را علیه آمریکا آغاز کرد. از ماجرای شکست توافق دونالد ترامپ، رئیس جمهوری امریکا و کیم جون اون در کره شمالی تا افزایش تعرفه‌های تجاری میان پکن و واشینگتن، همه‌چیز از آغاز رقابتی ژرف و ساختاری حکایت داشت. 

چین با آگاهی از وابستگی جهان به اقتصاد خود، به‌جای درگیری مستقیم نظامی، مسیر فرسایش اقتصادی آمریکا را در پیش گرفت. پروژه‌ی «یک کمربند، یک جاده» تجسم همین راهبرد است؛ طرحی که با اتصال شرق آسیا به اروپا و آفریقا، به‌تدریج محور اقتصاد جهانی را از اقیانوس اطلس به اوراسیا منتقل می‌کند. 

در مقابل، آمریکا با بازگشت به پایگاه بگرام و تقویت ناامنی در مسیر این طرح، در تلاش است تا این زنجیره را قطع کند، هرچند نشانه‌ها حاکی از شکست تدریجی این سیاست است. 

در جبهه‌ی دیگر، روسیه، چین، ایران و کره شمالی در جنگ اوکراین عملاً در یک سنگر قرار گرفتند. اجلاس اخیر سازمان شانگهای، جایی که شی جین پینگ، ولادیمیر پوتین و کیم جون اون در صف اول ایستادند، تصویری گویا از این اتحاد نوظهور ارائه داد. این صف‌بندی نه‌تنها نظامی بلکه ایدئولوژیک است؛ تقابل میان جهان چندقطبی با نظام تک‌قطبی غرب. 

در این میان، آمریکا که زمانی مدعی رهبری جهان آزاد بود، اکنون حتی در حفظ متحدان سنتی خود نیز ناتوان شده است. تحولات قاره آمریکا نیز از این قاعده مستثنا نیست. 

حضور ایران در آمریکای لاتین و ارسال قایق‌های تندرو و پهپاد به ونزوئلا، نشانه‌ی گسترش عمق استراتژیک تهران فراتر از خاورمیانه است. 

واشینگتن که سال‌ها با دکترین مونرو منطقه را «حیاط خلوت» خود می‌دانست، اکنون ناچار است با اعزام ناوگان دریایی در اطراف ونزوئلا و گویان، از بروز تهدیدات تازه جلوگیری کند. با این حال، این اقدامات بیشتر از سر نگرانی است تا قدرت؛ چراکه نظم پیشین در حال فروپاشی است. 

در خاورمیانه نیز توازن قدرت به شکلی بی‌سابقه تغییر یافته است. ایران، نه‌تنها یکی از تأمین‌کنندگان اصلی نفت چین و شرکای آسیایی است، بلکه محور مقاومت تحت حمایت معنوی آن، قدرت تصمیم‌گیری را از واشینگتن و متحدانش گرفته است. دو سال درگیری میان محور مقاومت و محور آمریکا، و به‌ویژه جنگ دوازده ‌روزه‌ی مستقیم میان ایران و اسرائیل، نشان داد که دوران مصونیت رژیم صهیونیستی به پایان رسیده است. واشینگتن دیگر به تضمین امنیت متحدانش در منطقه قادر نیست همان‌گونه که در اوکراین و تایوان نیز نتوانست مانع پیشروی رقبایش شود. 

در کنار همه‌ی این تحولات، تصمیم کشورهای عضو پیمان شانگهای برای گسترش تبادلات با «یوان» به‌جای دلار، یکی از مهم‌ترین ضربات راهبردی به ساختار مالی آمریکامحور جهان است. کاهش نقش دلار، به معنای فروپاشی تدریجی سلطه‌ی نهادهایی چون صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی خواهد بود؛ نهادهایی که دهه‌ها ابزار فشار اقتصادی غرب بر کشورهای مستقل بودند. جهان در حال عبور از دوران وابستگی به دلار و حرکت به‌سوی اقتصاد چندارزی است. 

در مجموع می‌توان گفت پس از جنگ غزه، روند افول آمریکا دیگر پنهان‌پذیر نیست. از شرق آسیا تا خاورمیانه و آمریکای لاتین، نیروهای نوظهور در حال ساخت نظمی‌اند که در آن قدرت نه از انحصار که از توازن زاده می‌شود. ایران، چین، روسیه و سایر قدرت‌های مستقل، ستون‌های این نظم نو خواهند بود. نظمی که بر پایه‌ی استقلال، همکاری و عزت ملت‌ها شکل می‌گیرد — نه سلطه و تحمیل.

کلید واژه ها: محور مقاومت جنگ غزه علی اکبر رضایی افول امریکا افول امریکا در خاورمیانه چین روسیه آمریکا قدرت جهان ایران


( ۲ )

نظر شما :

ناشناس ۱۲ آبان ۱۴۰۴ | ۱۱:۳۹
واقع نگر بودن خوب است ما که حتی نمی توانیم در جنگ دو هفته ای به شکل مناسب از آسمان خود در مقابل رژیم غاصب صهیونیستی محافظت کنیم چگونه و با چه توانایی هایی ظهور کردیم قبول واقعیت 50 درصد حل مشکل است کارشناسان با دادن آدرس غلط و تیترهای دهان پر کن لطفا فکر تصمیم گیرندگان نظامی و سیاسی کشور را مختل نکنند باید برای رسیدن به معنی تیتر زده شده از نظر نظامی و سیاسی و اقتصادی حتی فرهنگی در حد قابل قبولی باشیم و توانایی خود را در حد یک سوپر قدرت بالا ببریم منظورم فقط منطقی بودن و دیدن واقعیات بود و هدف کم و کوچک جلوه دادن توانایی های کشور نبود ه است
پوشکان ۱۲ آبان ۱۴۰۴ | ۱۸:۱۳
با درود هیچکدام از ۳ کشور ایران روسیه و چین از نظر نظامی و اقتصادی له گرد پای آمریکا نمی رسند قدرت نرم آمریکا در جوب نخبگان دنیاست که بقیه ندارند مثلا برخی از حاکمان ما هر چند شعار مرگ بر آمریکا سر می دهند ولی راضی به زندگی در مسکو و پکن نیستن
محمد ۱۲ آبان ۱۴۰۴ | ۱۸:۱۶
چه افتخاری است که روسیه، چین، ایران و کره شمالی در یک سنگر قرار گرفته باشند ؟ به فرض هم که هژمونی امریکا به پایان رسیده و چین ارباب جدید جهان شود، فرقش برای ما چیست ؟ یعنی انقدر درگیر ضدیت با امریکا شده اید که یادتان رفته برای چه مخالفت امریکا هستیم ؟ یادتان رفته در شهرویور 1320 هم امریکا جایگزین هژمونی انگلیس شده بود ؟ یا قبل تر از آن در عصر صفوی به کمک انگلیسی ها ، پرتغال را در بندر گمبرون شکست دادیم ؟ قرارداد صلح می بستیم با روسیه علیه عثمانی ، عثمانی جنگ می کرد علیه ما به دلیل رقابت با روسیه ، ماجرای اصلی همین است، هر هژمونی که وارد خاورمیانه می شود می خواهد منابع منطقه را با کمترین قیمت غارت کند ،مثل کشتی های ماهیگیری ترال چینی که کف خلیج فارس را جارو می کنند یا شرکت های نفتی چینی که باعث خشک شدن هورالعظیم شده اند ، یا کارخانه های چینی که به قیمت از بین رفتن صنایع نساجی و لوازم خانگی ایران رونق یافته اند. چرا فکر می کنید چین بهتر از امریکا، انگلیس ، پرتغال ، مغول یا امپراطوری روم باستان است؟