حمله اسرائیل به خاک قطر، آیندهای مبهم برای آتشبس در غزه و معادلات پیش روی خاورمیانه
تلآویو و بازی با آتش

حسین فاطمی، روزنامه نگار
دیپلماسی ایرانی: حمله عصر سه شنبه اسرائیل به دوحه و هدف قرار دادن محل اقامت مقامات ارشد حماس، نه تنها فضای سیاسی منطقه را ملتهب کرده بلکه سرنوشت مذاکرات آتشبس در غزه را در ابهامی کمسابقه فرو برده است. قطر، که در سالهای اخیر به عنوان یکی از مهمترین میانجیهای بحران غزه ایفای نقش کرده، پس از این اقدام بیسابقه تلآویو تصمیم گرفت میانجیگری خود را تعلیق کند؛ تصمیمی که میتواند آینده هرگونه توافق احتمالی میان حماس و اسرائیل را به تأخیر بیندازد یا حتی به بنبست بکشاند. این در حالی است که تا لحظه تنظیم این گزارش، هیچ خبر رسمی درباره شهادت مقامات ارشد حماس منتشر نشده و منابع نزدیک به این جنبش تأکید دارند که رهبران سیاسی آن از حمله جان سالم به در بردهاند.
البته خبرهای واصله حکایت از ن دارد که در حمله هوایی به نشست رهبران حماس در دوحه، پنج نفر به شهادت رسیدند. خبرگزاری شهاب اسامی این شهدا را جهاد لبد (ابو بلال) مدیر دفتر خلیل الحیه، همام الحیه پسر خلیل الحیه، عبدالله عبدالواحد (ابو خلیل) همراه باسم نعیم، مومن حسونه (ابوعمر) و احمد عبدالمالک (ابو مالک) اعلام کرد که نشان می دهد در میان شهدا نامی از رهبران اصلی حماس دیده نمی شود. با این حال، در صورت وقوع سناریوی ترور رهبران باقی مانده حماس، پیامدهای آن میتواند هم بر آینده رهبری این جریان (حماس) و هم بر معادلات امنیتی و سیاسی غزه تأثیرات عمیقی بگذارد.
از سوی دیگر، محکومیت یکپارچه این حمله از سوی کشورهای عربی و حتی برخی مراجع بینالمللی، نشاندهنده ورود منطقه به مرحلهای تازه از معادلات شکننده است که در آن، اقدامات نظامی اسرائیل نهتنها با واکنش فلسطینیان بلکه با مخالفت گسترده جهان عرب مواجه میشود. همزمان، گزارشهایی درباره آگاهی قبلی آمریکا از این حمله و چراغ سبز تلویحی واشنگتن به تلآویو، پرسشهای جدی درباره نقش ایالات متحده در بیثباتیهای اخیر خاورمیانه مطرح کرده است. در این میان، آینده مذاکرات آتشبس، رهبری حماس، و حتی جایگاه قطر بهعنوان میانجی معتبر منطقهای، اکنون بیش از هر زمان دیگری در معرض عدمقطعیت قرار گرفته است.
حمله به دوحه؛ چرخشی خطرناک در معادلات امنیتی خاورمیانه
حمله مستقیم اسرائیل به خاک قطر، نقطه عطفی در رفتار امنیتی این رژیم محسوب میشود. در گذشته، تلآویو عملیات برونمرزی خود را عمدتاً محدود به کشورهای همسایه مانند سوریه و لبنان میکرد؛ اما هدف قرار دادن دوحه، آنهم در کشوری که پایگاههای نظامی آمریکا و مراکز دیپلماتیک غربی در آن مستقر است، نشان میدهد اسرائیل وارد مرحلهای جدید از سیاست تهاجمی شده است.
از منظر ژئوپلیتیک، این اقدام حامل پیامهای متعددی است؛ نخست، تلآویو قصد دارد نشان دهد که هیچ مرزی برای تعقیب رهبران مقاومت نمیشناسد و میتواند حتی در قلب امنترین پایتختهای عربی عملیات انجام دهد. دوم، این حمله نوعی نمایش قدرت در برابر محور مقاومت و حتی برخی کشورهای عربی است که در سالهای اخیر تلاش کردهاند میانجی صلح باشند. در واقع، اسرائیل با این اقدام میخواهد به بازیگران منطقهای بفهماند که امنیت آنها در گرو تصمیمات تلآویو خواهد بود و هرگونه حمایت از گروههای مقاومت میتواند هزینهزا باشد.
با این حال، واکنش سریع و گسترده کشورهای عربی نشان داد که این محاسبه اسرائیل میتواند نتیجه معکوس بدهد. از عربستان و مصر گرفته تا اردن و امارات، تقریباً همه بازیگران عربی این حمله را نقض آشکار حاکمیت قطر و تهدیدی برای امنیت جمعی منطقه دانستند. حتی کشورهایی که در سالهای اخیر روابط خود با تلآویو را عادی کرده بودند، این بار ناچار شدند در کنار دوحه بایستند. این همگرایی بیسابقه میتواند به تقویت گفتمان ضداسرائیلی در جهان عرب منجر شود و تلآویو را در انزوای سیاسی تازهای قرار دهد.
پیامدهای دیپلماتیک؛ از تعلیق میانجیگری قطر تا فشار بر آمریکا
یکی از مهمترین تبعات این حمله، تصمیم قطر برای تعلیق میانجیگری در مذاکرات آتشبس میان حماس و اسرائیل است. قطر در سالهای اخیر با میزبانی دفتر سیاسی حماس و برقراری کانالهای ارتباطی با غرب، نقش بیبدیلی در کاهش تنشها ایفا کرده بود. اما حمله اخیر عملاً این نقش را زیر سؤال برده و جایگاه دوحه را به عنوان میانجی بیطرف تضعیف کرده است.
از منظر دیپلماتیک، این تحول میتواند معادلات غزه را پیچیدهتر کند. در غیاب میانجیگری قطر، احتمالاً مصر یا ترکیه تلاش خواهند کرد خلأ ایجادشده را پر کنند، اما هیچکدام از این کشورها روابط و اعتماد متقابل میان دوحه و حماس را در اختیار ندارند. این مسئله میتواند روند هرگونه توافق آتشبس را به تأخیر بیندازد و حتی احتمال ازسرگیری درگیریها را افزایش دهد.
نکته مهم دیگر، نقش آمریکا در این ماجراست. گزارشهایی مبنی بر آگاهی واشنگتن از این حمله و حتی چراغ سبز تلویحی دولت آمریکا، انتقادات گستردهای را در جهان عرب و میان افکار عمومی برانگیخته است. بسیاری معتقدند که حمایت ضمنی آمریکا از اقدامات اسرائیل، اعتبار واشنگتن را بهعنوان بازیگری که مدعی صلح در خاورمیانه است، بیش از پیش خدشهدار میکند. این موضوع میتواند به نزدیکی بیشتر برخی کشورهای عربی به قدرتهای رقیب آمریکا مانند چین و روسیه منجر شود؛ کشورهایی که در سالهای اخیر تلاش کردهاند با میانجیگری در بحرانهای منطقهای، جایگاه دیپلماتیک خود را تقویت کنند.
ابعاد حقوقی و چالش مشروعیت بینالمللی اسرائیل
از منظر حقوق بینالملل، حمله نظامی به خاک کشوری مستقل بدون مجوز شورای امنیت یا رضایت دولت میزبان، نقض آشکار اصل حاکمیت ملی و تمامیت ارضی است؛ اصلی که در منشور سازمان ملل بهصراحت بر آن تأکید شده است. به همین دلیل، محکومیت سریع این حمله از سوی دبیرکل سازمان ملل و اتحادیه عرب امری قابل پیشبینی بود.
در سالهای اخیر، اسرائیل با تکیه بر حمایتهای آمریکا توانسته بسیاری از اقدامات خود در سرزمینهای اشغالی را از پیگیریهای حقوقی مصون نگه دارد. اما حمله به دوحه میتواند پروندهای تازه علیه این رژیم در محافل حقوقی بینالمللی بگشاید. حتی اگر این پروندهها در عمل به نتیجهای نرسند، میتوانند هزینههای سیاسی و تبلیغاتی سنگینی برای تلآویو به همراه داشته باشند.
علاوه بر این، اقدام اسرائیل میتواند تلاشهای غرب برای عادیسازی روابط اعراب و تلآویو را با مشکل مواجه کند. کشورهایی مانند عربستان که در حال بررسی گامهای بعدی در روابط با اسرائیل بودند، اکنون تحت فشار افکار عمومی قرار گرفتهاند و ممکن است روند عادیسازی را به تعویق بیندازند. این تحول، دقیقاً برخلاف خواست تلآویو و متحدان غربیاش است که امیدوار بودند با گسترش روابط دیپلماتیک، انزوای سیاسی اسرائیل در جهان عرب کاهش یابد.
آینده رهبری حماس و معادلات مقاومت در منطقه
هرچند منابع رسمی تأکید دارند که رهبران ارشد حماس از حمله اخیر جان سالم به در بردهاند، اما سناریوی حذف فیزیکی آنها همچنان در محافل سیاسی و رسانهای مطرح است. در صورت تحقق چنین سناریویی، آینده رهبری حماس و حتی ساختار سیاسی این جنبش دچار تغییرات جدی خواهد شد. حماس در دو دهه گذشته نشان داده که دارای شبکهای گسترده و ساختار رهبری چندلایه است؛ بهگونهای که حذف برخی رهبران، لزوماً به فروپاشی این جنبش منجر نمیشود. با این حال، تجربه ترور رهبران پیشین مانند شیخ احمد یاسین نشان داده که چنین اقداماتی میتواند به رادیکالتر شدن مواضع حماس و کاهش احتمال هرگونه مصالحه سیاسی منجر شود.
از منظر منطقهای، تضعیف یا حذف رهبری حماس میتواند میدان را برای گروههای رقیب یا حتی جریانهای تندروتر باز کند؛ سناریویی که نهتنها امنیت اسرائیل را تضمین نمیکند بلکه ممکن است بحران غزه را وارد مرحلهای تازه از خشونت کند. به همین دلیل، برخی تحلیلگران معتقدند که حمله اخیر بیش از آنکه دستاورد امنیتی برای تلآویو داشته باشد، میتواند به بیثباتی بلندمدت در مرزهای جنوبی اسرائیل منجر شود.
خاورمیانه در آستانه فصلی تازه از بحران
حمله اسرائیل به دوحه صرفاً یک رویداد نظامی نبود؛ این اقدام نقطه تلاقی بحرانهای سیاسی، دیپلماتیک، حقوقی و ژئوپلیتیک در خاورمیانه است. از تعلیق مذاکرات آتشبس گرفته تا افزایش تنش میان اسرائیل و کشورهای عربی، همه نشانهها حاکی از آن است که منطقه وارد مرحلهای تازه از بیثباتی شده است.
با این حال، واکنش یکپارچه جهان عرب و محکومیتهای بینالمللی نشان میدهد که اسرائیل در تلاش برای تحمیل اراده نظامی خود بر منطقه، ممکن است با موانع جدی مواجه شود. در سطح داخلی فلسطین نیز، این حمله میتواند به انسجام بیشتر گروههای مقاومت منجر شود و حتی موقعیت سیاسی حماس را – در صورت جان سالم بردن رهبرانش – تقویت کند. در نهایت، خاورمیانه پس از حمله به دوحه در نقطهای حساس قرار گرفته است؛ نقطهای که در آن، آینده آتشبس در غزه، روابط اعراب و اسرائیل، و حتی نقشآفرینی قدرتهای جهانی در منطقه، همگی در هالهای از ابهام فرو رفتهاند./هفت صبح
نظر شما :