وقتی آلمان بر سر دو راهی تهران و واشنگتن قرار گرفت

مکانیسم ماشه یا میلیاردها یورو تجارت

۱۱ شهریور ۱۴۰۴ | ۲۰:۰۰ کد : ۲۰۳۴۸۹۰ اخبار اصلی اروپا
سیاوش قدوسی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می‌نویسد: موقعیت ویژه آلمان نه صرفاً به‌دلیل جایگاه آن در اتحادیه اروپا، بلکه به واسطه‌ی پیوندهای سنتی اقتصادی با ایران و نیز نقش تاریخی این کشور در ترتیبات امنیتی فراآتلانتیک اهمیت یافته است.
مکانیسم ماشه یا میلیاردها یورو تجارت

نویسنده: سیاوش قدوسی، کارشناس مسائل بین الملل 

دیپلماسی ایرانی: از زمان شکل‌گیری برجام در سال ۲۰۱۵، آلمان به‌عنوان یکی از اضلاع تروئیکای اروپایی (آلمان، فرانسه و بریتانیا) جایگاهی تعیین‌کننده در مدیریت و پایش اجرای توافق هسته‌ای ایران داشته است. موقعیت ویژه آلمان نه صرفاً به‌دلیل جایگاه آن در اتحادیه اروپا، بلکه به واسطه‌ی پیوندهای سنتی اقتصادی با ایران و نیز نقش تاریخی این کشور در ترتیبات امنیتی فراآتلانتیک اهمیت یافته است.

با این حال، در ماجرای مکانیزم ماشه (Snapback) – ابزاری که ذیل قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت برای بازگرداندن تحریم‌های بین‌المللی طراحی شد – برلین ناگزیر شد میان دو سطح متفاوت از الزامات حرکت کند:  منافع اقتصادی در ایران و فشارهای سیاسی – امنیتی ایالات متحده و اروپا.

منافع اقتصادی برلین در تهران؛ پیوندی دیرینه

تاریخ روابط اقتصادی ایران و آلمان به اوایل قرن بیستم بازمی‌گردد. در دوران پس از جنگ جهانی دوم، شرکت‌های آلمانی از نخستین شرکای صنعتی ایران بودند؛ از ساخت نیروگاه‌ها تا تجهیز خطوط ریلی. حتی در دهه ۱۹۹۰ میلادی، آلمان بزرگ‌ترین شریک تجاری ایران در اروپا محسوب می‌شد.

در دهه ۲۰۱۰ و پس از امضای برجام، این پیوند تاریخی دوباره جان گرفت. تنها در سال ۲۰۱۷ حجم تجارت دو کشور از ۳ میلیارد یورو گذشت. شرکت‌هایی نظیر زیمنس در حوزه انرژی و حمل‌ونقل، بوش در لوازم خانگی و فولکس‌واگن در صنعت خودرو به‌طور جدی وارد بازار ایران شدند. ایران نیز برای اقتصاد صادرات‌محور آلمان یک «بازار مکمل» محسوب می‌شد؛ بازاری با ۸۰ میلیون جمعیت و نیاز جدی به تکنولوژی پیشرفته.
اما خروج آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸ و بازگشت تحریم‌ها، این روند را متوقف کرد. شرکت‌های آلمانی به‌واسطه تهدید تحریم‌های ثانویه، حتی پیش از آن‌که قراردادهایشان به‌طور کامل اجرا شود، ایران را ترک کردند. همین تجربه نشان داد که پیوند اقتصاد و سیاست خارجی آلمان در قبال ایران همواره شکننده و تابع ملاحظات بزرگ‌تر است.

فشارهای سیاسی و معمای مکانیزم ماشه

آلمان در چارچوب تروئیکا بارها ایران را به فعال‌سازی مکانیزم ماشه تهدید کرده است. در دوره صدراعظمی آنگلا مرکل، تلاش‌هایی صورت گرفت تا از فروپاشی کامل برجام جلوگیری شود. نمونه بارز آن طراحی اینستکس بود؛ سازوکاری مالی برای تسهیل تجارت بشردوستانه با ایران. هرچند این ابزار در عمل به‌دلیل فشارهای آمریکا و ناتوانی اروپا ناکام ماند، اما نشان داد برلین در آن مقطع کوشید حداقلی از استقلال عمل را حفظ کند.

با این حال، در عمل وزن سیاسی واشنگتن و انسجام ناقص اروپا موجب شد آلمان بیش از آنکه میانجی بی‌طرف باشد، به سمت مواضع سخت‌گیرانه حرکت کند. با روی کار آمدن دولت اولاف شولتس و هم‌زمانی آن با جنگ اوکراین، سیاست خارجی برلین بیش از گذشته به سمت همسویی کامل با آمریکا متمایل شد. در چنین شرایطی، پرونده ایران نیز بیش از پیش در قالب یک پرونده امنیتی دیده شد و امکان ابتکار عمل مستقل برای برلین کاهش یافت.

از سوی دیگر، فریدریش مرتس رهبر حزب دموکرات‌مسیحی و مهم‌ترین رقیب سیاسی شولتس نیز رویکردی مشابه در قبال ایران اتخاذ کرده است. مرتس که نماینده جریان سنتی‌تر و آتلانتیک‌گرای سیاست آلمان است، بارها تأکید کرده که آلمان باید در سیاست خارجی «کاملاً هماهنگ با ایالات متحده» عمل کند. همین موضوع نشان می‌دهد که حتی در صورت تغییر قدرت در برلین، احتمال تحول بنیادین در سیاست آلمان نسبت به ایران اندک است و خط‌مشی کلان همسویی با واشنگتن تداوم خواهد یافت.

اقتصاد سیاسی توازن؛ میان فرصت و فشار

تحلیل اقتصاد سیاسی مکانیزم ماشه نشان می‌دهد که آلمان در یک تله دوگانه گرفتار است:

• از یک‌سو، اقتصاد صادرات‌محور این کشور به بازارهایی چون ایران نیازمند است؛ بازاری که می‌تواند بخشی از بحران تقاضای خارجی آلمان را جبران کند.

• از سوی دیگر، وابستگی امنیتی به آمریکا و فشارهای ائتلافی در ناتو و اتحادیه اروپا، برلین را از بهره‌برداری از این فرصت بازمی‌دارد.

به بیان دیگر، هرچند ایران ظرفیت‌های مهمی برای همکاری اقتصادی با آلمان دارد – از انرژی و ترانزیت تا بازار مصرف – اما ساختار سیاست خارجی برلین اجازه نمی‌دهد این ظرفیت‌ها بالفعل شوند. مکانیزم ماشه در این میان به‌عنوان یک اهرم فشار سیاسی علیه تهران عمل کرده است؛ ابزاری که اگرچه در ظاهر برای کنترل رفتار هسته‌ای طراحی شد، اما در عمل به نمادی از تعارض سیاست و اقتصاد بدل شد.

جمع‌بندی؛ چشم‌انداز همکاری یا استمرار فشار؟

تجربه نقش آلمان در مکانیزم ماشه نشان می‌دهد که برلین هرگاه در معرض انتخاب میان منافع اقتصادی در تهران و تعهدات سیاسی در واشنگتن و بروکسل قرار گیرد، ناچاراً دومی را ترجیح داده است. با این وجود، ظرفیت‌های بالقوه ایران – از موقعیت ژئوپلیتیک به‌عنوان پل شرق و غرب تا منابع عظیم انرژی و بازار مصرفی گسترده – همچنان برای اقتصاد آلمان جذاب باقی مانده است.

اگر شرایط بین‌المللی تغییر کند و مسیر بازگشت ایران به اقتصاد جهانی هموار شود، آلمان می‌تواند دوباره در صف نخست شرکای اروپایی تهران قرار گیرد. اما در کوتاه‌مدت، نقش برلین در تروئیکا بیش از آنکه موتور همکاری باشد، همچنان در قامت یک ابزار فشار بازنمایی خواهد شد؛ فشاری که هزینه اصلی آن نه فقط برای ایران، بلکه برای فرصت‌های ازدست‌رفته اقتصاد آلمان نیز سنگین خواهد بود.

کلید واژه ها: مکانیسم ماشه مکانیسم حل اختلاف اسنپ بک آلمان ایران و آلمان سیاوش قدوسی ایران برلین


( ۱ )

نظر شما :