ارباب کریدورهای ژئوپلیتیک
کریدور صهیون از دریای مدیترانه تا دریای خزر؟!

دیپلماسی ایرانی: سیاست خارجی و روابط بینالملل بسیاری از بازیگران نظام جهانی که در رفتار و گفتار آنان آشکار میشود، از انگارههایی سرچشمه میگیرند که گاهی یک آرمان توهمی پنداشته شده و گاهی مهمترین مؤلفه تضمین بقای بازیگر در مناسبات قدرت هستند.
برسازی سیاستگذاری خارجی بر شالوده انگارههای آرمانی که ریشه در ایدئولوژی مذهبی و سیاسی دارند، ژئوپلیتیک را دگرگون و تحلیل ژئوپلیتیکی را پیچیده میسازد، زیرا رفتار و گفتار بازیگران که مؤلفه تحلیل ژئوپلیتیکی هستند واقعیت خود را که در انگارهها پنهان شده است، با اصل نیرنگ پوشش میدهند.
اصل نیرنگ در سیاستگذاری عمومی بهویژه سیاستگذاری راهبردی، با تاکتیکها و ابزارهای نظامی و سیاسی پوشش داده شده و پنهان میشوند. این وضعیت که ابهام راهبردی عنوان میشود، تاکتیکهای فراوانی نمایش میدهد که سرگردانی تحلیلگران و بلکه سیاستگذاران را سبب میشود. ژئوپلیتیک یا همان سیاست جغرافیایی که بر تحلیل رفتار و گفتار بازیگران استوار است در وضعیت ابهام راهبردی دچار یک سرگردانی شده و آسیبهای بزرگ برای استراتژیستهای رقیب برمیسازد.
آسیای جنوب غربی به عنوان کانون بحران و جنگ در جهان برآشفته کنونی، در چند سال اخیر با روندی از تاکتیکها و ابزارهای نظامی و سیاسی اسرائیل به عنوان یک دولت نیابتی قدرتهای غربی روبهرو بوده است که برخی آن را به عنوان مقابله با محور مقاومت و ناتوان سازی ایران به عنوان قدرت برتر منطقه تفسیر و در نهایت به تحلیل این رویکرد اسرائیل در چارچوب انگاره "اسرائیل بزرگ از بحر تا نهر" میپردازند.
اما روند دگرگونی ژئوپلیتیک منطقه و قدرتنمایی پرخاشجوی اسرائیل علیه دیگر کشورهای منطقه همزمان با مذاکره و دیپلماسی با تمام دولتهای اسلامی و عربی نشان میدهد که اهداف دولت اسرائیل از نابودی محور مقاومت، تهدید ایران و بلکه انگاره از بحر تا نهر فراتر رفته و هدفی بزرگتر را نشان گرفته که میتواند در چارچوب "انگاره اسرائیل بزرگ از بحر تا بحر" تفسیر شود.
مؤلفههای انگاره راهبردی دولت صهیون از دریا تا دریا (بحر تا بحر) یا اسرائیل از دریای مدیترانه تا دریای خزر را میتوان چنین برشمرد:
یکم – دالان صهیون از مدیترانه تا خزر: در تحلیلهای اخیر پس از سرنگونی دولت بشار اسد در سوریه، کارشناسان از یک کریدور یا دالان ژئوپلیتیک سخن گفتهاند که از جنوب سوریه و شرق این کشور عبور میکند در شمال شرق سوریه و کردستان سوریه به پایان میرسد و این دالان منطقه نفوذ و عملیات اسرائیل قلمداد میشود که از مسیر کردستان می تواند با ایران نیز ارتباط گیرد.
اما واقعیت روند دگرگونی منطقه، ساده اندیشی برخی رهبران منطقه و حمایت فراگیر غرب از اسرائیل در جنگهای منطقهای اخیر نشان داده است که هدف دولت اسرائیل از مداخله فراگیر در منطقه از جنگ در غزه، کرانه باختری، لبنان، سوریه، ایران و ... ایجاد کریدور ستاره داوود David’s Corridor از اسرائیل تا کردستان سوریه نیست، بلکه هدف راهبردی اسرائیل بر انگاره صهیون جهانی و اسرائیل بزرگ از بحر تا بحر یعنی از دریای مدیترانه تا دریای خزر تمرکز دارد.
اسرائیل که اکنون خود را در جایگاه یک قدرت بزرگ و هژمون بیهمتای آسیای جنوب غربی تصور میکند، انگاره از بحر تا نهر که از دریای مدیترانه تا رود فرات را برساخته بود به یک انگاره راهبردی دیگر برکشیده و انگاره از دریا تا دریا را طراحی و عملیاتی کرده است.
دوم – ارباب کریدروها: جهان کنونی با ائتلافهای بینالمللی شناخته میشود که با کریدورها یا گذرگاههای ژئوپلیتبک ترسیم میشوند. گذرگاههایی که اقتصاد، سیاست، فرهنگ، مذهب و ... یک یا چند بازیگر متحد را پوشش میدهد و یک هدف راهبردی یعنی مقابله با رقیبان و دشمنان را دنبال میکند.
راهبرد ژئوپلیتیک جدید اسرائیل که فراتر از گذرگاه داوود است و همان گذرگاه صهیون جهانی از مدیترانه تا خزر است، "ارباب کریدورها" خواهد بود. کریدوری که از درون اسرائیل شروع میشود و با گذر از مرزهای جنوب و شرق سوریه به شمال شرق و کردستان سوریه میرسد و از آنجا در مرحله بعدی بخشهایی از کردستان ایران و ترکیه را دربر میگیرد و درنهایت با گذر از ارمنستان و نخجوان از مسیر جنوب جمهوری آذربایجان به دریای خزر میرسد.
در چند دهه اخیر کریدورهای سیاسی و اقتصادی گوناگونی شکل گرفته است که برخی از مهمترین آنها که البته بیشتر بر انگارههای ژئوپلیتیک استوار هستند مانند: دالان زنگزور، راه ابریشم جدید، راه توسعه، دالان آیمک و ... موفقیت کامل نداشتهاند. نباید فراموش کرد که هلال خصیب یا هلال شیعی نیز در چارچوب همین الگوی کریدورهای ژئوپلیتیک منطقهای قابل بررسی است که سازگاری راهبردی بسیاری با کریدور صهیون جهانی دارد!
کریدور صهیون جهانی که بزرگراه ارتباط ژئوپلیتیک دریای مدیترانه به دریای خزر و شاهراه هژمونی اسرائیل در منطقه و برسازی انگاره صهیونیسم جهانی است، نه تنها ارباب تمام کریدورهای آسیای جنوب غربی، بلکه ارباب کریدورهای اوراسیا نیز خواهد بود.
سوم – همخوانی انگاره قرن ترکیه و کریدور جهانی صهیون: در یک دهه گذشته تمام بازیگران منطقهای در چارچوب محور دولتهای عربی – ترکی – عبری، خود را مقابل یک الگوی موفق کریدور ژئوپلیتیک قرار داده بودند که گویا بقای این بازیگران را تهدید میکرد. این کریدور ژئوپلیتیک که هلال شیعی نامیده میشد، همان محور مقاومت از افغانستان تا دریای مدیترانه (ایران، افغانستان، عراق، سوریه، لبنان، غزه و...) را در برمیگرفت، قدرت و بقای دیگر بازیگران منطقهای و جهانی را تهدید میکرد!
این انگاره هلال شیعی بهویژه از سوی سیاستگذاران راهبردی ترکیه، اسرائیل، امارات متحده عربی و عربستان تبلیغ میشد و یک ائتلاف منطقهای علیه ایران و محور مقاومت شکل میداد که در شکلگیری داعش و دیگر گروههای تروریستی در سوریه و عراق نمود یافت. این رویکرد ستیزهجو و تقابلی دولتهای ترکی، عربی و اسرائیل علیه ایران توانست یک همسازی و همسویی راهبردی میان ترکیه و اسرائیل شکل دهد که بر دو محور: قرن ترکیه و اسرائیل بزرگ بنیان شده است.
قرن ترکیه و اسرائیل بزرگ دو انگاره ژئوپلیتیک راهبردی هستند که تغییرات بنیادی در منطقه و برسازی نظم نوین منطقهای را پیگیری میکند و اشتراک منافع بسیاری با یکدیگر دارند. اما یک اصل انگاره راهبردی صهیونیزم جهانی را نباید فراموش کرد، اصل بهرهبرداری از همه بازیگران و قربانی کردن آنان در مسیر دولت جهانی صهیون که در نهایت گریبانگیر ترکیه و اردوغان نیز خواهد شد.
بومرنگ همسازی و همراهی یک دهه اخیر اردوغان با انگاره و اهداف تهاجمی اسرائیل در تقابل با ایران و محور مقاومت، به زودی به سوی ترکیه برمیگردد و سرنوشتی همانند سوریه و بشار اسد در انتظار ترکیه و اردوغان خواهد بود.
*
رویکرد جنگافروز اسرائیل در دو سال گذشته را نمیتوان در چارچوب نمایش قدرت یک قدرت منطقهای برای تضمین بقای خود محدود کرد. کنش تهاجمی اسرائیل بهویژه پس از تهاجم سراسری به ایران با حمایت بیدریغ غرب بهخصوص ایالات متحده امریکا را نمیتوان با انگاره از بحر تا نهر یا از مدیترانه تا فرات تفسیر کرد، زیرا انگاره آرمانی اسرائیل بزرگ صهیونیسم جهانی، خود را در وضعیت هژمونی مطلق فرض میکند و دستیابی به گذرگاه ژئوپلیتیک مدیترانه تا خزر را امکانپذیر میبیند!
حمایت نظامی، دیپلماتیک، اقتصادی و... غرب از دولت دست نشانده خود، اسرائیل، شکلگیری توهم ابرقدرت منطقهای برای اسرائیل را سبب شده و این توهم بر راهبرد تهاجمی و ایدئولوژیک اسرائیل اثرگذار بوده است.
در وضعیت کنونی و برآمدن قدرت اسرائیل، بازی اردوغان و علیاف در ابهام قرار دارد. در این بازی قدرت جدید، دولتهای آذربایجان و ترکیه گرفتار نیرنگ اسرائیل شده و تمامیت سرزمینی خود را از دست داده یا خود بخشی از نقشه دولت جهانی صهیون شدهاند و ایفای نقش خواهند کرد.
وضعیت آشوبناک آسیای جنوب غربی و اشتیاق گسترشگرای سران اسرائیل در روزها و ماههای آینده به سوی ایجاد ارباب کریدورهای منطقهای و جهانی که شاهراه ژئوپلیتیک از مدیترانه تا خزر باشد، رهنمون میشود و دگردیسی ژئوپلیتیک جهانی را واقعیت میبخشد.
نظر شما :