درسها و نتیجه ها
شباهتهای دو جنگ تحمیلی

نویسنده: حسن اوجی، کارشناس روابط بینالملل
دیپلماسی ایرانی: جمهوری اسلامی ایران پس از تجاوز صدام و آغاز جنگ تحمیلی بار دیگر در سیزدهم ژوئن درگیری جنگ تحمیلی دیگری شد که صرف نظر از ابزارهای جنگی و تکنیکها شباهت های زیادی به جنگ تحمیلی نخست با ایران دارد.
در جنگ تحمیلی عراق صدام دیکتاتور وقت این کشور در این تفکر بود که ایران پس از انقلاب اسلامی با از دست دادن نیروهای زبده ارتشی خود تضعیف شده و میتواند با آغاز جنگ بخشی از خاک ایران را جدا و تجزیه کند و تا مدتها در سایه پیروزی یکشبه خود بر قدرت بماند.
رژیم حاکم صهیونیستی نیز چنین تصوری را در ابتدای امر و شروع جنگ با ایران داشت. این رژیم با این تفکر که می تواند با ترور و شهادت فرماندهان نظامی و دانشمندانمان میهنمان را به مرحله فلج در پاسخگویی برساند و سپس با عوامل وابسته خود زمینه های تغییر در داخل کشور را به اجرا در آورد و موطنمان را به تجزیه بکشاند، مبادرت به تجاوز به ایران کرد.
اما زهی خیال باطل، همان گونه که در جنگ تحمیلی نخست جوانان بسیجی و مردم به تقابل با عمله ها و پادوهای صدام پرداختند مردم گرانمایه ایران زمین نیز در تقابل با عمله های زمینی موساد قد علم کردند و آنها را زمینگیر کردند.
فراموش نکنیم راهبرد رژیم صهیونی در همه کشورهای منطقه خاورمیانه تجزیه این کشور هاست و آنها به دنبال تجزیه عربستان، سوریه، عراق و حتی ترکیه حداقل هر کدام از آنها به سه کشور مجزا هستند.
این راهبرد و استراتژی آنها همچنان در منطقه خاورمیانه با پشتیبانی غرب ادامه خواهد داشت و شاید از یادتان نرفته باشد که رژیم صهیونی اولین موجودیتی بود که استقلال کردستان عراق را به رسمیت شناخت. به همین دلیل است که بسیاری از کشورهای منطقه این تجاوز را محکوم کردند.
دومین شباهت این دو جنگ احیا و بازیابی قدرت ایران پس از غافلگیری آغاز جنگ بود.
در جنگ تحمیلی عراق هرچند صدام سعی کرد با غافلگیری مناطق وسیعی از کشورمان را تصرف کند اما ایران با بسیج مردمی میدان بازی را تغییر داد و پس از دو سال توانست بسیاری از مناطق متصرف شده توسط حزب بعث را بازپس گیرد.
در تجاوز و جنگ تحمیلی رژیم صهیونی نیز همین اتفاق رخ داد؛ این بار رژیم پادگانی صهیونی با استفاده از اصل غافلگیری هرچند توانست ضربات مهلکی را بر پیکر فرماندهان و دانشمندان اتمی ما وارد سازد اما از سوی دیگر رشادت سرداران سپاه و ارتشیان میهن پرست توانست ضمن عبور از شوک اولیه آن را به هوشیاری و هوشمندی تبدیل کند و بار دیگر زمین بازی را به نفع ایران آن هم در عرض یک هفته تغییر دهد. ایران به دشمن نشان داد که درجنگ با کشورمان باید هزینه ای برابر یا بیشتر را بپردازد.
سومین موضوع تشابه این دو جنگ همراهی همه کشورهای دنیا با صدام در جنگ تحمیلی بود. صدام از فرانسه هواپیماهای سوپر اتاندارد از شوروی میگ و موشک از آلمان سلاح شیمیایی از امریکا و انگلیس بمب و سلاح های مختلف دیگر تهیه می کرد.
شاید به نوعی در آن زمان ما با همه این کشورها در حال جنگ بودیم اما در جهت مقابل هیچ سلاحی به کشورمان فروخته نمی شد. مطمئنا کشورهای غربی و حتی برخی کشورهای عربی به رژیم صهیونی کمک های شایانی برای دفع حملات ایران کرده اند که جسته و گریخته اخبار آن منتشر می شود اما همه آنها نیز به خوبی میدانند که رژیم صهیونیستی بسیار برای منطقه خطرناک خواهد بود و خوشبختانه در این جنگ تحمیلی کشورهای عرب منطقه این بار به محکوم کردن متجاوز پرداختند.
چهارمین شباهت با جنگ تحمیلی عدم محکومیت متجاوز توسط کشورهای جهان بود. صدام جنگ نامشروع خود را به عنوان مدافع اعراب در مقابل ایران انقلابی آغاز کرد و از آنها برای تداوم جنگ خود باج خواهی می کرد. اما در این جنگ همه کشورهای مسلمان و مستقل جهان و همچنین روسیه و چین این تجاوز را محکومکردند و تنها غرب و متحدین آن از محکوم کردن این تجاوز خودداری کردند. این اقدام اروپایی ها به این معنا بود که آنها حتی بدیهی ترین قواعد و قوانین بین المللی را که خود ساخته بودند نقض کردند. زیرا بر اساس ماده دو بند ۴ منشور سازمان ملل تهدید به استفاده از زور علیه یک کشور عضو سازمان ملل ممنوع است و تنها استثنای آن هنگامی است که یک کشور مورد حمله مسلحانه توسط دیگری قرار بگیرد. بنا بر نظر اکثر متخصصان حقوق بینالملل این حملات تحت عنوان دفاع پیشدستانه غیر قانونی و غیر مشروع بود، زیرا اولا این ایران بود که حق دفاع پیشدستانه را داشت چون رژیم اسراییل در بیست سال اخیر ضمن به شهادت رساندن دانشمندان و انجام عملیات تروریستی تمرینها و مانورهای فراوانی را نیز برای حمله به ایران انجام داده بود، ازسوی دیگر این رژیم در خطر تهدید و با حمله از سوی ایران نبود.
در حالی که صدام خود را مدافع اعراب می دانست و رژیم صهیونی خود را مدافع غرب و فرهنگ غربی میداند. اما همه بهخوبی میدانند که هر دو فرد جنایتکارانی بوده و هستند که جایگاه آنها تنها در تیمارستان است و این تنها راهی است کهمردم جهان را از متوهمان آخرالزمانی در امان نگه می دارد.
اما برخلاف جنگ تحمیلی نخست، ایران امروز به مدد رسانه های اجتماعی، مردم آزاد اندیش امریکا و اروپا با ایران همراهی کردند و خواهان تنبیه متجاوز شدند و خوشبختانه دیگر غرب نمی تواند بر طبل آزادیخواهی و رعایت قوانین بین المللی بکوبد زیرا دم خروس از پر شال روباه بیرون آمده است.
رهایی کشورهای عربی از باج خواهی صدام و در آمیختن امنیت آنها با امریکا اشتباه راهبردی دیگر کشورهای منطقه بود. اکنون امریکا تلاش دارد به منظور تمرکز بیشتر بر اقیانوسیه و چین با پیمان ابراهیم امنیت اعراب و رژیم صهیونیستی را در هم گره بزند .در حالی که ایران گزینه بهتر اعراب برای یک پیمان امنیتی است که می تواند افکار عمومی مثبت اعراب را نیز در بر داشته باشد. پناه بردن از صدام به هیتلر خاورمیانه شبیه پناه بردن از ترس عقرب به مار غاشیه است که به تدریج آنها را به باج دادن مجبور خواهد کرد و کشورهایشان را به سمت تجزیه سوق خواهد داد.
مغزشویی
در رژیم بعث مغزشویی سربازان و مردم از جمله اقداماتی بود که توسط رسانه های جمعی و تبلیغات دروغین این رژیم انجام می شد. همین وضعیت را می توانیم در رژیم اسرائیل مشاهده کنیم. بر این اساس همه ی اعراب و دیگر ادیان دشمن آنها هستند و لیاقت مرگ دارند. تلاش رژیم صهیونیستی برای یهودی ستیز جلوه دادن کشورمان در حالی است که در جهان تنها جایی که کنیسه ها بدون مراقب و نگهبان هستند کشور ایران است و آنها نمایندگانی نیز در مجلس شورای اسلامی دارند.
مورد دیگر اجازه استفاده کشورهای غربی به صدام از سلاح های شیمیایی بود تا توازنی را میان قدرت ایران و عراق برقرار کنند. بدین منظور سعی کردند از همه سلاح های کشتار جمعی استفاده کنند. در این جنگ نیز انواع و اقسام سلاح ها از سوی طرف غربی به رژیم صهیونیستی هدیه داده شد و این اشتباهی است که بار دیگر انجام دادهاند؛ زیرا آنها با دست خود دیوانه ای را از قفس آزاد می کنند که می تواند به نابودی فرهنگ و تمدن غرب منجر شود.
شاید آخرین شباهتی که در آینده خواهیم دید ،همانند سرنگونی صدام و محاکمه وی در دادگاه به جرم نسلکشی، سرنوشت مشابهی برای نتانیاهو باشد. اینک باید منتظر بود تا نتانیاهو که توسط دادگاههای بین المللی نیز به عنوان جنایتکار شناخته شده است به همان سرنوشت دچار شود.
درسهای جنگ
ابتدا باید از هوشمندی رهبری کشور و دلاور مردان سپاهی و ارتشی که علیرغم ضربات سخت دشمن توانستند در چنین وضعی بر بحران فائق آیند و توازن و شکست را بر دشمن صهیونی تحمیل کنند تشکر کرد. در هنگام بحران نقش رهبری یکپارچه برجستهتر و مهمتر می شود.
علی رغم ضربات غافلگیرانه رژیم صهیونی به کشورمان ایران توانست قد راست کند و پاسخ های شایسته ای را به آنان بدهد؛ اما باید به این نکته اشاره کرد که اگر جنگ برای آنها هزینه ای ایجاد نکند دوباره آنها به این اقدام شوم دست خواهند زد. پس باید از فرمول هزینه فایده برای این امر بهره جست. زیرا به قول ضرب المثلی باید گفت دیوانه به کار خویش عاقل است؛ یعنی دیوانه هم حتی به مصلحت خودش آگاهی دارد.
اکنون کشورمان باید از طرق مختلف بازدارندگی جدیدی را ایجاد کند و به سلاحهای هوشمند مجهز شود. این بازدارندگی می تواند علاوه بر تقویت نظامی، ایجاد ائتلاف با کشورهای همسو و توافقات امنیتی با کشورهای منطقه را شامل شود. عرصه دیپلماسی در این وضعیت اکنون باید همه راه ها را آموخته و امتحان کند.
هر چند ضرباتی که به کشورمان وارد شد بیشتر از سوی نفوذی های موساد بود، به همین دلیل باید مراقب و هوشیار بود و جهت اهداف پلیس و نیروهای امنیتی را از مسائل حاشیه ای و اجتماعی به مسائل امنیتی سوق داد.
اولین درس غافلگیریهای روز اول این بود که مردم اگر با یکدیگر متحد شوند دشمن نمی تواند به اهداف خود دست یابد.
آنها زمینه جدایی دولت و مردم را از زمان ورود تیم ملی فوتبال به جام جهانی قطر آغاز کردند و با وسایل ارتباط جمعی خود سعی کردند تیم ملی غرور آفرین کشورمان را از مردم جدا کنند.
همین خط مشی در رژیم صهیونی نشان می دهد که متاسفانه برخی از منافقین و معاندین دست دوستی به سمت و سوی دشمن گشوده اند.
نتیجه دیگر این جنگ اضمحلال رویای سلطنت طلبی بود. آنچه سلطنتطلبان را از گروههای دیگر ممتاز میکرد ملیگرایی آنها و مخالفت با منافقینی بود که با صدام دست دوستی داده بودند؛ اما آنها با دست دوستی دراز کردن به سمت رژیم صهیونی به همان اشتباه محاسباتی دچار شدند که منافقین قبلا در این خصوص انجام داده بودند. آنها اکنون با منافقین در یک جایگاه قرار میگیرند. افرادی که از ترور و شهادت شهروندان خود توسط دشمن ابراز خشنودی کنند جایگاهی در هیچ کشوری ندارند و مورد تنفر حتی مردم غرب قرار دارند و برای آنها این گونه افراد موجوداتی روانی بیش نیستند.
تحلیل
رژیم صهیونیستی از دیرباز تقریبا از پانزده سال پیش با مانورهایی در یونان همواره حمله به ایران را تمرین می کرد. این رژیم به دنبال فرصتی مناسب برای ضربه به کشورمان بود و در این میان هر از چند گاهی ضرباتی را به متخصصین و زیرساختهای کشورمان وارد می کرد. اما دشمن صهیونیستی با برآوردی نادرست سعی کرد زیرساختها و منابع انسانی کشورمان را مورد هجمه قرار دهد و در این مسیر نیز از حمایت غرب نیز برخوردار شد. در حقیقت برخلاف آنچه شایع بود این رژیم اسرائیل است که نه تنها تهدیدی وجودی برای ایران بلکه برای کل کشورهای منطقه است و دفاع پیشدستانه با توجه به سوابق این رژیم حق جمهوری اسلامی ایران بود.
هرچند اقدامات این رژیم برخلاف کلیه قوانین حقوق بین المللی بود اما به مردم ما نیز یادآور شد که غرب هیچ اهمیتی به مردم ایران و بحث دموکراسی نمیدهد و آنچه نگرانی غرب را موجب میشود، پیشرفت تکنولوژی و نقاط قوت کشورمان است. به همین دلیل است که صنایع پیشرفته موشکی و هستهای ایران را مورد هدف قرار میدهد زیرا ایران جزء معدود کشورهایی است که توانایی پرتاب ماهواره و ساخت موشکهایی دقیق را دارد. و شاید اگر این موشکها نبود مردم و تاسیسات ما اکنون همچنان زیر ضربات رژیم صهیونی قرار داشت. بحث دیگر نگرانی های غرب، موضوعات استراتژیک و دموگرافی است که بحثی جداگانه را میطلبد.
اما همه اینها در حالی است که این رژیم از همه شیوه های ناجونمردانه بهره جسته است. شیوه هایی که تنها میتوانید در اردوگاه منافقین مشاهده کنید. یکی از این شیوه ها جاسوسی از شهروندان کشور به طرق مختلف است. دیگری پنهانکاری در میزان تلفات و خساراتی است که به این رژیم وارد شده تا شکست خود را پیروزی جلوه دهد؛ زیرا نتانیاهو میخواهد همچنان در راس قدرت بماند و بسیاری تصور میکنند این تجاوزات رژیم صهیونیستی تنها در راستای همین هدف بوده است.
اما نکته دیگر قدردانی از مردمی است که توانستند در مقابل هجوم صهیونها جوانمردانه مقابله و ایران را در مقابل افکار عمومی غرب و منطقه سربلند کنند؛ در حالی که روسیاهی ذغال خیانت تنها برای منافقین و سلطنت طلبان باقی ماند.
نظر شما :