جنگ اوکراین خواب اروپاییها را بههم ریخت
اروپا، مهره یا بازیگر؟

نویسنده: حسین صالحی، کارشناسی علوم سیاسی و دبیر اسبق انجمن علمی علوم سیاسی دانشگاه شاهد
دیپلماسی ایرانی: جنگ روسیه و اوکراین را میتوان روندی برای تضعیف و مهار روسیه توسط اروپا و ایالات متحده دانست که با پشتیبانی اعضای ناتو انجام شد. این جنگ را میتوانیم در دو لایه بررسی کنیم. لایه اول نبرد اتحادیه اروپا و روسیه که رخدادهای درونی اروپا از نظر (اقتصادی، سیاسی، امنیتی و اجتماعی) را شامل میشود ولایه دوم رقابت چین و ایالات متحده که شامل (نفوذ و جایگزینی در عرصه اقتصادی) است. قدرت تاثیرگذاری حمایت اروپا از اوکراین آن جا مشخص می شود که وقتی نیروهای روسی کییف را محاصره کرده بودند، این حمایت نظامی و تسلیحاتی اروپا بود که باعث عقبنشینی آنها شد. در پی این اتفاق، کرملین اعلام کرد که استراتژی جنگی خود را تغییر داده و تمرکز بیشتری بر تثبیت مواضع خود خواهد داشت. آمریکا از سال 1993 به دنبال گسترش پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) به شرق بود و در سال 1999 زمانی که کشورهای شرقی اتحادیه به عضویت این پیمان در آمدند توانست کنترل بیشتری بر اروپا اعمال کند. می توانیم یکی از اهداف واشینگتن از جنگ بین روسیه و اوکراین را معکوس سازی مقاصد اقتصادی اروپاییان از شرق به غرب بدانیم، چراکه چین نیز از طریق نفوذ اقتصادی بهتدریج در حال گسترش دامنه تأثیرگذاری خود بر این قاره بود.
اگر بخواهیم به روابط اقتصادی اروپا با چین و روسیه اشاره کنیم، طبق گزارش یورونیوز، بین سالهای 2014 تا 2024، واردات اتحادیه اروپا از چین 102 درصد افزایش یافت و صادرات به این کشور نیز 47 درصد رشد کرد. بیشتر کالاهای وارداتی شامل ماشینآلات، تجهیزات مخابراتی و دستگاههای پردازش بودند، درحالیکه صادرات اروپا به چین بیشتر در حوزه ماشینآلات، وسایل نقلیه و مواد شیمیایی بود.
روسیه 45 درصد بودجه سالانه خود را از فروش نفت و گاز تأمین میکرد و 40 درصد گاز و 25 درصد نفت اتحادیه اروپا را تأمین میکرد. از سوی دیگر، وابستگی اروپا به انرژی روسیه یک نگرانی جدی برای آمریکا محسوب میشد. اما پس از شروع جنگ، اروپا تلاش کرد تا وابستگی خود را به روسیه کاهش دهد و کشورهای خاورمیانه، نروژ و آمریکا را جایگزین کند.
اگر بخواهیم نگاهی به علت شروع جنگ از طرف روسیه بیاندازیم باید گفت این کشور از گسترش ناتو به شرق نگران بود. همچنین خروج آمریکا از پیمانهای نظامی مختلف مانند پیمان ضد موشکهای بالستیک (1972) و رایزنی با برخی کشورهای اروپای شرقی برای استقرار سامانه های ضد موشک بالستیک (تاد)، منقضی کردن پیمان کاهش تسلیحات راهبردی و خروج از پیمان آسمانهای باز را مسکو، تهدیدی علیه امنیت خود میدانست. پوتین در کنفرانس گروه 20 این موضوع را مطرح کرد، اما نگرانیهای مسکو نادیده گرفته شد. در مقابل، اوکراین نیز پس از بحران 2014 و پیوستهسازی کریمه به روسیه، در پی تقویت نیروی نظامی خود بود. بیشتر افراد در فراخوان نظامی شرکت نکردند و اوکراین برای جبران این کمبود به رجوع به نیروهای جناح راست مثل گروههای شبهنظامی گردان آزوف، گردان آیدار و حزب فاشیست سوبودا ناچار بود. طبق گزارش رویترز، این گروهها در سال 2020 حدود 40 درصد نیروهای اوکراینی را تشکیل میدادند، موضوعی که حساسیت روسیه را برانگیخت. روسیه که از ملحق شدن این گروه ها به نیرو های نظامی کی یف حساس شده بود، از طریق وزارت امور خارجه خود در سال 2021، پیشنویسی از دو توافقنامه درمورد ضمانت امنیتی خود برای ایالات متحده ارسال کرد که سه مطالبه اصلی داشت:
- جلوگیری از گسترش ناتو
- عدم استقرار سیستمهای تسلیحاتی ضربتی در نزدیکی مرزهای روسیه
- بازگرداندن زیرساخت نظامی ناتو به وضعیت قبل از 1997
رابطه اتحادیه اروپا با روسیه هم پس از آغاز جنگ دچار تحولاتی شد. پس از آغاز جنگ، روابط تجاری اتحادیه اروپا با روسیه بهشدت کاهش یافت. سهم روسیه در واردات اتحادیه اروپا از 9.5 درصد در سال 2022 به 2 درصد در سال 2023 سقوط کرد و صادرات اروپا به روسیه نیز از 3.8 درصد به 1.4 درصد کاهش یافت. واردات گاز از روسیه نیز از 27 درصد در سهماهه سوم 2021 به 12 درصد در سهماهه سوم 2023 کاهش پیدا کرد و آمریکا، نروژهرکدام به طور جداگانه 14درصد و الجزایر یا 5.5درصد توانستند جایگزین سهم روسیه در بازار گاز اروپا شوند.
کسری تجاری اتحادیه اروپا با روسیه که در سال 2022 به 18.6 میلیارد یورو رسیده بود، در سال 2023 به 0.1 میلیارد یورو کاهش یافت که نشاندهنده افت 94.6 درصدی بود. افزایش قیمت انرژی و مواد غذایی ناشی از جنگ، نرخ تورم اتحادیه اروپا را به 8.1 درصد رساند، بالاترین میزان تورم از سال 1997. این بحران، تصمیمگیران اروپایی را مجبور به بازنگری در سیاستهای اقتصادی و امنیتی خود کرد.
هرچند این جنگ باعث نزدیکی بیشتر اروپا و آمریکا شد، اما اختلافات نیز آشکار شد. قطع صادرات گاز روسیه، تقاضای اروپا برای گاز طبیعی مایع (LNG) آمریکا را افزایش داد و ایالات متحده را به بزرگترین صادرکننده LNG در جهان تبدیل کرد. آنها برای دفع خطر مسکو به عنوان واکنش اولیه تحریم هایی علیه این کشور وضع کردند اما بااینحال، آمریکا همچنان تمایل دارد نقش اروپا را در مذاکرات کاهش دهد. در سال 2025، کیث کلوگ، فرستاده ویژه ترامپ در امور اوکراین، اعلام کرد که اتحادیه اروپا در مذاکرات صلح اوکراین حضور نخواهد داشت، نشانهای از تلاش آمریکا برای مدیریت مستقیم این بحران بدون دخالت اروپاست. اروپایی که بر اساس گزارش هایی از (تجارت نیوز) جنگ اوکراین باعث افزایش فشار بر کسب و کارهای خود به واسطه افزایش قیمت انرژی، بدهی شرکت ها و تضعیف بخش بانکی را تجربه کرده بود و همین امر پدید آمدن نگرانی هایی در بین کشورهای اروپایی را باعث شد. به دنبال این افزایش این نگرانی ها در کنفرانس های اعضای پیمان اتلانتیک شمالی درگیری های لفظی را شاهد هستیم که این اتفاقات برای روسیه خوشایند است چون نفوذ دوباره این کشور و شکستن اتحاد اعضای پیمان را باعث می شود. هرچند هنوز زود است که بگوییم اتحادیه اروپا و ایالات متحده به اختلافات اساسی با یکدیگر دچار هستند، آنها هنوز بزرگترین شریک تجاری و متحدین هم به شمار می روند.
در نهایت چه اتفاقی برای اتحادیه اروپا می افتد؟
ما تغییر مرکزیت اتحادیه اروپا از غرب به شرق را شاهد هستیم. به نوعی واشینگتن با ایجاد ارتباط قوی تر با این کشورها درحال جایگزین کردن آنها به جای محور آلمان، فرانسه، بریتانیا، آلمان، اسپانیا و لهستان بود. ابهام مشارکت یا عدم مشارکت روسیه قبل از شروع جنگ باعث شد کشورهای اتحادیه اروپا بعد از تجاوز روسیه به خاک اوکراین به تنش دچار شوند که این امر به واگرایی کشورهای عضو این اتحادیه منجر شد.
اتحادیه اروپا در پی این بحران، در مسیر تغییرات ساختاری قرار گرفته است. پیوند نهادهای بروکسل با نهادهای غیرعضو و ایجاد یک حکمرانی فراملی ایده ای است که برخی کشورهای بزرگ مانند ایتالیا و اسپانیا خواهان تقویت آن از طریق اتحادیه پارلمانی هستند، درحالیکه کشورهای کوچکتر از ترس تسلط کشورهای پرجمعیت، از این طرح حمایت نمیکنند اما کشورهای کوچک عضو اتحادیه به دلیل ترس از تسلط نمایندگان کشورهای پرجمعیت عضو از این طرح استقبال نمی کنند. این طرح که با اتحادیه پارلمانی شناخته می شود مروج هویت مشترک اروپایی و حمایت از حاکمیت ملی و اتحادیه اروپاست. اتحادیه پارلمانی در مسائل حساس مانند جنگ و صلح تصمیم گیری می کند.
نظر دیگر آن است که اتحادیه اروپا باید استوار بر شورای اروپا باشد و تصمیمات را شورای اتحادیه اروپا اتخاذ کند و تنها یک واحد مستقل قانونی برای کشورهای عضو در نظر گرفته شود. دو گروه این طرح را پشتیبانی می کنند: گروه اول (فرانسه و آلمان که طرفدار نظام میان حکومتی هستند.) گروه دوم کشورهای شمالی (هلند، اتریش و کشورهای اسکاندیناوی). عده ای دیگر نظر دارند که اتحادیه اروپا باید به دوره قبل از ماستریخت برگردد، کشورهای گروه ویسگراد طرفدار این نظریه هستند. آنها مشتاقند حاکمیت ملی خود را حفظ و اختیارات نهادهای فراملی را کاهش دهند. حتی کشورهای لهستان و مجارستان تا آنجا پیشرفتند که پیشنهاد لغو انتخابات مستقیم اعضای پارلمان اروپا را دادند.
اما حال که اتحادیه اروپا در میز معامله ترامپ و پوتین حتی نماینده ای هم ندارد آیا ارائه چنین طرح هایی اتلاف وقت طلقی نمی شود؟
جنگ روسیه و اوکراین، علاوه بر بار سیاسی و اقتصادی، باعث تغییراتی عمیق در ساختار اتحادیه اروپا شده است. وابستگی اقتصادی اروپا به چین و انرژی روسیه، اختلافات درون ناتو، و تلاش آمریکا برای حذف اروپا از مذاکرات، همگی نشانههایی از دوران جدیدی در سیاست بینالملل هستند. اکنون باید دید که اروپا چگونه از این بحران عبور خواهد کرد: آیا به سمت استقلال بیشتر حرکت میکند، یا همچنان در سایه سیاستهای واشینگتن باقی خواهد ماند؟
نظر شما :