از ایده تا واقعیت با بررسی تجربه یوروفایتر
زورآزمایی آمریکا و اروپا بر سر ارتش مستقل

نویسنده: سیاوش قدوسی، کارشناس مسائل آلمان و اروپا،
دیپلماسی ایرانی: واشنیگتن هیچگاه در مسیر دفاع از ایدهآلهای چندجانبهگرایانه اروپا گام برنداشته و همواره اولویت را بر اساس منفعت ملی خود تعریف کرده است. تحولات اخیر و نحوه مواجهه آمریکا با بحرانهای بینالمللی نشان داده است که رئالیسم سیاسی آمریکایی، در برابر ایدهآلیسم اروپایی، رویکردی بدون انعطاف و مبتنی بر موازنه قدرت دارد.
بیاعتمادی اروپا به حمایت نظامی آمریکا
نشست ۲۸ فوریه گواهی دیگر بر این حقیقت بود که اروپا نمیتواند در بزنگاههای حساس، بر حمایت بیقیدوشرط واشینگتن حساب باز کند. آنالنا بربوک، وزیر أمور خارجه آلمان، در واکنش به این جدال در کاخ سفید تصریح کرد: «هراس ما از گذشته بیشتر شده است؛ دوران جدیدی از بیعدالتی آغاز شده و زمانی برای از دست دادن نداریم.» رئیسجمهوری آلمان، اشتاینمایر، نیز گفت: «دیدن صحنه کاخ سفید نفس من را بند آورد؛ هرگز تصور نمیکردم روزی مجبور شویم از اوکراین در برابر آمریکا دفاع کنیم.» این واکنشها تنها نشانگر یک واقعیت بنیادین است؛ اروپا بیش از هر زمان دیگری نیازمند سازوکار دفاعی مستقل و یکپارچه است. اما آیا اروپا با این حجم از اختلافات داخلی، توانایی شکلدهی به یک نیروی دفاعی مستقل را دارد؟ نمونههای تاریخی، ازجمله خروج ناگهانی آمریکا از افغانستان و تأخیر در ارسال کمکهای نظامی به اوکراین، نشان میدهد که بیاعتمادی اروپا به تعهدات امنیتی واشینگتن ریشهدار است.
ایده ارتش اروپایی، آرمان یا واقعیت؟
در همین بستر، موضوع تشکیل ارتش اروپایی بار دیگر به سطح اول مباحث امنیتی اروپا بازگشته است. امانوئل مکرون، رئیسجمهوری فرانسه، سالها پیش با مطرحکردن عبارت «ناتو دچار مرگ مغزی شده است»، بهطور ضمنی بر لزوم یک نیروی مستقل نظامی اروپایی تأکید کرده بود. ناتو، باوجود موفقیتهایش در طول دهههای گذشته، امروز با چالشهای جدی مواجه است. کشورهای اروپایی اختلافنظرهای عمیقی درباره کارکرد، فرماندهی، تأمین مالی و حتی ماهیت این نیروی مستقل دارند. درحالیکه فرانسه با نگاهی ملیگرایانه خواستار استقلال کامل از آمریکا است، آلمان با احتیاط بیشتری حرکت میکند و هنوز تمایلی به گسستن پیوندهای نظامی با واشنگتن ندارد. کشورهای شرق اروپا، ازجمله لهستان و کشورهای بالتیک، همچنان ناتو را ضامن اصلی امنیت خود میدانند و نگرانی از تضعیف این پیمان، مانع همراهی کامل آنها با ایده ارتش اروپایی شده است. البته در بخصوص چند سال اخیر، با به قدرت رسیدن نظریات راست افراطی در اروپا و با بازخوردگیری دولتها از رفتار دولتهای آمریکایی کشش به سمت نقطه صفر تصمیم گیری بالاخص در آلمان ایجاد شده است و صحبتهای مقاماتی همچون وزیر خارجه آلمان که پیشتر ذکر شد گواهی بر این مسئله است.
تجربه یوروفایتر؛ درسی برای آینده
این تردیدها بیدلیل نیست. همکاریهای دفاعی گذشته میان کشورهای اروپایی نشان میدهد که اختلافات سیاسی، مالی و صنعتی همواره مانع از موفقیت پروژههای مشترک شده است. یکی از بارزترین نمونههای آن، پروژه جنگنده «یوروفایتر تایفون» بود؛ جنگندهای که قرار بود نماد همکاری دفاعی اروپا باشد اما در عمل به نمونهای از بیبرنامگی، رقابتهای صنعتی و اختلافات مالی میان کشورهای عضو تبدیل شد.
اختلافات در توسعه جنگنده یوروفایتر
این پروژه در دهه ۱۹۸۰ با مشارکت انگلستان، آلمان، اسپانیا و ایتالیا آغاز شد اما از همان ابتدا با چالشهای متعددی روبهرو گردید. فرانسه در سال ۱۹۸۲ به دلیل اختلافنظر با شرکای اروپایی خود در خصوص طراحی و فناوری جنگنده، از پروژه خارج شد و بهطور مستقل جنگنده رافال را توسعه داد. این خروج، اولین نشانه از عدم هماهنگی میان کشورهای اروپایی بود.
رقابتهای صنعتی و مشکلات مالی
در ادامه مسیر، رقابتهای صنعتی بر سر سهم تولید قطعات و انتخاب فناوریهای کلیدی، روند توسعه این جنگنده را بهشدت کند کرد. انگلستان و اسپانیا خواهان استفاده از رادار ECR-90 بودند، درحالیکه آلمان ترجیح میداد از رادار APG-65 جنگنده اف-۱۸ استفاده کند. این اختلافات باعث شد توسعه سیستمهای حیاتی جنگنده با تأخیر مواجه شود. علاوه بر این، هر کشور میخواست سهم بیشتری از تولید قطعات را به صنایع داخلی خود اختصاص دهد که همین موضوع، نهتنها هزینههای پروژه را از ۱۰ میلیارد یورو به بیش از ۴۵ میلیارد یورو افزایش داد، بلکه موجب تنشهای دیپلماتیک بین کشورها نیز شد. اسپانیا حتی تهدید کرد که در صورت کاهش سهم تولیدی خود، سفارش خرید جنگندهها را کاهش خواهد داد. این چالشها باعث شد روند تولید و تحویل یوروفایتر تایفون، بسیار کند و پرهزینه باشد.
چالشهای پیشروی تشکیل ارتش اروپایی
تجربه یوروفایتر، نمونهای روشن از موانع همکاریهای دفاعی در اروپاست. اگر کشورهای اروپایی در توسعه یک جنگنده، با این حجم از اختلافات و چالشهای مالی و سیاسی مواجه بودند، مشخص نیست چگونه میتوانند بر سر تشکیل یک ارتش مستقل با ساختار فرماندهی واحد و تأمین مالی مشترک به توافق برسند. اختلافات بر سر توزیع بودجه، نحوه فرماندهی، سهم هر کشور در عملیاتها و میزان وابستگی به ناتو، همگی از عواملی هستند که تشکیل ارتش اروپایی را به چالشی بزرگ تبدیل کردهاند. از سوی دیگر، آمریکا که بهشدت نگران کاهش نفوذ خود بر امنیت اروپا است، تلاش خواهد کرد از هر راهی برای تضعیف این ایده استفاده کند.
آینده استقلال نظامی اروپا
باوجود تمامی این چالشها، شرایط بینالمللی به سمتی پیش میرود که استقلال نظامی اروپا را به یک ضرورت تبدیل کرده است. تغییرات ژئوپلیتیکی، ظهور قدرتهای نوظهور مانند چین و تشدید تنشها با روسیه، نشان میدهد که وابستگی بیشازحد اروپا به آمریکا، خطرات جدی به همراه دارد. اکنون سؤال اساسی این است که آیا رهبران اروپایی حاضر خواهند بود بر اختلافات دیرینه خود غلبه کرده و به سمت تشکیل یک ارتش واحد حرکت کنند؟ تجربههای گذشته نشان داده است که اروپا در مواقع بحرانی، رویکردی محافظهکارانه اتخاذ میکند و کمتر به سمت تغییرات بنیادین پیش میرود. با این حال، همکاریهای محدود نظامی بین برخی کشورهای کلیدی مانند فرانسه و آلمان، میتواند نخستین گام در این مسیر باشد. آینده نشان خواهد داد که اروپا تا چه اندازه برای رهایی از سایه امنیتی واشینگتن آماده است.
نظر شما :