پکن در دوراهی حفظ منافع و رقابت با امریکاست
تلاقی خط قرمزها و انتخابهای پیش روی چین
نویسنده: محسن مفیدی، کارشناس مسائل چین
دیپلماسی ایرانی: بحران غزه و تمام پیامدهای تراژیک و غیرانسانی آن به آزمونی بدل شده است که میزان مسئولیتپذیری قدرتهای بزرگ در حفظ نظم جهانی را میسنجد. چین تلاش کرده از این بحران برای ارتقای جایگاه خود بهعنوان یک قدرت مسئولیتپذیر استفاده کند ولی واقعیتهای تلخ خاورمیانه مانع از اثربخشی سیاستهای این قدرت نوظهور در این منطقه بوده است. رویکرد عدم مداخله در مسائل داخلی سایر کشورها، در کنار تلاش برای رسیدن به موقعیتهای برد – برد از طریق احترام به خطوط قرمز سایرین، بخش مهمی از سیاست خارجی اعلامی چین و رویکرد آن به نظم جهانی بوده است.
در الاکلنگ رقابت چین و آمریکا، کشورهای جهان جنوب بهخصوص خاورمیانه نقش وزنههایی را دارند که بهصورت بالقوه میتوانند توازن بین دو طرف را برقرار کرده و از طریق پوشش ریسک راهبردی منافع خود را دنبال کنند. بهویژه ازاینجهت که رویکرد عدممداخله چین در کنار فرصت همکاریهای اقتصادی برای بسیاری از این کشورها جذابیت بالایی دارد. مثال این را میتوان در تجربه بایدن و بن سلمان بهوضوح دید. هرچند سیاستهای فشار آمریکا ریسک هل دادن متحدان سنتی به سمت چین را دارد؛ ولی پکن نیز بهنوبه خود حاضر نیست با حمایتی شدید از سیاستهای ضدآمریکایی در منطقه روابط ترکخورده خود با آمریکا را بیش از این به خطر بیندازد. رویکرد اقتصادی و عدم تمایل چین به پذیرش هزینهها و ریسکهای مداخله در درگیریهای خاورمیانه، ردپایی سطحی از تأثیرگذاری آن در منازعات منطقه ایجاد کرده است.
دیدگاه چین در مورد احترام به خط قرمزها و تلاش برای ساخت جامعه بشری با سرنوشت مشترک قابلدرک است. تجربه عربستان در یمن، تجربه رژیم صهیونیستی در فلسطین، تجربه آمریکا در افغانستان، عراق و پیش از آن در ویتنام و همچنین تجربه فشار حداکثری علیه ایران، همه نشان دادهاند که عبور از خط قرمزهای یک ملت ممکن نیست. هر قدرتی، هرچند کوچک، برای دفاع از خط قرمزهای خود میتواند هزینه ایجاد کند و برای به دست آوردن آن بجنگد. هفتم اکتبر نشان داده است که حتی از دل یک زندان روباز و با حداقل امکانات نیز ملتها برای بقا میجنگند. مشکل زمانی پیش میآید که خطوط قرمز بازیگران مختلف از روی هم رد شده باشد.
چین میداند که قدرت آن بیش از آن بزرگ شده است که بتواند به رویکرد اقتصادی خود ادامه دهد. پکن بالاخره مجبور است دست به انتخابهای سخت راهبردی زده و در منازعات بینالمللی نقش مؤثری ایفا کند. در غیر این صورت گمانهزنی در مورد رویکرد احتمالی آن در آینده به تنشهای فعلی با ایالات متحده اضافه خواهد کرد. انتخابهای راهبردی در این مرحله، بهطور مثال تحت فشار قرار دادن ایران تا زمانی که تهران را مجبور به کنترل حوثیها کند، با تأثیر گذاشتن روی روابط چین با کشورهای منطقه، دامنه انتخابهای چین در آینده را محدود خواهد کرد. بهاینترتیب پیشازاین که چین به حدی قوی شود که دست به انتخابهای غیرقابلکنترل بزند، رویکرد آن برای بازیگران مختلف روشن میشود.
علیرغم میانجیگری موفق بین عربستان و ایران، در جریان بحران غزه چین توفیق چندانی در تغییر دادن مواضع تثبیتشده بازیگران فعال در این منازعه نداشته است. به نظر میرسد وقتی خط قرمزهای دو طرف درگیری تلاقی پیدا میکنند، نباید انتظار داشت بدون استفاده از فشار حل مسئله ممکن باشد. این حقیقت تلخی است که چین در خاورمیانه با آن مواجه است. چین برای به دست آوردن جایگاه یک قدرت بزرگ باید از آزمون آتش خاورمیانه عبور کرده و خطوط قرمز طرفین درگیری غزه را جابهجا کند؛ انتخاب راهبردی که نگاه چین به نظم جهانی و روش رسیدن به آن را به چالش خواهد کشید.
نظر شما :