بعد از شکایت آفریقای جنوبی از اسرائیل

چند نکته درباره جنوب جهانی و آینده

۱۶ بهمن ۱۴۰۲ | ۱۴:۰۰ کد : ۲۰۲۴۴۳۱ اخبار اصلی خاورمیانه
سید محمدکاظم سجادپور در یادداشتی می نویسد: جنوب جهانی، مخصوصاً بعد از حمله روسیه به اوکراین، با گرفتن فاصله از روسیه و آمریکا هویت مستقل خود را نشان داد و در حمایت قابل توجه از اقدام آفریقای جنوبی در اقامه دعوی از اسرائیل روشن ساخت که به حقوق بین‌المللی تسلط داشته و از حقوق بین‌المللی برای پیشبرد اهداف خود استفاده می‌کند.
چند نکته درباره جنوب جهانی و آینده

دیپلماسی ایرانی: صدور حکم مقدماتی دیوان دادگستری بین‌المللی در دعوی آفریقای جنوبی علیه اسرائیل در موضوع نسل‌کشی مردم غزه، بی‌تردید نقطه عطفی مهم و قابل توجه در مناسبات بین‌المللی است.

آنچه اقامه دعوی و بررسی آن را جذاب می‌کند آن است که آفریقای جنوبی که زمانی از آپارتاید رنج می‌برد و برابری انسان‌ها در آن معنا نداشت، در مفهوم و موضوع مهمی چون نسل‌کشی، وارد کشمکشی با رژیم صهیونیستی و حامیان غربی آن شده که تا به حال سابقه نداشته است.

در واقع، این معادله‌ای را ترسیم می‌کند که یک طرف آن، جنوب جهانی است که آفریقای جنوبی آن‌ را نمایندگی می‌کند و طرف دیگر آن حقوق بین‌الملل است که در بستر تحولات بین‌المللی چند سده گذشته شکل گرفته و مجموعه و منظومه‌ای درخور اعتنا از هنجارها و مقرراتی است که در روندی پیچیده از نگرش‌ها، رفتارها و عرف در جامعه بین‌المللی شکل گرفته است.

این معادله به نوبه خود پرسشی را به میان می‌کشد که چگونه می‌توان نسبت بین جنوب جهانی و حقوق بین‌الملل را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد؟ در پاسخ باید ابتدا هویت پویا و دگرگون شده جنوب جهانی را روشن ساخت و سپس به کشمکش حقوقی جنوب جهانی و شمال جهانی پرداخت و سرانجام باید بر این نکته پرتوافکنی کرد که چگونه جنوب جهانی، با تسلط و اعتماد به نفس، غرب را به چالش می‌کشد.

واژه و مفهوم جنوب جهانی، خود دارای تاریخ و تحولی پرنشیب و فراز است. واقعیت آن است که از 193 کشور عضو فعلی سازمان ملل متحد، تعداد قابل توجهی در 1945 یعنی زمان تأسیس آن سازمان، به عنوان کشور مستقل وجود داشتند و نوعاً در زیرمجموعه استعمار، توسط قدرت‌های غربی اداره می‌شدند.

جالب آنکه یکی از نهادهای سازمان ملل که امروز دیگر، معنا ندارد، شورای قیمومیت بود که در نسبت مستقیم با این سرزمین‌های استعمار شده قرار می‌گرفت. اما از 1945 به بعد با تحرکات گوناگون، روند استعمار زدائی، قوت گرفت و در دهه 1950 و 1960، بسیاری از این کشورها، مستقل شدند و در عرصه مناسبات بین‌المللی به مرور عرض اندام کردند.

با دو قطبی شدن جهان، بعد از جنگ جهانی دوم، مفهوم عدم تعهد تولد یافت و بسیاری از این کشورها از پیوستن به یکی از دو بلوک نظامی، سیاسی و اقتصادی غرب و شرق امتناع ورزیده و جهان سومی را شکل دادند که خود مجموعه‌ای مؤثر مخصوصاً در سازمان‌های بین‌المللی شد.

در ادامه این روند، مخصوصاً در دهه 1970، این کشورها در سازمان ملل متحد، با نگاه انتقادی به غرب و شرق، از لزوم برقراری «نظم نوین اقتصادی» و «نظم نوین اطلاع‌رسانی» بین‌المللی سخن گفتند و «صهیونیسم را برابر با نژادپرستی» دانستند. 

هر سه موضوع یعنی اقتصاد، اطلاع‌رسانی و صهیونیسم، عنوان سه قطعنامه‌ای بود که این کشورها توانستند در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، به تصویب برسانند.پایان جنگ سرد در 1991، اما نقطه خاصی در این دوگانه‌ها بود و عصری آغاز شد که در ابتدا فکر می‌شد که دنیا وارد نوعی یکپارچگی هنجاری شده است.

در ساختمان فکری آنچه که جنوب قلمداد می‌گردید شکاف‌ها و  ترک‌هایی ایجاد شد و کار به جایی رسید که مجمع عمومی، در قطعنامه‌ای، قطعنامه پیشین خود در مورد برابری صهیونیسم و نژادپرستی را لغو کرد. در بیش از 30 سالی که از پایان جنگ سرد می‌گذرد، جهان بسیار دگرگون شده است. تعداد کنشگران بین‌المللی افزایش یافته و هیچ کنشگری را نمی‌توان دست‌کم گرفت؛ موضوعات بین‌المللی دستخوش تغییر شده‌اند و آنچه که در این میان جلب توجه می‌کند، تسلط و اعتماد به نفس کشورهای جنوب جهانی است.

این کشورها، بعضاً با دستاوردهای داخلی و بین‌المللی قابل ملاحظه در سه، چهار دهه گذشته، تبدیل به کنشگرانی شده‌اند که توانسته‌اند، در داخل سیستم بین‌المللی، اثرگذار باشند. یکی از حوزه‌های جدّی و مهمی که این کنشگران، مد نظر قرار داده‌اند، حقوق بین‌الملل است.

حقوق بین‌الملل خود موضوعی بسیار جدی و در خور تعمق است و نمی‌توان با گزاره‌های کلی و منفی با آن مواجه شد. حقوق بین‌المللی چند لایه و چند وجهی است و بی‌تردید بخش عمده‌ای از مناسبات جهانی توسط حقوق بین‌الملل تنظیم می‌شود. در عین حال، همه اصول حقوق بین‌المللی هم توسط همه کنشگران اجرا نمی‌شود.

ولی آنچه که باید مد نظر قرار گیرد، آن است که جنوب جهانی، با استفاده از چارچوب‌ها و بنیادهای حقوق بین‌المللی که غرب  یا شمال جهانی در تدوین و توسعه آنها نقش داشته، غرب را به چالش‌های جدّی می‌کشد. فراتر در چند دهه گذشته، جنوب جهانی، خود در پردازش حقوق بین‌المللی نقش ایفاء کرده است.

هر چند که جنوب جهانی نیز خود مجموعه‌ای نامنسجم و پراکنده است ولی در بنیادهای مهم و  اساسی اشتراک نظر دارد. جنوب جهانی، مخصوصاً بعد از حمله روسیه به اوکراین، با گرفتن فاصله از روسیه و آمریکا هویت مستقل خود را نشان داد و در حمایت قابل توجه از اقدام آفریقای جنوبی در اقامه دعوی از اسرائیل روشن ساخت که به حقوق بین‌المللی تسلط داشته و از حقوق بین‌المللی برای پیشبرد اهداف خود استفاده می‌کند.

رژیم صهیونیستی، به عنوان تداوم استعمار غربی در غرب آسیا و خاورمیانه، به حقوق بین‌المللی بی‌توجه بوده و هست ولی نمی‌توان این واقعیت را در نظر نگرفت که با محکومیت آن رژیم از طریق نهادهای حقوقی جهانی، ضربه‌ای جدّی به حیثیت آن و کنشگران غربی حامی آن می‌باشد. در این روند، اعتماد به نفس، تسلط و بهره‌برداری جنوب جهانی از حقوق بین‌المللی خود نشانگر از پدیده‌ای است که فراتر از مسئله فلسطین و در سطح جهانی، شایسته دقت و تحلیل است.

کلید واژه ها: سید محمدکاظم سجادپور جنوب جهانی آفریقای جنوبی شکایت آفریقای جنوبی اسرائیل اسرائیل و آفریقای جنوبی فلسطین اسرائیل و فلسطین حمله اسرائیل به غزه


( ۱ )

نظر شما :