مذاکرات اصولی راهکار توسعه مناسبات منطقه ای، نگرش دینامیک به عرصه

روابط بین الملل و شکل گیری بحران ها در مناسبات با همسایگان

۳۱ مرداد ۱۴۰۲ | ۱۴:۰۰ کد : ۲۰۲۱۳۷۰ نگاه ایرانی خاورمیانه
نویسنده خبر: پیروز غفرانی
پیروز غفرانی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: همه دنیا از فشارهای نظم آنگلوساکسونی برای تحمیل ایدئولوژی و سبک نگرش و رفتاری آن بر ملت ها به تنگ آمده اند. اما چون شناخت شان از یکدیگر کم است و تصویر ساخته شده از دیگر ملت ها را از دریچه نگاه امپراطوری های رسانه ای نظام سلطه می بینند، نسبت به نیات یکدیگر تردید دارند و طبق خصلت همه انسان ها در مقابل ابهامات ، حاضر به ریسک نیستند. مذاکرات اصولی باید با هدف رفع این ابهامات با همه کشورهای همسایه و قدرت های نوظهور شکل گیرد. مذاکراتی مبتنی بر منافع مشترک و روش های خلق ارزش در همکاری ها.
روابط بین الملل و شکل گیری بحران ها در مناسبات با همسایگان

دیپلماسی ایرانی: 

مقدمه: با نگاهی سیستمی به عرصه روابط بین الملل و مناسبات با همسایگان، ملاحظه خواهد شد که در فرآیند شکل گیری و توسعه مناسبات دولت ها و ملت ها عوامل متعددی درگیرند که به شکل پویایی برهم تاثیر و تاثر دارند. عوامل دینامیک روانشناختی Psychodynamics  را می توان از جمله عواملی نامید که به روحیات و مدل رفتاری ملت ها برمی گردد. همچنین می توان اذعان داشت که عوامل مرتبط با دینامیک اجتماعی Sociodynamics  یعنی ساختار و نیروهای اجتماعی موجود، قطب های قدرت، نیروهای فشار و ذی نفع و ... در شکل دهی رفتار یک نظام تاثیر فراوان دارند. عوامل دینامیک اقتصادی Econodynamics  به عوامل شکل دهنده اقتصاد و نحوه رفتار اقتصادی یک نظام می پردازد و دینامیک های دیگری مثل مباحث ناظر بر امنیت و قدرت و بقا را می توان در دینامیک سیاسی و رفتار سیاسی کشورها جست وجو کرد. این مقاله با نگاهی سیستمی و دینامیک به عرصه روابط بین الملل، راهکارهای توسعه مناسبات با کشورهای همسایه را واکاوی می کند. 

پیشینه تاریخی: 

تجربه نگارنده به عنوان دیپلماتی که از ابتدای کار در حوزه کشورهای همسایه و خاصه شبه قاره و آسیای غربی مشغول به کار بوده، نشان داده که هرگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی درصدد توسعه مناسبات و تعریف زمینه های همکاری با همسایگان برآمده و نتیجه تلاش های به عمل آمده منجر به اخذ سیگنال مثبت از طرف های مقابل شده، به ناگاه نیروهای داخلی و خارجی مخالف این همکاری فعال شده و موضوعاتی مطرح گردیده که مبنای اختلافات فیمابین بوده اند و ظاهرا در آب نمک خوابانده شده بودند تا در زمان شکل گیری همکاری ها مانع از اجرای آن شوند. جالب اینجاست که در گفتگوهای به عمل آمده با سایر مدیران و کارشناسان منطقه و مسئولین تنظیم و توسعه روابط با کشورهای عربی و منطقه خاورمیانه مشخص شد که آنها نیز با تجربه های مشابهی مواجه بوده و به نتایج مشابهی رسیده اند. 

می توان با قطعیت عنوان کرد که مراکز و نهادهایی در داخل و خارج فعالند تا بر آتش اختلافات و سوءتفاهمات بدمند و اجازه ندهند همکاری های منطقه ای شکل گیرد. جالب اینجاست که این مراکز و نهادها در هر دو سوی این معادله فعالند. یعنی هم در داخل کشورمان و هم در کشورهای طرف مقابل؛ تجربه نشان داده زمانی که حاکمیت های طرفین به جمع بندی برای توسعه مناسبات رسیده اند، نیروهایی در بخش های مختلف حاکمیت و خارج از آن فعال شده اند تا در مسیر همکاری ها موانع جدید ایجاد کنند و یا اختلافات گذشته را بازسازی و احیاء کنند. 

این واقعیت را می توان در روند صدساله اخیر مناسبات ایران با کشورهای همجوار به خوبی مشاهده کرد. با کشورهای عربی به نوعی، با همسایگان شرقی پاکستان و افغانستان به نوعی دیگر، با ترکیه و بعد از فروپاشی شوروی با جمهوری های تازه استقلال یافته مثل  آذربایجان و ترکمنستان و ... در قالب های متنوع و هدفمند و با تکنیک ها و روش های هوشمندانه. گرچه این ایجاد اختلاف فقط به مناسبات ایران با همسایگان خلاصه نشده و نمی شود اما ناگفته پیداست که زمینه های اختلاف با همسایگان راحت تر قابل شکل دهی و یا بازسازی است. مرزهای خشکی و آبی مشترک، ملاحظات امنیتی بعضا متفاوت، قومیت هایی که طی چند صد ساله اخیر در دو سوی مرزهای همسایگی از هم جدا شده اند، اختلافات مذهبی و قومی و قبیله ای که از دیرباز وجود داشته و یا ایجاد شده اند و صدها عامل کوچک و بزرگ دیگر، زمینه را برای ایجاد اختلاف و اختلال در روند توسعه مناسبات با همسایگان در مقایسه با مناسبات با دیگر کشورهای غیر همجوار، سهل تر کرده است.  

موارد و مصادیق این بحران سازی در روابط با کشورهای همسایه بسیار زیاد است و آنچه که تحت عنوان پروژه ایران هراسی توصیف شده و می شود، در قبال توسعه مناسبات با کشورهای همسایه شدیدتر دنبال شده و می شود. ایجاد جریانات رسانه ای، تحریکات قومی و قبیله ای، تشدید اختلافات مذهبی و اعتقادی و جهادی و یا اختلافات اقتصادی و از همه مهمتر تشدید تضاد روانی بین ملت های منطقه، از جمله برنامه هایی بوده که طی ده ها سال گذشته و بلکه چند صد ساله اخیر دنبال شده است. این درحالی است که ایران به لحاظ تاریخی، با تمامی این کشورها ریشه و تاریخ مشترک داشته و در دوره هایی از تاریخ خود شاهد همکاری و همراهی همه این اقوام برای استقرار صلح و امنیت بوده است. برای مثال امنیت جاده ابریشم که منافع کلیه کشورها و حاکمیت های منطقه را تامین می کرده، از سوی نظام شاهنشاهی تامین می شده و شاهان و حاکمان محلی گرچه خود در حاکمیت مستقل بودند، اما در مسائل مهمی چون اقتصاد و امنیت و ... در چارچوب نظام شاهنشاهی مدیریت می شدند. آنچه که طی چند دهه اخیر تحت عنوان اتحادیه اروپا در حال شکل گیری بوده است، قرن ها قبل در قالبی دیگر در این منطقه ایجاد شده و کارایی خود را نشان داده بود. 

بررسی دلایل شکل گیری دینامیک جدید در منطقه خاورمیانه می تواند ریشه های اختلافات فعلی را بین کشورهای همجوار روشن کند و احتمالا به ارائه راهکارهای سیاسی و اقتصادی و ... مشترک و مورد توافق اطراف قضیه منجر شود. 

نظم هژمون و برنامه های آن 

بررسی تاریخ سیاست های استعمار پیر در منطقه، که بعدها توسط فرزندان و نوه های او دنبال شده، نشان می دهد که ایجاد اختلاف در بین اقوام و ملت ها و کشورهای همسایه، تقسیم آنها به میکرواستیت های وابسته، توسعه اختلافات مرزی، شکل دهی سو برداشت های امنیتی و... و نیز ایجاد اختلال در هرگونه حرکتی که بخواهد اختلافات را کاهش دهد، جزو سیاست های دیرینه نظام سلطه آنگلوساکسونی بوده و هست. جدای از سیاست های اعلامی و برنامه های علنی، جریان سازی های متعدد نظام سلطه در کشورهای مختلف و استخدام ایادی وفادار و شکل دهی و مقابل هم قراردادن جریانات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در کشورها،  جزو برنامه های همیشگی نظم هژمون بوده است.

اما در دهه های اخیر این برنامه ها به ابزارهای نوین رسانه ای و فناوری های تولید محتوای هوشمند نیز مجهز شده اند و زمینه جنگ های شناختی و ترکیبی  را فراهم آورده اند که ملت ها، به شکلی ناخودآگاه در مسیر جریان فکری نظام سلطه حرکت کنند. برداشت ملت ها از واقعیت بیرونی هم اکنون براساس ورودی های هدفمندی است که با استفاده از تکنیک ها و روش های نفوذ و شگردهای اقناع مخاطب، هدایت افکار عمومی را دنبال می کنند و با تحریک احساسات، غرور ملی، دفاع از ناموس و حیثیت و ...، دشمن اصلی را فلان کشور همسایه نشان می دهند. برایش مقاله می نویسند، برایش دلسوزانه تحلیل می دهند و آدرس غلطی را در نشان دادن دشمن اصلی می دهند. 

نظم آنگلوساکسونی حاکم بر عرصه روابط بین الملل نشان داده که به هیچ وجه همکاری های منطقه ای و شکل گیری اتحادیه های غیر همراه را تحمل نخواهد کرد. نظام سلطه حتی در روند شکل گیری اتحادیه اروپا نیز اختلال ایجاد کرده تا نظم غربی نوینی را در کنار خود شاهد نباشد. به نظر می رسد ماجرای اوکراین و تخریب خط لوله نورد استریم، برنامه ظهور مجدد آلمان و تثبیت اتحادیه اروپا و شکل گیری برتون وودز سه را نشانه گرفته و در تلاش است که ناتویی را احیا کند که تا چند سال قبل مرده تلقی می شده است. جدای از آلمان فرانسه نیز از این شیطنت ها بی بهره نمانده و  نظم آنگلوساکسونی در جای جای جهان در حال کاهش سهم فرانسه و ایجاد اخلال در داخل این کشور و همچنین قلمروهای سنتی آن در کشورهای آفریقایی و دیگر نقاط جهان است. نظم آنگلوساکسونی با کشورهای آمریکای لاتین بازی دیربازی را داشته و به انحای مختلف  با  روی کارآمدن  مخالفان خود در  این منطقه که نوعا  ماهیتی  مسیحی چپگرا  دارند مقابله کرده است. دولت هایی را که با رای مردم مسیحی مخالف نظم هژمون روی کار می آیند در قالب های مختلف محدود می کند و دولت های  همسوی خود را  پاداش می دهد تا شاید رفتار مردم تغییر کند و به چپ ها رای ندهند. روسیه بعد از فروپاشی شوروی و چین هم هیچگاه از ایجاد اختلال نظام سلطه در سیاست ها و راهبردهای خود بی نصیب نبوده اند و خاصه در سال های اخیر با شکل های متفاوتی از اخلال هایی روبرو هستند که به صورت سنتی در قلمرو آنها کاشته شده و در زمان و فرصت مناسب و با تحریک نقاط تعریف شده ، ظاهر می شوند. حتی کشورهایی مثل هند و ترکیه و عربستان نیز از دشمنی های نظام هژمون در قبال رفتارها و سیاست های مستقل خود بی نصیب نبوده اند. 

ابزارهای مالی، توافقات بین المللی که در زمان مناسب ولی با اهداف بلند مدت نهادینه شده اند و نهادهایی که در قالب سازمان های مردم نهاد در اینجا و آنجا شکل گرفته و اعتبار کسب کرده اند، از دیگر ابزارهایی هستند که این سلطه را تداوم و تحکیممی بخشند. در عین حال همه این ابزارها با کمک تصویرسازی و شکل دهی افکار عمومی مردم و جهت دهی به نحوه برداشت ملت های مناطق مختلف جهان انجام شده و می شود. نوع تصویرسازی و جنگ شناختی به کارگرفته شده علیه هریک از این ملت ها و نحوه ایجاد اختلاف با همسایگان شان و ... داستانی جداست که باید در مقوله ای دیگر به آن پرداخته شود. اما در قالبی کلی می توان گفت که نظم هژمون در طول تاریخ و با نگاهی بلند مدت، نقاط اختلافی را ساخته و پرداخته، جریان سازی هایی داخلی و خارجی را در نقاط مختلف جهان ایجاد کرده، نهادهای تخصصی و مدنی موثر با عناوین جذاب ایجاد کرده و به تناسب منافع و اهداف خود تنش ها و بحران هایی را از طریق تحریک این نقاط و برجسته سازی اختلافات ایجاد و یا به سوی شکل های جدید رفتاری هدایت می کند. 

آسیب شناسی وضعیت 

بر اساس آنچه آمد کاشت اختلافات، جریان سازی های نوین در مورد نقاط اختلاف و ایجاد تابوهای ذهنی از طریق تصویرسازی و برجسته سازی تنش ها، از جمله رهیافت هایی بوده اند که از سوی نظم هژمون در دنیا به کارگرفته شده و می شوند. رسانه ها و دیپلماسی عمومی از یک سو و ایادی و جریانات کوچک و بزرگ داخلی و منطقه ای از سویی دیگر، جزء ابزارهایی تلقی می شوند که در زمان لازم به کارگرفته می شوند. ابزارهای مالی و نهادهای بین المللی و پروتکل های مختلفی که همگی برای تنبیه و مجازات عناصر غیرهمسو طراحی و تثبیت شده اند از دیگر اسباب به کارگرفته شده برای کنترل رفتارها تلقی می شوند.

اما برای مقابله با این نظم که احتمالا همه کشورهای جهان در مورد ناعادلانه بودن آن متفق القولند چه باید کرد؟ تصویری که ملت های اروپایی از ما دارند به راحتی از ذهن ها پاک نمی شود و حتی دولت های مستقل تر هم جرات تصویر سازی جدید در مورد ماهیت و فرهنگ دیگر کشورها ندارند. مکاتب مختلف شکل گرفته مثل مکتب استکهلم که حق داشتن هنجارهای فرهنگی و اقتصاد بومی در دیگر مناطق جهان را به رسمیت می شناسد و یا مکتب فرانکفورت که از شیطنت های نظام سلطه در حوزه رسانه ها برای شکل دهی افکار عمومی پرده برمی دارد، در ادبیات حکمرانی و روابط بین الملل کمتر مورد توجه هستند. الهیات رهایی بخش در آمریکای لاتین که مسیحیت چپگرا را دنبال می کند با روش های مختلف سرکوب می شود و قدرت های نوظهور مثل چین و هند و برزیل و ... در شکل های مختلف اجازه شکل دهی نظمی نوین را نمی یابند. مقابله با نظم سلطه تنها به یک منطقه از جهان خلاصه نمی شود، ولی در همه جا در قالب های متفاوت و تک تک سرکوب می شود.

هم اکنون نوع نگاه مردم و ملت ها در مورد یکدیگر را رسانه ها و تحقیقات هدفمند شکل می دهند. کارشناسان و تحلیلگران و کسانی که بعضا دلسوزانه در مورد روابط همسایگی می نویسند ، اطلاعات خود را از رسانه های غربی می گیرند و براساس این داده ها و اطلاعات، تحلیل هایی را تولید می کنند که ناخواسته در بسیاری از زمینه ها در جهت منافع نظام هژمون است. بی تردید می توان گفت که تحریک احساسات عمومی در رسانه ها علیه کشورهای همسایه، کمکی به دیپلماسی ملی و عمومی نمی کند و بالعکس در جهت منافع نظام سلطه است. در وضعیت فعلی ملت ها یکدیگر را و خصلت ها و فرهنگ یکدیگر را از طریق اخبار و تحلیل های رسانه هایی می شناسند که به صورت هدفمند این تصویر سازی ها را انجام می دهند. 

در حالی که از یک کشور همسو با نظم هژمون، تصویری رو به رشد و توسعه نمایش داده می شود، اوضاع دیگر کشور ناهمسو رو به افول تصویر می شود. کشورهایی که کاملا همسو نباشند با روش های مختلف و فشار های سیاسی و اقتصادی و بحران داخلی  تنبیه و به همسویی کامل هدایت می شوند. خاطرات و تجارب بد و دروغین جدیدی  برای همسایگانی تعریف می شود که قرن ها در کنار هم زیسته اند و از هم خاطرات خوش داشته اند. منافعی دروغین برای کشورهای مختلف در دیگر مناطق جهان تعریف می شود که با نگاهی عقلانی  وجود عینی ندارند. رقابت اقتصادی بین کشورها به سمت رو در رویی نظامی سوق داده می شوند در حالیکه ذی نفع اصلی در اینگونه رو در رویی های نظامی ،کشورهای مربوطه نبوده و نظام هژمون بهره مند اصلی است. ریشه یابی اختلافات و رو در رویی های کشورهای رقیب یا همسایه، بسیاری از این شیطنت ها و عوامل بیرونی اختلافات را افشا خواهد کرد. اما نظم تعریف شده حتی اجازه تعامل این کشورها با هم برای یافتن ریشه های اختلافات احتمالی و رفع تنش ها را نداده و نمی دهد. مصادیق این گزاره بسیار زیاد است و نیازی به توضیح بیشتر ندارد. 

راهکار مناسب: همسو سازی دبپلماسی عمومی با مذاکرات اصولی در میدان عمل

به نظر می رسد برای هر یک از تکنیک های نظم هژمون در زمینه ایجاد و استمرار اختلافات و تصویرسازی های دروغین آنها به یکسری ابتکارات و اقدامات عملی و هدفمند نیاز است. بدیهی است که شروع روند مقابله با جریان سازی های نظام هژمون، با موانع و جریانات و بحرانهایی مواجه خواهد شد که از ابتدا باید پیش بینی و برای هر یک از سناریوهای احتمالی راهکار مناسب و پایدار تعریف کرد. فعال سازی کشورمان در عرصه های دیپلماسی عمومی، دیپلماسی اقتصادی ، دیپلماسی فرهنگی و ... از جمله اقدامات لازم الاجراست. در حال حاضر آموزش های مناسب در دوایر ذیربط بسیار کمتر از حد نیاز است و بسیاری از دیپلمات های کشورمان و دیگر کسانی که در سازمان ها و بنگاه های اقتصادی مختلف با حوزه بین الملل سروکار دارند، به شدت به افزایش دانش موضوعی در مورد روش های شکل دهی آینده و مدیریت پروژه های تحول در سطوح بین المللی،  نیاز دارند.

برای برون رفت از این مهار همه جانبه نظام سلطه و دیوارهای بلند عدم اعتماد و دینامیک های قدیمی موجود، به تحول در نگاه و رفتار و  ایجاد ابزارهای نوین در عرصه های مالی، بررسی زمینه های توسعه شبکه های ارتباطی از طریق یافتن گروه های همسو و ایجاد بستر هم افزا بین دانشگاه ها، روشنفکران و مکاتب فکری برای توسعه دیپلماسی عمومی شدیدا نیاز است. اما با قاطعیت می توان گفت که یکی از مهمترین و شاید تنها راهکار فراروی دولت ها و دیپلماسی ها شروع روند مذاکرات اصولی با  دیگر کشورها خاصه کشورهای همجوار است. در حقیقت مذاکره اصولی با همسایگان بستر ساز اصلی دیگر اقدامات و ابتکارات خواهد بود. 

عمده ترین تفاوت مذاکرات اصولی با دیگر انواع مذاکرات آن است که بر روی منافع طرفین متمرکز می شود و نه مواضع آنها. نظام سلطه از تکنیک های مختلف  بهره می برد تا در بحران ها و تنش ها، دولت ها را به موضع گیری وادارد. بدیهی است که نوع مواضع بر جو مذاکرات حاکم بوده و مانع از نگاه منافع محور در مذاکرات می شود. نکته اینجاست که در موضع گیری، لزوما مواضع کشورها نشانگر نیات پشت پرده طرف مذاکره کننده نیست. بدین معنا که در موضع گیری ها ، صدها عامل پیدا و پنهان حضور دارند که مانع از بیان علل اصلی اختلاف نظرها می شوند. مذاکرات اصولی با شناخت نیازها و اهداف و برنامه های طرف یا طرف های مقابل ، بدنبال خلق ارزش جدید از طریق هم افزایی در حوزه های مختلف است. مذاکرات اصولی، تصویر ثابت بودن کیک را نمی پذیرد و با بزرگ کردن کیک سهم همه را بیشتر می کند. خلق ارزش های جدید در جهان و اقتصاد شبکه ای رو به رشد، روندی ساده تر یافته است و از این رو انتظار می رود شروع هر چه سریع تر روند مذاکرات اصولی هم اکنون بیش از هر زمانی تامین کننده اهداف همه بازیگران و کنشگران مستقل باشد. از آنجا که مواضع حول منافع و ارزش های طرف مقابل شکل می گیرد، مذاکرات اصولی با بکارگیری روش های جستجوگری Investigative Negotiation به دنبال کشف ارزش های بنیادی و منافع اصلی طرف مقابل برای یافتن زمینه های مشترک است. 

مذاکرات اصولی روش ها و تکنیک های خود را دارد. از جمله اینکه مذاکرات اصولی به جای پرداختن به مواضع و تلاش برای همسو کردن آنها، بدنبال تعریف شاخص های اندازه گیری است که در مورد دقت و صحت آنها اتفاق نظر وجود دارد . شاخص هایی که عمدتا فنی و تکنیکی هستند و تحت تاثیر مواضع و موانع قرار نمی گیرند و  شیطنت های خارجی کمتر در آن تاثیر دارد . برای مثال در تقسیم آبهای سرزمینی، یا رودهای مشترک و مخازن مشترک و ...، که مبنای بسیاری از اختلافات  کشورهای همجوار است، اطلاعات ژئوتکنیک شاخص اندازه گیری می شوند و طرفین در مورد نوع شاخص اندازه گیری به کارگرفته شده توافق می کنند . یا در مورد مسائل امنیتی ، شاخص های اندازه گیری مشخصی از سوی طرفین مورد توافق قرار می گیرد که امنیت طرفین یا اطراف مسئله را تامین کند. در اموری مثل اقتصاد مشکل کمتر است و  این شاخص های اندازه گیری ساده تر و عدد و رقمی هستند. 

اما قبل از شروع مذاکرات فنی و تکنیکی، طرفین اختلافات باید در مورد رویکرد دیپلماسی عمومی خود و نحوه اطلاع رسانی رسانه ها نیز توافق کنند. انعکاس صرف اخبار رسانه های امپراطوری های رسانه ای و ترجمه تحلیل ها و نظرات کارشناسان و تحلیل گران آنها، قطعا به روند بهبود مناسبات و شکل دهی افکار عمومی کمکی نمی کند. دیپلماسی عمومی به عنوان ابزار هموار کننده دیپلماسی سیاسی و اقتصادی، باید بتواند ضمن انعکاس تحلیل های بومی و مشفقانه، تحلیل جایگزینی را در مقابل تصویرسازی های امپراطوری های رسانه ای نظم هژمون خلق و منتشر کند. برداشت های بومی را جایگزین برداشت های تصویرسازی شده خارجی کند. از تکنیک های مختلف شکل دهی افکار عمومی برای کاهش تنش ها و بحران هایی که به صورت هدفمند ساخته شده استفاده کند و جریان سازی های بومی در مقابل جریان سازی های خارجی به وجود آورد. 

در بلندمدت اما، دیپلماسی ما به ایجاد ائتلاف ها و همسویی های جدید برای خلق ابزارها و نهادهای بین المللی و منطقه ای نیاز دارد. این ابزارها و نهادها که به صورت هدفمند و در قالب زمانی مناسب و مورد نیاز جهان ایجاد شده اند، تداوم و استمرار نظمی را دنبال می کنند که قصد دارد در کلیه شئون زندگی ملت ها دخالت کند و مدل برداشت و نگاه خود به مسائل را برای همه جاری و ساری سازد. اقتصادهای نوظهور به صورتی هدفمند و با برنامه حرکاتی را شروع کرده اند، اما توسعه همکاری ها و شکل دهی هم افزایی به اعتماد سازی و مذاکرات اصولی نیازمند است. 

در پایان شاید بتوان به جرات گفت که همه دنیا از فشارهای نظم آنگلوساکسونی برای تحمیل ایدئولوژی و سبک نگرش و رفتاری آن بر ملت ها به تنگ آمده اند. اما چون شناخت شان از یکدیگر کم است و تصویر ساخته شده از دیگر ملت ها را از دریچه نگاه امپراطوری های رسانه ای نظام سلطه می بینند، نسبت به نیات یکدیگر تردید دارند و طبق خصلت همه انسان ها در مقابل ابهامات ، حاضر به ریسک نیستند. مذاکرات اصولی باید با هدف رفع این ابهامات با همه کشورهای همسایه و قدرت های نوظهور شکل گیرد. مذاکراتی مبتنی بر منافع مشترک و روش های خلق ارزش در همکاری ها.

پیروز غفرانی

نویسنده خبر

دیپلمات بازنشسته، مدیرعامل پردیس توسعه نوآوری و تجارت شریف و مدیربین الملل اندیشکده تحلیل گفتمان راهبردی

اطلاعات بیشتر

کلید واژه ها: ایران مذاکرات ایران و عربستان ایران و عربستان ایران و همسایگان روابط بین الملل نظم آنگوساکسونی مناسبات منطقه ای دینامیک پیروز غفرانی


( ۲ )

نظر شما :

خسرو ۳۱ مرداد ۱۴۰۲ | ۲۱:۴۹
عالی بود کاش بطور مثال روابط ایران با عراق شامل گذشته و آینده و ...بررسی می‌شد