چیزی که سیاست داخلی جدا نیست

حلقه مفقوده‌های سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از نظر تا عمل

۱۲ خرداد ۱۴۰۲ | ۱۰:۰۰ کد : ۲۰۱۹۷۵۲ اخبار داخلی انتخاب سردبیر
ابوالفضل خرمروز در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: سیاست ‌خارجی، مثل پدر خانه است که با کار و فعالیت در «بیرون» خانه «کشور» به دنبال تامین معاش و ضرورت‌های زندگی است که در عرصه‌ی کلان می‌شود همان «منافع ملی». بنابراین سیاست خارجی ما نیز مثل سایرین بشدت متاثر از سیاست و تحولات داخلی کشورمان است. 
حلقه مفقوده‌های سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از نظر تا عمل

نویسنده: ابوالفضل خرم روز، کارشناسی علوم سیاسی از دانشگاه اصفهان 

دیپلماسی ایرانی: اصولا کمتر کسی امروزه قبول دارد که سیاست داخلی و خارجی کاملا از هم جدا هستند یا تاثیر کمی برهمدیگر دارند. 

سیاست ‌خارجی، مثل پدر خانه است که با کار و فعالیت در «بیرون» خانه «کشور» به دنبال تامین معاش و ضرورت‌های زندگی است که در عرصه‌ی کلان می‌شود همان «منافع ملی». بنابراین سیاست خارجی ما نیز مثل سایرین بشدت متاثر از سیاست و تحولات داخلی کشورمان است. 

اگر بخواهیم از دیدگاه ابرنظریه به این سیاست خارجی نگاه کنیم، در بعد هستی شناختی سیاست خارجی ما متاثر از دیدگاهی نسبتا رادیکالی «فرقی ندارد خاتمی رییس جمهور باشد یا احمدی‌نژاد منظور سیاست‌های کلی هست که سیاست خارجی رو متاثر می‌کند» یا به قول معروف «انقلابی» است که نظم موجود را قبول ندارد و می‌خواهد آن را بشکافد و نظم جدیدی را سامان‌دهی کند. البته که چنین دیدگاهی بسیار هزینه‌زاست کما اینکه در عرصه‌های مختلفی کشور حاضر به پرداختن این هزینه‌ها بوده است که مهم‌ترین آنها «تحریم» هست. 

هستی شناسی به نوع تعریفی که شما از «وجود» خودتان در هر عرصه‌ای از جمله بین الملل ارائه می‌دهید مربوط می‌شود. دیدگاه هستی شناسی مهم‌ترین بخش سیاست خارجی است چرا که دیدگاه دیگر که معرفت شناسی و عینک شما برای دیدن دنیا و مبنای رفتاری شما است و در قالب «ایدئولوژی» تعریف می‌شود را تحت تاثیر قرار می‌دهد. معرفت شناسی جمهوری اسلامی ایران از دین مبین «اسلام» نشات گرفته است. مبانی فقهی و کلامی در سیاست خارجی تعریف شده است که باید مورد کند و کاو دقیق قرار بگیرد و در صدر همه‌ی مطالب نظریه‌ی «ولایت‌فقیه» قرار دارد. بنابراین دیدگاه‌های دینی در سیاست خارجی بسیار آمیخته و تاثیرپذیرفته است. 

نکته‌ای که در اینجا وجود دارد بحث «تطبیق واقعیت روابط بین الملل با آرمان‌های اسلام» است. مثلا اسلام ظلم را در هر شکل و جا نفی می‌کند اما کشور اسلامی ممکن است بخاطر «واقعیات» و «مقتضیات» روز روابط بین‌الملل با دشمن دشمنش که از قضا ظالم هم باشد به نحوی روابط استراتژیک بریزد. 

نکته‌ای که درکش مغفول مانده این است که «رئالیسم ماکیاول یا هابز» و شرایط آنارکی یا بی‌سامان بین‌المللی اجازه تحقق آرمان دینی را به شکل مطلوب که چه عرض کنم، اصلا نمی‌دهد. بنابراین حکومت دینی در سیاست‌خارجی خود با تناقضاتی مواجه می‌شود از جمله اینکه «شعارشان مبارزه با ظلم است لکن اتحادشان باظالم». در اینجا خاصتا منظور ایران نیست، چرا که واقعیت بین‌المللی را اگر در سایر کشور‌های اسما اسلامی ببینم، می‌بینیم که چنین تناقضاتی بسیار «نهادینه» هستند. 

مولفه‌ی دیگری که می‌توانیم برای سیاست خارجی جمهوری اسلامی نام ببرید «عملگرایی مخلوط با رئالیسم تدافعی» است. جمهوری اسلامی در مقابل دشمنانش در منطقه در عرصه‌ی عمل به شدت تهاجمی برخورد می‌کند، اما گاهی این احساس می‌شود که باز به علت همان عواملی که «واقعیات بین المللی» می‌نامیم که وجه دیگر مقتضیات است نوعی محافظه کاری یا رئالیسم تدافعی که مشخصه‌اش موازنه‌ی تهدید است یعنی «فعلا رو قوی شو، تا به وقتش». در مقابل آنهایی که «دوست و برادر» می‌نامیم، نهایت ادب و احترام را حتی در صورت تخطی آنان از اصول دوست و برادری بکار می‌گیریم. نمونه‌اش «کشور آذربایجان» است. 

مسئله‌ی دیگری که به این نوع عملگرایی کمک می‌کند شرایط استراتژیک، نفت و گاز، اقتدارگرایی داخلی و دیدگاه هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی آن است. مولفه‌ی بعدی که به ذهنم خطور می‌کنم و مبرهن است مسئله‌ی «مصلحت» است که ناشی از نظریه «ولایت فقیه» است. در این نظریه «حفظ نظام اسلامی از واجبات نیز واجب‌تر است.» بنابراین مسئله‌ی مصلحت و یا سکوت در برخی مواقع که ناشی از مصلحت باشد ناشی از این دیدگاه است که امروزه به نوعی محافظه‌کاری در داخل تبدیل شده است. بنابراین عرصه‌ی خارجی نیز قرار نیست از دست این مصلحت اندیشی‌ها خلاص شود. 
در آخر جا دارد اشاره‌ای به جای فقدان نظریات علمی روابط بین‌الملل در سیاست خارجی کشورمان کنیم. نگاهی به سیاست ‌خارجی آمریکا به عنوان علمی‌ترین نوع سیاست ‌خارجی از نظر تئوریک بیاندازیم. ادعای «علمی‌ترین سیاست خارجی دنیا» برای این است که استارت روابط بین الملل از بریتانیا و سپس در آمریکا در همان اوان جنگ‌های جهانی زده شد. سیاست خارجی آمریکا به شدت مبتنی بر برنامه‌ریزی، تئوری، تینک‌تنک‌ها و مطالعات منطقه‌ای است. سیاست‌مداران آمریکا بهتر از خودمان تاریخ کشورمان را می‌دانند. انگلیسی‌ها که دیگر جای خود دارند. 

می‌دانید چرا آمریکا شد «شیطان بزرگ» و انگلستان «روباه پیر؟» شیطان قدم‌هایش را آرام آرام بر می‌دارد تا شما را به مرحله‌ی «گناه کبیره» بیاندازد، روباه نیز انقدر با پیش‌فرض‌های ذهنی خودتان با خودتان صحبت می‌کند تا نهایتا شما را با اندیشه‌ی خودتان درگیر سیاست مطلوب خویش کند. همه‌ی اینها نتیجه‌ی یک چیز است و آن این است که آنها از نظر تاریخ، جامعه‌شناسی، سیاست، مردم شناسی، اسطوره شناسی و خرافات، دین و مذهب، ما را بهتر از خودمان شناختند و در موردمان تحقیق کردند. اینگونه با توجه به دانسته‌ها و آداب و رسوم خودمان سرمان کلاه گذاشتند. اتفاقا این از ویژگی‌های یک سیاست خارجی قوی است که بر پایه‌ی تئوری و تینک تنک است. شیعه را بهتر از شیعیان می‌شناسند و از درون آن شیعه‌ی آمریکایی و انگلیسی بیرون میاورند. فهمیده‌اند که بهترین روش برای جلب قلوب افکار عمومی کشور هدف دیپلماسی عمومی، رسانه و رادیو تلوزیون و تریبون است. منتها اینها در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران جز حلقه‌های مفقوده هستند.

کلید واژه ها: جمهوری اسلامی ایران ایران سیاست خارجی ایران دیپلماسی ایران سیاست دیپلماسی ایران سیاست داخلی تاثیرات متقابل سیاست داخلی و خارجی ایران


( ۷ )

نظر شما :