شوکهای روابط بینالمللی
از فروپاشی شوروی تا برآمدن چین و جنگ اوکراین
دیپلماسی ایرانی: در نوشتار پیشین، با توجه به دیدگاه استیفن والتز ده شوک در روابط بینالمللی در سه دهه گذشته، منعکس شده و شوکهایی مثل فروپاشی شوروی، یازده سپتامبر، برآمدن چین، افزایش پناهندگان، تغییرات اقلیمی، کودتا و حمله اوکراین به روسیه اشاره شد و در ادامه بحث پیرامون شوکهای روابط بینالمللی، در این نوشتار به پیامدهای شوکهای بینالمللی از ابعاد تأثیرات جهانی، آسیب رساندن فراگیر و ایجاد عصبانیت و سرخوردگی در سرتاسر گیتی پرداخته شده و مدیریت بحرانهای بینالمللی از ابعاد پذیرش، ظرفیت و آگاهی مورد توجه قرار میگیرند.
همانگونه که از واژگان شوک بینالمللی مستفاد می شود، شوکهای بینالمللی، تأثیری فراگیر داشته و بخاطر بهم پیوستگی جهانی، همه از آنها متأثر میشوند. پیوستگی جهانی، پدیدة جدیدی نیست و به درجات مختلف در گذشته وجود داشته است. جنگ جهانی اول و دوم، به هم پیوستگی سرشت و سرنوشت جهانی را به نمایش گذاشت. اما هیچگاه جهان، امروز بهم پیوسته نبوده است. به هم پیوستگی با خود، همبستگی، وابستگی متقابل و آسیبپذیری همگانی را به همراه میآورد. لذاست که شوکهای روابط بینالمللی، بر همه کنشگران اثر میگذارند؛ هرچند که درجه تأثیر بسته به شرایط بومی و محلی و منطقهای متفاوت است. تأثیرات شوکهای بینالمللی عمدتاً منفی بوده و به ساختارها آسیب میرسانند. فراتر و شاید فوریتر، اثرات عصبی عمیقی بر مردم عادی دارند. اخبار ناگوار توأم با اثرات منفی واقعی، مردم جهان را عصبی کرده است. شوکها، مردم عادی را سرخورده و سرگشته و افسرده میکند. اغراق نخواهد بود اگر گفته شود که ما با پدیده جهانی شدن عصبانیت و خشم (Globalization ad Anger) روبرو هستیم. احساسات بخش مهمی از زندگی در تمامی سطوح آن است. بیجهت نیست که مؤسسه صاحبنام نظرسنجی گالوپ، شاخصهایی برای سنجش احساسات مردم در سرتاسر جهان تدوین می کند و مرتباً به پایش احساسات میپردازد و به اصطلاح، میزان ابراز احساسات جهانی را در اختیار دارد. از نظرسنجیهای آن مؤسسه میتوان روابط بین احساسات و شوکهای روابط بینالمللی را استنتاج کرد.
واقعیت شوکهای روابط بینالمللی و اثرات مخرب آنها، کنشگران را با چالش روبه رو کرده اما همین پدیده باعث شده است تا در این مقطع تاریخی، بشر بیش از هر زمان دیگر در اندیشه مدیریت شوکهای روابط بینالمللی رفته و با این فرض که نمیتوان انتظار شوک را نداشت ولی هر شوکی را باید مدیریت کرد، به بحث در مورد چارچوبهای مدیریت شوکهای بینالمللی بپردازد. آنچه در مدیریت شوکهای روابط بینالمللی حائز اهمیت است اولاً دوری از انکار کردن اثرات شوکهای بینالمللی است. همانگونه که در سطح فردی، واکنش اولیه برخی از افراد در مقابل شوکهای سهمگین زندگی افکار آنهاست، در سطح بینالمللی، کنشگران بعضاً به چارچوبهای انکارگرایانه روی میآورند. مدیریت واقعی در پرتو پذیرش آنهاست. پذیرش به معنای تسلیم نیست، بلکه به معنای پذیرفتن واقعیت اثرگذارانه شوکهای بینالمللی است.
ثانیاً، آمادگی و آگاهی فکری است. گفتمانها و مباحث مربوط به آیندهشناسی، به نوعی آمادگی آگاهانه در مقابل شوکهای احتمالی آینده است. سازمان همکاری اقتصادی و توسعه موسوم به ( OECD) از ابتدای دهه ۱۹۹۰ طرحی را با عنوان «برنامه آینده بینالمللی» راهاندازی کرد که براساس آن شوکهای احتمالی شناسایی شوند و در گزارشی که این برنامه در ۲۰۱۹ با عنوان شوکهای بینالمللی (Global Shocks) منتشر ساخت پنج حوزه شوکپذیر جهانی یعنی «شوکهای مالی»، «شوکهای سایبری»، «شوکهای بیماریهای همهگیر»، «شوکهای ناشی از توفانهای سهمگین» و «شوکهای ناشی از آشوبهای اجتماعی و سیاسی» را شناسائی کرد. آنچه که در این ادبیات تولید شده جلب توجه میکند، «حکمرانی ریسک» (Risk Governance) میباشد بدین معنی که باید خطرات و ریسکها را شناسایی و آنها اداره کرد.
در مدیریت شوکهای بینالمللی، سومین موضوع در کنار پذیرش، آگاهی، ظرفیتسازی است. ظرفیتسازیها در سطوح ملی، منطقهای و بینالمللی مطرح و قابل بحث هستند. وضع ظرفیتسازی کشورها، با یکدیگر متفاوت است آنچه در این میان جلب توجه میکند، ظرفیتهای منطقهای است که خود تابعی از ظرفیتهای ملی ولی فراتر ساختن نهادهای منطقهای است. بسیاری از مناطق دنیا از جمله شرق آسیا در قالب آسهآن در این مسیر حرکت کردهاند؛ اما فراتر ظرفیتسازی از طریق نهادهای بینالمللی است. کرونا اهمیت و نقش و ظرفیت سازمان بهداشت جهانی را برجسته کرد. جهان نیازمند ظرفیتهای همهجانبه برای مقابله با شوکهای روابط بینالمللی است.
نظر شما :