وجود امید در عین تشدید بحران
سیاست خارجیمان واقعا نه شرقی- نه غربی شده است؟!
دیپلماسی ایرانی: در ماه های اخیر سیاست خارجی کشور نیز همراستا با تحولات داخلی، به سمت و سویی جدید حرکت کرده است؛ به سمت نوعی سیاست خارجی نه شرقی – نه غربی خاص! خاص از این بابت که مراد از این سیاست زمانی که توسط بنیانگذار انقلاب مطرح شد، این بود که جمهوری اسلامی ایران باید وابسته و وامدار هیچ کشوری، نه در شرق و نه در غرب، نباشد و ضمن تعامل مثبت با کشورهای دوست و غیر متخاصم در هر کجای عالم، استقلال خود را از هر دو جبهه حفظ کند. با این وجود در شرایط کنونی به ویژه پس از ایجاد وقفه طولانی در احیای برجام و سفر اخیر رئیس جمهوری چین به عربستان، شکل گیری به اصلاح ورژن جدیدی از این سیاست را شاهد هستیم؛ ورژنی که در آن دیگر نه در شرق دوست و پشتیبانی داریم؛ و نه در غرب!
در جبهه غرب، آمریکا و اروپا که زمانی در دوران ترامپ بر سر نوع رفتار و تعامل با ایران اختلاف نظر داشتند و اروپائی ها حداقل در حرف و موضع گیری هایشان در طرف ایران بودند، حال در عمل و گفتار به وحدت و یکدستی بی شائبه ای در دشمنی با ایران رسیده اند و در صدور قطعنامه و تحریم علیه کشورمان، بر یکدیگر سبقت می گیرند. در جبهه شرق (مراد کشورهای خارج از بلوک غرب است نه شرق جغرافیایی) نیز دوستان و متحدان به اصطلاح استراتژیک ایران، یک به یک توسط دشمنان جمهوری اسلامی ایران جذب، تطمیع و مجاب به کاهش سطح روابط با ایران می شوند. در هفته های گذشته لغو تحریمهای نفتی ونزوئلا را شاهد بودیم تا منابع انرژی این کشور دوست در آمریکای لاتین، دغدغه بازارهای جهانی انرژی از تداوم تحریمهای ایران و روسیه را برطرف کند و کشورهای غربی را هر چه بیشتر از نفت و گاز ایران بی نیاز کند و در روزهای اخیر نیز نزدیکتر شدن روابط چین با کشورهای عرب حوزه خلیج فارس و موافقت و همراهی رئیس جمهوری این کشور با بیانیه های ضد ایرانی عربستان و شورای همکاری خلیج فارس را شاهد بودهایم.
تکلیف روسیه هم که از سالها پیش مشخص بوده؛ این کشور که در شرایط طبیعی پیشا جنگ اوکراین، هر جا منافعش ایجاب می کرد، قید همکاری با ایران را می زد با رقبا و دشمنان ایران از جمله رژیم صهیونیستی به توافق می رسید؛ در نزدیک به یک سالی که درگیر جنگ و انزوای بین المللی شده است نیز در ضربه به احیای برجام از هیچ تلاشی فروگذار نکرد تا مبادا ایران به جایگزینی برای منابع انرژیاش تبدیل شود و از سوی دیگر با ارزان فروشی منابع خود تلاش کرده به تصاحب بازارهایی که به طور سنتی متعلق به ایران بوده بپردازد و با پا گذاشتن روی شانه های ایران، موقعیت خود را حفظ کرده است و پایه های لرزان اقتصاد جنگ زده خود را تقویت کند.
بر این اساس به نظر می رسد با وجود سیاست های اعلامی دولت و دستگاه دیپلماسی کشور مبنی بر اولویت دهی به نگاه به شرق و همچنین توسعه روابط با همسایگان، در وضعیت کنونی در هیچ یک از دو عرصه موفقیتی نداشتهایم و تنگناهای عرصه سیاست خارجی امروز بیش از هر زمان دیگری (و البته تا حدی مشابه با وضعیت دوران جنگ تحمیلی) است. این وضعیت هر چند نشانگر نوعی انزوای بین المللی جدی و برای هر ایرانی دلسوز و دلبسته به این آب و خاک مایه نگرانی است؛ اما نکته امید بخش این است که راههای برون رفت از این وضعیت بحرانی هنوز مسدود نشده است و بازگشت به سه اصل کلیدی سیاست خارجی کشور یعنی؛ «عزت، حکمت و مصلحت»، می تواند در این شرایط، مؤثر و راهگشا باشد. در این راستا به نظر می رسد تصمیم گیران اصلی عرصه سیاست خارجی با بهره گیری از مصلحت اندیشی، ابتکار عمل و البته اندکی جسارت بیشتر می توانند سکان سیاست خارجی کشور را به سمت مسیر هموارتر و بی خطرتری هدایت کنند.
امروز با پیوستن چین به جرگه کشورهای عربی منتقد و مخالف ایران، دیگر «ادعاها» (مبنی بر برخورداری از دوستان و متحدان استراتژیک متعدد در شرق) مشکلی را از ایران رفع نمیکند، باید بپذیریم که در سیاست خارجی دچار مشکلات جدی شدهایم و برای حفظ و ارتقای عزت ایران و ایرانی، به دنبال راههایی برای نجات کشور از این وضعیت باشیم؛ اما راهکارهای برون رفت از این شرایط خاص نه غربی – نه شرقی چیست؟
در گام نخست باید گفت همچون دوران جنگ تحمیلی، تصمیم گیران عرصه سیاست خارجی در مقطع کنونی نیز باید به این جمع بندی برسند که جمهوری اسلامی ایران نمی تواند برای طولانی مدت یک تنه در مقابل همه دنیا بایستد؛ چرا که این امر منابع و سرمایه های کشور را به سمت نابودی می برد و با تشدید بحرانهای اقتصادی، مدیریت عرصه داخلی را نیز دشوار می کند. بنابراین در شرایطی که اعتراضات و اغتشاشات داخلی در ایران دستمایهای برای فشارهای همه جانبه بین المللی علیه ایران ایجاد کرده و موضع گیریها و اقدامات متقابل ایران نیز بعضا بی نتیجه و کم بازده هستند، لازم است دستگاه دیپلماسی کشور با فاصله گرفتن از مواضع تندروانه و تقابلی و در عوض، بهره گیری از حکمت و توصیههای عقلا و خردمندان عرصه سیاست خارجی، مصلحت اندیشی گسترده تری برای مجاب افکار عمومی جهانی و تقویت وجهه و اعتبار ایران در مجامع بین المللی انجام دهد.
البته از آنجا که وزارت امور خارجه تنها نقش مجری سیاست خارجی را برعهده دارد، لازم است این مصلحت اندیشی در مراکزی دیگر از جمله شورای عالی امنیت ملی، مجمع تشخیص مصلحت نظام و جلسات مشترک سران سه قوه صورت بگیرد و با مدیریت بهینه اعتراضات و اغتشاشات داخلی، دست وزارت امور خارجه را در نمایش وجهه حقوق بشری، رئوفانه و مردمی نظام جمهوری اسلامی ایران در عرصه بین المللی باز کند.
در گام دوم لازم است نتایج این مصلحت اندیشی و حکمت، به نمایش عمومی گذاشته شود. با دنیای امروز باید با زبان خودش سخن گفت و این مسأله منافاتی با اصول و ارزشهای بنیادین ج.ا. ایران ندارد ؛ بلکه تنها میزانی تمرکز بیشتر بر این اصول، ترجمه آنها به سیاستها و اصول جهانی و عام الشمول و بهره گیری از تکنیکهای رسانهای تخصصی و حرفهایتر را میطلبد. امروز مردمسالاری دینی، عدالت و برابری که جمهوری اسلامی ایران بر مبنای آنها بنا شده و همچنین اهمیت حفظ کرامت شهروندان، حق الناس و مردمی و نقد پذیر بودن حاکمان که جزء اصول حکومت دینی و علوی هستند، باید برجسته سازی و پررنگ شده و برد جهانی پیدا کنند. لازم است مسئولان دولتی با پذیرش برخی کاستیها و اشتباهات صورت گرفته، دشمن و رسانه های معاند را از مانوردهی مکرر بر این نقاط ضعف خلع سلاح کنند و ضمن اهتمام به رفع مشکلات (برای تحبیب قلوب مردم و جلب رضایت و حمایت حداکثری آنها)، عطوفت و صبوری در مقابل معترضان و منتقدان و نحوه پیگیری و تأمین مطالبات آنها را به سوژه های برجسته رسانه ای و تبلیغاتی تبدیل کنند و از این مسیر از شدت فشارهای بین المللی بکاهند.
گام سوم خارج شدن از فاز شعار و ژست گیری مخصوص دوران انتخابات و تدوین برنامه های عملیاتیِ تاکتیکی و راهبردی برای ساماندهی به سیاست خارجی و بهبود روابط با همسایگان و کشورهای مختلف در جبهههای شرق و غرب است. پیشبرد موفق اهداف و اصول سیاست خارجی و تأمین منافع و امنیت کشور مستلزم توسعه روابط با کشورهای مختلف است؛ تا زمانی که از سوی همه کشورهای مؤثر و قدرتمند در جامعه جهانی طرد شده باشیم و روابط ما با هیچ قدرت شرقی و غربی به سطح استراتژیک (واقعی) نرسیده باشد، بر خلاف آرمانها و اصولمان و البته سند چشم انداز بیست ساله، نه یک بازیگر الهام بخش، فعال و کنشمند، بلکه در عمل وسیله و ابزاری برای چانه زنی، معامله و امتیازگیری دوست و دشمن خواهیم بود.
بر این اساس باید گفت هر چند این روزها حال و اوضاع سیاست خارجی کشور هم همچون سیاست داخلی و البته تا حد زیادی متأثر از آن خوب نیست؛ اما این به معنای رسیدن به بن بست نیست؛ بلکه اندکی چرخش و تغییر زاویه دید برای یافتن درها و مسیرهای جدید لازم است.
نظر شما :