مشاور رئیس جمهور روسیه در امور اقوام:
اتحاد استراتژیک ایران و روسیه مهمترین عامل نظم نوین جهانی آینده/آذربایجان، کانون فعالیتهای ضدایرانی صهیونیستهاست
دیپلماسی ایرانی: اسماعیل شعبان اف، مشاور شورای اقوام رئیس جمهوری روسیه و یکی از رهبران قوم تالش در این کشور است. وی همچنین تحلیلگر سیاسی حوزه قفقاز و آسیای میانه است که بارها در مورد تحرکات ضدایرانی جمهوری آذربایجان علیه ایران و تبعات آن برای امنیت ملی و تمامیت ارضی جمهوری اسلامی هشدار داده است. وی در این مصاحبه در مورد روابط ایران با روسیه، ارمنستان، آذربایجان و ترکیه، وضعیت کنونی تالش ها در آذربایجان و ضرورت تغییر این رویکرد اظهار نظر کرده است.
پس از آغاز عملیات ویژه ارتش روسیه در اوکراین، روابط روسیه و ایران به سرعت در حال توسعه است. نظر شما در این باره چیست؟
امروز می توان این واقعیت را بیان کرد که ایران در راس مقاومت اسلامی و روسیه در راس مقاومت مسیحیان در برابر غرب و صهیونیسم جهانی قرار دارند. روابط ایران و روسیه نه تنها در حال توسعه است، بلکه به معنای کامل کلمه، ایران و روسیه متحد شده اند. این نیز طبیعی است. زیرا این دو کشور دشمن مشترک آشتی ناپذیری دارند. بنابراین، روابط ائتلافی دو کشور استراتژیک است. ما همیشه در گذشته نیز تاکید می کردیم که اتحاد نظامی – سیاسی روسیه و ایران اجتناب ناپذیر است. این اتحاد معماری جدید امنیت استراتژیک در منطقه اوراسیا و به ویژه در قفقاز جنوبی را تعیین خواهد کرد. این امر در روسیه و خارج از این کشور با مخالفت نیروهای مرتبط با صهیونیسم جهانی و غرب مواجه شد. منصفانه متذکر می شوم که در ایران نیز نیروهای مشابه به شدت با این نوع از روابط ایران و روسیه مخالفت میکنند. ما به دقت دیدگاه هایی را که این جریان های وابسته فکری به غرب در ایران و روسیه و حتی در جمهوری آذربایجان مطرح می کنند، مطالعه می کنیم. آنها از طریق رسانه های روسی زبان در باکو سعی در آسیب رساندن به روابط راهبردی روسیه و ایران دارند و در این کار به طور هدفمند بر برخی دوره های درگیری ایران و روسیه در تاریخ تمرکز می کنند. اما باید درک کرد که تاریخ در گذشته است و تمام اشتباهاتی که در گذشته حاکمان کشورها مرتکب شده اند، قابل اصلاح است.
مثلا همین قدرت های اروپایی چند صد سال با هم جنگیدند و ده ها میلیون نفر در این جنگ ها جان باختند. امروز این کشورها بخشی از مجموعه غرب هستند که علیه روسیه و ایران اقدام می کنند. روسیه احتمالاً بیشتر از همه با ترکیه عثمانی جنگیده است. اما امروزه روابط دو کشور با وجود تضادهای موجود همچنان در حال توسعه است. اینها مراکزی بودند که سعی در خرابکاری در روابط روسیه و ایران داشتند و سعی در دامن زدن به نابسامانی در ایران داشتند. اما، اکنون روند رشد روابط ایران و روسیه غیر قابل برگشت شده است. لابی ضد ایرانی در روسیه مرتبط با مراکز غربی و صهیونیستی و لابی ضد روسی در ایران مرتبط با همین مراکز محکوم به شکست است. آنها قبلا شکست خورده اند و به پایان خواهند رسید.
امروز ایران تنها کشوری است که در واقع و در عمل از روسیه حمایت می کند. همکاریهای فنی – نظامی بین دو قدرت چشمانداز بسیار خوبی دارد، بازارها و مسیرهای جدیدی برای توسعه در این زمینه برای هر دو کشور باز میشود. مایه خوشحالی است که این روند به طور کلی و در همه زمینه ها همانطور که ما پیش بینی کرده بودیم، ایجاد شد. اما ایران و روسیه هنوز مشکلات کشورهای آسیای مرکزی را حل نکرده اند. در نهایت، باید به قفقاز جنوبی توجه شود، جایی که هر دو کشور موقعیتهای خود را به شدت از دست دادهاند. هنوز یک مبارزه طولانی در پیش است و نمی توان از آن اجتناب کرد. یک توافق راهبردی جامع بین این دو کشور در حال آماده شدن است که پس از آن روندها سریعتر پیش خواهد رفت.
در رابطه با مشکلات قفقاز جنوبی یادآور می شوم که اخیراً مشاور رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران در امور بین الملل، علی اکبر ولایتی، وزیر امور خارجه سابق ایران در پاسخ به سوالی گفته ایران آماده است تا در روابط ارمنستان و آذربایجان میانجیگری کند. چشم انداز این میانجیگری را چگونه ارزیابی می کنید؟
ایران مطمئناً درک میکند که چنین میانجیگری واقعاً امکانپذیر نیست، اما مقامات ایرانی این اظهارات دیپلماتیک را بیان میکنند تا حضور خود را نشان دهند و جایگاه خود را در فرآیندهایی که در قفقاز جنوبی در حال وقوع است، اعلام کنند. حتی اگر ارمنستان با این امر موافقت کند، آذربایجان این میانجیگری را جدی نخواهد گرفت. علاوه بر این، من آشکارا می گویم که متقاعد شده ام در این مرحله سیاست ارمنستان و آذربایجان از یک مرکز هدایت می شود و این مرکز قطعاً در مسکو نیست. محافل ذیصلاح در ایران به خوبی می دانند که در نهایت مقامات آذربایجان و ارمنستان به سمت کدام مراکز قدرت و دولت ها گرایش دارند.
مدتهاست برای کسی پنهان نیست که در خود ایران نیز نیروهای لابیگری وجود دارند که فعالیتهای آنها به نفع کشورهای خارجی از جمله به نفع مقامات آذربایجان بوده است، جایی که صهیونیستها بسیار محکم در آنجا مستقر شده اند. با مشاهده فعالیت های خائنانه آشکار و پنهان آنها به این نتیجه رسیدیم که آنها قصد دارند ایران را گرفتار دولتی کنند که اخیراً روی نقشه ظاهر شده و متحد صهیونیسم در قفقاز است! البته، با چنین اشخاصی باید دیگر به زبان قانون صحبت کرد و اجازه نداد که آنها در تعیین سیاست های ایران در قفقاز تاثیرگذار و تعیین کننده باشند.
ایران تمرینات نظامی گسترده ای را در نزدیکی مرز آذربایجان آغاز کرده است. این اقدام چه تاثیری بر وضعیت کل منطقه خواهد داشت؟
سردار سرلشکر حسین سلامی، فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سخنانی پیش از آغاز رزمایش نظامی در مرز جمهوری آذربایجان با اشاره به نفوذ رژیم صهیونیستی به کشورهای جنوب و شمال غرب ایران گفت: «این البته تهدیدی برای امنیت ایران است». من فکر می کنم این تهدید را نمی توان تنها با رزمایش از بین برد. بنابراین ایران به حاکمیت آذربایجان در مورد عواقب این نفوذ رژیم صهیونیستی هشدار داده و می دهد.
اخیراً آیتالله سید علی خامنهای، رهبر معظم ایران در توئیتر خود به زبان آذربایجانی نوشت: «عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی یکی از بزرگترین جنایات علیه مسلمانان است». این امر در آذربایجان باعث موج دیگری از تبلیغات ضدایرانی توسط جریان های ایران ستیز شد که سال هاست ادامه دارد. چرا مقامات باکو و رسانه های دولتی آن سالیان درازی است که مردم آذربایجان را علیه کشور همسایه سوق می دهند؟ اگر مردم را برای جنگ احتمالی با ایران آماده نمی کنند، این نفرت پراکنی ضد ایران برای چیست!؟ اسرائیل خاک آذربایجان را پایگاه پرش هواپیماهای خود و مرکز آموزش گروه های ویژه اعزامی به ایران می داند. ما اطلاعاتی داریم که جمهوری آذربایجان نیز در تلاشهای اخیر برای بیثبات کردن ایران دست داشته است. رسانههای باکو تصاویر و فیلم های ناآرامی ها و وقایع اخیر را در دشمنی آشکار با ایران پوشش میدهند، و حتی همواره آشکارا از تجزیه ایران حمایت میکنند و موضوع موهوم "آذربایجان جنوبی" را علم کرده و بزرگنمایی میکنند. بنابراین هشدارهای ایران به باکو کاملاً موجه است.
اما در این صورت این سوال پیش می آید. افراد مسئول در این حوزه در ایران در این سال ها چه کرده اند؟
بله، چنین سوالی پیش می آید. علی رغم این واقعیت که جمهوری آذربایجان نزدیک ترین کشور به ایران و خیرخواه آن است، اما برای افزایش علاقه جامعه آذربایجان به ترکیه و اسرائیل تلاش و این مساله القا می شود. تز پان ترکیست ها که روابط ترکیه و آذربایجان را «یک ملت – دو دولت» توصیف می کنند، در واقع بیشتر ضد ایران طراحی شده است. اما در تمام این مدت حرکتی در مخالفت واقعی با صهیونیسم و محصول صهیونیسم – پان ترکیسم در آذربایجان ندیده ایم و متاسفانه الان جریان صهیونیسم و پان ترکیسم در فضای مذهبی جمهوری آذربایجان و آذری ها نیز نفوذ کرده است. حتی در مرکز مذهبی جهان تشیع یعنی شهر قم نیز پان ترکیست ها تلاش می کنند در پوشش مذهبی عمل کنند. از جمله، برخی از عناصر و عوامل دستگاه های ویژه امنیتی جمهوری آذربایجان نیز در این حوزه نفوذ کرده اند. در سه دهه اخیر، گزارشهایی از موفقیتهای غیرواقعی در روابط با جمهوری آذربایجان از سوی برخی مقامات و روحانیون مسئول ایرانی که در حوزه قفقاز تخصص کافی ندارند، به تهران ارسال شد که باعث کاهش توجه نظام ایران به اوضاع جمهوری آذربایجان و نفوذ پان ترکیسم و صهیونیسم در این کشور شد. به نظرم باید اصلاحات و پاکسازی جدی در متولیان این حوزه در ایران انجام شود و امیدواریم به زودی شاهد سیاست متفاوت ایران در منطقه باشیم. متأسفانه در تمامی این سال ها صدای ما در ایران شنیده نشد و این افراد از طریق ارتباطات خود در ایران سعی کردند صداها و هشدارهای ما را خنثی کنند. و اکنون همه چیز را فقط با زور می توان حل کرد. ایران در آذربایجان با آنچه روسیه در اوکراین با آن مواجه شد، مواجه است! اطلاعات نادرستی که در سال های گذشته به ایران رسیده، در ایجاد وضعیت موجود موثر بوده و اکنون ایران مجبور است برای مواجه با این تهدیدات در جمهوری آذربایجان، هشدار دهد و رزمایش برگزار کند، زیرا عملاً هیچ اهرم فشار مؤثری از درون در جمهوری آذربایجان ندارد. تا مدت ها به دلیل دسیسه های نیروهای وابسته به پان ترکیسم در ایران، مهمترین عوامل مقابله با سیاست رژیم صهیونیستی در جمهوری آذربایجان نادیده گرفته می شد. این امر نیز توسط برخی مهاجران این کشور که در ایران زندگی می کنند و در حال پیشرفت هستند، تسهیل می شود و برای آنها منافع دولت جمهوری آذربایجان حتی اگر تحت کنترل صهیونیسم باشد، بالاتر از منافع جمهوری اسلامی ایران و در کل مقاومت اسلامی است. اینها پان ترکیست هایی هستند که زیر پوشش مذهبی پنهان شده اند. آنها منافق بوده و مانند یک غده سرطانی و انگل به پیکر انقلاب اسلامی چسبیده اند.
با وجود تلاش های دیپلماتیک طرف های آذربایجانی و ارمنی برای حل مسائل مورد مناقشه، اوضاع در قفقاز جنوبی همچنان متشنج است. در آینده نزدیک در این راستا چه انتظاری باید داشت؟
مقامات آذربایجان و ارمنستان به تدریج به سمت ایجاد کریدور زنگزور یا گشایش ارتباطات می روند و از نظر حقوق بین الملل این حق حاکمیتی این دو کشور است. همه آنها طبق برنامه پیش می روند. با چنین سیاستی احتمالا ایران در ارمنستان نیز مواضع و جایگاه فعلی خود را از دست خواهد داد که این موضوع این روزها خیلی مطرح می شود. این البته یک روند است و بلافاصله اتفاق نمی افتد، بلکه زمان می برد. در مورد مسئله اختلافات ارضی، ایران نیز به نوبه خود موضع خود را قاطعانه اعلام کرد که مرزهای کشورها باید مصون بماند. ایران به دفاع از تمامیت ارضی ارمنستان برخاست و چندین هشدار به آذربایجان داد، جایی که موضوع اشغال و الحاق اراضی ارمنستان از دیرباز در میان مردم مطرح بوده است. اما، ما باید این واقعیت را نیز در نظر بگیریم که ایجاد یک کریدور از نظر قانونی به معنای تصرف قلمروهای خود ارمنستان نیست. شاید تهران اطلاعاتی داشت مبنی بر اینکه باکو قصد دارد منطقه سیونیک ارمنستان که در آذربایجان به آن زنگزور می گویند را اشغال کند یا تحت کنترل بگیرد. این خود به تنهایی می تواند شدت نگرانی ایران را بیان کند.
اما اگر هر دو طرف تحت تاثیر ترکیه که یکی از اعضای ناتو است، بر سر این دالان توافق کنند، ایران چه خواهد کرد؟ همانطور که می بینید، ارمنستان به تدریج تحت کنترل غرب قرار می گیرد. چطور می توان مانع آن شد؟ البته، یک پایگاه نظامی روسیه در ارمنستان وجود دارد و همزمان با هشدار ایران گمان می رود که هیچ کس به اراضی ارمنستان تجاوز نخواهد کرد. اما، اگر برای ایجاد این دالان از راه دیگری اقدام کنند، چه؟ حتی به علت حاکمیت غربگراها بر ارمنستان، این کشور خود می تواند به یک دالان بزرگ برای دستیابی ناتو به آسیای مرکزی از طریق آذربایجان تحت کنترل اسرائیل تبدیل شود. این کریدور برای پروژه پان ترکیستی انگلیس – ترکیه، یعنی طرح «توران بزرگ» نیز ضروری است. همه این سیاست ها ممکن است در نهایت به مسدود کردن و محاصره ایران و ایجاد یک تهدید بزرگ برای جمهوری اسلامی ختم شود. بر اساس محاسبات مراکز غربی، روسیه امروز مشغول عملیات ویژه در اوکراین است که نمی دانیم چقدر ادامه خواهد داشت. بنابراین، مسکو به هیچ رویارویی در قفقاز جنوبی نخواهد رفت، مگر اینکه کاملاً ضروری باشد.
همه اینها شرایط مساعدی را برای اسرائیل، ترکیه، بریتانیای کبیر و به طور کلی غرب برای تقویت بیشتر مواضع خود در آذربایجان، ارمنستان و گرجستان ایجاد می کند. آنها با دقت و گام به گام کار می کنند و از سرسپردگان خود در این کشورها محافظت می کنند. آنها تلاش می کنند هوشیاری و اقدامات تلافی جویانه احتمالی ایران و روسیه در این زمینه را خنثی کنند و موفق شوند. اما، ایران با بهره گیری از شرایط، فرصت های بسیار خوبی دارد تا به یکباره تعدادی از مشکلات و موضوع مالکیت 20 درصد دریای خزر توسط ایران را حل کند و جمهوری اسلامی در این مورد از کسی سوال نخواهد کرد. گذر زمان نشان داد که هیچ یک از کشورهای اتحاد جماهیر شوروی سابق نتوانستند در برابر فشارهای خارجی مقاومت کنند و در نهایت هرکدام از آنها تا حدی به ابزاری در دست دولت های خارجی تبدیل شدند. پس از اوکراین، این در درجه اول در مورد جمهوری های قفقاز جنوبی صدق می کند. آنها نتوانستند کشورهای مستقلی باشند و با این امر سرنوشت خودشان را مشخص کردند.
شما می گویید سیاست کشورهای منطقه قفقاز توسط مخالفان ایران و روسیه هماهنگ می شود. بنابراین، بدون انتقال قدرت در این کشورها، نمیتوان سیاست مؤثر و کارآمدی را در این کشورها دنبال کرد. درست است؟
بله، این چیزی است که من در مورد آن صحبت می کنم. سیاست آذربایجان و ارمنستان از یک مرکز هماهنگ میشود و این را از عملکرد آنها می توان دریافت. رهبری نظامی و سیاسی ایران هر قدر هم در دفاع از تمامیت ارضی ارمنستان بیان کند، رهبری ارمنستان به تدریج به سمت غرب حرکت خواهد کرد. رهبران کنونی ارمنستان به همین منظور به قدرت رسیده اند. تاکنون همدردی با ایران در سطح ملی در ارمنستان باقی مانده، اما همه اینها به طور موقت امکان پذیر است. فناوران سیاسی غربی، محافل صهیونیستی و دستگاه تبلیغاتی ترکیه تاثیرات فوق العاده خود را در آذربایجان نشان داده اند، جایی که ایران در رسانه های محلی و شبکه های اجتماعی به عنوان دومین دشمن پس از ارمنستان شناخته می شود و در مقام سوم در تصویرسازی از دشمن، روسیه قرار دارد. به عنوان مثال، در باکو، اظهارات ایران مبنی بر حمایت از تمامیت ارضی آذربایجان همواره به عنوان یک داستان تخیلی و دروغ به مردم ارائه شده و حقایق کمک های بشردوستانه و نظامی ایران به جمهوری آذربایجان در جنگ اول قرا باغ، از مردم جمهوری آذربایجان پنهان نگه داشته شده است. علی رغم اینکه زمانی ایران نه تنها با حرف، بلکه با کمک واقعی از به قدرت رسیدن علی اف ها حمایت می کرد. اما، رهبری آذربایجان پس از دستیابی به اهداف سیاسی در کنار دشمنان استراتژیک ایران قرار گرفت و امروز به گفته رسانه های اسرائیلی خط مقدم جنگ علیه ایران از خاک آذربایجان می گذرد و چه کسی صهیونیست ها را به آنجا راه داده است؟ مقامات باکو که تحت حمایت صهیونیسم جهانی هستند. در ارمنستان هم در صورت بی توجهی همین اتفاق خواهد افتاد. از سوی دیگر، تکرار می کنم، لابی های غرب گرا و پان ترکیست در ایران مدت هاست که از مواضع خود دفاع و تلاش می کنند نظام سیاسی ایران را به اشتباه بیندازند.
اما اکنون روابط ایران و ارمنستان کاملا دوستانه است و در ایروان ایران را مدافع تمامیت ارضی ارمنستان می دانند.
اکنون اینگونه است و تصویر روابط دوستانه از سوی رهبری ارمنستان با توجه به شرایط مناسب حفظ خواهد شد. اما، در واقعیت، فرایندهای موازی وجود خواهد داشت. در ارمنستان کار می تواند طبق الگوی آذربایجان پیش برود. در دراز مدت، ارمنستان ممکن است نتواند در برابر سیاست های غرب مقاومت کند و من شک دارم که آنها حتی چنین تمایلی داشته باشند. ارمنستان با شکست در جنگ دوم قراباغ هزینه تغییر مسیر را پرداخت. ارمنستان به پول، سرمایه گذاری، پروژه های اقتصادی، چشم انداز و حمایت نیاز دارد. غرب همه اینها را به آنها در ازای خروج نیروهای روسی و تامین قلمرو آنها برای پایگاه های ناتو وعده خواهد داد. اما ابتدا باید مشکلات با آذربایجان حل شود و آنها انتظار دارند این مشکلات به تدریج حل شود.
ایران و روسیه بر اساس این سیاست باید از روندهای سیاسی در قفقاز جنوبی کنار گذاشته شوند. این طرح غرب است. درگیری های اخیر در مرز ارمنستان و آذربایجان بار دیگر برای بی اعتبار کردن سازمان پیمان امنیت جمعی و حضور نظامی روسیه در ارمنستان مورد استفاده قرار گرفت. چه کسی در این امر سهیم بوده است؟ من می گویم مقامات هر دو طرف که اقدامات آنها از یک مرکز هماهنگ شده بود. توجه داشته باشیم که تشدید این وضعیت در قفقاز دقیقاً در جریان حمله نیروهای اوکراینی به نیروهای روسی رخ داد.
آیا فکر می کنید ایران باید در سیاست خود در منطقه به طور کامل بازنگری کند؟
ببینید، وزیران دفاع اسرائیل و ترکیه اخیراً همزمان به آذربایجان سفر کردند. الهام علی اف، رئیس جمهوری آذربایجان با بنی گانتز، وزیر دفاع رژیم صهیونیستی دیدار کرد و وزیر امور خارجه آذربایجان نیز با فرحان آل سعود، وزیر امور خارجه عربستان سعودی دیدار کرد و همه اینها طی یک یا دو روز انجام شد. این به چه معناست؟ آنها حتی سیاست خود را پنهان نمی کنند. این احتمال وجود دارد که خلوصی آکار، وزیر دفاع ترکیه و بنی گانتز، وزیر دفاع اسرائیل در باکو با یکدیگر دیدار کرده باشند. به احتمال زیاد آنها با هم ملاقات کرده اند.
در همان زمان ذاکر حسن اف، وزیر دفاع آذربایجان نیز با محمد باقری، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح ایران گفت و گوی تلفنی فرمالیته و اساساً بی معنی داشت. وزیر دفاع جمهوری آذربایجان در آن گفت و گوی تلفنی اعلام کرد آذربایجان ادعایی بر خاک ارمنستان ندارد. رسانه های ایرانی گزارش دادند که در این گفت وگو طرفین آمادگی خود را برای برگزاری رزمایش مشترک نظامی در مرز مشترک اعلام کردند. اما، متذکر می شوم که چنین اطلاعاتی در رسانه های آذربایجان و از منبع وزارت دفاع آذربایجان منتشر نشد! متأسفانه ایران زمان زیادی را از دست داد که میتوانست از آن برای تشکیل اهرمهای فشار مثلاً در آذربایجان استفاده کند. و امروز باید درک کنیم که موضع گیری های سیاسی ایران نمی تواند روندی را که امروز در آذربایجان و ارمنستان در جریان است متوقف کند. سیاست بلندمدت ایران در قبال باکو به یک شکست کامل تبدیل شده است. سیاست تمرکز بر شیعه بودن جمهوری آذربایجان که امیدها به آن دوخته شده بود، مدتها پیش شکست خورد و در واقع به ابزار پان ترکیستی و ناسیونالیستی علیه ایران تبدیل شد. اما، به دلایلی، برخی همچنان در تلاش هستند تا این سیاست را حفظ کنند. ایران در آنجا در میدانی بازی کرد که توسط دشمن ساخته شد و باکو توانست روی این سکو جایگزینی برای تشیع سنتی، یعنی تشیع ملی خودش ایجاد کند، جایی که ما در مساجد نه پرچم های اسلامی، بلکه پرچم های دولتی جمهوری آذربایجان را می بینیم.
شکست در ارمنستان نیز ممکن است موضوع زمان باشد و همه چیز بسیار سریعتر اتفاق بیفتد. ایران باید سیاست خود را در قبال این کشورها به ویژه پس از الحاق سرزمین های جدید توسط روسیه به طور اساسی بازنگری کند. جهان سابق دیگر وجود نخواهد داشت، حقوق بین الملل سابق نیز وجود نخواهد داشت. روسیه سیاستی را دنبال میکند که نظم جهانی را تغییر میدهد و ایران نیز باید از این وضعیت برای تحقق منافع خود استفاده کند.
ایران به مرور زمان، بسته به شرایط منطقه، نیاز به تعدیل اظهارات و مواضع مقامات خود مبنی بر غیرقابل تغییر بودن مرزها دارد. آمریکا مرزهای صربستان را تغییر داد، قبل از آن ترکیه هم مرزهای قبرس را تغییر داد و بعد عملاً شرایط را برای تغییر مرزهای سوریه ایجاد کرد. روسیه، بر اساس همه پرسی، 5 منطقه سابق اوکراین را ضمیمه کرد. اکنون موضوع الحاق منطقه سیونیک ارمنستان یا زنگزور به آذربایجان بسیار مطرح است. و بنابراین، اگر آذربایجان با این وجود تصمیم به ضمیمه کردن اراضی ارمنستان بگیرد، در این صورت یک رویه در قفقاز جنوبی ایجاد خواهد شد و ایران نیز عملا در آینده می تواند همه این مرزها را تغییر دهد. اگر آذربایجان اعلام کند که زنگزور سرزمین تاریخی آنهاست، ایران نیز باید تاکید کند که با همین منطق کل خاک جمهوری آذربایجان فعلی و جمهوری ارمنستان سرزمین های تاریخی ایران هستند، همانطور که سرزمین های اوکراین امروزی قلمرو امپراتوری روسیه بوده است. اینگونه باید جعل کنندگان و دزدان تاریخ و فرهنگ ایران را مورد پرسش قرار داد. باید برای نوکران متکبر صهیونیست ها روشن شود که در صورت عدم توجه به موضع تهران، ایران ممکن است تا حدودی سیاست خود را تغییر دهد و به نوبه خود با انجام عملیات ویژه در جهت مناسب، در مرزهای موجود تجدید نظر کند.
همه می دانیم که مقامات باکو و آنکارا مجریان طرح مخالفان استراتژیک ایران و روسیه برای ورود به آسیای مرکزی هستند. و آنها از این ایده «توران بزرگ» عقب نخواهند ماند. روسیه نیز به نوبه خود پیشنهاد ایجاد یک هاب بین المللی گاز در ترکیه برای صادرات گاز به اروپا را داد. آیا این موضوع جایگاه ترکیه را به عنوان یک بازیگر بین المللی تقویت نمی کند؟
اولا، یک هاب بین المللی گاز در ترکیه ممکن است مورد علاقه ایران نیز باشد. معاون وزیر نفت ایران گفت: «اگر اروپاییها نمیخواهند کورکورانه از سیاست آمریکا پیروی کنند، و اگر نیاز مبرمی به منابع انرژی دارند و خودشان آن را بخواهند، طرف ایرانی آماده مذاکره است».
ثانیاً، رئیس جمهوری روسیه با درک کامل اینکه این هاب گازی با منافع ایالات متحده و بریتانیای کبیر مطابقت ندارد، چنین پیشنهادی را به ترکیه ارائه کرد و این دو کشور دارای اهرم های فشار قوی بر آنکارا هستند. از سوی دیگر، این پیشنهاد دعوتی از ترکیه است تا در نهایت به سمت روسیه و ایران برود، یعنی انتخاب کند. با وجود اظهارات طرف ترک، اجرای این طرح آسان نخواهد بود. این کار زمان می برد و باید بر موانع بسیار دشوار غلبه کرد و با این حال ما نمی دانیم که آیا اردوغان می تواند در انتخابات آینده پیروز شود یا خیر.
رهبری روسیه می خواهد ترکیه را در کنار خود ببیند. داشتن چنین ترکیه ای که می توان با آن برخی مسائل را حل کرد، بهتر از ترکیه ای کاملاً خصمانه است. ما باید از میان بد و بدتر، یکی را انتخاب کنیم و اینها پیامدهای سیاست های سال های گذشته است.
سوال دیگر این است که آیا ترکیه می تواند در مقابل فشارها و ضربات متحدان ناتو خود مقاومت کند؟ به نحوه تسلیح یونان توسط آمریکا توجه کنید. اگر حداقل 20 درصد از تحریم هایی که علیه ایران و روسیه اعمال شد، علیه ترکیه اعمال شود، این کشور به سادگی فرو می پاشد. اقتصاد این کشور در وضعیت اسفناکی قرار دارد. من بسیار بعید میدانم آنکارا به متحد تمام عیار روسیه و ایران تبدیل شود. من فکر می کنم این غیرممکن است. دولت ترکیه در برابر اقدامات متقابل احتمالی آنگلوساکسون ها و صهیونیست ها بسیار آسیب پذیر است. اگر ترکیه همچنان بتواند خود را از قید غرب رها کند، به روسیه و ایران وابسته خواهد بود.
مسکو برنامه های ترکیه و آنگلوساکسون ها در آسیای مرکزی را کاملاً درک می کند و می داند که یکی دیگر از بازیگران قوی آن چین است. آنها باید در آنجا به مصاف چین بروند. علاوه بر این، ازبکستان رهبری ترکیه در این منطقه را زیر سوال می برد. بنابراین، من پیشنهاد رئیس دولت روسیه را یک حرکت سیاسی قوی می دانم. این فرآیندها از سوی آذربایجان به دقت رصد می شود، زیرا آنها درک می کنند که ترکیه باید برنامه های آمریکا برای محروم کردن اروپا از گاز روسیه و محروم کردن روسیه از درآمد حاصل از صادرات گاز به اروپا را نابود کند. این چه معنایی برای آنکارا می تواند داشته باشد؟ باید ببینیم این روند در نهایت چگونه به پایان می رسد.
برای ایران چه نقاط حمایتی دیگری در آذربایجان وجود دارد و به نظر شما امکان شکل گیری نهضت اسلامی مؤثر در خاک این جمهوری وجود نداشت؟
اول از همه، من می خواهم توجه داشته باشید که شما نمی توانید از چالش ها فرار کنید. این رویکرد در اوکراین، کمکی به روسیه نکرد. اوکراین فریب خورد و در نتیجه باید عملیات ویژه ای انجام می شود. ایران نیز مجبور به اتخاذ سیاست سختی است. ببینید در پایتخت ترکیه، آنکارا، دارند یک «مجمع ملی موقت آذربایجان جنوبی در ایران» تأسیس می کنند. پیش از این، نمایندگی «جمهوری ترک زنگزور» در ترکیه ایجاد می شود. آیا این حمایت از تجزیه طلبی و چالشی برای تهران نیست؟ آنها خود را جدایی طلب نمی نامند، برای آنها این کارها به اصطلاح یک مبارزه رهایی بخش است! و این ایده در رسانه های باکو حمایت می شود. ما رسانه های آنها را دنبال می کنیم، امیدواریم سفارت ایران در باکو مطالب منتشر شده در مطبوعات آذربایجان را دنبال کند. اگرچه نباید امیدوار بود و متاسفانه ما در این باره مطمئن نیستیم. تمام این پروژه های سیاسی علیه ایران و تمامیت ارضی آن است. دشمن در مقابل ایران ادعای ارضی مطرح می کند و به آن پوشش حقوقی می دهد! اما، همین نیروها تالشی ها را که به صورت فشرده در منطقه جنوب شرقی جمهوری آذربایجان زندگی می کنند به تجزیه طلبی متهم می کنند. در حالی که تالش ها در جمهوری آذربایجان فقط خواهان خودمختاری و رفع ظلم پان ترکیسم بر تالشان هستند. اما، ایران با چشم پوشی از این مؤثرترین عاملی که میتوانست علیه حامیان صهیونیسم در باکو استفاده کند، زمان زیادی را از دست داد. به یاد دارم که توفیق ذوالفقاروف، وزیر امور خارجه سابق آذربایجان، یک بار در مصاحبه ای گفت که با دولت ایران توافق کرده اند که باکو موضوع «آذربایجان جنوبی» را مطرح نکند و مقامات ایرانی نیز «انقلاب اسلامی» را به جمهوری آذربایجان صادر نکنند.
البته یک چیدمان عجیب وجود دارد. در حالی که ایران در واکنش به تجزیه طلبی باکو در رابطه با تهران می تواند با طرح موضوع حقوق تالش ها در این کشور و طرح مطالباتی مبنی بر ضرورت عدم ورود صهیونیست ها به آذربایجان پاسخ دهد، اما گذشت زمان نشان داد که هیچ وعده ای در باکو عملی نمی شود. چون آنها اختیار خودشان را ندارند و تحت کنترل خارجی هستند.
در مورد وضعیت کنونی تالش ها در آذربایجان و روسیه توضیح دهید.
در روسیه، دیاسپورای تالشی حدود هجده سازمان ایجاد کرده است. تعداد تالش ها در روسیه به 400 هزار نفر می رسد. در مجموع 2 میلیون تالشی در کشورهای مشترک المنافع و روسیه زندگی می کنند. از این رقم حدود 1.5 میلیون نفر تالشی در جمهوری آذربایجان هستند. بیشتر سازمان های تالشی در روسیه در چارچوب اتحادیه سازمان های تالشی که اخیراً ایجاد شده، به فعالیت خود ادامه می دهند. قوانین روسیه به ما اجازه می دهد تا سازمان های ملی – فرهنگی را برای فعالیت های دیاسپورا ایجاد و ثبت کنیم.
چند سال پیش ما مرکز تحقیقات ژئوپلیتیک تالش را ایجاد کردیم که در آن کار تحلیلی در مورد رویدادهای سیاسی در منطقه ما انجام می دهیم. حدود 200 مقاله تحلیلی در رسانه ها و شبکه های اجتماعی روسیه منتشر شد که اکثر پیش بینی های ما از جمله پیش بینی ضرورت و اجتناب ناپذیری اتحاد روسیه و ایران محقق شد. متأسفانه، ترس ما در مورد قفقاز جنوبی نیز به حقیقت پیوست.
اما، ما به آینده خوشبین هستیم. زیرا مهمترین چیزی که ما به دنبال آن بودیم و بهعنوان دیاسپورای تالشی در جهت تحققش تلاش کردیم، اتحاد روسیه و ایران بود و این امر محقق شد. و این فرآیندها در حال افزایش است. همه این کارها را خودمان انجام دادیم.
سرنوشت مردم تالش مستقیماً به اراده خداوند متعال و نزدیک شدن حداکثری روسیه و ایران بستگی دارد. این اتحاد برای نجات مردم ما از سیاست پان ترکیستی همسان سازی آذربایجان حیاتی است. تالش در آینده می تواند نقش پل ارتباطی میان جهان اسلاو و ایران را ایفا کند. متأسفانه در اثر بی عدالتی تاریخی مردم ما دچار تفرقه و محرومیت شدند. منافع مردم تالش در مقاطع مختلف فدای منافع لابیست های پان ترکیست شد و اکنون هم روسیه و هم ایران در معرض تهدید هستند. اما وقوع رویدادهایی خوب نزدیک است که به برکت آن مردم ما می توانند دوباره حقوق خود را احیا کنند و متحد شوند. وقت آن است که روسیه و ایران اشتباهات تاریخی را اصلاح کنند.
در جمهوری آذربایجان تالش ها از سوی حکومت فعلی به نابودی تدریجی محکوم شدند، همه دولت های قبلی این جمهوری حتی در زمان شوروی سیاست مشابهی را در قبال تالش ها دنبال می کردند.
مردم تالش در جمهوری آذربایجان از حقوق اولیه سیاسی، اجتماعی – اقتصادی و فرهنگی محروم هستند. اما، به لطف مبارزه ما، این سیاست شکست خورد و امروز مقامات باکو با مشاهده شکست سیاست خود سعی در تغییر نگرش تالش ها نسبت به ایران دارند. ما سعی می کنیم با این موضوع هم مقابله کنیم. اتهاماتی به ما وارد می شود که ما تالش ها ایرانی ها را دوست داریم و به ایران گرایش داریم. طبیعی است که تالش ها ایران را دوست داشته باشند و از آن حمایت کنند. تالش ها باید از چه کسانی حمایت کنند؟ آیا باید به جای ایران از جلادان خودشان حمایت کنند؟ تالش ها در آذربایجان به دلیل ایرانی بودن و اکثراً شیعه بودن، تحت محرومیت قرار دارند و از سیاست های حاکم بر جمهوری آذربایجان رنج می برند.
مقامات جمهوری آذربایجان، در تلاش برای کنترل فعالیتهای سیاسی تالشها، به افراد تالشی وفادار به نظام سیاسی و حکومت علیف اجازه میدهند که در مورد چیزهایی صحبت کنند و بنویسند و به ظاهر مدارا نشان می دهند. اما، همه آنها تحت کنترل شدید هستند. کسانی که نمی توانند ساکتشان کنند ما تالش های ساکن روسیه هستیم. ما که شهروندان روسیه شده ایم، در بیان دیدگاه های سیاسی خود آزاد هستیم و می توانیم مبارزه سیاسی خود را انجام دهیم. بنابراین، برای ما حیاتی بود که ایران و روسیه به متحدان استراتژیک تبدیل شوند و ما تلاش خود را برای این امر انجام دادیم. زمانی که ما تالش ها از ضرورت و چشم انداز شکل گیری این اتحادیه می نوشتیم و صحبت می کردیم، در روسیه افراد کمی این کار را انجام می دادند، تعداد کمی از ایران دفاع می کردند و اکنون شکوه تسلیحات ایرانی و ایران نه تنها رسانه ها و شبکه های اجتماعی روسیه، بلکه رسانه های جهانی را نیز می لرزاند. نیروهای ضد ایرانی در میدان اطلاعات و در پس زمینه عملیات ویژه در اوکراین ضربه کوبنده ای دریافت کردند. بنابراین با توجه به موارد فوق، ما خوشبین هستیم.
جهان شاهد تغییرات بزرگی است، حوادث سرنوشتساز جدیدی در حال وقوع است، پایههای یک نظم جهانی جدید و یک قانون بینالمللی جدید گذاشته میشود و ایران باید سیاست خود را بر این اساس تنظیم کند.
نظر شما :