بحران بازنمایی و مدیریت تصویر
چالشهای اصلی نظام ترجمه زین سوی جمهوری اسلامی
نویسنده: دکتر امیر داود حیدرپور، دانشآموخته مطالعات ترجمه و عضو هیات علمی گروه زبان انگلیسی دانشگاه خیام مشهد
دیپلماسی ایرانی: با اوج گیری فرایند جهانی شدن طی سه دهه اخیر و به تبع آن پیدایی کنشگران غیر دولتی، برجسته شدن نقش آنان در مناسبات و تحوّلات جهانی و در نتیجه تغییر معماری روابط بینالملل و کاهش اقتدار و ظرفیت دولتها در نقش آفرینی به عنوان نمایندگان انحصاری منافع ملّتها از یک سو و اهمیت روزافزون نقش افکار عمومی در تحولات و سیاستهای بینالمللی و کنشگری بازیگران دخیل در این عرصه که عمدتا بر مبنای روایتها و فراروایتهای صادره از سوی انواع رسانه اعم از رسانههای مکتوب، دیداری-شنیداری و برخط شکل میگیرد و جهت مییابد، عنصر «فرهنگ» نقشی بیبدیل در تنظیم مناسبات بینالملل یافته و دولتهای مستقل را به سوی اتخاذ سیاست خارجی «فرهنگ-محور» سوق داده است.
این نوع دیپلماسی که از آن با عنوان «دیپلماسی فرهنگی» یاد میشود مبتنی بر این انگاره محوری است که روابط حسنه با ملتها بر مبنای تفاهم و احترام متقابل شکل میگیرد. بر این اساس، هدف از دیپلماسی فرهنگی ایجاد جاذبه، همدلی، و تفاهم با «غیر» (اعم از دولتها و ملتهای حاضر در پهنه بینالملل)، تبادل آراء، اطلاعات و بنمایههای فرهنگی و هویتی و «تقویت فهم متقابل» با دیگر ملتها و در نتیجه فراهم آوردن زمینههای برقراری روابط همکاریجویانه و مسالمتآمیز در همه شئون ارتباطات بینافرهنگی و بینالمللی با سایر کشورها از طریق ابزارهای فرهنگی و تاثیرگذاری بر کنشهای فردی و جمعی مخاطبان هدف بدون بهرهگیری از ابزارهای قهری است. از این منظر، دیپلماسی فرهنگی با ایجاد درک و اعتماد متقابل میان ملّتها، ارزشها و باورهای یک ملّت را به بهترین شکل به دیگران عرضه و با رفع سوءتفاهمات و انگارهها و پیش داوریهای غلط، زمینه بروز تنشهای قومی-ملّی را رفع و به تقابل با تروریسم، بویژه تروریسم مذهبی کمک میکند.
در این راستا، برندسازی ملی که مبتنی بر هویتسازی از یک کشور نزد افکار عمومی ملل جهان بر اساس مولفههای هویتی سازندهی فرهنگ ملی آن کشور است از مهمترین کارکردهای دیپلماسی فرهنگی در «جهان بازنماییها» به شمار میرود، چه آنکه به اعتقاد ژان بودریار (1983) جهان در عصر پسامدرن جهان «فراواقعی » است که در آن انسانها به جای واقعیت، با تصویر برساخته از واقعیت مواجه هستند. در این میان، ترجمه به عنوان دروازه ورود به فرهنگ «غیر»، نقشی انکارناپذیر و محوری در ترسیم سیمای فرهنگی یک ملت نزد مردمان سایر ملل دنیا و شکلدهی به هویتهای فرهنگی ایفا مینماید. از این رو، گزینش حساب شدۀ متون برای ترجمه میتواند به تغییر پاردایمهای فکری و نظام ارزشی حاکم بر زبان و فرهنگ پذیرندۀ آثار ترجمه شده و در نتیجه جهتدهی به انگارهها و تصویر ذهنی افکار عمومی آن و نهایتا برقراری دیالکتیک فرهنگی و فراهم ساختن بستر لازم برای تامین منافع ملی در سایر وجوه ارتباطات بینالمللی کمک نماید. به سخن دیگر، آثاری که یک کشور برای ترجمه و توزیع در سایر کشورها برمیگزیند، نقش مهمی در تصویرسازی از هویت اندیشگانی و فرهنگی و وجهه کلی آن نزد افکار عمومی جوامع هدف ایفا میکند.
در عین حال، برغم گذشت حدود دو دهه از تاسیس مرکز ساماندهی ترجمه و نشر علوم انسانی و معارف اسلامی، نظام ترجمهی زین سو جمهوری اسلامی همچنان فاقد عنصری مرجع، مقتدر و انتظامبخش به سیاستها و کردارهای مربوط به ترجمه آثار فارسی به سایر زبانها است؛ نهادی که تصمیمات آن برای کلیه کنشگران دخیل در این حوزه الزامآور باشد و همه خود را مکلف به اجرای سیاستهای ابلاغی آن بدانند. شاید بتوان گفت همین تشتت در سیاستگذاری و فقدان سندی جامع، فراگیر، کارشناسی و واقعگرا در زمینه سیاستگذاری ترجمه سبب شده است ترجمه آثار به سایر زبانها عمدتا با کمتوجهی به هنجارهای مقبولیت ترجمه در زبانها و فرهنگهای مقصد صورت گرفته است. به سخن دیگر، بررسیهای میدانی اینجانب که نتایج آن به زودی در قالب کتاب «دیپلماسی ترجمه: از نظریه تا عمل» منتشر خواهد شد نشان میدهد آثار ترجمه شده از فارسی به سایر زبانها عمدتا مطابق با ذائقه فرهنگی، ادبی و اندیشگانی اغلب مخاطبانِ هدف انتخاب نشده و محتوای آثار نیز بر اساس انتظارات خوانندگان از «ترجمۀ مقبول» ترجمه نگردیده است. به همین دلیل نیز به نظر میرسد ترجمههای صادره از ایران اغلب به عنوان «متونی فرهنگی» پذیرفته نشده و توفیق چندانی حداقل در جلب نظر مخاطبان غیر مسلمان نداشته است؛ چه بسا در مقاطعی به دلیل آرمانگرایی افراطی بازیگران دخیل در جریان ترجمه زین سو، نادیده گرفتن واقعیات جامعۀ بینالملل، و اصرار بر پیگیری رویکرد تبلیغی-ترویجی، آثار ترجمه شده تهدیدی برای فرهنگ ملی کشورهای هدف تلقی و با آن مقابله شده است.
به سخن دیگر، نظام ترجمه زین سوی جمهوری اسلامی در اغلب موارد به اتفاقات بیرونی واکنش نشان داده و طرحی بلند مدت برای تاثیرگذاری بر افکار عمومی جوامع هدف نداشته است. افزون بر این، جزم اندیشی، خودبرتر بینی فرهنگی و مذهبی، پیگیری رویکرد یکسویه و خطی در ارتباط با مخاطبان، کم توجهی به تحولات فکری و فرهنگی نوین در سطح جهان و کم اعتنایی به خواستههای مخاطبان، ارزشهای جهانشمول و ملزومات گفتوگوی بینافرهنگی سبب شده است نه تنها در بسیاری از موارد جوامع و افکار عمومی هدف، اِقبالی به ترجمههای تولید شده از فارسی نشان ندهند و با ارزشها و انگارههای مطلوبِ نظام فرهنگی جمهوری اسلامی همسو نگردند و در نتیجه همگرایی فرهنگی میان دولتها و ملّتهای دیگر با دولت و ملّت ایران حاصل نگردد، بلکه حتی موجب شده است در مواردی دشمنان جمهوری اسلامی با بهرهبرداری تبلیغاتی از این مساله، ضمن تقویت مواضع خود در سایر ملل، عمق استراتژیک ایران را در برخی مناطق همچون تاجیکستان، ترکمنستان، شبه قاره و شرق آفریقا از آن خود نمایند و در مواردی نیز به تقویت جریانات رادیکال و افراطی اسلامی و در نتیجه توسعه رادیکالیسم اسلامی در سایر جوامع و مخدوش ساختن چهره رحمانی و انسانساز اسلام بپردازند. شاید اگر صدای گفتوگوی فرهنگها و تمدنها در داخل کشور خودمان «حصر» نمیشد، امروز سیمای نزاع فرهنگها و تمدنها بر پیکره جامعه بشری نقش نمیبست.
بر این اساس، میتوان گفت نظام ترجمه زین سوی جمهوری اسلامی ایران در همه سالهای پس از انقلاب به نوعی با بحران «بازنمایی» مواجه و دست به گریبان بوده است و هچنان نیز برنامه مشخص و مدونی برای نوع انتخاب آثار، مخاطبشناسی، گزینش رسانهی (مدیوم) بهینه برای ترجمه، توزیع و نشر هدفمند، نظارت کیفی بر ترجمه، گزینش و آموزش مترجمان، به کارگیری ابزارهای نوین در ترجمه و پایش مستمر بازخوردهای مربوط به توزیع آثار ترجمه شده وجود ندارد.
لذا به نظر میرسد تا زمانی که با تشکیل شورای عالی ترجمه متشکل از متخصصان مطالعات ترجمه، روابط بینالملل، علوم سیاسی، جامعه شناسی، قومشناسی، فرهنگشناسی، مدیریت فرهنگی، سیاستگذاری عمومی، علوم اسلامی و علوم انسانی و بهرهگیری از نظرات کارشناسی آنان، سندی جامع، فراگیر، واقعنگرانه، انعطافپذیر، مدوّن و بلند مدت برای سیاستگذاری ترجمه و نشر متناسب با اقلیمهای فرهنگی و اجتماعی مختلف و شرایط و محذورات بینالملل و نیز سیاستهای کلان دستگاه دیپلماسی کشور تشکیل نگردد، از کارگزاران متخصص در زمینه ترجمه بهره گرفته نشود و همچنان از افراد غیر مرتبط در اجرای سیاستهای ترجمه از فارسی استفاده شود، تا زمانی که وزارت امور خارجه به عنوان متولی اصلی تنظیم مناسبات دیپلماتیک و روابط خارجی کشور هدایت و نظارت بر جریان دیپلماسی ترجمه و عملکرد بازیگران دخیل در آن را بر عهده نگیرد و تا زمانی که بازیگران مذکور قانوناً نسبت به عملکرد خود در زمینه ترجمه از فارسی به دلیل تاثیر مستقیم و شگرف آن بر روابط میان فرهنگی، امنیت ملّی، مدیریت تصویر نظام جمهوری اسلامی نزد مخاطبان، و موفقیت یا شکست دیپلماسی رسمی کشور، ملزم به پاسخگویی نگردند، عملاً بهبودی در بهرهوریِ عملکرد نظام ترجمه زین سوی جمهوری اسلامی ایجاد نخواهد شد و دیپلماسی فرهنگی و به تبع آن دیپلماسی عمومی ایران از رهگذر رسانۀ مکتوبِ ترجمه طَرفی نخواهد بست.
نظر شما :