ایران هنوز عضویت دائم پیمان شانگهای نیست
از سمرقند تا نیویورک
دیپلماسی ایرانی: رئیسجمهور ایران به دعوت رسمی همتای ازبکستانی خود امروز و در رأس هیئتی بلندپایه از مقامات سیاسی و اقتصادی، به منظور دیدار رسمی دوجانبه و نیز شرکت در بیستودومین اجلاس سران سازمان همکاری شانگهای، به شهر تاریخی سمرقند سفر میکند. سیدابراهیم رئیسی در این سفر پس از استقبال رسمی از سوی رئیسجمهور ازبکستان، ملاقاتی خصوصی با شوکت میرضیایف خواهد داشت و مقامات دو کشور در حضور رؤسای جمهور چند سند همکاری امضا خواهند کرد. رئیسی همچنین ضمن شرکت و سخنرانی در بیستودومین اجلاس سران کشورهای عضو سازمان همکاری شانگهای که در روزهای پنجشنبه و جمعه در سمرقند برگزار خواهد شد، با سران کشورهای شرکتکننده در این اجلاس نیز دیدار و گفتوگو خواهد کرد. در همین راستا مهدی صفری، معاون اقتصادی وزارت امور خارجه، اظهار کرد که رسمیت عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای در این سفر مشخص میشود؛ چون ۴۰۰ تا ۵۰۰ قرارداد دارد که در این مدت وزارت خارجه آنها را آماده کرده و تحویل داده است. پیش از صفری، ناصر کنعانی هم تصریح کرد که در نشست سال گذشته سران این سازمان موضوع عضویت دائم ایران در این سازمان به تصویب سران کشورهای عضو رسید و گامهای اجرائی برای عضویت رسمی ایران در این سازمان در حال طیشدن است. کنعانی در ادامه گفت که عضویت ایران در حال تکمیلشدن است و در نشست آتی این سازمان سند روند ترکیبات اجرائی الحاق ایران به این سازمان از سوی وزیر خارجه امضا میشود. از این منظر در گفتوگو با محمدابراهیم رحیمپور به بررسی اهمیت سفر رئیسی به سمرقند پرداخته شده است. در ادامه گپوگفت با معاون آسیا، اقیانوسیه و مشترکالمنافع وزیر امور خارجه و سفیر سابق ایران در اتریش و هند، تأثیر حضور رئیسجمهور ایران در ازبکستان بر عضویت جمهوری اسلامی در سازمان همکاری شانگهای و مسائل مربوطه واکاوی شده است که در ادامه از نظر میگذرانید.
پیش از ورود به بحث سفر رئیسی به ازبکستان و حضور در اجلاس سران شانگهای به بررسی یک نکته انحرافی بپردازیم. بهتازگی در طیفی از رسانههای داخلی بر پایه دوقطبیسازی، سفر رئیسی به سمرقند در برابر سفر رئیسجمهور به نیویورک گذاشته شده است. آیا شما قائل به این دوگانگی هستید؟ آیا اساسا سفر به سمرقند منافاتی با حضور رئیسی در نیویورک دارد؟
خیر، من قائل به این دوگانگی نیستم و معتقدم سفر رئیسی به سمرقند منافاتی با حضور او در نیویورک ندارد؛ کمااینکه سخنرانی رئیسجمهور در نشست سالانه سران کشورها در سازمان ملل هم تضادی با دستاوردهای او در سفر به ازبکستان ندارد. هر دو سفر در جایگاه خود دارای اهمیت ویژه برای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران هستند. به هر حال ۱۹ کشور در نشست سمرقند شرکت میکنند که حدود ۱۰ کشور از مجموعه اعضای دائم و ناظر سازمان همکاری شانگهای در سطح سران حضور خواهند داشت؛ بنابراین نمیتوان این واقعیت را نادیده گرفت که چنین نشستی برای ما اهمیت دارد. از آن طرف نشست سالانه سران کشورها در مقر سازمان ملل هم اهمیت دارد. به هر حال مقامات بلندپایه همه یا بیشتر کشورهای جهان در نیویورک گرد هم میآیند و رئیسجمهور ایران هم فارغ از اینکه چه دولتی و چه جریانی در کشور روی کار باشد، میتواند از ظرفیت حضور در نیویورک در سایه دیدار با سران بیشتر کشورهای جهان، زمینه لازم برای تقویت و پیشبرد مناسبات ایران و تحرک بیشتر در سیاست خارجی را فراهم کند. پس نمیتوان دو سفر را کمارزش دانست یا یکی را فدای دیگری کرد. بهویژه آنکه هیچکدام از این سفرها با دیگری تضاد ندارد. البته با وجود برخی احتمالات تاکنون خبر رسمی از زبان سخنگوی دولت یا سخنگوی وزارت امور خارجه دال بر سفرنکردن و حضورنداشتن رئیسی در نشست سالانه سران در نیویورک نشنیدهام.
مسئله اساسا به حضورنداشتن بازمیگردد؛ چون با وجود فشار برخی جریانهای رادیکال در آمریکا به دولت بایدن برای ندادن روادید به رئیسجمهور، تأکید برخی افراد در داخل این است که نباید رئیسی در آمریکا حضور پیدا کند. در همین راستا برخی جریانهای سیاسی و رسانهای در داخل با یک دوقطبیسازی سعی دارند اساسا رئیسجمهور را از حضور در سازمان ملل منصرف کنند؛ چراکه از نگاه آنان نهتنها سفر به نیویورک هیچ دستاوردی برای کشور ندارد؛ بلکه حضور رئیسی در آمریکا میتواند به هزینه و حاشیه برای دولت منجر شود.
شعر معروفی از حافظ است که میگوید به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را، اما قرار نیست جمهوری اسلامی ایران، سمرقند را به خال هندوی نیویورک ببخشد. نیویورک داستان خود را دارد و نشست سمرقند هم داستان خود را؛ با این وضعیت موجود در کشور و شرایطی که دولت سیزدهم در آن قرار دارد، رئیسجمهور باید یک نگاه همهجانبه و متوازن را برای سیاست خارجی خود اجرا کند. اگرچه رئیسی از ابتدا عنوان کرده است که محور سیاست خارجی دولت سیزدهم، ارتقای روابط با همسایگان و تقویت دیپلماسی منطقهای است؛ اما باید برای تقویت دیپلماسی از ظرفیت همه کشورها و همه نشستها استفاده کند. نباید یک نشست را در مقابل دیگری قرار دهیم. فقط به صرف اینکه یک نشست در نیویورک یا اروپا برگزار میشود، نباید در آن شرکت کرد و نشستی چون در چین، روسیه و کشورهای همسایه برگزار میشود، باید در آن حضور یافت، چندان منطبق با منطق دیپلماسی نیست. ما باید این نگاه صفر و صدی و دوقطبیسازی در سیاست خارجی را کنار بگذاریم. البته دیپلماتهای بعد از انقلاب که در چهار دهه گذشته در سیاست خارجی ایران فعال بودهاند، اعتقاد دارند که جمهوری اسلامی ایران باید در همه نشستها در همه کشورها حضور پیدا کند تا به تحرک و پویایی دیپلماسی کشور منجر شود.
عدم حضور، قطعکردن روابط، قهرکردن، حذفکردن و دامنزدن به تنش دیپلماتیک صرفا به انزوای ما در جامعه جهانی منجر میشود. ما باید هرچه در توان داریم به کار بگیریم تا با تعداد بیشتری از کشورهای جهان تعامل مثبت و سازنده برقرار کنیم. سازمان ملل هم یکی از نهادهای بینالمللی مهم در جامعه جهانی است که فرصت لازم را برای دیدار رئیسجمهور ایران با همتایانش در دیگر کشورها فراهم میکند و اتفاقا تریبون بسیار خوبی است که رئیسی بتواند سیاست خارجی خود را بهطور کامل و شفاف تبیین کند. البته این بستگی به آقای رئیسی و دولت سیزدهم دارد که چه انتخابی داشته باشد. هرچند دولت سیزدهم نشست سمرقند را مهمتر از نشست سالانه سران کشورها در نیویورک میداند، اما هرکدام از این نشستها بخشی از ظرفیت و پتانسیل سیاست خارجی ایران را درگیر خواهند کرد و میتوانند به تحرک، پویایی و تعمیق روابط ایران با همسایگان و کل جامعه جهانی منجر شود. به نظر من نشست نیویورک میتواند سنگ محک و معیار خوبی برای سنجش توان دیپلماتیک رئیسجمهور و سیاست خارجی دولت سیزدهم باشد، چون عیار این دولت را روشن میکند.
تا در همین وادی دوگانهسازی سمرقند و نیویورک هستیم، آسیبشناسی عمیقتری درباره این مسئله داشته باشیم. شما هم سفیر جمهوری اسلامی ایران در اتریش بودهاید و اروپا را به خوبی میشناسید و هم سفیر در هندوستان بودهاید، بنابراین به ظرفیتهای شرق و جنوب شرق آسیا واقف هستید، خصوصا که معاون آسیا، اقیانوسیه و مشترکالمنافع وزیر امور خارجه در دوران آقای ظریف هم در کارنامه دارید. یعنی در کل شرق و غرب را در دوران حضور دیپلماتیک خود دیدهاید. حال با چنین تجربهای این سؤال را باید پرسید که آیا اساسا ادبیات ساری و جاری در برخی از جریانهای سیاسی داخلی مبنی بر دوگانهسازی، دوقطبیسازی و بلوکبندی شرق و غرب و اصرار بر اینکه جمهوری اسلامی ایران همراه با روسیه و چین در برابر غرب با محوریت آمریکا قرار دارد تا چه اندازه به سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران صدمه زده است؟ اساسا این ادبیات تا چه حد با واقعیات حال حاضر جامعه جهانی و نظم روابط بینالملل انطباق دارد؟ این ادبیات ایدئولوگ در سیاست خارجی دستاوردی برای کشور خواهد داشت؟
من قصد دارم سؤال شما را از بُعد دیگری پاسخ دهم. به باور من کارنامه سیاست خارجی هر دولتی از هر جریان سیاسی نهایتا باید در اقتصاد و معیشت مردم خود را نشان دهد. زمانی که اقتصاد، معیشت و روابط ما در منطقه و جهان با چالش و مشکل مواجه است طبیعتا یک جای کار سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران میلنگد. من اینجا بهطور مشخص تنها روی سخنم به دولت رئیسی نیست. به هر حال دولت سیزدهم تنها یک سال است که روی کار آمده و نمیتوان کارنامه این دولت را سنجید. اما شما میتوانید تمام دولتهای بعد از انقلاب اسلامی را در حوزه تأثیرگذاری دیپلماسی بر اقتصاد و معیشت مردم با همدیگر مقایسه کنید و ببینید چه دولتهایی کارنامه قابل قبولتری از خود ارائه کردهاند. ما حتی میتوانیم یک بررسی جزئیتر هم داشته باشیم و دولتهای اول و دوم هر رئیسجمهور را پیرامون تأثیرگذاری سیاست خارجی آنها در حوزه اقتصاد و معیشت بررسی کنیم. اصلا نیازی نیست در این خصوص شعار داده شود. شعاردادن به احزاب سیاسی داخلی بازمیگردد، نه سیاست خارجی؛ چون آمارها کاملا گویاست و بهراحتی میتوان این مقوله را مورد سنجش قرار داد. با آمار و ارقام میتوان بهخوبی مشخص کرد کدام دولت و کدام رئیسجمهور موفق عمل کرده است و کدام دولت و رئیسجمهور کشور را به سمت تحریم، تحقیر، انزوا، تنش، درگیری، حاشیه و قطعنامههای شورای امنیت کشاند و با درآمدهای هنگفت و بیسابقه نفتی هیچ فایده و سودی عاید مردم نکرد. بدون تردید سیاست خارجی تأثیر مستقیمی بر روی اقتصاد و معیشت کشور دارد. بنابراین دولتها باید اولویت و محوریت سیاست خارجی خود را به نحوی تعریف کنند که ضمن برقراری روابط سازنده با همه کشورهای شرق و غرب، عملا تأثیر مثبت این دیپلماسی با بهبود نفوذ و جایگاه ایران در مناسبات جهانی بر اقتصاد و معیشت خود را نشان دهد. دیپلماسی باید به رشد تولید، رشد کارایی، رشد اقتصادی و رشد رفاه مردم ایران کمک کند. مستلزم چنین دیپلماسی آن است که ما یک نگاه حداکثری را در برقراری، تداوم و تقویت روابط با همه کشورها داشته باشیم. قطعا این نوع نگاه بلوکبندی و قطبیبندی شده اکنون نمیتواند جوابگوی نیازهای ما باشد؛ چون هیچ کشوری نتوانسته است با محدودکردن، انزوای دیپلماتیک و دلبستن به یک یا دو کشور خاص یک سیاست خارجی قوی، پویا و کارآمد که بتواند اقتصاد و معیشت را هم بهبود بخشد، محقق کند. ما باید از اقتصاددانان و دیپلماتها برای تبیین برنامهای درست در این زمینه استفاده کنیم که در چه زمینههای کوتاهی کردیم تا در آن حوزه جبران مافات بکنیم و در چه زمینههای موفق بودهایم تا آن را تقویت کنیم.
به سفر امروز چهارشنبه رئیسی به سمرقند برای حضور در نشست سران سازمان همکاری شانگهای بپردازیم. در این بین ما با دو روایت مواجهیم. پیشتر عنوان شده بود که جمهوری اسلامی ایران عضو دائم سازمان همکاری شانگهای شده است، درحالیکه ناصر کنعانی، سخنگوی وزارت امور خارجه و مهدی صفری، معاون اقتصادی دستگاه دیپلماسی صراحتا عنوان کردهاند که ما در حال طی مراحل پذیرش دائمی در سازمان همکاری شانگهای هستیم. این سفر میتواند به عضویت دائم ایران منجر شود؟
چیزی که مشخص است، این است که فعلا جمهوری اسلامی ایران عضو دائم سازمان همکاری شانگهای نشده است و سعی دارد مراحل عضویت در این سازمان همکاری را طی کند. البته عضویت دائم ما در سازمان همکاری شانگهای ارتباطی به نشست سمرقند در ازبکستان ندارد.
چرا؛ چون برخلاف این نکته شما مهدی صفری، معاون اقتصادی وزارت امور خارجه دیروز سهشنبه در سخنانی عنوان کرد که رسمیت عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای در این سفر مشخص میشود چرا که ایران ۴۰۰ تا ۵۰۰ قرارداد دارد که در این مدت وزارت خارجه آنها را آماده کرده و تحویل داده است؟
من باز هم تأکید میکنم مشکل عضویت دائم جمهوری اسلامی ایران در سازمان همکاری شانگهای ارتباطی به طرف مقابل یعنی اعضای این سازمان همکاری ندارد، بلکه توپ در زمین ماست.
یعنی چه توپ در زمین ماست؛ آیا در داخل چالش و مانعتراشی در این خصوص وجود دارد؟
ببینید ما هنوز در داخل نتوانستهایم برای رسمیتبخشیدن به عضویت دائم ایران در سازمان همکاری شانگهای کارهای لازم را پیش ببریم. در این بین نهادهای مربوطه، مشخصا خود رئیسجمهور و بخش حقوقی نهاد ریاستجمهوری و وزارت امور خارجه نتوانستهاند این مسئله را با مجلس شورای اسلامی نهایی کنند. به هر حال ایران برای عضویت دائم در سازمان همکاری شانگهای باید اسناد متعدد و فراوان و شروط بسیاری را بپذیرد که باید بند به بند این شروط توسط کشور اجرایی شود، مانند FATF؛ اکنون دولت، نهادهای حقوقی ذیربط، مجلس شورای اسلامی و دیگر ارگانها در حال بررسی این اسناد، شروط و بندها برای عضویت دائم ایران در سازمان همکاری شانگهای هستند. اما مسئله مهمتر اینجاست که علاوه بر عدم هماهنگی بین نهادها و قوا در پیشبرد هرچهسریعتر پروسه عضویت دائم ایران به نظر من جمهوری اسلامی همانگونه که در مسئله FATF نخواست یا نتوانست همه شروط را بپذیرد، به نظر من درباره سازمان همکاری شانگهای هم مشابه آن روی خواهد داد. چون برخی بندها و شروط برای عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای برخلاف باور و منافع جریان رادیکال در داخل است. یعنی بندهایی برای عضویت دائم در سازمان همکاری شانگهای وجود دارد که من بعید میدانم جمهوری اسلامی ایران بتواند یا بخواهد همه آنها را پیاده و امضا کند. حال در این شرایط قطعا وضعیت پادرهوای ایران در سازمان همکاری شانگهای به گونهای است که نمیتواند آن درجه از انتظارات و دستاوردهای مدنظر دولت رئیسی را محقق کند. چون با حلوا حلوا گفتن دهان شیرین نمیشود. اکنون ادعای تلاش برای عضویت دائم در سازمان همکاری شانگهای مطرح است، ولی فعلا تا رسیدن به آن نقطه فاصله زیادی وجود دارد و من بعید میدانم جمهوری اسلامی ایران و جریان رادیکال برخی از مفاد، بندها و شروط برای عضویت در سازمان همکاری شانگهای را به راحتی بپذیرند؛ بله سازمان همکاری شانگهای حضور ایران را پذیرفته است. هرچند تلاش برای تبدیلشدن از عضو ناظر به عضو دائم از اواخر عمر دولت روحانی شروع شده بود. یعنی در دورانی که بنده در وزارت امور خارجه حضور داشتیم این مسئله از طرف سازمان همکاری شانگهای به ما ابلاغ شد و در دوره آقای رئیسی بروز کرد و علنی شد. به محض آنکه دولت رئیسی آغاز به کار کرد، با سفر به تاجیکستان برای حضور در نشست شانگهای مسئله عضویت دائم ایران در سازمان همکاری شانگهای به ایران ابلاغ شد. پس ما فعلا تا عضویت دائم در سازمان همکاری شانگهای فاصله داریم. بعد از گذشت یک سال از دولت رئیسی ما هنوز عضو دائمی سازمان همکاری شانگهای نیستیم. البته اگر ایران عضو دائمی شانگهای هم نباشد دلیلی ندارد که ما این سفر را انجام ندهیم، چون همانگونه که گفتم و دوباره تأکید میکنم اساسا سفر رئیسجمهور به سمرقند و حضور در چنین نشستهایی برای ما مفید است.
با نگاهی به ماهیت سازمان همکاری شانگهای، این سازمان همکاری دارای اقتضائات، مشخصات و امتیازات خاص خود است، اما در عین حال ما شاهد اختلافات و گسلهای جدی در سازمان همکاری شانگهای هستیم. از تقابل هندوستان و پاکستان تا هندوستان و چین، افغانستان (عضو ناظر) و هندوستان، تقابل تاجیکستان با افغانستان، تقابل پاکستان و تاجیکستان و...؛ مضاف بر اینکه ایران به دلیل تحریم عملا نمیتواند از فرصت سازمان همکاری شانگهای به صورت کامل استفاده کند. حال با توجه به این نکات، ظرفیت سازمان همکاری شانگهای را تا چه اندازه جدی میدانید؟
ما باید بتوانیم از ظرفیت و پتانسیل هر سازمان و سازمان همکاری بینالمللی و منطقهای در جهت تقویت و پویایی دیپلماسی استفاده کنیم. نکاتی که گفتید درست است و اتفاقا علاوه بر ایران، حتی خود اعضای دائم و اصلی سازمان همکاری شانگهای یعنی چین و روسیه هم تحت تحریم هستند. در کنارش افغانستان و تا حدودی پاکستان هم با تحریم مواجه هستند. البته سازوکار تحریم چین متفاوت از روسیه است؛ بنابراین سازمان همکاری شانگهای فینفسه محدودیتهایی دارد، اما در عین حال ظرفیتها و پتانسیلهای بالایی را هم در خود دارد. شما به دوقطبیها، تنش و گسل برخی از اعضای سازمان همکاری شانگهای اشاره کردید. اگر ایران این هوشمندی را داشته باشد اتفاقا میتواند به عنوان بازیگری با یک سیاست خارجی منطقی و منعطف رفتاری را در پیش بگیرد که با تکتک این اعضا روابطی خوب، سازنده و متوازن را برقرار کند تا از ظرفیت هرکدام از این کشورها نهایت استفاده را ببرد. قرار نیست مثلا در درگیری و تنش پاکستان و هندوستان، ایران به شکل صریح و آشکار جانب یک کشور را بگیرد یا در تقابل هندوستان و چین، ایران از یک طرف دفاع کند، چراکه ما باید با نگاهی کلانتر و راهبردیتر به سازمان همکاری شانگهای از ظرفیت همه اعضا استفاده کنیم. خصوصا آنکه به دلیل عدم احیای برجام و لغونشدن تحریمها، ایران با محدودیتهای گستردهای برای برقراری روابط تجاری و اقتصادی با همه کشورهای دنیا مواجه است. پس زمانی که ما با چنین محدودیتهایی مواجهیم باید برای جبران مافات و پرکردن خلأهای ناشی از محدودیت تحریمها به شکل جدیتر از ظرفیت سازمان همکاریهایی مانند شانگهای نهایت استفاده را ببریم.
معنای این جمله شما آن است که مذاکرات وین را کنار گذاشته و به سازمان همکاریهایی مانند اکو و شانگهای دلخوش کنیم؟
به هیچ عنوان. من در سؤالات قبلی هم عنوان کردم ایران زمانی میتواند از سیاست خارجی در جهت بهبود وضعیت اقتصادی، تولید، اشتغال و رفاه در کشور استفاده کند که یک نگاه متوازن، درست، هوشمند و منعطف به همه کشورها، نهادها، سازمانها و سازمان همکاریهای بینالمللی داشته باشد. باز هم تکرار میکنم سیاست حذف، قهرکردن، محدودکردن، حضورپیدانکردن، سفرنکردن و در کل نگاه گزینشی نمیتواند به تقویت دیپلماسی کمک کند. باید توسعه روابط با همه کشورها و همه سازمان همکاریها را به شکلی متوازن و همهجانبه پیش ببریم. البته این کار آسان نیست و به بندبازی حرفهای در سیاست خارجی نیاز دارد، چون این حرکت روی لبه تیغ است. شما باید با همه کشورها و همه بازیگران از هر طیف و بلوک و به خصوص ابرقدرتها روابط متوازن را پیش ببرید تا منافع و در عین حال امنیت جمهوری اسلامی ایران تأمین شود.
در سایه همین آسیبشناسی شما ایران طی چهار دهه گذشته نتوانسته است از ظرفیت حضور در برخی سازمان همکاریها مانند اکو که ایران از اعضای اصلی و بانیان بوده است به نحو شایسته و مطلوب استفاده کند. در چنین شرایطی و با درنظرگرفتن مشکلات ناشی از تحریمها، دولت سیزدهم نیمنگاهی به عضویت در سازمان همکاری مانند بریکس دارد. آیا در سایه این واقعیات و نکاتی که عنوان داشتید میتوان عضویت ایران در بریکس را جدی دانست؟ اساسا اعضای سازمان همکاری بریکس با عضویت ایران با این میزان از چالش و تحریم موافقت میکنند؟
فعلا مسئله عضویت ایران در سازمان همکاری بریکس در حد یک درخواست توسط رئیسجمهور است. اینکه درخواست ایران مورد پذیرش اعضا قرار بگیرد باید منتظر اتفاقات و نشستهای بعدی بریکس بود. اما حتی اگر عضویت ایران در بریکس هم رنگ واقعیت به خود بگیرد باید پرسید ظرفیت و توان ایران در قامت سازمان همکاری مانند بریکس است یا خیر؟ به هر حال الان کشور با انبوهی از چالشها، مشکلات و بحرانهای داخلی در حوزه اقتصادی و معیشتی مواجه است. رکود در تولید، بیکاری، تورم، سطح پایین رفاه عمومی هم هر روز تشدید پیدا میکند؛ نرخ رشد اقتصادی ایران هم که وضعیتش کاملا ناامیدکننده است. با این وضعیت اقتصادی به نظر نمیرسد توان ایران در حد کشورهای عضو بریکس باشد. در ضمن آیا به واقع ایران میخواهد از ظرفیتهای این عضویت استفاده کند؟ برای مثال ایران عضو سازمان ملل است، اما وقتی که برخی در داخل اصرار دارند که رئیسجمهور سفر به نیویورک را کنار بگذارد، بدیهی است که ایران نمیتواند از امتیاز عضویت در سازمان ملل در جهت تحقق اهداف و منافعش استفاده کند. ببینید تلاش برای عضویت در یک سازمان همکاری یک مقوله است و استفاده از ظرفیتها، امتیازات و دستاوردهای این عضویت هم مقولهای کاملا جداست. اتفاقا بعد از تلاش برای عضویت در یک سازمان همکاری ما باید برنامهای کاملا جدی، دقیق، منسجم، مدون و منطبق با واقعیات برای استفاده از تمام ظرفیتهای عضویت ایران در یک سازمان همکاری را تبیین، تعریف و اجرایی کنیم. خوشبختانه ایران ظرفیتهای لازم را برای استفاده از عضویت در سازمان همکاری شانگهای دارد که مهمترین امتیاز ما به امتیازات ژئوپلیتیک کشور بازمیگردد. ایران اکنون میزبان و کشور کلیدی در کریدور شمال - جنوب و همچنین کریدور شرق – غرب است. همین نکته باعث شده است برخی از اعضای کلیدی سازمان همکاری شانگهای مانند چین و هندوستان برنامه جدی برای استفاده از ایران داشته باشند.
ولی به نظر میرسد هندیها به عنوان عضو دائم سازمان همکاری شانگهای مشخصا در بندر چابهار کاملا به صورت عکس عمل کردهاند؟
مسئله بندر چابهار نیازمند یک تحلیل کاملا جداگانه است. اگرچه طبق برخی اخبار و حواشی درباره اینکه هندوستان سعی میکند با استفاده از ظرفیت بندر گوادر پاکستان، چابهار را دور بزند، اما مطمئنا هندوستان در میانمدت نمیتواند ظرفیتهای بندر چابهار را نادیده بگیرد. چون برتری ژئوپلیتیک بندر چابهار تقریبا کمنظیر است، اگر نگوییم بینظیر است. با درنظرگرفتن این مسئله هندوستان مجبور است برای کاهش هزینههای ارسال محصولات خود به اروپا از ظرفیت بندر چابهار و کریدور شمال - جنوب یا شرق غرب برای رسیدن به بازارهای اروپا و قفقاز استفاده کند. در این بین به نظر من دو مشکل اساسی یعنی تحریم و سوءمدیریت داخلی باعث شده است که هندوستان در کوتاهمدت تلاش برای بهرهبرداری از بندر چابهار را به حاشیه ببرد. درباره تحریم باید گفت که اگر چه هندوستان سعی کرد با رایزنی دیپلماتیک با ایالات متحده، بندر چابهار را از از تحریمهای آمریکا مستثنا کند، اما این مستثناشدن و معافیت تحریمی برای بندر چابهار نهایتا نتوانست به استفاده تمام و کمال از ظرفیت این بندر کمک کند. چراکه تبعات دیگر تحریمهای آمریکا بر ایران عملا آثار خود را در عقبنشینی هند برای استفاده از بندر چابهار داشته است. بههرحال شرکتها و کمپانیهای هندی اکنون رفتار دستبهعصایی را برای همکاری با ایران در بندر چابهار دارند. بهخصوص آنکه هندیها برای سرمایهگذاری در بندر چابهار انتظار سود کلان دارند. اما مسئله مهمتر متأسفانه به ناهماهنگی و موازیکاریهای داخلی در کشور باز میگردد. یعنی نبود مدیریت و سوءمدیریت برای استفاده از بندر چابهار سبب شده است ظرفیتهای این بندر مغفول بماند. متأسفانه دیگر نهادها، ارگانها و وزارتخانهها هماهنگی، همکاری و حمایت لازم را از وزارت امور خارجه برای استفاده از این بندر ندارند. ما باید بتوانیم با یک انسجام و کار گروهی بین برخی وزارتخانهها، نهادها و ارگانها به شکل جدی استفاده از بندر چابهار را به یک اولویت ملی بدل کنیم./شرق
نظر شما :