تحرکات دولت رئیسی برای پیوستن به گروه بریکس
چالشهای یک تقلای دیپلماتیک
دیپلماسی ایرانی: نام
بریکس در نشست سال ۲۰۲۲ از ایران دعوت به عمل آورد؛ در اجلاس بریکسپلاس در تاریخ ۲۵ ژوئن ۲۰۲۲ / چهارم تیر ۱۴۰۱ هم سخنگوی وزارت خارجه روسیه تأیید کرد که دو کشور ایران و آرژانتین درخواست خود را برای پیوستن به این گروه ارائه کردهاند. از گفتههای مهدی صفری برای تبیین دقیقتر مراحل حقوقی پیوستن ایران به این گروه و اینکه روند عضویت ایران در بریکس در چه مرحلهای قرار دارد، چنین برمیآید که راه درازی در پیوستن به این گروه وجود دارد. چراکه معاون دیپلماسی وزارت امور خارجه اذعان کرد «هنوز کشورهای عضو بریکس معیارهای خودشان را برای اعضای جدید مشخص نکردهاند و در حال نوشتن این معیارها هستند». البته صفری با توجه به معیارها و تواناییهایی ایران، تأکید کرد که «تهران بهراحتی میتواند خود را با معیارهای احتمالی اعضای بریکس تطبیق دهد».
این دیپلمات ارشد جمهوری اسلامی ایران در پاسخ به این پرسش که عضویت ایران در این گروه چه تأثیری بر دیپلماسی اقتصادی ایران خواهد داشت، از بهکارگیری ارز ملی گفت و تصریح کرد که «یکی از آثار پیوستن ایران به بریکس آن است که با کشورهای روسیه، چین، برزیل و آفریقای جنوبی (اعضای بریکس)، معاملات بدون دلاری خواهیم داشت». صفری در عین حال عضویت ایران در بریکس را مسیر توسعه تجاری کشور در قاره آفریقا و آمریکای لاتین از طریق دو کشور برزیل و آفریقای جنوبی توصیف کرد که از دیدگاه این دیپلمات ارشد کشورمان، «در این مناطق فضا برای صدور خدمات فنی - مهندسی ایران باز است». همچنین صفری خاطرنشنان کرد که ایران در بخش انرژی، نیروگاه، ساختمانسازی، جادهسازی و فعالیتهای دانشبنیان و صدور خدمات فنی - مهندسی از توانایی بالایی برخوردار است و عضویت در این سه گروه این زمینه را فراهم میکند که ما بتوانیم این خدماتمان را ارائه دهیم.
صفری به موضوع گرفتن وام از طریق بریکس نیز اشاه کرد که از منظر معاون دیپلماسی اقتصادی وزارت امور خارجه میتواند در جهت اجراکردن پروژههای داخل کشور و سایر کشورها به کار گرفته شود. این دیپلمات ارشد، شرکت در این اجلاس را برای ایران بسیار مهم دانست، چراکه دیدارهای جانبی وزیر امور خارجه ایران با کشورهایی مانند روسیه، هند، چین، آفریقای جنوبی و سایر کشورهایی که به عنوان ناظر برای شرکت در این اجلاس دعوت شدهاند فرصت خوبی برای توسعه همکاریهای اقتصادی، سیاسی و امنیتی خواهد بود.
یک برداشت پرچالش
بریکس (BRICS)؛ نام گروهی از کشورها با هدایت قدرتهای اقتصادی نوظهور جهان است که از بههمپیوستن حروف اول نام انگلیسی کشورهای عضو یعنی برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی تشکیل شده است که طبق برآوردها ۲۴ درصد از تولید ناخالص داخلی دنیا و ۱۶ درصد تجارت جهانی را تشکیل میدهند. به اذعان برخی از ناظران، بریکس نقش قابل توجهی در اتخاذ رویکردهای مستقل ضد غربی دارند. مشابه همه پیمانها و ائتلافهای اقتصادی، بریکس نیز واجد سیاستهای خاص خود در حوزه تجارت، سرمایهگذاری، شرکتهای خرد، کوچک و متوسط، تأمین مالی، تغییرات اقلیمی، انرژی، توسعه زیرساخت، امنیت غذایی و در نهایت توسعه انسانی است.
با توجه به شرایط سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک موجود، ایران در میان ۱۹ متقاضی پیوستن به بریکس، چه میزان شانس برای عضویت در این گروه دارد؟ علی منوچهری، کارشناسی بود که در گفتوگو با «شرق» با لحنی صریح، «این شانس را بسیار کم و حتی نزدیک به صفر» میداند، چراکه به باور او، چالشها، مشکلات و موانع بسیار زیادی در پیوستن ایران به بریکس وجود دارد که نخستین مسئله از دید وی به توان اقتصادی ایران، بهخصوص در حوزه تولید و صادرات بازمیگردد که فعلا قابل قیاس با اعضای بریکس نیست.
این کارشناس عامل مهمتر را لیست سیاه FATF میداند؛ منوچهری معتقد است اکنون برخلاف تمام گفتههای مقامات وزارت امور خارجه و دولت رئیسی هنوز پروسه پیوستن ایران به پیمان شانگهای نهایی نشود. این تحلیلگر در ادامه ارزیابیاش، این ادعای خود را «یک خبر» موثق میداند و ذیل آن باور دارد: «تا زمانی که موضوع FATF تعیین تکلیف نشود، عملا پیوستن ایران به گروه، نهاد و سازمانهای اقتصادی منطقهای و بینالمللی بسیار دشوار خواهد بود و در بهترین حالت، منوچهری میگوید در چنین شرایطی همهچیز را فقط روی کاغذ میشود دید».
این کارشناس حوزه بینالملل در ادامه با چرخش زاویه دید خود به تشریح جزئیتر وضعیت درونی بریکس بعد از جنگ اوکراین هم اشاره دارد. دراینباره منوچهری، موضوع مهمتر را چالشهای درونی این گروه بعد از جنگ اوکراین میداند که باعث اختلافات جدی بین اعضای آن شده است. چراکه او معتقد است «روسیه به عنوان یکی از اعضای بنیانگذار بریکس با تجاوز به خاک اوکراین و مواجهه با انبوهی از تحریمهای اقتصادی و دیپلماتیک چالشهای جدی را برای سایر کشورها ایجاد کرده است».
منوچهری این را هم متذکر میشود که «اگرچه چین سعی دارد حمایت نیمبندی را از روسیه داشته باشد، اما به دلیل ملاحظات دیپلماتیک و تجاری خود نمیتواند این دفاع را تمامقد و علنی انجام دهد». برزیل هم از دید این کارشناس، با روی کارآمدن لولا داسیلوا که به ظاهر رویکرد چپ دارد هنوز هم یک بازیگر مستقل است که چرخش راهبردی به سمت روسیه و چین نخواهد داشت، بلکه یک موازنه قوا در دستور کار سیاست خارجی داسیلوا خواهد بود». با این خوانش، منوچهری در تبیین مشابهی درباره دیپلماسی آفریقای جنوبی تصریح میکند که همراهی این کشور با روسیه و چین هم لزوما به معنای قطع ارتباط آفریقای جنوبی با محور غرب نیست. به همین دلیل موضوع پیوستن ایران را که از نگاه این تحلیلگر پیش از دولت رئیسی و از دولت روحانی شروع شده بود، بیشتر یک تعارف دیپلماتیک ارزیابی میکند تا بحث واقعی و جدی، چراکه مناسبات داخلی اعضای بریکس هم چالشزا خواهد بود.
این کارشناس آسیبشناسی خود را روی خروجی عملی و عینی پیوستن ایران به سازمانها، گروهها و پیمانهای اقتصادی منطقهای و بینالمللی متمرکز میکند که از دید منوچهری تاکنون آنطورکه باید کارنامه مطلوبی برای کشور به دنبال نداشته است و همهچیز در قالب «یک عمل سیاسیِ ضدغربی پیش رفته است، نه یک نگاه پراگماتیک و کارکردگرایانه اقتصادی و تجاری». به همین دلیل تحلیلگر مسائل بینالملل به ذکر این نکته مهم بسنده میکند که «در اکو، شانگهای، آسهآن و... اتفاق قابل تأملی برای اقتصاد کشور نیفتاد، حتی اگر تهران بتواند به گروه بریکس هم بپیوندد، آورده اقتصادی آن برای کشور مبهم یا مطلوب ارزیابی نمیشود»، چراکه از منظر او ساختارهای سیاسی، دیپلماتیک و اقتصادی کشور با چالشهای زیادی درگیر است.
فرصتهایی که از دست رفتند
در سایه آنچه علی منوچهری از منظری آسیبشناسانه عنوان کرد، محمدابراهیم رحیمپور نیز در گفتوگویی که با «شرق» داشت، از زاویه دیدی مشابه، تأکید کرد که «اگر ایران میخواهد در پیمانها، سازمانها و توافقات چندجانبه موفق ظاهر شود و به دستاورد مهمی بهخصوص در حوزه اقتصادی و تجاری دست پیدا کند باید توان سیاسی، دیپلماتیک و اقتصادی را دائم ارتقا دهد و در این ارتقابخشی به یک وزنه مهم جهانی تبدیل شود». در غیر این صورت به اذعان معاون سابق آسیا، اقیانوسیه و مشترکالمنافع وزارت امور خارجه، «عضویت ایران در هر پیمان، نهاد و سازمانی تنها به یک سفر، چند دیدار، رایزنی و سخنرانی، چه در سطح سران و چه در سطح وزرای امور خارجه محدود خواهد شد».
سفیر سابق ایران در اتریش و هند از «ضرورت ترسیم روند منطقی، واقعبینانه و عقلانی، هم در حوزه سطح اجرائی سیاست داخلی و حوزه سیاست خارجی» گفت تا بهواسطه حضور در سازمانها و پیمانهای منطقهای و فرامنطقهای، کشورهای عضو نه در یک رویه احساسی، بلکه براساس هزینه و فایده به سمت سرمایهگذاری مشتاق شوند. این دیپلمات باسابقه کشورمان درباره تعللها درخصوص تعیین تکلیف لوایح FATF و تداوم حضور ایران در لیست سیاست این گروه مالی به «شرق» گفت که «دنیا منتظر هیچ کشوری نمیماند که بخواهد در داخل مرزهای خود چه تصمیمی بگیرد».
رحیمپور تأکید دارد که اگر ایران به هر دلیلی تأخیر کند، بهراحتی و در کمترین زمان ممکن، چه کشورهای همسایه و چه کشورهای فرامنطقهای که حتی ادعای دوستی و اتحاد با ایران را دارند، فرصتهای ما را یکی پس از دیگری به راحتی میربایند، کما اینکه میبینیم اکنون از قطر و عراق تا پاکستان، آذربایجان، ترکیه، روسیه، چین و... به راحتی ظرفیتها را اشغال میکنند.
از دیدگاه معاون سابق وزارت امور خارجه «اگر تا پیش از این در عرصه تجارت و اقتصاد بینالملل تنها چند کشور محدود به دنبال سوءاستفاده و اصطلاحا ماهیگیری اقتصادی و تجاری بودند، اکنون همه کشورها این نگاه را دارند و سعی میکنند از مناسبات بینالمللی بهترین و بیشترین سود را ببرند». رحیمپور با بیان اینکه چه فرصتهای طلایی را از دست دادهایم و از دست خواهیم داد، از ضرورت تعیین تکلیف برجام هم گفت که بهواسطه عملکرد ضعیف مدیران اجرائی، فرصت کلیدی و طلایی احیای برجام از دست رفت. به گفته سفیر پیشین ایران در هند، «اگر برجام امروز وجود داشت، به راحتی میتوانستیم از ظرفیتهای منطقهای و فرامنطقهای آن در حوزه اقتصادی و تجاری استفاده کنیم.» اما آنطورکه این تحلیلگر ارشد حوزه بینالملل میگوید: «اکنون به دلیل انسداد در مذاکرات هستهای و عدم احیای برجام و نیز فشارهایی که بر ایران تحمیل میشود، ما در بحران قرار داریم تا جایی که اروپا و آمریکا دیگر میگویند احیای برجام در اولویت سیاست خارجی آنها قرار ندارد». به همین دلیل رحیمپور تأکید دارد که کمتر کشوری ریسک تعامل اقتصادی و تجاری با ایران را میپذیرد.
تلاش راهبردی برای توازن بخشی
در مقابل آنچه محمدابراهیم رحیمپور و علی منوچهری بیان کردند، ولیالله نامجو ارزیابی کاملا متفاوتی دارد. این کارشناس در گفتوگوی خود با «شرق» از منظر راهبردی به موضوع مینگرد و عنوان میکند که «جهان امروز در دوران گذار قرار دارد. لذا ساختارهای منبعث از نظام دوقطبی و تکقطبی توان لازم را برای اداره وضعیت جدید جهان از دست دادهاند که بعد از جنگ اوکراین بروز عینی پیدا کرده است». به همین دلیل نامجو تأکید میکند که ایران برای توازنبخشی با هدف ارتقای توان چانهزنی باید خود را به قدرتهای نوظهور اقتصاد جهان با محوریت اعضای بریکس (برزیل، روسیه، چین، هند و آفریقای جنوبی) در یک پیوند معنادار قرار دهد تا در ساختار و بافتار گروه کشورهای بریکس در بلوک قدرت جدید تعریف شود.
البته این تحلیلگر هم اذعان دارد که پروسه پیوستن ایران به بریکس چندان ساده نیست و یک روند زمانبر و طولانی دارد که شاید بیشتر از عمر دولت رئیسی هم به درازا بینجامد؛ کمااینکه او معتقد است در پیمان شانگهای هم نظیر این مسیر طولانی را پیمودیم، اما در عین حال مفسر حوزه سیاست خارجی، در دستور کار قرار دادن پیوستن ایران به پیمانهای منطقهای و جهانی را در کوتاهمدت از نظر راهبرد دیپلماتیک، مهم ارزیابی میکند، چراکه این نوع پیمانها مانند بریکس از قدرت قابل توجه و روبهرشدی در عرصههای اقتصادی، سیاسی و نظامی برخوردار هستند و میتوانند نقش تعیینکنندهای در مناسبات بینالمللی برای ارتقای وزن ایران ایفا کنند.
نامجو در ادامه تحلیل خود به این نکته هم ورود میکند که با توجه به رویه و اصول انقلاب اسلامی مبنی بر عدم وابستگی به قدرتهای بزرگ، نفی سلطهپذیری و سلطهجویی، عدالتطلبی، عدم وابستگی، حمایت از حق تعیین سرنوشت ملتها و همچنین مخالفت و تلاش گسترده جمهوری اسلامی در نقد و بهچالشکشیدن نظم تکقطبی آمریکامحور، مشاهده میشود همگرایی عیانی میان اهداف گروه بریکس و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران وجود دارد. پیرو این نکته، کارشناس حوزه بینالملل در فراز پایانی گفتههای خود معتقد است که «همسویی بریکس با ایران در تلاش برای موازنهسازی نرم در قبال ایالات متحده نقشی اساسی در نگاه تهران برای ارتقای سطح همکاری با این گروه داشته است. این همسویی خواهد توانست مسیر هموارتری را پیشروی کشور قرار دهد».
نظر شما :