مروری بر تاریخچه یک اقلیت چینی
اویغورها و اویغورستان، پیشینه و حال
دیپلماسی ایرانی: در خلال یک دهه اخیر معارضه اقلیت مسلمان و ترک تبار اویغور با دولت چین دامنه و ابعاد گسترده ای یافته و برغم تلاش همه جانبه چین در جهت تاکید بر ماهیت داخلی موضوع و نسبت دادن ناآرامیها به تحرک عناصر تروریست و جدایی طلب، توجه افکار عمومی مسلمان و همچنین غالب کشورهای غربی به گزارشات و اخبار منتشره پیرامون تضییقات اعمال شده بر اقلیت اویغور رو به فزونی است. زیستگاه فعلی اویغور ها دراستان راهبردی شین جیانگ با ذخایر انرژی و معادن زیر زمینی قابل توجه و همچنین قرار گرفتن این استان در همسایگی 8 کشور و از جمله پاکستان و افغانستان و اهمیت این استان در اجرای کامل طرح تجاری- اقتصادی جاده ابریشم نوین، چین را بر آن داشته تا تحت هر شرایطی آرامش و ثبات مورد نظر خود را در کل استان حاکم گردانیده و بدون توجه به فشار های بیرونی طرح های آرام سازی و خنثی کردن آرمان استقلال طلبی اویغور ها را بمرحله اجرا در آورد. پژوهش حاضر تاریخچه ای اجمالی از تشکل قوم اویغور و تلاش های این اقلیت نژادی را برای برپایی حکومت مستقل در اعصار مختلف به بحث گذارده و خصوصا شرایط فعلی و چشم انداز آتی قوم اویغور را مورد توجه قرار داده است.
اویغور ها اصالتا ترک های بیابانگردی بوده اند که در محدوده ای واقع در شمال بیابان گبی و جنوب مغولستان فعلی و در قلمرو گوک ترک ، اولین خاقان نشین ترک که از سواحل دریای خزر تا منچوری در چین وسعت داشت و بر تجارت پر رونق در جاده ابریشم مسلط بود می زیسته اند. ترکهای اویغور ناخرسند از سلطه گوک ترک و در خلال قریب به دو قرن حاکمیت این سلسله (744-552 میلادی ) بارها سر به طغیان برداشته و بر سپاه خاقان ترک غلبه کردند اما بعد از مدت کوتاهی در مواجهه با قوای برتر شکست خورده و ناگزیر از پذیرش مجدد سلطه گوک ترک می شدند. اویغور ها در این دوره ابتدا با دودمان سوئی و سپس با سلسله تانگ چین متحد شده و همراه با سپاهیان چین در عملیات سرکوب تبتی ها، ضمیمه کردن حوضه تاریم به قلمرو امپراطور چین و خصوصا مقابله با خاقان نشین گوک تورک مشارکت کردند.
خاقان نشین اویغور
در سال 744 میلادی اویغورها با مساعدت امپراطوری تانگ بر سپاه خاقان گوک تورک غلبه کرده و با مشارکت 9 عشیره اویغور، اولین خاقان نشین اویغور را در اردو بالیق (مغولستان امروزی) تاسیس کردند. جمع زیادی از سغدیان ایرانی تبار که از بیم گسترش سلطه اعراب از سرزمین اجدادی خود مهاجرت کرده و در حوزه اقتدار امپراطوری اویغور سکنی گزیده بودند بدلیل برخورداری از غنای فرهنگی و تسلط بر امور اداری ، به مناصب حکومتی و اداری این امپراطوری راه یافته و از جایگاه رفیعی در دربار خاقان برخوردار شدند. با گسترش نفوذ و حضور سغدیان در دربار خاقان که با تبلیغ آئین مانی در بین اشراف و بزرگان اویغور مانی همراه بود تدریجا آئین مانی بعنوان دین خاقان نشین رسمیت یافت.
جنگ آوران اویغور در سال 756 میلادی به درخواست امپراطور چین برای سرکوب شورش "آن لوشان" از نظامیان ذینفوذ چینی وارد عمل شده و چانگآن پایتخت امپراطوری را از تصرف وی خارج ساختند. روابط خاقان نشین اویغور با امپراطوری چین که از ابتدا نزدیک و حسنه بود با ازدواج برخی شاهزادگان دو دربار تحکیم یافت لکن همسویی و همراهی خاقان اویغور با دودمان در حال زوال تانگ مستمر باقی نمانده و در برخی مقاطع متاثر از توصیه های درباریان سغدی دایر بر گسترش حوزه اقتدار خاقان نشین اویغور به قلمرو دودمان تانگ دچار فراز و نشیب می شد. تاخت و تاز و غارت سواران اویغور در مناطق آزاد شده از سلطه شورشیان چینی و ناگزیر بودن امپراطور از تطمیع سپاهیان اویغور برای خروج از مناطق آزاد شده و همچنین ناخرسندی وی از سنت ربا خواری اویغور ها موجب سردی روابط و صدور فرمان منع اویغور ها از پوشیدن لباس چینی و ازدواج با زنان چینی در پایتخت چانگآن شد.
در سال 839 و در پی بروز جنگ های داخلی، قحطی، شیوع بیماری و نهایتا تهاجم ترک های قرقیز که به سقوط خاقان نشین اویغور انجامید بخشی از جمعیت اویغور به استان گانسو چین مهاجرت کرد. آنها به مرور مجذوب فرهنگ بودایی و زبان توخاری شده و در سال 894 پادشاهی اویغور گانژو را بنا نهادند. این پادشاهی در سال 1036 بعد از شکست از سپاه دودمان لیائو چین منقرض شد.
پادشاهی کوچو اویغور
بخش اعظم اتباع خاقان نشین مضمحل شده اویغور از بیم قتل و غارت بیشتر فاتحین قرقیز ناگزیر از ترک ماوای سنتی خود و مهاجرت به حوضه تاریم و واحه های حاشیه بیابان تکلامکان (صحرای بدون بازگشت) شد. این منطقه تا آن زمان عمدتا محل سکونت سکا ها و سغدیان ایرانی تبار متکلم به زبان های پارسی شرقی و توخاری بوده و فرهنگ و آئین مانی در آن دیار حکمفرما بود. حوضه تاریم صحرای خشک و گود وسیعی است که از شمال به رشته کوه های تیان ، از جنوب به سلسله جبال کانلون ، از شرق به صحرای گبی و از غرب به رشته کوه های پامیر و قراقروم محدود است. دو مسیر باستانی جاده ابریشم به ترتیب در شمال این حوضه و با گذر از واحه شهر های هامی ، تورفان ، کوچه ،آکسو و کاشغر و دیگری در جنوب با عبور از واحه های نیا ، ختن ، کارگیلیک ، یارکند و کاشغر چانگآن پایتخت امپراطوری چین را به دنیای غرب متصل می ساخت.
اویغورهای اسکان یافته در حوضه تاریم در سال 850 پادشاهی کوچو را با مرکزیت قراخوجه در نزدیکی شهر تورفان و در مسیر شمالی جاده ابریشم بنا نهاده و متاثر از حضور و نفوذ سغدیان که در عین حال تسلط کاملی بر تجارت در جاده ابریشم داشتند به آئین های بودا، مانی و مسیحیت نسطوری ایران کهن گرویدند. با گذشت زمان اویغور ها جایگزین سغدیان در کنترل تجارت عبوری جاده ابریشم شده و آئین بودا مذهب رسمی آنها شد و همچنین با کنار نهادن تدریجی خط ترکی، الفبای سغدی – پارسی را با تغییراتی بعنوان کتابت اویغوری اختیار کردند.
در سال 840 میلادی و پیش از تاسیس پادشاهی بودایی اویغور مستقر در حوضه تاریم، سلسله ترک دیگری بنام قراخانیان در مناطق شرقی ماواء النهر به قدرت رسید که تا سال 1212 میلادی دوام یافت. ظهور حکومت قراخانی به کاهش تدریجی نفوذ و حاکمیت سلسله ایرانی سامانیان بر آسیای میانه و پر رنگ تر شدن تسلط ترکها و نهایتا انتقراض سامانیان در سال 999 میلادی بر اثر حملات مستمر قراخانیان انجامید. قراخانیان پایتخت خود را در سمرقند و کاشغر مستقر ساخته و دامنه تسلط خود را به شرق و حوضه تاریم گسترش دادند. در دوره حکومت قراخانیان عمران و آبادانی وسیع و احداث مدارس، مساجد، جاده و کاروانسرا مورد اهتمام واقع شد و بخارا و سمرقند به مراکز علم و دانش تبدیل شد.
در سال 934 میلادی سلطان ستوق قراخانی به دین اسلام گروید که گسترش تدریجی اسلام میان رعایای وی و همچنین تلاش برای تصرف مناطق بودایی نشین شرق کاشغر را در پی داشت. تحرکات ضد بودایی قراخانیان پادشاهی کوچو را که از آن بعنوان "کفار اویغور" یاد می شد هدف قرار داد و مناطق تحت کنترل اویغور های بودایی و معابد آنها بطور مستمر در معرض حملات جهادگران قراخانی قرار گرفت. خان نشین قراخانی در ادامه تلاش برای بسط اسلام و ترک سازی حوضه تاریم، در سال 1006 میلادی پادشاهی بودایی ختن را که برای بیش از هزار سال مامن ایرانی تباران سکایی بود و تنها دولت شهر خارج از حوزه نفوذ قراخانی و اویغور بشمار می رفت مورد حمله قرار داده و نابود ساخت اما پادشاهی اویغور کوچو کمابیش ضمن وفادار ماندن به آئین بودا به حیات خود ادامه داد و گرایش کامل اویغور ها به دین اسلام تا قرن 17 میلادی میسر نشد
تاسیس سلسله قراختائیان در آسیای میانه در سال 1124 میلادی با گسترش نفوذ این دودمان در غرب چین، کاهش حضور و نفوذ ایران در آسیای میانه و ثقل بیشتر سلطه ترکان همراه شد. پادشاهی اویغور کوچو در سال 1130 میلادی به سلطه و خراج گزاری قراختائیان گردن نهاد و تا یک دهه بعد حکام قراخانی نیز ناگزیر از اعلام وفاداری به قراختائیان شدند. حکومت سلجوقیان در ایران هم از گزند تهاجم قراختائیان مصون نماند و در سال 1141 سپاه قراختایی در نبرد قطوان موفق به شکست دادن سلطان سنجر و انقراض سلسله سلجوقیان شد.
پادشاهی اویغور در دوران سلطه مغول
با ظهور چنگیز خان و تاخت و تاز مغولها و سست شدن سلطه قراختائیان بر قلمرو تحت حاکمیت خود، حاکم اویغور در سال 1209 میلادی داوطلبانه تحت الحمایگی و خراج گزاری امپراطوری مغول را پذیرفت. با این تدبیر ادامه حیات پادشاهی اویغور توام با استقلال نسبی از مغولان و مصونیت از تاخت و تاز و کشتار خاص لشگر مغول تا سال 1335 میلادی که سلسله جغتائیان مرکزیت پادشاهی اویغور در تورفان را تحت کنترل خود درآورد ادامه یافت. در طول این دوران اویغور ها خدمات دیوانی و حکومتی را به مغولان فاقد تخصص حکومت داری ارائه می کردند و شخصیت های اویغور از مناصب برجسته ای در دربار مغولان برخوردار بودند.
پادشاهی اویغور از سال 1260 میلادی تحت کنترل مستقیم سلسله یوآن اولین دودمان غیر بومی حاکم بر چین که توسط کوبلای خان مغول تاسیس شد قرار گرفت و سپاهیان اویغور ذیل فرماندهی این امپراطوری نقش برجسته ای در کشمکش های نظامی بین شاهزادگان مغول و همچنین لشگر کشی مغولان به چین و خاورمیانه و آسیای مرکزی ایفا کردند.
بدنبال قتل غازان خان حاکم جغتایی مغول در سال 1346 میلادی، خان نشین جغتایی که ترکستان شرقی و غربی را تحت سیطره خود داشت عملا به دو بخش غربی ( ماوراء النهر) و شرقی ( مغولستان- اویغورستان ) تقسیم شد. ترکستان شرقی مناطق مرکزی و غربی حوضه تاریم و شهر های اویغور نشین ختن، یارکند، ینگی هیسار ، کاشغر ، اوچ تورفان و اکسو را شامل می شد و منطقه شرقی حوضه تاریم شامل شهر های هامی، تورفان، قرا شهر و کوچه که کماکان تحت حاکمیت اویغور های بودایی قرارداشتند خارج از حوزه نفوذ خان نشین جغتایی قرار گرفت.
در سال 1347 میلادی تغلق تیمور جغتایی به حکومت مغولستان رسید. او در سال 1354 میلادی دین اسلام اختیار کرد و متعاقبا اشراف و برجستگان چنگیزی به او تاسی کرده و اسلام آوردند. خضر خوجه فرزند تغلق تیمور درخلال دهه 1390میلادی موفق به تصرف تورفان مرکز اویغورستان شد و پادشاهی نیمه مختار اویغور را منقرض ساخت و زمینه ساز گرایش بودائیان اویغور آن دیار به دین اسلام شد. وضعیت جغرافیایی مغولستان در سال 1486 و در پی مرگ عیسی خان جغتایی دستخوش تحول شد و این واحد حکومتی به دو خان نشین تورفان یا اویغورستان در شمال شرقی، و خان نشین یارکند در مرکز و جنوب حوضه تاریم تقسیم شد. با مرگ محمد خان حاکم جغتایی تورفان در سال 1570 میلادی این خان نشین مضمحل شده و قلمرو آن تحت حاکمیت خان نشین یارکند قرار گرفت.
ترکستان در دوران خواجه ها
در سال 1465 میلادی میرزا ابو بکر از امرای عشیره دوقلات که حکومت خراج گزار خان جغتایی در جنوب حوضه تاریم را در اختیار داشتند سر به شورش بر داشت و شهرهای کاشغر، یارکند و ختن را تصرف کرد و بمدت 48 سال حکومتی مستقل تشکیل داد. در سال 1514میلادی سلطان سعید خان جغتایی کاشغر را تصرف کرده و به حکومت میرزا ابوبکر پایان داد. متعاقبا امرای دوقلات حاکم بر 5 شهر اویغور نشین دیگر ترکستان شرقی شامل یارکند، آکسو، اوچ تورفان و ختن هم به سلطان سعید اعلام وفاداری کرده و اتحادیه شش شهر موسوم به آلتی شهر( شش شهر در گویش ترکی و نام جدید حوضه تاریم) تحت عنوان مملکت یارکند تشکیل شد. تا آن زمان خواجه ها که در واقع فرزندان و نوادگان احمد کاشانی صوفی نقشبندی مشهور و متخلص به "مخدوم اعظم" بشمار می آمدند و از نفوذ معنوی و مقبولیت والایی در بین پیروان خود و عامه مردم برخوردار بودند در دربار مغولان جایگاه ویژه ای کسب کرده و قریب به دو قرن نقش برجسته ای در سیاست و حکومت ایفا می کردند. خواجه ها غالبا از سوی خاقان مغول به مناصب حکومتی در آلتی شهر منصوب می شدند و در دوران تسلط آنها اویغور های ساکن در منطقه از هویت واحد اسلامی برخوردار شدند. از اواسط قرن 16 میلادی به بعد حاکمان جغتایی تحت نفوذ و در سایه و جاذبه خواجه ها حکومت می کردند. با مرگ احمد کاشانی در سال 1542 رقابت دو فرزند ذکور زاده از دو همسر وی با یکدیگر و انتقال این عناد به نسل های بعدی موجب بروز انشقاق در جامعه خواجه ها از یکسو و متعاقبا تولد دو شاخه متخاصم طریقت نقشبندی موسوم به آق تاقلیق یا "آفاقیه" ذینفوذ در کاشغر، و قرا تاقلیق یا "اسحاقیه" حاکم بر یارکند شد که هر یک سعی در تضعیف جناح مقابل و متمایل ساختن جانشینان سعید خان جغتایی به سوی خود داشتند.
مشهورترین نواده احمد کاشانی به نام خواجه هدایت الله متخلص به "آفاق خواجه" که مزین به سیادت و مورد احترام عامه مردم بود از نفوذ سیاسی و روحانی قابل توجهی برخوردار شد. او در کسوت والی کاشغر و چهره روحانی مورد اقبال جامعه، مصرانه خواستار اعمال قوانین شریعت و برچیده شدن یاسای چنگیزی و همچنین پرهیز دربار و شاهزادگان مغول خان نشین یارکند از رفتار اشرافی بود و رابطه ای تنش آلود بین او و حکام جریان یافت. در سال 1666میلادی اسماعیل خان حاکم یارکند آزرده از مداخلات و نفوذ آفاق خواجه وی را از کاشغر راند و با هدف ایجاد توازن به قرا تاقلیق متمایل شد. آفاق خواجه به تبت عزیمت کرد و با بهره گیری از نفوذ مسلمانان آن دیار با دالای لامای پنچم ملاقات کرد و توصیه نامه ای از وی بعنوان گلدن بوشوقتو حاکم مغول و بودایی خان نشین زونگاریا برای مساعدت همه جانبه دریافت کرد. خان نشین زونگاریا متشکل از چندین عشیره اویرات و بودایی مذهب مغول ساکن مناطق غربی مغولستان بود که در سال 1634 برپا شد و در همسایگی آلتی شهر بر منطقه ای وسیع در شمال رشته کوههای تیان تا جنوب سیبری و قرقیزستان فعلی حکم می راند.
خان زونگاریا بین سال های 1680-1678میلادی با حمایت آق تاقلیق و همراهی شهرهای تورفان و هامی به خان نشین یارکند حمله برده و کاشغر و یارکند را تسخیر کرد و آفاق خواجه را بعنوان نایب خود و والی کاشغر، و همچنین عبدالرشید جغتایی، فرزند خان مقتول یارکند را به حکومت خراج گزار و دست نشانده آلتی شهر منصوب کرد. مخاصمه آفاق خواجه و فرزند وی با حکام دست نشانده جغتایی و دست بدست شدن حکومت یارکند و مداخله نظامی زونگارها و قرقیز ها به نفع هریک از دوجناح تا سال 1705 میلادی ادامه یافت. در این سال خان زونگاریا یک غیر جغتایی را بعنوان خان یارکند منصوب کرد و به این ترتیب سلسله جغتائیان منقرض شد و سلطه غیر مستقیم خان زونگاریا بر آلتی شهر با انتصاب خواجه های حاکم محلی و خراج گزار تا سال 1759 میلادی و شکست خان نشین زونگاریا از سپاه امپراطوری منچو چینگ پابرجا ماند.
در دوران حکومت غیر مستقیم زونگارها بر آلتی شهر، اویغور ها برغم برخورداری از آزادی دینی و فرهنگی، از ناحیه تعدیات عوامل زونگار و خصوصا تنگی معیشت و وضع مالیات و خراج سنگین و همچنین بیگاری و بردگی در سرزمین زونگار ها تحت فشار بودند. در موارد متعددی اویغورهای مسلمان برای رهایی از تعدیات زونگارها دیار خود را ترک کرده و به قلمرو امپراطور منچو چینگ پناه می بردند و اخبار و اطلاعات زونگارها را در اختیار دربار او قرار می دادند. خواجه های حاکم بر آلتی شهر هم مستمرا درصدد رهایی از سلطه زونگارها بوده و در مقاطع درگیری خان زونگاریا با امپراطور چین سر به شورش بر می داشتند. حکام آلتی شهر و جنگ آوران اویغور در سلسله جنگ های امپراطور چین با زونگارها که به نابودی نهایی خان نشین بودایی زونگاریا در سال های 9- 1757 میلادی منجر شد بنحو موثری مشارکت داشتند.
تسلط مجدد چین بر آلتی شهر
با تسلط کامل سلسله منچو چینگ بر زونگاریا خان نشین های اویغور هامی و تورفان وفاداری خود به امپراطور را اعلام داشتند اما حاکمان آق تاقلیق آلتی شهر و متعاقبا بیگ ها که از سوی امپراطور چین منصوب شده بودند در صدد کسب استقلال کامل و احیای اقتدار موروثی خود برآمده و در سالهای 1757 تا 1759میلادی بار ها علیه امپراطوری طغیان کردند که نهایتا توسط سپاه مشترک امپراطور و خان نشین تورفان سرکوب شدند. جهاد آق تاقلیق برای کسب استقلال تا سال 1866 بطور پراکنده ادامه یافت و خواجه های آق تاقلیق با مرتفع شدن سلطه زونگار ها همواره مترصد بهره گیری از فرصت های پیش آمده برای حفظ استقلال و ممانعت از اعاده سلطه چین بر آلتی شهر بر می آمدند.
اتحادیه هفت شهر
در سال 1862 میلادی جهاد دونگان ها یا اقلیت مسلمان چینی تبار موسوم به "هویی " در اعتراض به قتل عام هم کیشان خود بدست اکثریت چینی هان در استان های شانسی و گانسو و همچنین در بخش هایی از آلتی شهر آغاز شد که تا سال 1877 ادامه یافت و همراهی مسلمانان اویغور را نیز به همراه داشت. دل مشغولی سلسله چینگ به فرونشاندن این طغیان موجب تضعیف سلطه امنیتی امپراطور بر آلتی شهر و محدود شدن سپاه چین به برج و باروی کاشغر و چند مکان دیگر شد.
در سال 1866 میلادی شورش علیه حاکمیت چینی ها بر ترکستان شرقی با موفقیت قرین شد و پادشاهی مستقل کاشغریا تحت نام "یدی شهر" (هفت شهر در گویش ترکی) شامل کاشغر، یارکند، ختن،اکسو، کوچه و کورلا به زعامت امیر یعقوب بیگ از ترکان ازبک تبار اندیجانی برپا شد. او طی سال های بعد دامنه حکومت خود را به شرق و شهرهای تورفان، هامی و ارومچی و نهایتا کل حوضه تاریم گسترش داد. این پادشاهی از سوی امپراطوری عثمانی، تزار روسیه و بریتانیا برسمیت شناخته شد و بریتانیا در سال 1874 نمایندگی سیاسی خود را در کاشغر مرکز این پادشاهی تاسیس کرد. دولت بریتانیا و خلافت عثمانی بخشی از تسلیحات نظامی مورد نیاز امیر کاشغر را تامین کردند و لندن در سال 1874 توافق نامه تجاری با حکومت ترکستان شرقی منعقد ساخت.
در عین حال اویغور های ساکن آلتی شهرکه ابتدا با قیام مسلمانان چینی تبار علیه سلسله چینگ همدلی و همراهی نشان داده بودند پس از مشاهده اشتیاق هویی ها به تسلط کامل بر امور آلتی شهر از ادامه این همراهی سر باز زدند و فضایی آکنده از سوء ظن بین مسلمانان اویغور و هویی ها ایجاد شد. امیر یعقوب بیگ در سال 1870 برای کنترل کامل استان شین جیانگ (سین کیانگ در اصطلاح فارسی) علیه شورشیان مسلمان چینی در شهر ارومچی اعلان جهاد داد و تمامی مناطق تحت تسلط هویی ها را تسخیر کرد. حکومت یعقوب بیگ تا سال 1877 و بازگشت ارتش چین و جنگ آوران مسلمان هویی همراه آن و نهایتا الحاق مجدد ترکستان شرقی به قلمرو امپراطوری چینگ تداوم یافت.
شین جیانگ تحت سلطه آخرین سلسله امپراطوری چین
با قوام یافتن تسلط امپراطوری چینگ، زونگاریا و آلتی شهر، دو منطقه همجوار کاملا متفاوت از حیث تاریخ، نژاد و سکنه در شمال و جنوب کوهستان تیان در قالب یک واحد جغرافیایی ادغام شده و در ماه نوامبر سال 1884 میلادی نام جدید شین جیانگ (و یا سین کیانگ به معنی سرحد جدید) بر آن نهاده شد. بنا بر دستور امپراطور چیان لونگ نام مغولی شهرهای این استان با اسامی چینی جایگزین شد و تمامی سکنه آن مناطق هم بخشی از جمعیت چین واحد بشمار آمده و خارجی خوانده شدن آنان ممنوع شد. چیانگ لونگ ساختار حکومتی سنتی بدوی آلتی شهر را برچید و چارچوب اداری چینی را جاگزین آن ساخت و درعین حال مهاجرت چینی های هان به شین جیانگ را تشویق کرد. سلسله چینگ بعد از شکست و رانده شدن زونگار های بودایی، سیاست جایگزینی جمعیتی در شمال شین جیانگ را پیشه کرد و خصوصا مهاجرت هان ها و هویی های چینی و اویغور های آلتی شهر به زونگاریا را ترویج کرد که زمینه ساز اشاعه اسلام و همچنین ساکن شدن اویغور های جنوب استان در مناطق شمالی شین جیانگ شد. در این دوره با تاسیس دو شهر جدید ارومچی (مرکزیت فعلی شین جیانگ) و یینیگ در شمال استان، چینی های هان و هویی ها در آنجا اسکان یافتند لکن امپراطور سکونت هان ها و هویی ها در مناطق اویغور نشین حوضه تاریم را ممنوع اعلام داشت.
شین جیانگ تحت سلطه ضعیف چین ملی
در پی سقوط سلسله منچوچینگ در سال 1911 و تشکیل جمهوری چین برهبری چیانگ کایشک، استان شین جیانگ کماکان بخشی از قلمرو حکومت جدید اما ضعیف کومینتانگ که با ناآرامیهای متعدد مواجه بوده و توان اعمال حاکمیت تام بر شمال غرب کشور را نداشت باقی ماند. چیانگ کایشک برای حفظ تسلط ولو ظاهری بر شین جیانگ به ادامه حاکمیت استاندار هان بنام یانگ زنگشین که در واقع یک ماندارین بجا مانده از سلسله چینگ بود تن داد. این استاندار تا سال 1928 و قتل وی در یک حادثه تروریستی بصورت مستقل از حکومت مرکزی حکم می راند. او با اعتقاد به توسعه زیرساخت ها و اقتصاد استان بصورت خودکفا و متکی بر منابع داخلی شرایط بسته ای را براستان تحمیل کرد. دوران سلطه او مترادف با سکون در وضعیت اقتصادی، نزول سطح معیشت مسلمانان، ایجاد امنیت نسبی در مقایسه با سایر نقاط چین و حاکمیت خودکامه متوسل به شیوه حذف مخالفین بود. در عین حال یانگ زنگشین مشی همسویی نسبی با مسلمانان و کاهش مالیات وضع شده بر اویغور ها و قزاق ها و همچنین حمایت از برخی حقوق اقلیت ها را مد نظر داشته و برای مستدام نگهداشتن سلطه خود در حدی گسترده از توان نظامی مسلمانان هویی استفاده می کرد که این امر رنجش اویغور ها از ناحیه اشغال مناصب مهم لشگری و اداری توسط مسلمانان هویی را بدنبال داشت.
یانگ زنگشین برغم تمایل جدی به حفظ استقلال و خودکفایی اقتصادی در مواجهه با واقعیات ناگزیر از برقراری مناسبات گرم با روسیه تزاری و متعاقبا اتحاد جماهیر شوروی و تن دادن به نفوذ سیاسی و اقتصادی روسها درشین جیانگ و عقد قرارداد های مهم اقتصادی مهم با آنها شد. دورافتادگی شین جیانگ از سرزمین اصلی و فقدان جاده و خط آهن موثر برای مراودات تجاری و اقتصادی با سایر نقاط چین و متکی بودن استان به مبادلات تجاری با همسایه شمالی و غربی خود زمینه ساز بسط نفوذ گسترده روسیه در شین جیانگ شد. روسیه تزاری و اتحاد شوروی به منظور توسعه ترکستان غربی نیازمند بهره برداری از معادن و همچنین منابع انرژی شین جیانگ بوده و برای تحقق این مهم از فرصت موجود برای اشاعه حضور همه جانبه خود در این استان بهره جستند. متخصصین روس فعالیت های اکتشافی گسترده ای را در مناطق مختلف این استان آغاز کردند و با احداث شبکه جاده ای در آسیای میانه و خصوصا تکمیل خط آهن سراسری ترکستان- سیبری در سال 1929که به موازات نوار مرزی با شین جیانگ احداث شده بود برنامه اکتشاف و بهره برداری از منابع نفت و گاز زونگاریا واقع در شمال شین جیانگ را وارد مرحله نوینی ساختند. اکتشافات و برنامه های عمرانی روسها در این دوره تماما در منطقه زونگاریا بمرحله اجرا در آمده و جنوب شین جیانگ و مناطق اویغور نشین از آن بی نصیب بود.
در سال 1933 میلادی کومینتانگ نارضی از عملکرد استاندار خودمختار، شنگ شیکای فرمانده نظامی شین جیانگ را به سمت استانداری منصوب کرد. او نیز همانند اسلاف خود مشی جنگ سالارانه و حکمرانی مستقل از حکومت مرکزی را پیشه کرد و رابطه حسنه ای با مسکو برقرار ساخت. وی در ماه ژوئن سال 1934 با کمک واحد هایی از ارتش شوروی موفق شد بر دو جنگ سالار هان و مسلمان هویی غلبه کرده و بطور کامل بر شهر ارومچی مسلط شد. او الگوی توسعه اقتصادی اتحاد شوروی را برای ایجاد زیرساخت و ارتقاء کیفیت اقتصاد استان اختیار کرد لکن بدلایل عدیده و از جمله دور افتاده بودن استان و عدم سرمایه گذاری و تجارت موثر خارجی در این تلاش خود توفیق چندانی حاصل نکرد. در دوران سلطه او نیز شاخص زندگی مسلمانان شین جیانگ نقصان یافت که اعتراضات گاه و بیگاه و ناکام مسلمان و سرکوب خشونت بار را در پی داشت. شنگ شیکای در سال 1934 میلادی طی دو قرارداد منعقده با اتحاد شوروی وامی به مبلغ 5/7 میلیون روبل طلا اخذ کرد و در مقابل، انحصار تجارت استان و امتیاز بهره برداری از منابع غنی آن را در اختیار شوروی قرار داد. بموجب این توافق معادن قلع، طلا، تنگستن، منگنز و اورانیوم منطقه زونگاریا مورد اکتشاف و بهره برداری اتحاد شوروی واقع شد و همچنین عملیات اجرایی حفر چاه های نفت و احداث پالایشگاه در دوشانزی زونگاریا، خطوط انتقال انرژی، جاده های ارتباطی با شبکه راه های استانی و همچنین اتصال به خط آهن سراسری سیبری به مرحله اجرا درآمد. به دنبال تهاجم ژاپن و اشغال بخش های شرقی چین، مسکو به بهانه احتمال نفوذ ارتش ژاپن به غرب چین و رخنه به مرزهای شوروی واحدهایی از ارتش سرخ را در استان شین جیانگ مستقر ساخت.
در سال 1942 میلادی استاندار خودمختار شین جیانگ بدلیل کاهش شدید کمک و سرمایه گذاری مسکو و بیم از احتمال سقوط اتحاد شوروی در جنگ جهانی دوم موافقتنامه های امضاء شده با مسکو را بطور یکجانبه لغو کرد و مصمم به احیاء مناسبات با جمهوری چین شد. جمهوری مستقر در چونچینگ که به دلیل مواجهه با تنگناهای نظامی و اقتصادی خواستار دسترسی به منابع شین جیانگ بود و خصوصا به نفت برای مبارزه با اشغالگران ژاپنی نیاز مبرم داشت از این تحول استقبال کرد. مقامات چینی بدلیل فقدان سرمایه مورد نیاز لاجرم چارچوب توسعه اقتصادی روسی و طرح های بهره برداری انرژی و احداث راه و جاده مرتبط با آن را که تماما بر زونگاریا و شمال شین جیانگ متمرکز بود اختیار کرده و جنوب شین جیانگ و مناطق اویغور نشین کماکان از امکان توسعه اقتصادی محروم ماند. با خاتمه جنگ جهانی دوم و بهبود موقعیت استالین، استاندار چینی بار دیگر به قرابت با اتحاد شوروی متمایل شد و ضمن ارسال نامه بعنوان استالین پیشنهاد الحاق شین جیانگ بعنوان پانزدهمین جمهوری اتحاد جماهیرشوروی را به شرط منصوب شدن خود به ریاست حکومت سوسیالیستی شین جیانگ مطرح ساخت. استالین ضمن رد این پیشنهاد مراتب را به اطلاع چیان کایشک رسانید که به عزل شنگ شیکای و احضار او به چونچینگ انجامید.
اولین جمهوری ترکستان شرقی
در دو دهه 1910 و 1920 رشته افکار نوین و تجدد خواهی فرهنگی و اجتماعی موسوم به "جدیدی ها " که تحت عنوان ترکی "ترقی پرورلر" در مناطق ترک نشین امپراطوری روسیه نضج گرفته بود در شین جیانگ نیز میان ناسیونالیست های اویغور اشاعه یافت و آموزش و تعلیم جدیده مجزا از مدارس دینی رایج شد و به نیروی محرک جنبش استقلال طلبی تبدیل شد. در این دوران تلاش های پراکنده ای برای ایجاد حکومت مسلمان صورت پذیرفت که عمده ترین آنها تشکیل جمهوری اسلامی ترکستان شرقی یا "جمهوری اویغورستان" مستقر در کاشغر به ریاست خواجه نیاز در ماه نوامبر سال 1933 میلادی بود. این جمهوری عمری کوتاه داشت و با مشکلاتی عدیده نظیر فقدان منابع مالی، تورم فزاینده، ناامنی ناشی از توطئه مسلمانان چینی تبار، خصومت از ناحیه اتحاد شوروی و دولت چین و همچنین فعالیت مبلغین مسیحی سوئدی فعال در تغییر دین مسلمانان اویغور مواجه بود. قانون اساسی این جمهوری شریعت را منبع قانونگذاری تعیین کرد و اولین سکه های این دولت تحت نام "جمهوری اویغورستان" ضرب شد لکن متعاقبا با این ملاحظه که ترک های دیگری غیر از اویغورها در جمهوری ساکن هستند سکه ها و گذرنامه های جدید با نام "جمهوری ترکستان شرقی" انتشار یافت.
ثابت دامولا نخست وزیر جمهوری ترکستان شرقی در تلاشی ناکام برای جلب حمایت و کسب شناسایی بین المللی فرستادگان ویژه ای به روسیه، هند بریتانیا، ایران، افغانستان و ترکیه گسیل داشت. استالین صریحا درخواست شناسایی رسمی جمهوری تازه تاسیس را رد کرد و سایر کشورها به رغم ابراز همدلی و حمایت معنوی ترجیح دادند وارد جدال خونین شین جیانگ که روس ها و چینی ها در آن ذینفع بودند نشوند. استالین که از بروز بی ثباتی در شین جیانگ و احتمال سرایت جنبش استقلال خواهی ترک به مناطق ترک نشین تحت سلطه شوروی در آسیای میانه بیمناک بود تنها چند ماه بعد از استقلال جمهوری ترکستان شرقی واحدهای نظامی خود را به یاری استاندار چینی شین جیانگ بمنظور خارج ساختن او از حلقه محاصره شهر ارومجی توسط یک جنگ سالار مسلمان هویی اعزام کرد. این جنگ سالار رانده شده از شمال در ماه ژانویه سال 1934 با جنگ سالار هویی دیگری که در منطقه کاشغر مستقر بود متحد شده و با حمله به کاشغر، جمهوری ترکستان شرقی را نابود ساخته و به کومینتانگ اعلام وفاداری کرد.
دومین جمهوری ترکستان شرقی
جمع کثیری از ترک های ساکن مناطق شمالی شین جیانگ از ارتباطات گسترده فرهنگی، اقتصادی و سیاسی با اتحاد شوروی برخوردار بوده و بسیاری از تحصیل کردگان آنها از مراکز آموزش عالی شوروی فارغ التحصیل شده بودند. همچنین فعالین سیاسی و استقلال طلب ترک برای گریز از پیگرد مقامات محلی در خاک اتحاد شوروی پناه می جستند و رهبران دومین جمهوری ترکستان نیز غالبا از ارتباطات گسترده ای با شوروی و حلقه نزدیک به استالین برخوردار بودند. در سال 1944 میلادی اویغور های مناطق شمالی شین جیانگ با حمایت آشکار نظامی اتحاد شوروی علیه قوای جمهوری چین طغیان کرده و با تصرف شهر قولجا (یینیگ) "جمهوری ترکستان شرقی " را برپا کردند. در اعلامیه تشکیل این جمهوری به مخالفت با حضور و نفوذ چینی های هان و همچنین دوستی و مودت با اتحاد شوروی اشاره شده است. این جمهوری هم همانند دیگر حکومت های قبلی در شین جیانگ به دریافت کمک و وام از اتحاد شوروی در مقابل اعطای حق بهره برداری از منابع زیر زمینی استان تن داد.
در سال 1949 و بعد از شکست کومینتانگ از نیروهای مائوتسه دونگ در جنگ های داخلی جمهوری خلق چین تولد یافت و دومین جمهوری ترکستان شرقی مستقر در قولجه بدون درگیری چندانی منحل شد و به جمهوری جدید ملحق شد لکن مقاومت های پراکنده و گاهی اوقات مسلحانه جنبش های استقلال طلب در جنوب شین جیانگ در خلال دهه 1950 ادامه یافت. دولت جدیدکمونیست با هدف کاهش سطح تنش ها، همزمان با استان های تبت و مغولستان داخلی شیوه اعطای ظاهری خودمختاری به شین جیانگ را اتخاذ کرد و عنوان استان را به "منطقه خودمختار اویغور شین جیانگ" تغییر داد. این تحول از جانب اویغور ها اقدامی ظاهری و نمایشی تلقی شده و نگرانی های استقلال طلبان اویغور ازآینده مبهم را مرتفع نساخت.
شین جیانگ و اویغورها در جمهوری خلق چین
برغم قدرت یافتن حزب کمونیست چین و انحلال جمهوری ترکستان شرقی، حضور شوروی در عرصه بهره برداری از نفت و گاز و عناصر نادر خاکی استان شین جیانگ حتی در مقطع تنش شدید سیاسی بین پکن و مسکو در اواخر دهه 1950 بدلیل نیاز مبرم اقتصادی چین ادامه یافت. با قطع روابط سیاسی چین و شوروی در سال 1960 و پس از حمل آخرین محموله فلزهای غیر آهنی در سال 1965 به شوروی و تسویه بدهی چین، مرز مشترک شوروی با چین در شین جیانگ مسدود شد. در سال 1962 راه آهن سراسری چین به شین جیانگ متصل شد و چینی ها برنامه اقتصادی دهه 40-1930 شوروی ها در زمینه ایجاد پالایشگاه و خطوط انتقال انرژی و توسعه معادن در شین جیانگ را پی گرفتند. پالایشگاه دوشانزی که در سال 1939 با سرمایه و فنآوری شوروی احداث شده بود با احداث خط لوله ای از چاههای اتاسو در قزاقستان تامین شده و نفت خام و فرآورده نفتی مورد نیاز شرق چین را تامین می کرد. از دهه 1990 وهمزمان با افزایش مصرف داخلی نفت توجه دولت چین بر استان شین جیانگ برخوردار از 20 درصد کل ذخایر انرژی شامل نفت و گاز و ذغال سنگ کشور و همچنین منابع دست نخورده مناطق عمدتا اویغور نشین جنوب استان متمرکز شد. شهر نفتی کورلا و میادین نفتی حاشیه آن سریعا توسعه یافت و دو پالایشگاه دیگر در کارامای و ارومچی در شمال استان احداث شد که نفت تولید چاههای محلی و نفت خام وارداتی از قزاقستان را تصفیه می کنند.
برنامه استخراج انرژی چین با مهاجرت وسیع چینی های هان به استان و اشغال مناصب و مشاغل جذاب و کلیدی از سوی آنها از یک سو و افزایش سطح هزینه های زندگی از سوی دیگر با نارضایتی عمیق اقلیت اویغور از تنگنا های اقتصادی و تشدید فقر و و آنچه که بخشی از سیاست های تبعیض آمیز همه جانبه جمعیتی و نژادی دولت چین و بیم از مخاطره جدی اقلیت واقع شدن در سرزمین اجدای خود می خوانند همراه بوده است. بموجب برخی آمارها، برنامه وسیع تشویق مهاجرت چینی های هان به شین جیانگ که از دهه 1950 آغاز شد جمعیت چینی ها را از 7 درصد در سال 1945 به 40 درصد در حال حاضر افزایش داده است در حالیکه جمعیت اویغور ها از 75 درصد در سال 1945 به 45 درصد فعلی کاهش یافته است.
وقوع انقلاب فرهنگی چین در سال 1966 و دلمشغولی حکومت مرکزی باعث کند شدن روند تثبیت حاکمیت و رشد مجدد نیروهای گریز از مرکز شد و ملی گرایان اویغور با بهره جویی از این خلاء حزب خلق ترکستان شرقی را تاسیس کرده و آشکارا خواستار استقلال سرزمین اویغور شدند. در سال 1991 و متعاقب فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ملل ترک آسیای میانه در قالب جمهوریهای ازبکستان، قزاقستان و قرقیزستان استقلال یافتند لکن چین کمونیست که از شوک ناشی از انقلاب فرهنگی خارج شده و از ثبات و اقتدار بیشتری برخوردار شده بود مجدانه با هرگونه تحرک و تلاش استقلال طلبانه ترکهای اویغور مقابله کرده و گروه ها و تشکل های پراکنده و گاهی اوقات مسلح استقلال طلب اویغور را ناگزیر از ترک دیار و استقرار در برخی کشور های خارجی شامل قرقیزستان، قزاقستان و پاکستان ساخت.
اویغورها در دوران رونق اقتصادی چین
استان شین جیانگ بمدت چند دهه صحنه مخاصمه آرمان اویغور ها برای حفظ هویت ملی و کسب استقلال، و تلاش همه جانبه پکن برای یکسان سازی و مقابله با تمایلات ملی گرایانه و استقلال طلبانه اقلیت اویغور بوده است. ملاحظات ملی و حفظ تمامیت ارضی چین همراه با موقعیت جغرافیایی ویژه شین جیانگ بعنوان پل دسترسی چین به آسیای مرکزی و جنوب آسیا و ضرورت برقراری آرامش و ثبات و مقابله با هر نوع مخالفت محلی و داعیه استقلال طلبی استانی از اولویت های نخست رهبران چین بوده است. برخی اعضای تندرو کادر مرکزی حزب کمونیست چین اعتقاد دارند معضل نژادی در شین جیانگ در واقع مشکلی فرهنگی ناشی از افراط گرایی دینی و تمایلات جدایی طلبانه است که با ابزار توسعه اقتصادی مرتفع نخواهد شد و تنها طریقه مقابله با آن توسل به قوه قهریه است. دولت چین برای پیشبرد اهداف خود در استان راهبردی شین جیانگ در دهه 1990 برنامه "گشایش شمال غرب" و برنامه وسیع تر مشابهی در دهه 2000 را طراحی و بمرحله اجرا گذارد که امکان تملک بخش های وسیعی از اراضی کشاورزی متعلق به اویغور ها توسط کشاورزان صنعتی هان را میسر ساخت.
تظاهرات سال 1995 اویغورها در شهر یینینگ (یا قلجه که در دهه 1940 مرکز جمهوری مستقل اویغور بود) به تمرکز خاص کمیته مرکزی حزب کمونیست چین و صدور سند شماره 7 سال 1996 ویژه وضعیت نا آرام شین جیانگ منجر شد. این سند ناآرامی ها را جدی ترین تهدید متوجه کشور چین تلقی کرده و سلسله تدابیر و اقدامات امنیتی، نظامی، اطلاعاتی، اقتصادی و سیاسی را تجویز کرد که منشاء عملیات سنگینی علیه تحرکات اویغور ها شد. دولت چین اقدامات خود را در راستای راهبرد مبارزه با آنچه که "سه اهریمن جدایی طلبی نژادی، افراط گرایی دینی و تروریسم خشن" می خواند توجیه و بمرحله اجرا گذارد. دو سال بعد تظاهرات و ناآرامی جدیدی در همین شهر حادث شد که بشدت سرکوب شد لکن مخالفت پراکنده اویغور ها با حاکمیت چین کماکان ادامه یافت.
شدیدترین ناآرامی های نژادی روز 5 ژوئیه سال 2009 میلادی در شهر ارومچی با اعتراض اویغور ها به رفتار خشونت بار چینی های هان با کارگران مهاجر اویغور در یکی از استانهای جنوبی چین رخ داد که به قتل 197 نفر و مداخله وسیع نیروهای امنیتی چین و بازداشت وزندانی شدن هزار اویغور و اعدام تعدادی از آنان انجامید. متعاقب این رخداد حکومت محلی شین جیانگ برنامه توسعه جدیدی را با هدف ایجاد ثبات از طریق بهبود وضعیت اقتصادی و معیشت حدود 11 میلیون اویغور ترک خصوصا در مناطق محروم جنوبی استان در نظر گرفت. این بار حکومت سعی بلیغی در جدا کردن اویغور ها از شیوه زندگی سنتی مستقل از دولت و تخریب بافت کهن قدیمی شهر ها و محله های اویغور نشین با توجیه نا امن بودن محل سکونت آنها در برابر زلزله اعمال کرد. اسکان دادن 700 هزار خانواده شهری اویغور در خانه های مقاوم در برابر زلزله تا سال 2015و ساکن کردن 100 هزار نفر عشایر اویغور بیابان نشین همراه با مشی نفی شیوه امرار معاش مستقل اویغور ها و گماردن آنها به مشاغل کارگری دولتی در کارخانجات و صنایعی که خود ایجاد می کند نیز از رئوس این سیاست حکومتی بود. در عین حال سیاست تمایز قائل شدن بین مسلمانان اویغور با مسلمانان هویی در سایر نقاط چین در دستور کار قرار گرفت و آزادیهای دینی هویی ها شامل اخذ گذرنامه سفر، تشرف به حج، مجوز دایر کردن مدارس دینی و آموزش قرآن و حجاب زنان مسلمان از مسلمانان اویغور دریغ شد. مجموعه ای دیگر از اقدامات و محدودیت های وضع شده سلب کننده آزادی های دینی شامل تخریب و یا تعطیلی بسیاری مساجد و بارگاه های سنتی مسلمین صوفی، برنامه عرضه و فروش سیگار و مشروبات الکلی، ممانعت از عمل به تکالیف دینی، تراشیدن الزامی محاسن مردان و منع استفاده از کلاه خاص اویغور ها و همچنین وادار کردن زنان اویغور به کشف حجاب خصوصا در محل اشتغال با جدیت در چارچوب سیاست های همگون سازی حکومت دنبال شد و برنامه آموزش دو زبانی در مدارس که از سال 2015 آغاز شد مقرر داشته است که تا سال 2020 همه دانش آموزان اویغور باید به تکلم به زبان چینی ماندارین قادر باشند.
استان شین جیانگ درکانون برنامه توسعه زیرساخت و سرمایه گذاری یک تریلیون دلاری دولت چین موسوم به "ابتکار کمربند و جاده " قرار دارد و بخشی از سیاست و برنامه اعمال محدودیت های جدید بر قوم اویغور معطوف به تسهیل اجرای این ابتکار در چارچوب همگون سازی منطقه و خنثی ساختن مخالفت اویغور ها با تغییر شیوه زندگی سنتی و اجدادی خود است که از دیدگاه دولت چین مخاطراتی را متوجه اجرای موفق این برنامه می سازد.
در سال 2016 شی جین پینگ که انتظار می رفت رفتار ملایم تری نسبت به اویغورها در پیش گیرد دبیر کل حزب کمونیست تبت را به دبیر کلی حزب در شین جیانگ منصوب ساخت. دبیرکل جدید با برخورداری از سابقه مسئولیت و تجربه آرام سازی در تبت فصل نوینی در اعمال فشار و تحمیل تضییقات بر اویغور های مسلمان آغاز کرد. از جمله اقدامات جنجالی او اجرای برنامه آرام سازی از طریق برپایی اردوگاه های بازداشت جمعی اویغور ها و دیگر مسلمانان ترک و بکارگیری وسایل کنترل و نظارت الکترونیکی در کل مناطق اویغور نشین خصوصا در سال 2017 بود. در حالی که نهاد های وابسته به سازمان ملل متحد شمار اویغور ها و دیگر مسلمانان ترک بازداشت شده در این اردوگاه ها را حدود یک میلیون نفر برآورد کرده اند، دولت چین آشکارا ضمن تاکید بر آنچه که عزم راسخ در "مبارزه با تروریسم" می خواند به دایر بودن اردوگاه های جمعی اذعان داشته لکن این اماکن را آموزشگاه های حرفه ای و باز آموزی برای آموزش تخصص و فنون به اویغور ها معرفی می کند. سوء ظن نسبت به اویغور ها حتی برای اویغور های خادم دولت و عضو حزب کمونیست هم حاشیه امنی ایجاد نکرده است و مواردی از بازداشت چهره های اویغور سرشناس و هوادار حکومت مرکزی و اعزام ایشان به اردوگاه های باز آموزی گزارش شده است.
شهرت ذاکر استاندار شین جیانگ در سال 2019 با اعلام ترخیص تمامی این "کارآموزان" بعد از فارغ التحصیلی تاکید کرد آموزش های ارائه شده در این مراکز سطح سواد و دانش فنی و حرفه ای و اشتغال اویغور ها را فزونی بخشیده است. با این وصف مراکز بازپروری و اردوگاه های اجباری قریب به یک میلیون اویغور که بعنوان غیر وفادار به حزب کمونیست شناسایی شده اند و تهدیدی برای همگونی و سازگاری اجتماعی و ثبات استان محسوب می شوند کماکان دایر هستند و بعضا با هدف شبهه زدایی مورد بازدید برنامه ریزی شده نمایندگان رسانه های بین المللی قرار می گیرند و با این وصف تمامی گزارشات و اخبار منتج از این بازدید ها بر تداوم سیاست اعمال فشار بر اقلیت اویغور و بی اعتبار بودن روایت رسمی دولت چین از انگیزه برپایی اردوگاه ها تاکید دارند.
گروه ها و جوامع تبعیدی اویغور
هم اکنون جمع قابل توجهی از اویغور های جلای وطن کرده در برخی کشورهای همجوار استان شین جیانگ سکنی گزیده اند و روند خروج غیر قانونی آنها از چین به مقصد کشور هایی نظیر مالزی و کامبوج و تایلند برغم بازداشت و استرداد اکثر آنان از سوی کشور های یاد شده کماکان ادامه دارد. ترکیه از جمله مقاصد اصلی مهاجرین اویغور است و دولت ترکیه آشکارا و رسما از آرمان اویغور پشتیبانی کرده و امکان اقامت بسیاری از مهاجران را در خاک خود فراهم آورده است. گروهها و تشکل های اویغور در سالهای اخیر در بسیاری کشور های اروپایی تمرکز یافته و فعالیت تبلیغاتی علیه دولت چین را در دستور کار خود قرار داده اند. کنگره جهانی اویغورها که در سال 2004 در امریکا تاسیس شد مهمترین سازمان بین المللی و تبعیدی اویغور است که مشی غیرمسلحانه و مخالفت با تعصب عقیدتی پیشه کرده و به تاثیر گذاری بر افکار عمومی برای جلب حمایت از آرمان اویغور ها اعتقاد دارد. در مقابل، برخی گروهها و احزاب خرد و کلان اویغور رویکرد متفاوت پیشه کرده و به مبارزه مسلحانه با هدف کسب استقلال از چین متوسل شده اند. مهم ترین گروه مسلح جدایی طلب اویغور جنبش اسلامی ترکستان شرقی است که در سال 1990 با هدف تشکیل کشور مستقل ترکستان شرقی با عضویت گروههای جهادی مسلح شین جیانگ تاسیس شد و متعاقبا نام خود را به جنبش اسلامی ترکستان تغییر داد. با کشته شدن معصوم، رهبر جنبش طی عملیات نظامی ارتش پاکستان در سال 2003 و پس از چند سال دوران سکون، گروه از سال 2006 میلادی با تغییر نام به حزب اسلامی ترکستان فعالیت خود را از سر گرفت. حزب اسلامی ترکستان با تمایلات افراطی در ارتباط تناتنگ با القاعده قرار داشت و اعضای آن همراه با دیگر افراطیون سلفی در جنگ های افغانستان و سوریه مشارکت داشته اند. در سال 2002 شورای امنیت سازمان ملل متحد، دولت امریکا و اتحادیه اروپایی این گروه را تروریستی اعلام کردند و خزانه داری امریکا نیز آنرا در فهرست تحریم خود قرار داد. اعضای این گروه در قریب به 15عملیات تروریستی و انفجار اتوبوس و ایستگاه های قطار در چین دست داشته اند که تقریبا تمامی عوامل داخلی این تحرکات تروریستی از سوی نیروهای امنیتی چین دستگیر و مجازات شدند.
بی تردید جمهوری خلق چین با مشکلات غیر قابل انکاری در مسیر اعمال سیاست های راهبردی خود در استان شین جیانگ و تعامل با جامعه اویغور بعنوان بخش قابل توجهی از جمعیت استان مواجه است. فضای بین المللی و حساسیت بخشی از افکار عمومی جهان نسبت به وضعیت و حقوق اقلیت ها و احتمال جدی تبدیل شدن موضوع اقلیت اویغور به ابزار چانه زنی سیاسی در مناسبات چین با امریکا و برخی کشورهای اروپایی یقینا مطلوب نظر پکن نبوده و اعتبار و حیثیت بین المللی چین را در معرض خدشه قرار داده است. از سوی دیگر رفتار چین در خلال چند دهه اخیر مبین غیر قابل تغییر بودن سیاست های راهبردی مصوب و عزم و جدیت ملی تام برای اجرای این سیاست ها برغم برخی تعدیلات جزئی و انعطاف مقطعی بوده است. توفیق نسبی چین در آرام سازی تبت و به حاشیه راندن این موضوع در صحنه بین المللی، جزیره سازی و پیشروی آرام در دریای چین جنوبی، تثبیت حاکمیت بر هنگ کنگ و تاکید جدی بر حتمی بودن الحاق تایوان به سرزمین اصلی همگی یادآور برنامه ریزی دقیق و مدون چین برای نیل به اهداف راهبردی و دراز مدت است. با در نظر داشتن این پیشینه و برخورداری چین از اقتداری روز افزون، آرام ساختن شین جیانگ و به حاشیه بردن تدریجی موضوع اویغورها را نیز امری محتوم و گریزناپذیر می کند.
نظر شما :